در خدمت صلح و همزیستی جوامع با وجود تنوع و اختلافات؛ آیا سکولاریسم همانست که همگان تصور می‌کنند؟

- شاید تا این اندازه که مردم جوامع غیردموکراتیک و به ویژه آنهایی که توسط نظام‌هایی با دخالت مذهب اداره می‌شوند به موضوعات مربوط به سکولاریسم توجه دارند، خود مردمان جوامع غربی این مفهوم  را در مفاهیم و امور روزانه خود، که برای آنان به یک موضوع بدیهی تبدیل شده، مورد توجه قرار نمی‌دهند.
- مفهوم سکولار این کاربرد را داشت تا بتواند عالم مذهب را از زندگی اجتماعی تفکیک سازد. از این رو واژه سکولار صرفاً به «جهان عینی و واقعی» اشاره دارد و هیچ بار معنایی ضدمذهبی ندارد.
- در حالی که سکولار یک صفت است که به گروهی خاص اطلاق می‌شود، سکولاریسم نشانگر آیینی است که بر جدایی امر مقدس و الهی از جهان عینی تاکید دارد. در کنار این دو واژه، اصطلاح سکولاریزه شدن به فرآیندی اشاره دارد که طی آن فعالیت‌های اجتماعی بشری و دانش به تدریج از کنترل درک دینی، و به این ترتیب جمود فکری، رها می‌شود. به همین دلیل، اصطلاح سکولاریزه شدن را می‌بایست با فرایند عقلانی‌سازی و نگرش روشنفکری جهان که مشخصه دوران مدرن است، معادل دانست.
- هدف قانون این است که همه مردم از آرامش خاطر در شیوه زندگی مورد علاقه خود برخوردار شوند. منظور این است که حکومت اکثریت مانعی بر سر راه برخورداری مردم از آزادی‌ها ایجاد نکند. به همین دلیل ضمن احترام و پذیرش اعتقادات مذهبی مردم، راه ورود باورهای مذهبی به حیطه عمومی‌ را مسدود کرده و دسترسی آنان به مزایای ویژه پیشین مانند بودجه‌های دولتی را مسدود می‌سازد.

دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۱ برابر با ۰۴ آپریل ۲۰۲۲


محمود مسائلی – پرسش‌ها: منظور از سکولاریسم چیست؟ آیا سکولاریسم به سیاست‌گذاری‌هایی برای جدایی مذهب از امور جامعه مربوط می‌شود؟ یا اینکه سکولاریسم به شرایطی اطلاق می‌شود که در آن تحولات اندیشه عقل‌گرایانه دخالت مذهب در امر جامعه را نمی‌پذیرد؟ در هر صورت، آیا سکولاریسم به معنی انکار دین و اعتقادات مذهبی مردم و به عبارتی نوعی باور لائیک است؟

طرح موضوع

شاید تا این اندازه که مردم جوامع غیردموکراتیک و به ویژه آنهایی که توسط نظام‌هایی با دخالت مذهب اداره می‌شوند به موضوعات مربوط به سکولاریسم توجه دارند، خود مردمان جوامع غربی این مفهوم  را در مفاهیم و امور روزانه خود، که برای آنان به یک موضوع بدیهی تبدیل شده، مورد توجه قرار نمی‌دهند.

دکتر محمود مسائلی

اما اصلی ترین نگرانی در خصوص فهم سکولاریسم نیز در نزد مردمان کشورهای غیردمکراتیک وجود دارد و آن اینکه اساساً  آنها مفهوم سکولاریسم را فقط به معنی جدایی دین از سیاست در نظر می‌گیرند که البته درکی صحیح و خواستی کاملا قانونی و مطابق با معیارهای حقوق بشریست. بی‌تردید این درک از دردها و آلام مردمی‌ سرچشمه می‌گیرد که با تمام وجود خویش سلطه تمامیت‌خواهانه نهاد مذهب را بر اندیشه‌های اجتماعی تجربه کرده و هزینه‌های آن را نیز با سرمایه وجودی خود پرداخت کرده‌اند. از این رو، و به درستی، برای مردم ستم‌دیده توسط نهاد مذهب، سکولاریسم تنها راه نجات و رهایی تلقی می‌شود. پس باید این آرمان مردمان تحت ستم در جوامع غیردموکراتیک حکومت‌های مذهبی را برای برخورداری از یک زندگی انسانی آزادانه و شرافتمندانه مورد ستایش و حمایت قرار داد.

