رأی ندادن=نه به جمهوری اسلامی

- حقیقت این است که انقلاب ۵۷ به بن‌بست رسیده. اگر حکومت بخواهد برگردد، نمی‌تواند به مردم بگوید شما بخار شوید بروید هوا تا ما بتوانیم مسیر را برگردیم! اگر دستور عقبگرد بدهد، باید پشت سر مردم راه بیفتد و این در تناقض با مقام و جایگاه آن است. اگر به حرکت ادامه دهد دیر یا زود زیر دست و پا له می‌شود. عده‌ای می‌گویند شاید بعد از مرگ «رهبر» بتوانیم مسیر تازه‌ای را برویم. ولی غافل از اینکه سیل عظیمی‌هنوز بدون توقف از پشت سر در حرکت است.

دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ برابر با ۱۴ ژوئن ۲۰۲۱


میثم سلطانی – به نظر من وضعیت موجود ایران برای آندسته از افرادی که در ایران زندگی می‌کنند و به نوعی غرق دنیای سیاست هستند و در سمتی مشغول کارند، نامشخص است وگرنه چنین رفتار نمی‌کردند. اما دو فرض را می‌توانیم متصور شویم. یکی اینکه می‌دانند و دروغ می‌گویند و یا نمی‌دانند  و نمی‌بینند. من معیار را بر آن می‌گذارم که نمی‌دانند و نمی‌بینند. بدین خاطر سعی می‌کنم با یک تصویرسازی، وضعیت موجود را بیان کنم تا شاید بدینوسیله دوستان بتوانند بهتر علت رای ندادن در این چهار چوب را بفهمند زیرا هر روز عده‌ای در تریبون‌های فضای مجازی که بیش از پیش حقیقی‌تر می‌شود، در بوق و کرنا می‌کنند که برای رسیدن به دموکراسی باید رای داد، از صندوق نباید قهر کرد و از این استدلال‌های رایج نخ‌نما شده. کدام رای؟ کدام انتخاب؟ کدام دموکراسی؟ بگذریم از اینکه رژیم جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته به معنای واژگان هم تجاوز کرده؛ از استقلال گرفته تا آزادی؛ از انتخابات تا دموکراسی. چنان رفتار کردند که در مطلع هر سخن، باید از معنای به انحطاط کشیده شده در جمهوری اسلامی تبری جست و واژگان را از نو معنا کرد. به مغالطه‌ای که در سخن طرفداران رژیم نهفته نمی‌پردازم و یکسره می‌روم سراغ تصویر موجود.

چهل سال پیش عده‌ای دست مردم را گرفتند و به آنها قول دادند که اگر شما از ما پیروی کنید، ما شما را از این کوچه پس‌کوچه‌ها به خیابان‌های فراخی هدایت می‌کنیم که پس آن باغ‌های فراخ چنین و چنان در انتظار شماست. در این زمینه سخن را کوتاه می‌کنم و خوانندگان گرامی‌ تخیل خود را به کار گیرند و تا بینهایت خوشی را متصور شوند.

در این چهل سال از تقاطع‌های مختلف و میدان‌های گوناگون گذشتند. در بزنگاه‌های تاریخی می‌توانستند بدون آنکه خونی ریخته شود و بدون ریختن آبروی خود از مسیر خطا بازگردند. مردم هم آنها را پیروی می‌کردند و به روی آنها نمی‌آوردند. حتا اگر اکثریت خاموش بودند و ناراضی، ولی چنانچه قدم گذاشتن در مسیر اصلاح را می‌دیدند، با سعه صدر تحمل می‌کردند.

اما چنین نشد.

تقاطع‌های تاریخ‌ساز نیازی به ذکر ندارند و رجوع به آنها تکرار مکررات است. اما رژیم و به ویژه رهبری آن بعد از جنبش ۸۸ مردم را وارد یک خیابان یکطرفه کردند. آنجا مردم گفتند این مسیر بن‌بست است. رهبری نظام گفت نظر من چنین نیست.

