کارو هاکوپیان از کنشگران سیاسی و اجتماعی است که سابقه فعالیت او در جامعه ارمنیان ایرانیان به قبل از انقلاب میرسد. وی پس از مهاجرت به سوئد ۳۴ سال پیش از بنیانگذارانِ مرکز هماهنگی جامعه ارمنیان سوئد بوده و ۱۵ سال مدیریت آن را بر عهده داشته است. از سال ۲۰۰۳ با تشکیل «مجمع ارامنه اروپا» مسئولیت این مجمع را به عهده گرفت. این انجمن یک سازمان سیاسی و اجتماعیِ مستقل از احزاب و تشکیلات مذهبی است که هدف آن ترویجِ زبان و فرهنگ ارمنی و سازماندهی جوامع ارمنی در سراسر اروپاست.
کارو هاکوپیان میگوید که فعالیتهای کنونی او ادامه فعالیتهایش به عنوان دانشجو و فعال اجتماعی در ایران است به ویژه در زمینه تقویت دوستی بین اقلیت ارمنی و جامعه ایرانی که اکنون به جوامع میزبان اروپایی نقل مکان کرده است. کارو هاکوپیان که پیوندهایِ عمیقی با ایران دارد، مسائل کشور را با جدیت دنبال میکند. در رابطه با تحولات اخیر در مرزهای ایران و جمهوری آذربایجان با وی گفتگو کردهایم.
-با توجه به حوزه فعالیت شما رابطه بین ایرانیان و ارامنه را چگونه میبینید؟
-یکی از فعالیتهای «مجمع ارامنه اروپا» پیگیری و افشاگری در مورد نابودی میراث فرهنگی ارمنیان در جمهوری آذربایجان و ترکیه است. این در حالیست که به دلیل پیوندهای نزدیک بین ارامنه و ایرانیان، در ایران درست برعکس این دو کشور، میراث تاریخی و فرهنگی ارامنه توسط کمکهای دولتی و شخصی نگهداری و مرمت میشود. این کمکهای بیدریغ ایرانیان برای حفظ آثار ارمنی در ایران از روحیه مداراگر و صمیمیتی که ایرانیان با ارامنه و سایر اقوام ایرانی حس میکنند نشأت میگیرد. این مهمترین عامل در حفظ تمامیت ارضی ایران است. در نظر داشته باشیم که از زمانهای دور و قبل از گرویدن ارامنه به مسیحیت، ارمنیها و ایرانیان دارای وجوه مشترکِ فرهنگی، زبانی و مذهبی بسیاری بودهاند که به ویژه بعد از تسلط اسلام بر ایران رو به کاهش نهاده. در دوران اخیر هم به مدت بیش از هفتاد سال ارمنستان شوروی، مانند دیگر جمهوریهای شوروی سابق، فاقد رابطهی باز با کشورهای خارج از بلوک شرق بوده و در نتیجه ارامنه ارمنستان و ایرانیان آن شناختی را که باید از همدیگر میداشتند پیدا نکردند در حالی که ارامنه «دیاسپورا» شناخت عمیقی از ایران و مردم آن دارند. البته در طول سی سال گذشته، بعد از استقلال ارمنستان، تدریجاً این مسئله جا افتاده است که ایرانیان میتوانند همپیمان طبیعی ارمنستان باشند. باید گفت که در این مورد ارامنهی ایرانی نقش بسزایی داشتهاند.
-به نظر شما در ایران آزاد با حکومتی عادی این نزدیکیها و پیوندها چه شکلی خواهد گرفت؟
-ببینید، زمانی که اسلام در قلب ایدئولوژی حکومتی در ایران است، موضعگیریهای سیاسی آن قهراً متاثر از آن است و به آن اولویت داده میشود. من به خوبی به یاد دارم که یکی از نشریات حکومتی سالها پیش حتا سیاست سلطان عبدالحمید عثمانی در کشتار وسیع ارامنه بر اساس تعصب مذهبی را کاملاً توجیه و از آن دفاع کرده بود. در حالی که افکار عمومی ایرانیان همیشه علیه این جنایات بوده است. خوشبختانه اکثریت ایرانیان تعصب مذهبی را نپذیرفتهاند و اقشار عقبمانده و متعصب مذهبی در حاشیه جامعه ماندهاند.