با این اوصاف نمی‌توان خطایی را که ممکن است در اثر ادراک نادرست این مفهوم در ذهن مردم شکل می‌گیرد نادیده گرفت. این خطا هنگامی‌ بروز می‌کند که مفهوم سکولاریسم به شکل ساده و اولیه آن ادراک شود. در این شرایط جوامع ممکن است در فضای سکولار سیاسی قرار گیرند، در حالی که نظام سیاسی حاکم بر آن جامعه (مانند چین و جمهوری شوروی) همچنان اقتدارگرا و حتی تمامیت‌خواه باشد. از این رو سکولاریسم نه تنها شامل جدایی مذهب از سیاست، بلکه ضرورتا در برگیرنده قواعد دمکراتیک، حاکمیت جمهور مردم، توسعه اجتماعی، و جدایی‌ناپذیری فرآیند سکولاریسم از اینگونه ویژگی‌هاست. هر نوع غفلت در ادراک این ویژگی‌های سکولاریسم، می‌تواند موجبات گمراهی یک جامعه تلاشگر برای رهایی را باعث شود.

این مقاله کوتاه با تکیه بر نظرات یک متفکر برجسته حوزه سکولاریسم، ژان بوبرو[۱]،  توضیح می‌دهد که هدف از سکولار بودن فقط به جدایی مذهب از سیاست محدود نمی‌شود بلکه ابعاد مهم دیگری را نیز در بر می‌گیرد که باید برای آینده جامعه توضیح داده شود. برای توضیح این ابعاد فراموش شده ناگزیر می‌بایست تفاوت‌های عمده‌ای را نیز که در خصوص مفاهیم سکولار، سکولاریسم، و فرآیند سکولاریزه شدن وجود دارد، توضیح داد. در نهایت، می‌بایست تفاوت‌هایی که میان دو سنت سکولاریسم انگلیسی و فرانسوی وجود دارد، و به عبارتی به سکولاریسم نرم و سخت، و بازتاب‌های آن برای جوامعی مانند ایران امروز، مورد توجه قرار گیرد. توضیح این مفاهیم هرچند هم کوتاه و توجه به آنها بسیار مفید است.

مفاهیم تاثیرگذار

از نقطه نظر ریشه‌های مفهومی، بهترین معنی برای عبارت «سکولار» این است که آنرا معادل «زندگی این جهانی»، یا به عبارتی عالم ناسوت، و «عدم تعلق به نظم دینی» یا به عبارت بهتر عدم تعلق به عالم لاهوت، و در نهایت «متعلق بودن به جامعه مدنی» می‌‌گیرد. در ریشه‌های لاتین، مفهوم سکولار به معنی صفتی که مربوط به یک نسل و یا یک دوره متفاوت می‌باشد، و یا آنچیزیست که در مسیحیت لاتینی به زندگی این جهانی در مقابل عالم کلیسایی اطلاق می‌شود. منظور از «این زمان»، ایام و یا برهه‌ای از وقت و یا تاریخ است که واقعی و عینی است و با زندگی انسان‌ها و نه عالم ماوراء‌الطبیعه سر و کار دارد. در حقیقت، مفهوم سکولار به این معنی در برگیرنده دوران یا دوره‌ای قابل اندازه‌گیری توسط همه مردم و آحاد جامعه عینی انسان‌ها بوده و در مقابلِ زمان به معنی شهودی کلمه قرار دارد. عرفان ایرانی نیز از این مفاهیم توضیح‌دهنده مفهوم مذهبی سکولار بی‌بهره نبوده است. به عنوان مثال مولانا جلال الدین رومی‌ ریشه‌های اشراقی سکولار را اینگونه توضیح می‌دهد:

هین مگو فردا که فرداها گذشت
تا به کلی نگذرد ایام کشت
پند من بشنو که تن بند قویست
کهنه بیرون کن گرت میل نویست[۳]

حافظ نیز از این ریشه‌های مذهبی مفهوم سکولار خوانندگان خود را بی‌بهره نگذاشته است:

خیز و در کاسه‌ی سر آب طربناک انداز
پیشتر زانکه شود کاسه‌ی سر خاک‌انداز
عاقبت منزل ما وادی خاموشان است
حالیان غلغله در گنبد افلاک انداز