پیشگامان، قافله‌سالار‌ها، کارگردانان از دهه هشتاد تقسیم کار کرده بودند و مسئولیت طبقه متوسط و هنرمندان به گردن اصلاح‌طلبان افتاده بود و طبقه پایین و حزب‌اللهی‌ها به گردن اصولگراها. اما هر دوی اینها رهبری رژیم و سیاست‌های «بیت» را دنبال می‌کردند. چنانکه در هیچیک از بزنگاه‌های تاریخی در کنار مردم نایستادند. در شعار منظورم نیست بلکه در عمل. هیچیک از سمت خود برای احقاق حق مردم استعفا ندادند. زمانی که متوجه خطای رهبری نظام شدند و وقتی دیدند که جامعه را به قهقرا هدایت می‌کند، در برابر او نایستادند. از هشتاد و هشت رهبری جمهوری اسلامی گفت حتا به شعار‌های شما هم نیازی نیست. این خیابان یکطرفه ما را یکراست به مقصد می‌رساند. رهبری رژیم به تکرار گفت اگر کسی همراه نیست از قطار انقلاب پیاده شود. چرا می‌گفت قطار؟ چون فکر می‌کرد این راه ادامه دارد. هرچه از ۸۸ گذشت، عرض خیابان کم و کمتر شد. ترامپ و تحریم‌ها انقلاب را وارد یک کوچه تنگ و طولانی کرد. رژیم هر روز با وقت خریدن امید داشت که از این کوچه به یک تقاطعی، خیابان عریضی، فضای سبزی جایی برسد که بتواند نفس بکشد، اما این خیابان تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شد.

بعد از دور دوم دولت‌داری حسن روحانی اکثریت جامعه دیگر قادر بود انتهای این کوچه‌ی بن‌بست را ببیند. از اینجا تا ته کوچه نه دری پیداست و نه راه دررویی. اینجاست که حکومت به تناقض رسیده است. در نظر داشته باشید این سیل عظیم مردم هنوز از پشت در حال حرکت است. آنها که صفوف نخستین هستند، صدای خرد شدن استخوان‌ها را می‌شنوند. سعی آنها این است که با وعده‌های سر خرمن از سرعت بکاهند و برای خود وقت بخرند.

فارغ از اینکه چه کسی چه می‌گوید، حقیقت این است که انقلاب ۵۷ به بن‌بست رسیده. اگر حکومت بخواهد برگردد، نمی‌تواند به مردم بگوید شما بخار شوید بروید هوا تا ما بتوانیم مسیر را برگردیم! اگر دستور عقبگرد بدهد، باید پشت سر مردم راه بیفتد و این در تناقض با مقام و جایگاه آن است. اگر به حرکت ادامه دهد دیر یا زود زیر دست و پا له می‌شود. عده‌ای می‌گویند شاید بعد از مرگ «رهبر» بتوانیم مسیر تازه‌ای را برویم. ولی غافل از اینکه سیل عظیمی‌هنوز بدون توقف از پشت سر در حرکت است.

مردمی‌که از دور این بن‌بست را می‌بینند و گوسفندوار حاضر به له شدن و تبدیل به ابزار شدن نیستند، از این همراهی سر باز می‌زنند. در ابتدای انقلاب این عده در اقلیت بودند، اما امروز به اکثریت تبدیل شده‌اند. امروز آن عده‌ای که با این وضع موجود مردم را به مشارکت دعوت می‌کنند، یا نادانند و بی‌صلاحیت و یا مست غرور و هنوز در پی به بیراهه کشیدن مردم.

اگر حکومت اشتباهات خود را نپذیرد و برای بیرون رفتن از این بن‌بست به عنوان تیر آخر در پی ساختن و آزمایش بمب اتم باشد، با این سد امنیتی که اسرائیل ثابت کرده، بیشتر شبیه تور امنیتی است، کشور را به سمت آشوب و جنگ خواهد کشید. البته در بعضی از محافل سال‌هاست که با افتخار می‌گویند ما بعد از جمهوری اسلامی زمین سوخته تحویل شما خواهیم داد!

