شاهزاده رضا پهلوی: بارها گفتم مأموریت ملی و سیاسی من روزی به پایان می‌رسد که مردم برای تعیین نظام آینده پای صندوق رأی بروند

جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰ برابر با ۱۶ آپریل ۲۰۲۱


شاهزاده رضا پهلوی در یک گفتگوی اختصاصی که امروز جمعه ۲۷ فروردین ۱۴۰۰ از صدای آمریکا پخش شد به مسائل مختلف پرداخت. از جمله شیوع مرگبار کرونا در کشور، برنامه هسته‌ای، امنیت و اقتدار ملی، پیمان کوروش، مبارزات بدون خشونت، قرارداد ۲۵ ساله جمهوری اسلامی با جمهوری خلق چین، مرد‌م‌سالاری، فروپاشی رژیم، دموکراسی و کارزار «نه به جمهوری اسلامی» و تأمین شرایطی که مردم بتوانند آزادانه نظام آینده را انتخاب کنند. وی به برخی پرسش‌ها در همین ارتباط و همچنین نقش خود در مبارزات سیاسی و ملی ایرانیان پاسخ داد.

لینک مستقیم به ویدئو

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

7 دیدگاه‌

  1. رضا شاه روحت شاد .

    کتاب *”سقوط بهشت”* (The Fall of Heaven)، کتابی است که نوشته یک تاریخ شناس برجسته آمریکایی به نام “اندرو اسکات کوپر” می‌باشد و چند سال پیش در ایالات متحده آمریکا منتشر شد.
    ?در این کتاب خواندنی، نویسنده برای نخستین بار در تاریخ آمریکا اظهار می‌کند که اگر محمدرضا شاه پهلوی و حکومت او همچنان بر سر کار بود، امروزه جهان محل امنی برای زندگی بود و خبری از تروریسم اسلامی در جهان وجود نداشت. در این کتاب، نویسنده با مدرک معتبر ثابت می‌کند که چگونه روسیه، آمریکا و اروپا نقش مستقیمی در سرنگون کردن محمدرضا شاه و روی کار آوردن رژیم جمهوری اسلامی داشتند. در این کتاب، توضیح داده می‌شود که چگونه ایران با سرعتی بالاتر از کشور ژاپن در حال رشد و پیشرفت بود و چگونه محمدرضا شاه شبانه روز برای آبادانی ایران می‌کوشید.
    ?نویسنده از سال های واپسین شاه در ایران می‌گوید و شرح می دهد که چگونه رسانه های غربی به ترور شخصیت او می‌پرداختند و او را دیکتاتور و ناقض حقوق بشر، شکنجه گر و جنایتکار معرفی می‌کردند، در حالی که همه ی این تبلیغات از پایه دروغ بود و شاه حتی حاضر نشده بود برای نگاهداشت پادشاهی خود، از نیروی نظامی قوی ای که در اختیار داشت علیه ملتش استفاده کند و خون ملتش را بریزد.
    ?”سقوط بهشت” حاصل پنج سال پژوهش اندرو اسکات کوپر، تاریخ نگار و استادیار دانشگاه کلمبیا است که همچنان مورد بحث رسانه ها، دانشجویان تاریخ و بویژه آمریکاییان ایرانی تبار است.
    ?در مقدمه ناشر بر این کتاب چنین آمده است: “در ارایه تصویر استثنایی محمدرضا شاه پهلوی، یکی از پیچیده ‌ترین شخصیت‌ های قرن بیستم، اندرو اسکات کوپر، تمامی زوایای زندگی او از دوران کودکی تا رسیدن به پادشاهی در سال ۱۹۴۱ میلادی و نیز دوران پرتلاطم پس از جنگ جهانی دوم را که طی آن شاه از چندین تلاش برای ترورش جان بدر برد، و ساختن یک کشور مدرن هوادار غرب و ورود قدرتمند ایران به صحنه جهانی را با موشکافی بررسی کرده است”.
    ?آقای کوپر تبار نیوزیلندی دارد و پیش از این کتاب دیگرش با عنوان “پادشاهان نفت” یکی از پرفروش ‌ترین کتاب‌ ها بوده است.
    ?اندرو کوپر می‌گوید: از دیدگاه تاریخی، انقلاب ایران یک رویداد جهانی بود. من در آن هنگام ۹ ساله بودم و با هزاران فرسنگ فاصله در نیوزیلند، انقلاب ایران در زندگی من هم تاثیر گذاشته بود. هنگامی که شاه، ایران را ترک گفت و خمینی وارد صحنه شد.
    ?ما می‌دانیم که برای از میان برداشتن شاه، “معمر قذافی” رهبر وقت لیبی، منابع مالی را تامین می‌کرد و “یاسر عرفات” رهبر وقت سازمان آزادیبخش فلسطین، آموزش چریک ‌های ایران را در لبنان بر عهده داشت. ما می‌دانیم که سلاح‌ های بسیار مدرن، تنها می‌توانست از زرادخانه ‌های بلوک شرق تامین شود. این اطلاعات اکنون از اسناد محرمانه منتشر شده دولت آمریکا به دست آمده که در دولت جیمی کارتر جزء اسناد طبقه بندی قرار گرفتند.