-به این ترتیب، آیا موضع جانبدارانه جمهوری اسلامی به سود جمهوری آذربایجان را در جنگ اخیر متأثر از ایدئولوژی رژیم میدانید یا ملاحظات سیاسی؟
-فکرمیکنم باید عوامل مختلف را در این زمینه در نظر گرفت. جمهوری اسلامی ایران در جنگ اخیر قفقاز، مستقل از خواست خود، یکی از بازندگان است. باید در نظر گرفت که ترکیه و جمهوری آذربایجان روز به روز بیشتر به همدیگر نزدیک میشوند و ایدئولوژی پانترکیسم را هم به طرف آسیای مرکزی و هم به سوی ایران گسترش میدهند.
در جنگ اخیر هم واقعیت آن است که ایران، برخلاف سخن پراکنیهایِ رژیم، به دلایل مختلف عملاً در موضع ضعف قرار داشت و توان مقابله با اتحاد نظامی جمهوری آذربایجان و ترکیه را نداشت و ندارد تا بتواند آسیبهای جنگ را به حداقل برساند. در نظرداشته باشیم که اسرائیل با تمام قوا پشت جمهوری آذربایجان ایستاده وترکیه به عنوان عضو ناتو هم جمهوری اسلامی ایران را بیشتر به انزوا میکشاند. البته در تضاد با قدرتنمایی نظامی چند روز پیش، معاون وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی دیروز از دوستی و پیوند عمیق بین ایران و جمهوری آذربایجان و ترکیه تعریف و تمجید کرد تا ظاهراً تنش را کاهش دهد که اینهم نشانه ضعف رژیم است. ولی امروز درست در نقطه مقابل آن، عضوکمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی، فداحسین مالکی از تحرکات شکبرانگیز جمهوری آذربایجان در دریای خزر با انجام رزمایش مشترک با ترکیه و پاکستان به شدت انتقاد کرد و به آن کشور هشدار داد. میدانیم که طبق توافق کشورهای حوزه دریای خزر، از انجام رزمایش با کشورهای خارج از این حوزه منع شده است. اما جمهوری آذربایجان در چالش با جمهوری اسلامی ایران و نیز روسیه دست به این اقدام زده. امروز حتا در صورت برخورد نظامی هم جمهوری اسلامی توان مقابله نظامی با این قدرتهای متحد را ندارد. به هر حال رژیم ایران یکی به نعل میزند یکی به میخ در حالی که باید یک استراتژی روشن داشته باشد.
عامل دوم، وجود احساسات پانترکیستی در میان بخشی از ترکزبانان ایران است که رژیم خواستار کنترل آن است و بدین منظور به جمهوری آذربایجان و ترکیه امتیازهای زیادی میدهد که همین هم به بازتر شدن اشتهای آنها میانجامد.
سوم آنکه در نظر باید داشت که هرقدر مذهب در کانون سیاستهای رژیم ایران تقویت میشود، ایران بیشتر به طرف جمهوری آذربایجان سمت و سو پیدا میکند. به ویژه بخشی از حاکمیت در این توهم بسر میبرد که با توجه به شیعه بودن اکثریت جمعیت جمهوری آذربایجان میتواند آن کشور را زیر چتر خود درآورد زیرا خود را در مرکز دنیای شیعه میبیند! در عین حال حکومت ایران واقف است که جمهوری آذربایجان چشم طمع به بخشی از شمال غربی کشور دارد و گرایشهای جداییطلبانه را در ایران دامن میزند. گذشته از این جمهوری آذربایجان به صورت رسمی تاریخ ایران را تحریف میکند و بخش قابل توجهی از خاک ایران را جزو «آذربایجان تاریخی» اعلام میکند، در حالی که خودش حداکثر ١۰۰ سال تاریخ دارد و ایران هزاران سال!
در مجموع تمام این مسائل باعث شده که پس از جنگ، جمهوری اسلامی ایران از معادلات قفقاز بیرون بماند. در اعلامیه آتشبس ٩ نوامبر ۲۰۲۰ بین سه کشور روسیه، جمهوری آذربایجان و ارمنستان، ایران حضور ندارد و این به دلیل ضعف رژیم ایران است که به ضرر ارمنستان نیز تمام میشود. در حالی که مستقل از اینکه در ایران چه رژیمی سر کار باشد منافع استراتژیک و منافع ملی مشترک بین دو کشور ایران و ارمنستان از تضادهای بین آنها بسیار بیشتر است. در حالی که جمهوری اسلامی چندان با آگاهی از این اشتراکات حرکت نمیکند. ولی در صورت حاکمیت دموکراسی در هر دو کشور، راه نزدیکی و پیوند ایرانیان و ارمنیان هموارتر میشود و با از بین رفتن تحریمهای بینالمللی علیه ایران هر دو ملت بیشتر منتفع خواهند شد.