حال با این تفاصیل اگر کلاه خود را قاضی کنیم، این مردمی‌ که نمی‌خواهند رای بدهند مقصر وضع موجود‌اند؟ یا رهبری رژیم، «بیت رهبری»، دولت در پرده، اصولگرایان همیشه در صحنه و یا اصلاح‌طلبانی مانند ظریف که وظیفه‌ی خود را جمع کردن و «علاج» شستن خون مسافران هواپیمای اوکراینی می‌داند و نه احقاق حق مردم؟ این حکومت است که با خواست مردم قهر کرده و یا مردمی‌ که رای نمی‌دهند؟

چرا محمد خاتمی‌ زمانی که در قدرت بود استعفا نکرد؟ چرا هنوز اصلاح‌طلبان حفظ نظام (بی‌نظمی‌بی‌نهایت) را از رسیدن مردم به حقوق خود واجب‌تر می‌دانند؟

پرسش از اصولگرایان نیز این است: چرا وقتی احمدی‌نژاد با رهبرتان قهر کرد، مجلس شورای اسلامی‌تان او را استیضاح نکرد؟ چرا حسن روحانی که به وعده‌های خود عمل نکرد، توسط مجلس اصولگرا استیضاح نشد؟ غیر از این است که رهبرتان مانع آن شد؟!

چرا فساد چنان ریشه دوانده که دیگر آن را نمی‌توان جمع کرد؟ مگر غیر از این است که رهبرتان گفت کش ندهید؟! و از این نمونه خروارها فراوان است.

رای دادن زمانی معنا دارد که مکانیسم پس گرفتن آن هم موجود باشد! وقتی حتا شمای اصولگرا نمی‌توانید رئیس جمهور ناکارآمد نظام‌تان را پایین بکشید، به چه دلخوشید؟!

وقتی رئیس جمهور منتخب‌تان سه هفته بعد از رأی‌گیری نمی‌داند کابینه‌اش کیست و حتا وزیر خارجه‌اش را به توصیه رهبرتان منصوب می‌کند، رای دادن به یک فرد تک و تنها جز به سخره گرفتن فهم مردم چه معنی دارد؟

انتخاب رئیس جمهوری که حزب ندارد به چه معناست؟ اگر رای ندادن نه گفتن به مشروعیت نظام نیست و اکثریت مردم با نظام هستند و رئیسی کاندیدای اصلح اصولگرایان است پس چرا هر شب در کلاب‌هاوس مردم را به شرکت در انتخابات دعوت می‌کنید؟!

عده‌ای هم به کسانی که انتخابات را تحریم کرده‌اند می‌گویند، برنامه شما برای بعد از انتخابات چیست و اگر رئیسی بشود و کشور به فلان جهت برود شما مسئول هستید!

نخست اینکه کاندیداهای ریاست جمهوری اسلامی از اصولگرایان و اصلاح طلبان و کارگزاران تا الی آخر که حقوق می‌گیرند و کارشان این است که برای کشور برنامه داشته باشند، برنامه‌ای ندارند! فکر نمی‌کنید که این پرسش را باید از مسئولین در رأس حکومت بپرسید؟! یعنی در منطق شما به صرف رای دادن دیگر مسئولیت از گردن مردم برداشته می‌شود؟ اگر چنین است کدام یک از مسئولین همین دولت آخری که رأی بسیاری از رأی‌دهندگان را داشتند، هم برنامه داشته و هم مسئولیت قبول کرده؟!