    ?او بی‌درنگ ورود گوشت گاو و گوسفند و سایر فرآورده‌های گوشتی را ممنوع کرد به دلیل آنکه تهیه آنها طبق موازین شرعی نبوده است. در همان حال کشور ما به یک شوک نفتی دچار آمد چرا که صدور نفت از ایران به خاطر اعتصاب ‌ها متوقف شده بود؛ این گونه پیآمدهای انقلاب اسلامی، دوران کودکی و نوجوانی مرا هم تحت تاثیر قرار داد و من همواره به خود می‌گفتم که روزی، شخصی در مورد انقلاب ایران و چگونگی آغاز و آنجام آن خواهد نوشت و دلایل آن بر من نیز روشن خواهد شد، ولی چنین نشد و کتابی در این مورد انتشار نیافت و آنچه بود، کامل نبود.
    ?سالها بعد در مسیر انتخاب حرفه آینده ‌ام در منهتن نیویورک به پژوهش رویدادهای خاورمیانه پرداختم؛ دوره‌ای که با ماجرای ۱۱ سپتامبر (۲۰۰۱ میلادی) آغاز شده بود. نتیجه این پژوهش، گذراندن دوره دکترا در رشته تاریخ و نخستین کتابم، “پادشاهان نفت” بود و نوشتن آن در واقع سکویی برای پرش به سوی کاری بزرگتر شد، ولی هنوز آماده این کار بزرگتر نبودم و اطلاعات کافی و منابع لازم را در اختیار نداشتم، تا اینکه سه سال بعد، پیشنهاد نوشتن کتاب “سقوط بهشت” را به ناشرم ارائه دادم که پذیرفته شد و این درست زمانی بود که فیلم سینمایی “آرگو” به بازار آمده و مورد استقبال قرار گفته بود ولی من با آن دشواریهای فراوانی داشتم، چرا که عاری از دقت و صحت تاریخی بود.
    ?برای نویسندگان، انتخاب عنوان کتاب، کار نامتعارفی است. این کار معمولا توسط ناشران و یا دبیران آنها انجام می‌شود، ولی این کار مهم برعهده اندرو اسکات کوپر واگذار شد و او باید عنوانی جذاب و گویا برمی‌گزید که مفهوم دوگانه داشته باشد. هم از نظر بازرگانی جلب توجه کند و هم گویای متن کتاب باشد؛ با توجه به نوستالژی بسیاری در باره دوران پیش از ۱۹۷۹ (۱۳۵۷ خورشیدی) این عنوان در همان حال برای برخی از ایرانیان پایان یک دوران طلایی را تداعی می‌کند و نویسنده خود درپی عنوانی بود که بازگو کننده یک عصر تاریخی باشد. سرانجام نویسنده
    به این نتیجه رسید که پایان زندگی شاه ایران، پایان دوره‌ ای تاریخی در تاریخ ایران است.
    ?نویسنده می‌گوید: فکر می‌کنم ارزش فراوان کتاب این است که یک غیرایرانی آن را نگاشته و برای من نکته شگفت انگیز در این کتاب، این بود که انتظار نداشتم چهره پادشاه ایران این چنین باشد؛ یک میهن پرست قدرتمند که در مسایل گوناگون برای آمریکا مشکل ساز بود.
    ?ایرانیانی که این کتاب را خوانده اند از آنچه در روابط پنهان (ایران و آمریکا) روی داده، مبهوت و متحیر شده اند.
    ?برای ترسیم چهره شاه ایران، با همسرش فرح پهلوی و بسیاری از کسانی که در دوران او در عرصه سیاسی ایران حضور داشتند، گفتگو کردم و به عنوان یک تاریخ نگار هرگز درپی آن نبودم که به هرطریقی، تفکری ویژه، یک جهان بینی خاص و یا نوعی ایدئولوژی را در هر فرم و چارچوبی به ذهن آنها تزریق کنم. بیشتر صحبت ‌ها و قول ‌ها برمحور رویدادها بود و من با این رویدادها به عنوان روزنامه نگار حرفه‌ای برخورد کردم. از تفسیر و تحلیل گفته ‌ها نیز پرهیز کردم و بخش جداگانه ‌ای را به این منظور اختصاص دادم. کتاب در واقع بازتاب رویدادها و دلایل آنهاست. خوشبختانه من فرصت چند ساله‌ ای در اختیار داشتم تا واقعیت‌ های تاریخی را چندین و چند بار بررسی کنم. و اما تکان دهنده ‌ترین بخش کتاب برای من، هنگامی است که شاه شاهد از دست رفتن کشور است. همچنان که در شاهنامه، شاه به سرنوشت اعتقاد داشت.
    ?داستان او تنها به عصر مدرن حاضر تعلق ندارد و صدها سال دیگر نیز در باره آن بحث و فحص خواهد شد. من برای گفتگو با صدها تن اشخاص مختلف، با زمان در مسابقه بودم. از آغاز این کار تا کنون سه تن از کسانی که با آنها گفتگو کردم، در گذشته اند.