-به این ترتیب آیا موضع جانبدارانه جمهوری اسلامی در جنگ اخیر برخلاف منافع ملی ایرانیان تمام شده؟ حتما در جریان بازرسی کامیونهای ایرانی حامل کالا به ارمنستان توسط پلیس جمهوری آذربایجان هستید. علاوه بر اجبار رانندگان به پرداخت عوارض گمرکی حتا دو راننده ایرانی توسط پلیس جمهوری آذربایجان دستگیر شدند که هنوز آزاد نشدهاند! رژیم ایران در واکنش دست به قدرتنمایی زده…
-من فکر میکنم که این حداکثر کاریست که جمهوری اسلامی در حال حاضر میتواند انجام دهد. در جریان جنگ هم آنها در امتداد رود ارس قدرتنمایی نظامی کردند. ولی فکر نمیکنم فراتر از این حد بروند زیرا قدرت لازم را در خود نمیبینند. به نظر من دستگیری رانندگان ایرانی بیشتر بهانه است تا دلیل اصلی برای این مسئله. جمهوری آذربایجان با علم به اینکه جمهوری اسلامی در برابر این تهدیدها واکنش شدید از خود نشان نخواهد داد، دست به این کارها میزند. زمانی که ایران از طرف ترکیه، اسرائیل و غرب تحت فشار است، جمهوری آذربایجان به خود اجازه میدهد دست به چنین اقداماتی برای تضعیف ایران بزند.
البته در این میان نقش روسیه را نباید فراموش کرد که سیاست دوگانه و دولبهای در پیش گرفته. برای روسیه در این مقابله هر طرف که برنده شود میتواند به سود خودش تمام کند. روسیه از این فرصت استفاده میکند که به ایران نشان دهد کنترل همه جادههای اصلی تجاری و استراتژیک در منطقه در دست اوست و دیگر کشورهای منطقه باید پیروی کنند. ولی در مورد مسائل دیگر از ایران حمایت میکند. البته چنین سیاستهای عامدانهی جمهوری آذربایجان نمیتوانند چندان دوام یابند.
در رابطه با ارمنستان هم من برخلاف تئوری توطئه فکر میکنم که روسیه در همه حال ضد منافع ارمنستان عمل نمیکند و اینجا نیز سیاست دولبهای را پیش میبرد. در حال حاضر سیاست روسیه آن است که به هر ترتیبی که شده جمهوری آذربایجان را در دایره نفوذ خود نگه دارد در نتیجه نظر مساعد به نزدیکی آذربایجان به ترکیه ندارد. احتمال اینهم میرود که سیاستهای روسیه و ترکیه در جهتی پیش رود که در این میان جمهوری آذربایجان قربانی شود چنانکه در حال حاضر ارمنستان قربانی میشود. در مجموع حرکتهای آتی روسیه به این بستگی دارد که چقدر بتواند موقعیت از دست رفته خودش را در قفقاز بازیابد. برخی معتقدند ترکیه پس از پایان جنگ و امضای اعلامیه صلح هنوز به آنچه میخواست دست نیافته زیرا نتوانسته ایجاد «دالان» بین نخجوان و آذربایجان در خاک ارمنستان را در دستور روز قرار دهد. به فرض محال در صورت ساخته شدن این «دالان» هم فقط سربازان روس به عنوان نگهبانان صلح در ورودی و خروجی آن خواهند ایستاد و بازرسی خواهند کرد. بنابراین تلاش میکنند با تهدید در این امر به موفقیت برسند. از جانب دیگر، آیا جمهوری آذربایجان پس از چهار سال به نقطهای خواهد رسید که از ارتش روسیه بخواهد بخش ارمنینشین قرهباغ را ترک کند؟! به هر حال ما بطور گریزناپذیر به چنین نقطهای در برخورد منافع طرفین خواهیم رسید.
روسیه از اهرمهای اقتصادی و سیاسی لازم برای حفظ جمهوری آذربایجان در حوزه نفوذ خود محروم است. آذربایجان در آینده همچنان حوزه نفوذ ترکیه باقی خواهد ماند. تنها نقطه اتکاء حضور روسیه در جنوب قفقاز همانا ارمنستان و بخش ارمنینشین قرهباغ است و در صورت خروج از قرهباغ که برای ۴ سال بعد تعیین شده، به اهرمهای حضور روسیه در این منطقه به شدت آسیب خواهد رسید. البته در چهار سال آینده خیلی جیزها میتواند اتفاق بیفتد.