اما شاید خیام بهترین و در عین حال مفهوم سکولار به معنی زندگی این‌جهانی را در مقابل مفهوم زمان به معنی الی (به سوی لایتناهی) و یا شهودی کلمه را توضیح داده است:

از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامده‌ست فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

به این ترتیب، واژه سکولار ریشه‌های اصلی خود را در نظریه‌های مذهبی نیز امتداد می‌دهد. در مسیحیت لاتینی واژه سکولار[۴] به دوره‌ای از زمان اطلاق می‌شود که معادل با تقریباً یکصد تا یکصد و ده سال است. یعنی زمان آنگونه که در زندگی انسان‌ها تبلور می‌یابد، و سپس به سرعت سپری می‌شود، در برابر مفهوم جاودانه و معنویت‌گرایانه زمان قرار می‌گیرد. این بدان معنا نیست که‌اندیشه سکولار در مقابل باور دینی قرار می‌گیرد بلکه به معنای جدایی دنیای انسانی از عالم مذهبی و روحانی است. بنابراین سکولار یعنی عالم و یا زمانی که به هستی جهان کنونی ارتباط دارد و نه جهانی که معلوم نیست در کجا قرار دارد و به گونه‌ای شهودی ادراک می‌شود. این مفهوم زمان دنیایی و نه الهی در بازی‌های سکولار[۵] جشن‌های مذهبی روم باستان تبلور می‌یافت که در آنها طی نمایش‌هایی که به مدت سه شبانه‌روز انجام می‌گرفت، پایان یک قرن و آغاز قرن بعدی را نشان می‌داد. به همین دلیل در سنت مذهبی مسیحی، سکولار از طریق اندازه‌گیری طولانی‌ترین طول عمر ممکن انسان یعنی همان حدود صد سال، و در نتیجه ظهور نسلی جدید، اندازه‌گیری می‌شد.

در قرون وسطا این واژه استفاده می‌شد تا بتواند زندگی روحانیونی را که به کلیسا و نظم‌های مذهبی وابسته بودند از آنهایی که زندگی دنیایی داشتند جدا کند. بنابراین برای دریافت ریشه‌های مفهوم سکولاریسم بایستی زمینه‌های مذهبی مسیحی آنرا مورد توجه قرار داد. در حقیقت، مفهوم سکولار این کاربرد را داشت تا بتواند عالم مذهب را از زندگی اجتماعی تفکیک سازد. از این رو واژه سکولار صرفاً به «جهان عینی و واقعی» اشاره دارد و هیچ بار معنایی ضدمذهبی ندارد. درواقع، در تاریخ کلیسای مسیحی، برخی از روحانیون مانند کشیش‌های محلی، سکولار نامیده می‌شدند، زیرا آنها در سراسر جهان به کلیساها خدمت می‌کردند، در حالی که برخی دیگر در صومعه‌ها با عبادت می‌پرداختند. پس در آغاز پیدایی و کاربرد خود، واژه سکولار نوعی اندیشه مدنی و سیاسی مرتبط با دین بود.

ارتباط معنایی واژه سکولار با دنیای واقعی به تدریج آنرا به امری غیرمقدس و غیرکلیسایی تبدیل کرد. به همین دلیل در نظریه سیاسی، امروزه واژه سکولار بخشی از یک نگرش و یا دکترین به حساب می‌آید که به آن سکولاریسم می‌گویند. این مفهوم سکولاریسم در سال ۱۸۵۱ توسط یک مصلح اجتماعی انگلیسی به نام جرج هولی اوک[۶] به ادبیات کنونی وارد شد. وی طی مقالاتی که انتشار داد، نه تنها این واژه را به فرهنگ واژگان نوین افزود، بلکه با خلق واژه‌ای دیگر با عنوان «وطن‌پرستی همراه با تعصب»[۷] بخش مهم دیگری از واقعیات زمان خود را به افکار عمومی‌ کشاند.

این مفاهیم با پیچیدگی‌های خاص خود همراه است. در حالی که سکولار یک صفت است که به گروهی خاص اطلاق می‌شود، سکولاریسم نشانگر آیینی است که بر جدایی امر مقدس و الهی از جهان عینی تاکید دارد. در کنار این دو واژه، اصطلاح سکولاریزه شدن به فرآیندی اشاره دارد که طی آن فعالیت‌های اجتماعی بشری و دانش به تدریج از کنترل درک دینی، و به این ترتیب جمود فکری، رها می‌شود. به همین دلیل، اصطلاح سکولاریزه شدن را می‌بایست با فرایند عقلانی‌سازی و نگرش روشنفکری جهان که مشخصه دوران مدرن است، معادل دانست.