    ?بخش مهمی از پژوهش‌های نویسنده، پرداختن به عوامل خارجی انقلاب بود و بویژه نگاه به ورود سلاح‌ های بسیار مدرن به ایران و منابع مالی که در اختیار مجاهدین (خلق) و فداییان (خلق) قرار می گرفت، در این زمینه پژوهشگران اولیه غفلت کردند و آن را کم اهمیت دانستند.
    ?شاه با اسراییل روابط بسیار خوبی داشت. عرفات و قذافی از توافق صلح کمپ دیوید (که بین انورسادات رییس جمهوری وقت مصر و مناخیم بگین نخست وزیر وقت اسراییل) امضا شده بود، بسیار ناخشنود بودند و فکر نمی‌کنم که در آن زمان پشتیبانی از چریکهای ایرانی تصادفی بوده همچنان که در دیدار و گفتگو با یکی از این چریک ‌ها در ایران، این امر برای من تایید شد. شاه نفت را در اختیار اسراییل قرار می داد و از پرزیدنت سادات پشتیبانی می‌کرد و از میان برداشتن او معادل بی‌ثبات کردن تمام منطقه خاورمیانه بود..
    ? کتاب ” سقوط بهشت ”
    ? نوشته اندرو اسکات کوپر
    ترجمه چمروش
    چرا ملک فیصل کشته شد ۱۹۷۵
    چرا شاه‌رفت ۱۹۷۹؟
    هنری کیسینجر داشت با شاه ایران و ملک فیصل عربستان، سر نفت رایزنی می کرد؛ هیچ یک کوتاه نیامدند.
    ملک فیصل با یک گلوله در سرش کشته شد تا درس عبرتی شود برای همه‌ اعضای اوپک تا دیگر کسی نفت را مانند اسلحه به کار نگیرد.
    ملک فیصل از غرب خواسته بود تا میان پشتیبانی از اسراییل و نفت، یکی را انتخاب کند؛ غرب با کشتن او هر دو را انتخاب کرد.
    محمدرضا شاه نه تنها از فیصل حمایت کرد بلکه نفت را گران تر کرد. در آمریکا، کانادا، ژاپن و انگلیس و … غوغایی شد، در آمریکا و انگلیس، مردم به نشانه اعتراض با اسب و گاری رفت و آمد می کردند، مردم انگلیس و کانادا از سرما می لرزیدند و کارخانه‌های ژاپنی خوابیده بود.
    شاه کوتاه نمی آمد.
    او را سرنگون کردند تا اوپک بی صاحب شود و خودشان قیمت نفت را تعیین کنند.
    چرا جمهوری اسلامی این بخش از تاریخ را سانسور می کند؟
    چرا اپوزیسیون خارج، این بخش از تاریخ را عمدا” زیر فرش پنهان می کنند؟
    چرا چپی ها و کمونیست های سابق که رادیو تلویزیون های دولتی آمریکا و انگلیس (رادیو فردا، بی بی سی، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال و …) را اشغال کرده‌اند، این بخش را کلا انکار می کنند؟
    در کتاب *شاهان نفت* -اثر اندرو اسکات کوپر- توضیح داده میشود که چطور شاه ایران و ملک فیصل پادشاه عربستان، معادلات نفتی غرب را به هم زدند و چاره ای جز سرنگونی هر دو برای آمریکا نماند.
    شاه و ملک فیصل، اوپک را به هم ریختند و فیصل برای دهن کجی به اسرائیل، صدور نفت را به غرب دچار مشکل کرد و باعث بحران نفتی سال هفتاد و سه میلادی شد. او خواست آمریکا بین نفت یا حمایت از اسراییل یکی را انتخاب کند. حتی شاه ایران پا فراتر گذاشت و تهدید کرد که قراردادهای نفتی را به هیچ وجه امضا نمی کند و قصد دارد انرژی کشور را از طریق اتمی تامین کند.
    ملک فیصل سال هفتاد و پنج میلادی ترور میشود! و جایش را به یک مشت سیاستمدار فاسد آل سعود می دهد.
    حکومت شاه نیز سرنگون میشود! و خودش نیز به طرز مشکوکی از دنیا میرود! و جایش را به آخوندهای مذهبی و بی سیاست می دهد!
    ای کاش دلسوزی پیدا شود و کتاب *شاهان نفت* را بدون تحریف به پارسی ترجمه کند. آن وقت فارسی زبانان متوجه می شدند چه کلاهی ۴۲ سال قبل سرشان رفت؟!
    ‍ او باید می رفت؛
    (وقتش رسیده بود)!؟
    ۱- چهارمین قدرت نظامی مدرن جهان را در اختیار داشت و کبری و بِل و شینوک و اف۱۴ و هاورکرافت هایش کل اعراب خلیج فارس را به دستبوسی واداشته بود.
    ۲ـ برترین خطوط هواپیمایی مسافری جهان (هما) را بنام ایران ثبت کرده بود.