مردم از بی‌مسئولیتی مسئولان و دخالت‌های رهبرتان و اقدامات دولت در پرده خسته شده‌اند. وقتی آن کشاورز با معرفت گفت: خودت می‌دانید و مملکت‌تان، خداحافظ! حکومت باید حساب کار را می‌کرد؛ اما حالا دیگر دیر شده. حکومت جمهوری اسلام به اعتماد آنهایی نیز که به آن رأی داده‌اند خیانت کرده است. اعتماد چیزی نیست که یکروزه ساخته شود. بنایی است مستحکم و زیربنایی برای ساختن خیلی چیز‌ها. ولی زمانی که از هم پاشید دیگر امکان ندارد بتوان آن را احیا و بازسازی کرد.

هروقت قانون اساسی‌ای که منطبق با حقوق دموکراتیک حاکم شود (حاکمیت قانون)، قوه قضائیه مستقل وجود داشته باشد، آزادی بیان و مطبوعات و همچنین احزاب مستقل غیر قابل تعدی حضور داشته باشند، آنوقت انتخابات معنی دارد وگرنه مردم ما نقش یک متهم به اعدام را دارند که باید شیوه اعدام خود را از گزینه‌های زیر انتخاب کند:

زنجیره‌ای با چاقو و تصادف و خفگی و…
با اتوبوس و سقوط به درّه
مسمومیت در انفرادی
در خیابان توسط ماشین پلیس یا تک‌تیرانداز و یا با گلوله در قلب و مغز
در هواپیما با شلیک موشک
و یا با ویروس و ممنوعیت واکسن‌های معتبر و رویدادهای دیگر

 

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=244476

6 دیدگاه‌

  1. مینا

    ائتلافی از روزنامه نگاران فرستاده شده به خارج،تفاله های حزب توده،بخشهایی از جریان نهضت آزادی،کمونیستهای فراری،فاشیستهای ایرانشهری و خمینیستهای اصلاح طلب به شدت با رئیس جمهور شدن رئیسی مخالفند چون آن را به زیان اعتبار بین المللی نظام و باعث تضعیف جمهوری اسلامی و راه خمینی میدانند

  2. کوروش

    پیمان عارف این فاشیست هوادار بشار اسد و سپاه قدس که ملت سوریه رو تروریست می نامید در بی بی سی مدعی شد حامیان تحریم انتخابات فرمایشی جنگ طلبن ولی حمایت همین فاشیست از جمهوری اسلامی و تشویق مردم به رای دادن و تقویت رژیم و حمایت از جنایات جنگی اسد و سپاه قدس جنگ طلبی نیست!

  3. مزاحم

    دوست گرامی اون سیصد و خرده ای بالایی منتظرند ولاغیر!
    “زنجیره‌ای با چاقو و تصادف و خفگی و…
    با اتوبوس و سقوط به درّه
    مسمومیت در انفرادی
    در خیابان توسط ماشین پلیس یا تک‌تیرانداز و یا با گلوله در قلب و مغز
    در هواپیما با شلیک موشک
    و یا با ویروس و ممنوعیت واکسن‌های معتبر و رویدادهای دیگر”

  4. آناهیتا

    جواد #ظریف، #ماله_کش_اعظم خامنه‌ای بعد از مدتی سکوت، در ویدئوی تازه‌ای از مردم خواسته تا با صندوق رای قهر نکنند.

    او که در دروغ‌گویی، مدال قهرمانی دارد، پیشتر در پاسخ به خبرنگاران غربی گفته بود که مشارکت ۷۳درصدی مردم در انتخابات جمهوری اسلامی به معنی رضایت‌شان از این رژیم است و دلیلی بر اینکه آنها سرکوب نمی‌شوند. ظریف در تلویزیون خود جمهوری اسلامی نیز مدعی شده بود که مردم ایران خود انتخاب کرده‌اند که این‌گونه زیر فشار زندگی کنند و به خاطر فلسطین و سوریه و لبنان تحریم بشوند.

    روز ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، روز نه بزرگ ملت ایران به #ظریف_دروغگو نیز خواهد بود.