در حقیقت، سکولاریزه شدن یعنی تکیه بر فهم روشنگر عقلانی خویشتنِ خویش و جهان، بدون نیاز به مفاهیم جزمی‌ مذهب. از این رو، فرایند عقلانی حیات انسانی را «افسون‌زدایی از فهم انسانی»[۸] و یا «فهمیدن روشنفکرانه»[۹] می‌نامند.

تمیز این مفاهیم از یکدیگر برای درک اهمیت مفهوم سکولاریسم به عنوان آیینی رهایی‌بخش، در کشورهایی مانند ایران امروز که گرفتار جزمی‌اندیشی مذهبی شده است، حائز اهمیت فراوان است. شایان ذکر است که از میان سه واژه «سکولار» به عنوان یک صفت که امروزه برای نظام سیاسی به کار می‌رود، «سکولاریسم» به عنوان یک آیین، و «سکولاریزه شدن» به عنوان یک فرآیند رهایی‌بخش، آخرین آنها با شرایط امروزین ایران پیوندی غیرقابل گسست و غیرقابل اجتناب و ضروری پیدا می‌کند. خطوط موازی این ضرورت را می‌توان در تحولات اروپایی قرن هفدهم جستجو کرد که در نهایت امر مقدس را از صحنه جامعه برکنده و آنرا به عالم شهود و یا باورهای دینی بازگرداند. پیش از این، امر مقدس حوزه‌ تعیین‌کننده در حکومت سیاسی بود. اما با ظهور عصر مدرن، یعنی همان فرآیند فهمیدن روشنفکرانه، این ضرورت را اجتناب‌ناپذیر ساخت تا دو حوزه دین و سیاست، یا امر مقدس و امور اجتماعی، از یکدیگر جدا شوند. این خط حائل هم در حوزه معرفت‌شناسی اتفاق افتاد و هم در حیطه سیاست‌گذاری، و در نتیجه اخلاق اجتماعی را نیز از ریشه‌های مذهبی جدا ساخته و آنرا به عنوان امری حادث در اختیار انسان قرار داد.

این تحولات عمیق و دگرگون‌کننده از آغاز قرن هفدهم می‌تواند از زاویه دیگری نیز مورد توجه قرار گیرد. چند تحول را باید در نظر گرفت.

اول اینکه اروپای خسته از جنگ‌های مذهبی میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها، در نهایت خود را به نظریه دولت مدرن تسلیم نمود. معاهده وستفالی در سال ١۶۴۸، اساس دولت و امر سیاسی را از حاکمیت کلیسایی رها ساخته و آنرا در اختیار حاکمیت زمینی و دنیایی قرار داد تا بتواند صلحی واقعی از طریق شناسایی حاکمیت سرزمینی میان دولت‌ها برقرار ساخته و روابط میان آنان را نیز به رعایت قواعدی مرتبط سازد که امروزه به آن حقوق بین‌الملل می‌گویند.

دومین تحول را می‌بایست در امتداد همین جدال‌های مذهبی جستجو کرد که در اعماق اندیشه فوران می‌نمود. متفکرانی مانند توماس‌ هابس و جان لاک، هرچند که تفاوت‌های عمده‌ای در ماهیت اندیشه‌های فلسفه سیاسی خود دارند، بنیاد سیاست را بر بنای قراردادهای اجتماعی که از نوعی عقلانیت انسانی سرچشمه می‌گیرد، قرار دادند تا بتوانند جنگ‌های خونین و نزاع‌های داخلی را تحت کنترل حاکمیت ملی قرار دهند.

سومین تحول را باید در ظهور سرمایه‌داری صنعتی جستجو کرد که برای پیشرفت اهداف خود دیگر نمی‌توانست حق الهی پادشاهان را که یا همان امر مقدس توجیه می‌شد، برتابد. بنابراین، سرمایه‌داری کوشید  نفوذ نخبگان فئودال زمیندار و قدیمی‌ را که بر قدرت سیاسی و اقتصادی احاطه و انحصار داشت، و کلیسا آنرا توجیه و ضمانت می‌کرد، بطور کلی قطع کند.