    ۳ـ اعتبار پول و پاسپورت دولت شاهنشاهی ایران به معتبرترین های جهان تبدیل شده بود.
    ۴ـ همکاری و تبادلات علمی دانشگاههای ایران با دانشگاههای برتر جهان، دانشگاههای دولتی ایران را به یکی از معتبرترین مراکز علمی آسیا مبدل کرده بود.
    اعطای بورسیه دولتی به دانشجویان نخبه جهت ادامه تحصیل در دانشگاههای برتر اروپا و خصوصا آمریکا و عدم علاقه آنها به اقامت در خارج و ترک وطن، باعث شده بود ترکیبی از هوش بالای ایرانی ها با علم روز جهان پدید آید که به ادامه این روند رو به رشد و پیشرفت کشور در آینده کمک شایانی می کرد.
    ۵ـ ایران پر از کارخانه های صنعتی مدرن شده بود. اطراف تهران کارخانه های پارس، ارج، آزمایش، ایران ناسیونال، رنو، کفش ملی، صنایع غذایی مختلف همچون پاک و مینو و زمزم و … و شهرهای صنعتی تبریز، شیراز، اصفهان، اراک، اهواز و … ایران را بعد از ژاپن به “قدرت دوم صنعتی آسیا” تبدیل و پیشتاز تولید خودرو، واگن، ماشین آلات راهسازی و کشاورزی و صنایع مادر همچون ذوب آهن و فولاد و مس و آلومینیوم کرده بودند و برخی از آنها حتی به بازار شوروی و آمریکا صادر می شدند.
    ۶ـ ثروت ایران همراه با “آینده نگری” مسئولانش باعث شده بود تا این کشور سهام بسیاری از کارخانجات مهم و کلیدی از جمله صنایع فولاد کروپ و مرسدس بنز را خریداری کند و در قلب بورس و اقتصاد جهان -خیابان منهتن- صاحب برج شود!
    دیگر حتی برخی از قدرتها و کشورهای اروپایی از ایران وام گرفته بودند و عملا مقروض حکومت شاه شده بودند.
    ۷ـ این آینده نگری به اینجا ختم نشده بود و در شرایطی که همه جهان وابسته به نفت بود و ایران ژاندارم و فرمانروای خلیج فارس سرشاز از نفت بود، شاه ایران به فکر دستیابی و استفاده از انرژی نویی بنام انرژی اتمی بود. او از آمریکا راکتور تهران را خرید و سپس با زیمنس آلمان قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر را بست و همزمان به فرانسه سفر کرد و ۱۰درصد سهام بزرگترین کارخانه اتمی اروپا را خرید و با فرانسوا میتران قرارداد خرید ۴ راکتور فرانسوی را بست.
    ‍ او باید می رفت؛
    (وقتش رسیده بود)!؟
    در کنفرانس گوادلوپ، کارتر رسما اعلام کرد که دیگر شاه باید برود و ارتش آمریکا جای ارتش ایران را در خاورمیانه خواهد گرفت. انگستان هم برای فرار از بدهی هایش به ایران، پشت آمریکا درآمد.
    شاه در پیامی بی سابقه با خشم، کارتر را خطاب قرار داد که بدون شناخت فرهنگ و تاریخ ملتها چنین تصمیمی گرفته و او یک فرد نیست که با تغییرش روابط ایران و آمریکا پابرجا بماند و با رفتن او شرایط از کنترل خارج خواهد شد و خاورمیانه روی آرامش را نخواهد دید!
    در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۸ در کاخ نیاوران ملک حسین پادشاه اردن هاشمی به محمدرضا شاه گفت:
    “نرو، زیر پای مردم خاورمیانه نفت نیست، بشکه های باروت است! اگر بروی خاورمیانه رفتنی ست”.
    شاه به او پاسخ داد:
    “قیمت این رفتن را مردمی خواهند پرداخت که نمی دانستند برقراری صلح در منطقه ای با میلیاردها دلار منابع طبیعی و انرژی کار هر حکومتی نیست!
    من در مقابل مردم خود نخواهم ایستاد.
    سلطنت بر روی جنازه های مردم کشورم خواست من نیست.
    برای من “رفاه و آینده مردم” ایران مهم بود.
    مشکل باروت زیر پای مردم خاورمیانه تقصیر من نیست، تولید روزانه ۳۰ میلیون بشکه نفت همه دنیا را به خاورمیانه می کشد و بعد از رفتن من، میدانم که خاورمیانه رفتنی ست”.
    ‍او باید می رفت؛
    (وقتش رسیده بود)!؟
    منابع:
    *یادداشتهایی از گوادلوپ*
    ژیسکاردِستن؛ رئیس جمهور وقت فرانسه
    *مجموعه خاطرات*
    ملک حسین پادشاه اردن
    *پاسخ به تاریخ*
    نوشته محمدرضا پهلوی
    *ماموریت در ایران*
    نوشته ویلیام هیلی