    #نه_به_جمهورى_اسلامى
    #رای_بی_رای

  5. خلیل الله شه بخش

    پلمپ مدرسه دینی اهل سنت شورک ملک مشهد با وجود اعلام حمایت از ابراهیم رئیسی

    مدرسه دینی اهل سنت شورک ملک مشهد با وجود اعلام حمایت مدیر آن از ابراهیم رئیسی، پلمپ شد.

    به گزارش ماتین وطن به نقل از جاودبلوچی، امروز ۲۳ خرداد ماه ۱۴۰۰، مدرسه دینی اهل سنت شورک ملک مشهد با فشار مراجع تقلید شیعه با دستور استانداری توسط ماموران انتظامی پلمپ شد.

    این در حالیست که مولوی فاضلی مدیر این مدرسه دینی در روزهای اخیر از کاندید شدن ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری اعلام حمایت کرده بود.

    گفته می شود این مدرسه دینی دارای مجوز ساخت و ساز نیز بوده است که توسط جمهوری اسلامی و با دستور مستقیم علم الهدی پدرزن ابراهیم رئیسی پلمپ شده است.

    بر اساس این گزارش، در حین پلمپ این مدرسه دینی درگیری لفظی مولوی فاضلی با نیروهای انتظامی صورت گرفته که با پا در میانی اهالی محل متوقف شده است.

    فعالین بلوچ می گویند علمای اهل سنت جغرافیای ایران همچنان با سیاست های اشتباه خود در حال میدان دادن به جمهوری اسلامی برای ادامه ظلم و جنایت ها علیه شهروندان اهل سنت هستند.

    این فعالین بر این باورند که ابراهیم رئیسی هنوز بر کرسی ریاست جمهوری ننشسته است که به دستور پدر زن خود علم الهدی در حال پلمپ مدارس و مراکز دینی اهل سنت است.

    لازم به ذکر است، حافظ طیب اسماعیل زهی اعلام کرده که شورای راهبردی اهل سنت که به گفته مولوی عبدالمجید مرادزهی در‌ راس آن مسجد مکی و ‌مولانا عبدالحمید قرار دارند، «ابراهیم رئیسی» را به عنوان کاندید اصلح برای اهل سنت برگزیدند.
    #رای_من_سرنگونی
    #نه_به_دیکتاتور

    رسوایی پشت رسوایی برای «ابراهیم رئیسی»؛ قاضی القضاتی که خودش «ام الفساد» است!

    پس از بررسی بیشتر مشخص شد حتی همین مدرک رئیسی هم جعلی است. دوستان به اصطلاح آیت‌الله زود برایش مدرک دکترا صادر کرده‌اند حواسشان نبود اسم پدر را بنویسند (فقط نوشته‌اند سید) همچنین معدل هم نوشته نشده! ببینید چه خبره؟ وزیر علوم در سال ۹۳ فرجی دانا و اواخر سال ۹۳ بعد از استیضاح فرجی دانا، محمد فرهادی بود. سپس نگاه کنید مهر و امضای وزیر علوم چی نوشته! مجتبی صدیقی!

    حمایت از فاسد و جنایتکاری مانند رئیسی و شرکت در انتخابات بزرگترین اشتباه ممکن در این برهه می‌تواند باشد.
    همه دولت‌های جمهوری اسلامی که اکثر آنها با حمایت اهلسنت برنده انتخابات شده اند بلوچستان را با خون جوانان و کودکان رنگین کرده اند؛ در سال ۱۴۰۰ اگر ابراهیم رئیسی رئیس جمهور شود خدا داند که چه خواهد شد

    #رای_من_سرنگونی
    #نه_به_دیکتاتور

  6. پانچو

    مردمانی که به طایفه آخوند دل بسته و به آنان رای داده و میدهند، شایسته حقوق شهروندی نبوده، گمراهانی هستند که با داشتن دوچشم بینا در چاه نابودی افتاده اند.
    خلایق هر چه لایق!

Comments are closed.