چهارمین تحول را باید در پرتو پیشرفت‌های علمی‌ نوین توضیح داد که دیگر نمی‌توانست خود را به امر دین و نگرش‌های غیرعقلانی تسلیم سازد. به همین دلیل، معرفت‌شناسی متعارف[۱۰]، پذیرش هرنوع حقیقت را با  امر جامعه و توانایی آن برای قابل فهم بودن مردم عادی پیوند بخشید.

قرن بیستم فرآیند سکولاریزه شدن را با مفاهیم قدرتمند رهایی‌بخش مانند حق انسان برای انتخاب کردن نحوه حیات اجتماعی و سیاسی خویش در پیوندی متقابلاً پیشبرنده و تقویت‌کننده قرار داد. در این ارتباط مفاهیم هنجاری توانمندی مانند حقوق بشر، آزادی، برابری ذاتی، و از همه مهمتر حق مشارکت در فضای معنادار تصمیم‌گیری به عنوان شروط اصلی به مفاهیم مربوط به سکولاریسم ملحق شدند.

علاوه براین، موضوعاتی مانند توسعه اجتماعی، سیاسی، و انسانی، و از همه مهمتر رشد و شکوفایی انسان به عنوان اهداف اصلی سکولاریسم به مباحث وارد شدند. بنابراین، هرچند که سکولار بودن از متن زمان یا دوران و آیین خاص مسیحی سرچشمه می‌گیرد، در جهان امروز اما سکولاریسم با دموکراسی‌های مدرن و حقوق بشر به عنوان گفتمانی جهانی پیوند یافته و ضرورت وجودی خود را در همه جا نشان می‌دهد. به عبارت روشن‌تر، امروزه نوعی همگرایی فراگیر درباره «اخلاق سیاسی مشترک» شکل گرفته است که سکولاریسم را نمی‌تواند از حقوق بشر، آزادی و برابری، و دمکراسی، با وجود تنوع و تفاوت‌های مذهبی در جوامع مختلف، جدا کند. این ارزش‌های متعالی نمی‌توانند از سکولاریسم جدا و منفک شوند. هرگاه این نوع پیوند اجتناب‌ناپذیر میان سکولاریسم و دمکراسی با تردیدی مواجه شود، نتیجه آن در حداقل ممکن غلبه یک گروه بر دیگران، و یا به قول استوارت میل، استبداد اکثریت خواهد بود. شاید هند را به عنوان یک مثال بتوان در نظر گرفت که هرچند به عنوان بزرگترین دمکراسی جهان مشهور شده، اما به دلیل رابطه ضعیفی که میان سکولاریسم و دمکراسی در این کشور برقرار شده، در پاره‌ای از موارد آتش نزاع‌های مذهبی میان هندوها و سیک‌ها و یا هندوها و مسلمانان را بر می‌افروزد.

چهار ستون بنای سکولاریسم

ژان بوبرو تفسیر فوق العاده‌ای از مفهوم سکولاریسم ارائه کرده است که آنرا با دخل و تصرفاتی برای توصیف ویژگی‌های این مفهوم در اینجا معرفی می‌کنیم.

ماده ۱ قانون اساسی فرانسه مصوب ۱۹۰۵ می‌گوید که جمهوری فرانسه سکولار ،دمکراتیک، غیرقابل تقسیم، و اجتماعی است. یعنی چهار پایه برای سکولاریسم وجود دارد:

حاکمیت جمهور مردم
غیرقابل تقسیم بودن
دمکراتیک بودن
اجتماعی بودن

این چهار ویژگی می‌تواند یک جامعه آرمانی را در درون واقعیات موجود تأسیس نماید. در این تعریف از سکولاریسم، جمهوریت یا حاکمیت جمهور مردم شامل جدایی دین از سیاست است. اما خود موضوع حاکمیت جمهور مردم با دیگر اجزای سکولاریسم یعنی  دمکراسی و امر جامعه یا اجتماعی پیوندی ناگسستنی دارد تا بتواند جوهره جمهوریت را تحقق بخشیده و عملی سازد. منظور از این پیوند این است که با جدا ساختن مذهب از سیاست، همه آزادی‌های ممکن در سطوح جامعه امتداد پیدا می‌کنند. بنابراین، سکولاریسم علاوه بر قرار گرفتن در متن و مرکز سیاست‌گذاری، در ابعاد اجتماعی هم توسعه می‌یابد تا بتواند برخورداری از آزادی‌های اجتماعی را برای همه شهروندان تضمین نماید.