  2. واقع بین

    یادی که مردم از رضا شاه یا محمد رضا شاه یا افرادی مثل امیر کبیر می کنند برای پاسداشت جانفشانی ها و مشقات آنها برای خدمت به کشور ایران است و نه پیامی برای نشاندن هر کسی بر تخت فرمانروایی.
    طرفداران نهاد پادشاهی باید سریعا و با درایت جانشینی برای ایشان پیدا کنند چرا که او بی میلی خود در پرچمداری چنین نظامی را اعلام کرده. چه انتظاری دارید؟ ولیعهد محمد رضا شاه از نوجوانی در خارج از ایران و با معیارها و ارزش های دیگری بزرگ شده.
    البته ارجحیت و اولویت بر همدلی و همگرایی همگی بر اسقاط داعش شیعه است و بحث شاهی یا ریاست موضوعی ثانوی است چه تاخیر در این امر ممکن است اثری از ایران بر جا نگذارد که حالا بر سر شکل سیستم سیاسی آن دعوا کنیم.

  3. 22

    ??

    *یادداشتی از علی مصفا، هنرپیشه و هنرمند مردمی :*

    هم‌میهنان ارجمند، اینقدر به آخوندها نگین وطن‌فروش.

    آخوندها دارن سرزمینی که اشغال کردند رو میفروشن نه سرزمین خودشون رو.

    خمینی همون روزی که پاش به ایران رسید، خیلی علنی گفت این مملکت از غنائم اسلامه !!
    یعنی ما اعراب، ایران رو فتح کردیم و حالا همه چیزش برای ماست.

    وطن‌فروش ماییم که این خاک رو از فرزند دلسوز ایران محمد رضا شاه پهلوی ،، اریامهر .. گرفتیم و دو دستی تقدیم کردیم به یک مشت عرب بی پدر و مادر تا کار ناتموم اجداد خودشون رو تموم کنن.