-ایران در این میان چه وضعیتی پیدا خواهد کرد؟
-باید دید که ایران چقدر قادرخواهد بود در برابر اشتهای فزاینده جمهوری آذربایجان بایستد. اگر آذربایجان موفق به تحقق «دالان» بین نخجوان و خاک اصلی کشور شود، ایران دیگر کاملاً از معالات سیاسی قفقاز بیرون میماند و منافع آن مورد تهدید جدی قرار خواهد گرفت زیرا اگر ایران ارتباط زمینی خود را با ارمنستان، روسیه، گرجستان و از آن طریق با اروپا از دست بدهد نه فقط ارمنستان زیان میبیند و اساساً استقلال خود را از دست خواهد داد بلکه ایران هم به شدت متضرر خواهد شد. بنابراین منافع مشترک مهمی در اینجا وجود دارد.
-آیا ایرانِ بدون جمهوری اسلامی و با حکومتی عادی که به دنبال منافع ملی کشور باشد به نفع رابطه ایران و ارمنستان خواهد بود؟ آیا در این صورت ارمنستان اهمیت استراتژیک خود را برای ایران از دست نخواهد داد؟
-اگر شرایط سیاسی در ایران کاملاً تغییر یابد و به یک دموکراسی پیشرو تبدیل شود یا به فرض محال جمهوری اسلامی رادیکالیسم اسلامی و صدور انقلابش را کنار نهد و در جهت حفط منافع ملی حرکت کند به عنوان یک کشور بزرگ ٨۰ میلیونی، جایگاه استراتژیک آن ارتقاء خواهد یافت. در چنین شرایطی اقتصاد ایران احتمالاً نه تنها بهبود بلکه رونق هم خواهد گرفت و ایران خواهد توانست با بازگشت به جامعه جهانی حتا سیاستهایی را دیکته کند و نه اینکه فقط سیاست به آن دیکته شود و اینهمه کاملاً به نفع ارمنستان خواهد بود. ترکیه از موقعیت موجود بسیار زیرکانه در برابر روسیه و نیز غرب استفاده میکند. چنان تغییر مثبتی در ایران آینده به چندین دلیل به کاهش میدان مانور ترکیه خواهد انجامید از جمله اینکه تمامیت ارضی ایران مستحکمتر خواهد شد و ترکیه نمیتواند گرایشهای جداییطلبانه را دامن بزند.
اضافه کنم که در شرایط موجود آنقدر مسئله منافع ملی کشورهای منطقه پیچیده شده که در یک مورد به نفع روسیه است که با ترکیه همکاری کند و در جای دیگر خود را در رقابت و حتا تضاد با ترکیه میبیند و به ایران اولویت میدهد. شرایط چنان سیال و فرّار هستند که نمیشود یکی دو سال آینده را پیشبینی کرد. مثلاً همین چند روز پیش ایران با حمایت روسیه و چین وارد پیمان شانگهای شد.
– به تازگی شاهد تلاشهای اردوغان و پاشینیان برایِ آغاز مذاکرات مستقیم بین دو کشور برایِ حل مسائل بین دو کشور بودهایم. آیا این تلاشها شانس موفقیت دارند و آیا چنین گشایشی میتواند اهمیت ایران را برای ارمنستان کمتر کند و بازار محصولات ایران در ارمنستان محدود شود؟ همچنین آیا بهتر نیست که بجای وساطت روسیه، ارمنستان مستقیم با ترکیه وارد گفتگو شود تا جلوی سوء استفاده روسیه را بگیرد؟
-در اینجا یک سیاستورزی بسیار ظریف و زیرکانه توسط روسیه در حال انجام است. روسیه به عنوان یک کشور دیگر ظاهرا این سیاست را پیش میبرد. مثلا گفته میشود که گرجستان میانجی این فتح باب احتمالی است. ولی در باطن این روسیه است که با سیگنالهایش به دو طرف نشان داده که گرایش به اعتدال در مناسبات دو کشور به سود روسیه است. هرچند من مخالف آغاز مذاکرات نیستم ولی فکرمیکنم به دلیل منافع شدیداً متضاد ملی و مسائل امنیتیِ پیچیده و حساسیتهای شدید و ریشهدار در دو طرف نسبت بهم، بسیار طول خواهد کشید تا روابط ترکیه و ارمنستان به حالت عادی برسد.