اتحاد سکولاریسم و حاکمیت جمهور مردم، یعنی ایجاد شرایطی که در آن  تکثر و گوناگونی هویت‌ها، اعتقادات، فرهنگ‌ها و اقوام مختلف حضور دارند، نوعی انسجام شکل می‌گیرد که در آن هیچکدام از ابعاد تکثرگرایی جامعه از گفتمان اجتماعی حذف نشده و کنار گذاشته نمی‌شوند. در حقیقت، جدایی دین از سیاست، نوعی جدایی‌ناپذیری و عدم انفکاک میان بخش‌های مختلف جامعه به وجود می‌آورد که همه آن اجزا را در پیوندی مستحکم قرار می‌دهد. در این پیوند انواع آزادی‌های مدنی و سیاسی برای همه شهروندان بدون تبعیض برقرار و تامین می‌شود که در زمره آنها آزادی انتخاب وجدان و مذهب نیز قرار دارد. نهاد دولت ویژگی سکولار به خود می‌گیرد و در امتداد همان همبستگی عمیق میان بخش‌های مختلف جامعه، مسئول و موظف به حمایت از آزادی‌های شهروندان خود است. دقیقا از این نقطه نظر است که روح حاکمیت جمهور مردم تحقق یافته و آزادی اعتقادات و باورهایی را که در چارچوب قانون اساسی سکولار و دمکرات و متکی بر حقوق بشر قرار دارند، تأمین می‌کند. بنابراین، هرچند دولت بی‌طرف باقی می‌ماند، اما این بی‌طرفی  به شکل فعالانه همواره حضور دارد درست مانند داور مسابقات ورزشی که اصل بی‌طرفی را دنبال می‌کند اما همراه با همه اعضای تیم در سراسر فعالیت ورزشی مربوطه حضور دارد تا   تا حقوق شرکت‌کنندگان را بر اساس موازین یک نظام سکولار و دمکراتیک تامین نماید. در اصل، دولت یا حکومت سکولار همواره همان قانون عدم جدایی میان بخش‌های مختلف جامعه را دنبال می‌کند. از این رو هرگاه که سوت داور زده می‌شود، همه باید به او گوش بسپارند.

البته بی‌طرفی به آن شرایطی اطلاق می‌شود که در حیطه عمومی‌ و تحت حاکمیت همگانی قرار می‌گیرد. در این حیطه تفکیک شده از حریم خصوصی، تصمیمات تابع عقلانیتی افسون‌گریز می‌شود که در آن مردم منبع و معیار تصمیم‌گیری هستند. مردم نیز شامل آحاد شهروندان می‌شود. بنابراین آزادی مذاهب در نظام‌های سکولاردمکراتیک نه تنها وجود دارد بلکه حمایت می‌شود. اما برخورداری از این نوع آزادی محدود به زندگی خصوصی افراد است و نه در حیطه عمومی. در این شرایط، تفکیک‌ مذهب از سیاست، موجبات تفکیک‌ناپذیری سکولاریسم سیاسی از اجتماعی و همبستگی آنها با تنوع و تکثر عقاید و فرهنگ‌ها، یعنی سکولاریسم فرهنگی را  تضمین می‌نماید.

این جدایی‌ناپذیری مورد توجه گفتمان حقوق بشر قرار گرفته و در اعلامیه جهانی حقوق بشر در ماده ١۸ چنین بیان شده است: «هرکس دارای حق آزادی فکر و ضمیر و دین است. لازمه این حق آن است که هر کس خواه به تنهایی یا با دیگران علنی یا خصوصی از راه تعلیم و پیگیری و ممارست، یا از طریق شعائر و انجام مراسم دینی، بتواند آزادانه، دین و یا اعتقادات خود را ابراز کند».

همین اعلامیه در ماده ١٩ گام بلندتری در جهت جدایی‌ناپذیری سکولاریسم سیاسی از اجتماعی برداشته و تصدیق می‌کند که «هر کس آزاد است هر عقیده‌ای را بپذیرد و آن را به زبان بیاورد و این حق شامل پذیرفتن هرگونه رای بدون مداخله اشخاص می‌باشد و می‌تواند به هر وسیله که بخواهد بدون هیچ قید و محدودیت به حدود جغرافیایی، اخبار و افکار را تحقیق نماید و دریافت کند و انتشار دهد».