    وطن‌فروش ماییم که تمام منابع‌مون رو غارت کردند و ما خفه شدیم.

    بی‌‌غیرت ماییم که زنان و دختران زیبای ایرانی رو جلوی چشم‌مون کتک زدند، اعدام کردند، به فحشا کشوندند، به زباله‌گردی کشوندند و ما خفه شدیم.

    بی غیرت ماییم که پسران برومند این خاک رو کشتند و خفه شدیم.

    بی‌شرف ماییم که بلوچستان تا چندین روز یک تنه در مقابل رژیم ایستادگی کرد و تنهاشون گذاشتیم تا لت و پار بشن.

    از این به بعد به آخوندا و بچه‌هاشون فحش ندین.

    فقط و فقط به خودمون فحش بدیم، چون هیچکس به اندازهٔ ما سزاوار این فحش‌ها نیست.

    بی‌غیرت و ترسو و وطن‌فروش ماییم.

    اینها همه چیزمان را میفروشند و از خانه بیرون‌مان میکنند.
    اینها دزد وطن و شرف و ناموس ایرانی‌اند.

    فقط باید علف هرز آخوند را از ریشه خشکاند همین و بس.

    *اگر ایرانی هستید و غیرت دارید نشر بدهید . *

  4. دوران پهلوی، آنتراکت (استراحت) بین دو پرده فیلم ترسناک در سینما بود "ن .ی"

    من هوادار مشروطه پادشاهی هستم و خواهم بود. ایران برای من یعنی پهلوی یعنی حتی اگر شاهزاده رضا خواهان حکومت پادشاهی نباشد من به والاحضرت فرحناز برای پادشاهی مشروطه رأی خواهم داد.

    جناب آقای طاهری را اززمان پیش از شورش ۵۷ به عنوان فردی ایران دوست و آگاه می شناسم و تحلیل های ایشان را کاملاً قبول دارم و حتی اگر در جزئیات خواستاری با ایشان دچار اختلاف شوم با احترام کامل و به عنوان یک دانش آموز مطالب ایشان را باز هم با علاقه خواهم خواند و خواهم دید و شنید.

    من با شاهزاده هم فکر و هم راهم و ایشان را به عنوان پادشاه مشروطه ایران می شناسم و اگر ایشان با توجه به تغییرات جهانی در قرن بیست و یکم دیدگاه جدید داشته باشند حتماً با ایشان همراهم، بیانات ایشان برایم مقبول است. مطمئن هستم که نام پهلوی نشانگر راه آزادی ست.

  5. بهرام پارسی

    بعد از مدت ها سیامک دهقانپور و یک مصاحبه ای حرفه ای با شاهزاده .شاهزاده هم مثل همیشه وکیل مردم بودند نه کسی که جایگاه فراتر و بالاتر از مردم ایران دارد .در فرایند تکامل ِ پادشاهی مشروطه با پادشاهان پهلوی ، این مساله اجتناب ناپذیر بود .یعنی اگر جنون ادواری اسلام و توهمات و خشونت های آن ، مردم خوب ایران را بیمار نکرده بود ، گذر به توسعه یافتگی و رفاه و دموکراسی ، خود به خود انجام می شد و ایران امروز از کره ی جنوبی هم پیشرفته تر بود و درآمد ملی و رفاه آن چند برابر بود و پادشاهمان هم رضاشاه دوم بود .

    خوشبختانه ، بالاخره بعد از ۴۲ سال ، جنونِ ادواری اسلام از ذهن و روح اکثریتی ۷۰-۸۰ درصدی (و احتملا بیشتر) زدوده شده است .به همین دلیل ، بازگشت به مشروطه ی پادشاهی با پادشاهان ِ پهلوی ، تبدیل شده است به خواست بخش های زیادی از مردم ایران .

    به همین دلیل است که مردم در بسیاری از تظاهرات داخلی ، علی رقم خطراتی که وجود دارد ، جایگزین و آلترناتیو نظام را فریاد می زدند که با شعار هایی مثل رضاشاه روحت شاد ، شاهنشاه معذرت ، و چه اشتباهی کردیم-که انقلاب کردیم ،و… همراه بود .