دوم اینکه من بر این باور هستم که طرف مذاکره هر که میخواهد باشد، مذاکرات مستقیم با آن بهتر از مذاکرات غیرمستقیم است. نفع ارمنستان در آن است که جنگ مجدداً شروع نشود در حالی که جمهوری آذربایجان و ترکیه با دست زدن به تهدیداتی میخواهند که ارمنستان در این مسیر اشتباه بیفتد. آشوب در سیاست داخلی ارمنستان هم به نفع آذربایجان تمام میشود. سیاست مخرب و تنشزایی که اپوزیسیون داخلی ارمنستان علیه دولت در پیش گرفته به راستی موهبتی برای جمهوری آذربایجان است. این نیروها هرچند در ظاهر شدیداً علیه همسایهها سخنپراکنی میکنند ولی در عمل آب به آسیاب جمهوری آذربایجان و ترکیه میریزند.
در مورد اینکه گشایشی در رابطه بین ترکیه و ارمنستان به ضرر ایران تمام شود فکر نمیکنم چنین باشد. چنین تحولی دور از منافع مستقیم ایران است. رژیم ایران البته این تحولات را زیر ذرهبین دارد ولی مسئله اساسی ایران با جمهوری آذربایجان است و تحولات در این رابطه بیشتر روی ایران تاثیر خواهد گذاشت. همچنین فکر نمیکنم حضور کالاهای ترکیه در بازار ارمنستان تهدیدی برای صادرات ایران باشد. به هر حال رقابت است و ارمنستان با کمک دیاسپورای خودش هم میتواند گامهایی در ارتقاء سطح کیفی و کمیت محصولاتش بردارد.
در جواب به این سوال و نظر احد آقای محترم که فروش اسلحه به آزربایجان از طرف اسرائیل جنبه اقتصادی دارد و ته خصومت و دشمنی با ارمنستان ، باید گفت که البته برای اسرائیل فروش اسلحه و سرمای گزاری در آزربایجان بسیار مهم است و حاضر است اسلحه به ارمنستان هم بفروشد اگر ارمنستان توانایی پرداخت قیمت گران اسلحه های مدرن را داشته باشد. دشمنی خاصی بین دو کشور وجود ندارد مگرتناقز منافع استراتژیکی که دو کشور در ارتباط با ایران دارند. مسله نه تنها جنبه اقتصادی دارد بلکه عمیقا اهداف سیاسی خاصی هم دنبال میکند و بخشی از سیاست کلی اسرائیل است که هدفش نفوز و گسترش هر چه بیشتر و همهجانبه ان در منطقه میباشد.
با درود اقای هاکوپیان:
فروش تسلیحات به اذربایجان از طرف اسراییل ایا فقط معامله اقتصادی نظامیست یا از دشمنی با ارمنستان و یا رقابت با ایران؟
من فکر میکنم که رقابت با ایران و معامله اقتصادی فقط مورد نظر کشور اسراییل باشد، و نه دشمنی با ارمنستان.
اگر یک پاسخ هر چند کوتاه در مورد سیاست کلی اسراییل در منطقه بدهید ممنون میشوم. خوشحال میشوم که نظرات شما را بدانم.
به هر حال از شما برای پاسخهایشان بسیار متشکرم!
با احترام
در جواب به سوال مربوط به اسرائیل میتوان گفت که اسرائیل هر گز نژادکشی ارامنه توسط عثمانیها را برسمیت نشناخته و تنها هرازگاهی وقتیکه با ترکیه در تضاد جدی بوده است تهدید به استفاده از این ابزار را کرده است. اما نمیتوان انکار کرد که گروهای روشنفکران اسرائیلی در داخل و خارج از اسرائیل از دولت خواستار برسمیت شناختن آن بودهاند.
و اما نزدیکی مذهب و یا دین بنظر من چندان هم تاثیر گزار نبوده و نیست، هد اقل من چنین مسئله ای را مشاهده نکرده ام.
ارمنستان و اسرائیل در طول این ۳۰ سال گذشته همواره سعی داشتهاند تا روابط دیپلماتیک عادی برقرار کنند اما نه به قیمت و یا به حساب کشوری ثالث. در اینجا نزدیکی و فروش تسلیحات بسیار پیشرفته اسرائیل به آزربایجان و همچنین تضاد عمیق بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل نقش اساسی داشته است و دارد.