اعلامیه حقوق بشر و برنامه اقدام مصوب سال ١٩٩٣ موسوم به اعلامیه حقوق بشر وین در بند پنجم تاکید می‌کند که همه اجزای حقوق بشر، یعنی کل گفتمان، یک حقیقت یکپارچه، تفکیک‌ناپذیر، بهم پیوسته، متقابلاً پیشبرنده و تقویت‌کننده را شامل می‌شود. بر این اساس، مذهب هم بخشی از جامعه مدنی است و به موجب همان ویژگی سکولاریسم اجتماعی به معتقدان ادیان مختلف آزادی انتخاب اعطا می‌کند؛ مشروط بر اینکه این آزادی تلاشی برای ورود به عرصه عمومی‌ نداشته باشد. در نتیجه همه شهروندان از آزادی‌ها بهره مساوی می‌گیرند خواه این آزادی‌ها مربوط به اعتقادات باشد و یا مربوط به وجدان و اندیشه. در اینجا نفوذ فلسفی جان لاک بطور فوق‌العاده دیده می‌شود که مشروط بر جدایی دین از سیاست، همه نهادهای مذهبی را از آزادی و برابری برخوردار دانسته و بخش جدایی‌ناپذیر برابری همه آزادی‌ها به حساب می‌آورد. در این نگرش نسبت به سکولاریسم، هدف قانون این است که همه مردم از آرامش خاطر در شیوه زندگی مورد علاقه خود برخوردار شوند. منظور این است که حکومت اکثریت مانعی بر سر راه برخورداری مردم از آزادی‌ها ایجاد نکند. به همین دلیل ضمن احترام و پذیرش اعتقادات مذهبی مردم، راه ورود باورهای مذهبی به حیطه عمومی‌ را مسدود کرده و دسترسی آنان به مزایای ویژه پیشین مانند بودجه‌های دولتی را مسدود می‌سازد.

این نگرش به سکولاریسم، نظام اخلاقی جهانشمولی را نیز با خود تاسیس می‌کند که در مرکز مفهوم همبستگی یادشده در بالا قرار می‌گیرد. به عبارت روشن‌تر، در مرکز اخلاق سکولار نوعی از مفهوم همبستگی قرار دارد که می‌تواند سکولاریسم را با موضوعات اجتماعی پیوند دهد. این نوع سکولاریسم می‌تواند تمام‌عیار لقب گیرد. یعنی اینکه فقط در برگیرنده مذهب و وجدان نیست بلکه کل ابعاد اجتماعی را در بر می‌گیرد تا بتواند از بروز تبعیض جلوگیری کند. پس سکولاریسم وقتی معنی دارد که برابری فرصت‌های اجتماعی برای همه مردم تضمین شود؛ همه هویت‌های مختلف فرهنگی به رسمیت شناخته شوند؛ و همه ابعاد تاریخی ملت مورد احترام قرار گیرد؛ و هرنوع سیاست‌گذاری‌های خوارکننده‌ی معتقدان و سرکوبِ جامعه‌ی آنها را طرد نماید.

*دکتر محمود مسائلی بنیانگذار و دبیرکل افتخاری اندیشکده بین‌المللی نظریه‌های بدیل؛ با مقام مشورتی نزد سازمان ملل متحد؛ بنیانگذار و مدیر مرکز مطالعات عالی حقوق بشر و توسعه دمکراتیک؛ اتاوا؛ کانادا


♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.

*منابع و توضیحات:

[۱] French Secularism: Republican, Indivisible, Democratic, and Social Jean Baubérot In Cités Volume 52, Issue 4, 2012, pages 11 to 20
[۲] Taylor, C, (2007). A Secular Age. Harvard University Press.
[۳] مثنوی مولوی ۱۲۷۰-۱۲۶۹
[۴] Saeculum
[۵] Secular Games, Latin ludi saeculares
[۶] George Jacob Holyoake (1817–۱۹۰۶)
[۷] Gingoism
[۸] Disenchantment. See; Charles Taylor, Sources of the Self: Making of the Modern Identity, 1989
[۹] Intellectualization of understanding
[۱۰] Conventionalism, conventionalist epistemology

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=278986