    به هر حال ، طی ۵۳ سال کارنامه ی پادشاهان پهلوی ، ایران بهترین دوران تاریخی خود را طی کرد ، چه از نظر پیشرفت و رفاه و چه از نظر صلح داخلی و صلح با دیگر کشورها .عقل سلیم حکم می کند که بر اساس طرح های موفق پیشین ، طرح های جدید را ارائه دهیم و از وارد شدن به طرح های کاملا بی سابقه ، هرچند خیلی رویایی ، خودداری کنیم .

  6. علی

    بعد از انقلاب هر “بی شرفی” که پستی گرفت؛ ؛ جهش فساد؛ جنایت و عقب ماندگی روند صعودی برای کشور به ارمغان آورد.

    امروز امت بطرف قبله کووید دراز کشیده اما غنی سازی ۶۰٪ به مقدار۹ گرم (درکنار بحران مرغ) و بحرانهای وحشتناک اقتصادی؛ سیاسی؛ اجتماعی؛ به روندی متضاد یکدیگر تبدیل و این روند توانایی ترمیم همدیگر را خنثی میسازند.

    در قهقرای این خنثی سازی سازمان هواشناسی اصلاح طلبان هر چند وقت درهشدارهای هواشناسی برای ولایت فقیه از هاریکان مردمی(انقلاب دیگر)؛ تجزیه ایران؛ و یا انتخاب بین بد و بدتر پیشبینی میکنند و یا امثال محمد تدارکچی میخواهد گله ای (=همه) از مردم عذرخواهی؟؟ کنند(تعارفات ایرانی). علت عذرخواهی و هشدارهای هواشناسی تکراری قطعا نمیتواند سیاست عبور از بحران در ج.ا. تلقی شود بیشتر خنثی سازی در سطح تحولات سیاسی در ایران؛ در نتیجه درجا زدن و استمرار طلبی است.

    اینکه اینها عمق بحران را درک نکرده و به خنثی سازی سیاسی روی آورده اند؛ خود به بخشی از بحران ایران تبدیل شدند. وقتی ابعاد بحران داخلی و خارجی ایران را از بالا نگاه میکنید قطعا آسیب های این چهار دهه قرنها روی دوش ایران سنگینی خواهد کرد اگر فرض کنیم فردا حکومت سکولار حاکم شود:

    ۱- اگر سیستم سیاسی کشور دست نخورده باقی بماند بحران ج.ا. تشدید و ادامه پیدا خواهد کرد.

    ۲- امید به رفورم امیدیست که آیت الله های جانی از چهاردهه قبل درمنبر از متروی توکل به خدا درکنار چپاوول ملت (=جهنم واقعی اسلامی) روضه خوانی کردند. امروز میدانیم در سیستم ج.ا. هر رفومی کارایی خود را از دست خواهد داد.

    ۳- ملت ایران از عواقب واقعی این چند دهه علی خامنه ای (بخصوص با شروع قرن ۲۱) اصلا آگاه نیست. عواقب ظاهری خامنه ای در بحران مرغ دیدنی ولی عواقب بزرگتر اجتماعی هنوز بخاطر بافت عقب ماندگی در ایران آشکار نشده است.

    ۴- فقط یک تغییر بنیادی درسیستم میتواند به تحولی پایدار منجرشود. ما بعد از ج.ج.۲ شاهد چنین تحولی در کشورها بودم هرچند سطح سواد و آگاهی مردم این کشورها در آنزمان با ایران فعلی قابل مقایسه نیست.

  7. توماس جفرسون

    وزن سیاسی و‌ اعتباراجتماعی و مشروعیت ملی و نفوذ کلام شاهزاده رضا پهلوی به تنهایی از مجموع همه احزاب و انجمنها و گروههای سیاسی بیشتر است. نظر و موضع گیری اپوزیسیون برون مرزی در مورد ایشان ، چه مثبت و چه منفی، اهمیتی ندارد، مهم جایگاه شامخ ایشان در نزد افکار عمومی ایرانیان است. این سخن عین واقعیت است.
    اگر یک رهبر خودخوانده اپوزیسیون منکر آن است، زحمت کشیده و تشریف بیاورد ایران و چند روزی با مردم، خودمانی صحبت کند تا واقعیات را از نزدیک لمس نماید، سپس به کشور متبوع خود بازگشته و اگر کماکان تمایل ندارد در براندازی رژیم به شاهزاده کمک نماید، روزه و سکوت سیاسی اختیار کند.‌

Comments are closed.