روسیه گذاشت دیکتاتور بادکوبه ارمنستان را در جنگ ناگورنی شکست دهد وبه این ترتیب هندوانه زیربغل او داد تا به هوس تکرار آن پیروزی کوچکی که با کمک ترکیه و اسرائیل بدست آورده بود اینباربخاک ایران تجاوز بکند. ولی ظاهرأ بقدری هالوست که نمیداند ایران قابل مقایسه با ارمنستان نیست و داروندارش که تأسیسات وچاههای نفت بادکوبه است درتیررس ایران قراردارد.
با اینکه ملاهای ضد ایرانی در ایران حکومت میکنند ولی ارتش ایران قادر است همهٔ تشکیلات نفتی بادکوبه را ویران ودار وندارعلی اف را نابود بکند.
درپی چنین رویداد حساب شده ای، پوتین نفس راحتی میکشد ونفت روسیه دوباره به اروپای جنوب شرقی سرازیر میشود.
سلام اقای هاکوپیان:
ممنون از جواب شما هر چند کوتاه ولی با اختلاف ترکیه با اسراییل من انتظار میداشتم که اسراییل با ارمنستان روابط بهتری داشته باشد تا اذربایجان و ترکیه. چرا این نشد؟
بخصوص که اسراییل از کشتار ارمنی ها بوسیله ترکیه انتقاد کرده است. دوم اینکه اسراییل به دسترسی به خاک ایران احتیاج داشت و ارمنستان هم این نقش را میتوانست ایجاب کند. سوم از لحاظ دینی ارمنستان برای اسراییل بهتر بود تا اذربایجان.
با احترام، در جواب به سوال آقای احمد در باره نقش اسرائیل در منطقه کوتاه میتوان گفت که اسرائیل همواره بعنوان یاری برای آزربایجان در واقع یکی از طرفهای درگیری بوده است و سیاست مستقلانه خود را پیش میبرد. البته اسرائیل دارای سیاست دراز مدت مشخصی هم هست که در اینجا جای بحث آن نیست.
سلام بر شما اقا ی هاکوپیان و دوستان عزیز در کیهان لندن:
سئوال من از اقای هاکوپیان این است که شما نقش کشور اسراییل را در این روابط بین کشورهای ایران، ترکیه ، ارمنستان و اذربایجان و بطور کلی در منطقه ارزیابی میکنید ؟
با احترام
به نظر من مفهوم حسن همجواری جایی در مرزهای شمال غربی کشور نخواهد داشت. خاندان علیف که از سرسپردگان حکومت استالین بوده اند حتی امروز هم منویات استالین را دنبال می کنند. آنان همچنان به افکار منسوخ شده قوم گرایانه چسبیده اند و در طمعند تا به مدد دولت وحشی تری چون ترکیه به سرزمین ایران دست اندازی کنند. این خاندان و همپالکی هایشان نام آذربایجان را جعل کرده اند تا در یک بزنگاه تاریخی برای میهن ما بحران آفرینی کنند. در حالیکه نام درست و قدیمی مناطق ماورای ارس آران است نه آذربایجان. گردانندگان دم و دستگاه علیف که زیر سلطه یک حکومت ایدئولوژیک بسته بیش از هفتاد سال به نشخوار فکری عقاید قوم گرایانه مشغول بوده اند، به طرز فاجعه آمیزی از لحاظ رشد فکری و همگامی با اندیشه های دنیای مدرن، عقب افتاده و خشک اندیش هستند. اگر به سمتشان دست دوستی دراز کنید با شما بدتر رفتار خواهند کرد. سیاست ایران (صرف نظر از هر حکومتی که در کشورمان برقرار باشد)در برابر این دولت زیادخواه و طمعکار و تازه به دوران رسیده باید سیاست مشت آهنین باشد. متاسفانه عقل در کله دولتمردان ما نیز پیدا نمی شود. زمانی که ارتش ترکیه علیه اردوغان کودتا کرد این موجود شارلاتان و وقیح را حمایت کردند تا امروز خیال خام تجزیه ایران و ایجاد امپراتوری عثمانی را در سر بپروراند. شاید وقتش رسیده که بار دیگر نادری در ایران قد علم کند و دشمنان کشورمان را که از هر طرف برای ایران چنگ و دندان تیز کرده اند به خاک سیاه بنشاند.