خودفریبی و خیانت به روشنفکری

- آنتونیو گرامشی که برای بسیاری از ایرانیان مشتاق اندیشه‌های سیاسی نامی‌ آشناست، در کتاب «یادداشت‌های زندان» این پرسش را با مخاطبان خود به بحث می‌گذارد که آیا روشنفکران گروه اجتماعی مستقلی هستند که بدون رابطه و علقه‌ای با جامعه شکل گرفته و به اصطلاح در برج‌های عاج خود نشسته‌اند، یا اینکه هر طبقه اجتماعی می‌تواند روشنفکران خود را داشته باشد. مشکل پیچیده است زیرا اشکال متنوعی از گروه روشنفکران تا امروز از طریق رابطه‌ای متقابلاً پیشبرنده با طبقات مختلف اجتماعی در فرآیند تاریخی جوامع شکل گرفته‌اند.

دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ برابر با ۱۶ مه ۲۰۲۲


محمود مسائلی – پرسش‌ها: چرا بسیاری از آنانی که خود را روشنفکر تصور می‌کنند از روح حقیقت‌جویی و حقیقت‌خواهی دوری می‌جویند؟ ریشه‌ها و علل این حقیقت‌گریزی را در چه پیش‌زمینه‌ها و چشم‌اندازهایی باید جستجو کرد؟ در تحلیل نهایی، آیا اینگونه روشنفکر(نمایان) مردم‌فریب هستند و یا اینکه خود را فریب می‌دهند تا نتوانند در ادراک حقیقت به خود یاری رسانند؟ و به درستی چرا اینان خود را فریب می‌دهند؟

طرح موضوع

آنتونیو گرامشی که برای بسیاری از ایرانیان مشتاق اندیشه‌های سیاسی نامی‌ آشناست، در کتاب «یادداشت‌های زندان» این پرسش را با مخاطبان خود به بحث می‌گذارد که آیا روشنفکران گروه اجتماعی مستقلی هستند که بدون رابطه و علقه‌ای با جامعه شکل گرفته و به اصطلاح در برج‌های عاج خود نشسته‌اند، یا اینکه هر طبقه اجتماعی می‌تواند روشنفکران خود را داشته باشد. مشکل پیچیده است زیرا اشکال متنوعی از گروه روشنفکران تا امروز از طریق رابطه‌ای متقابلاً پیشبرنده با طبقات مختلف اجتماعی در فرآیند تاریخی جوامع شکل گرفته‌اند. به عنوان مثال، جوامع سرمایه‌داری بطور ارگانیک، گروهی از روشنفکران را به وجود می‌آورد که به شکل‌گیری آگاهی‌ها در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی و ایجاد نوعی هماهنگی میان آنها و جامعه کمک کنند. درواقع، نیاز کارآفرین سرمایه‌دار در مرکز حیطه تخصصی و کنترل اقتصادی و سیاسی خویش،  متخصصان صنعتی، اقتصاد سیاسی، سازماندهندگان فرهنگی متناسب با نیازها و الزامات جامعه سرمایه‌داری و نظام حقوقی نوینی را که توضیح دهنده قانونی و نهادین این نوع از اقتصاد سیاسی باشد، به وجود آورده است. وظیفه این روشنفکران این است که گروه‌های مردم را در جهت دستیابی به اهداف جامعه سرمایه‌داری سازماندهی کنند. در عین حال، آنها می‌بایست اطمینان لازم را برای سرمایه‌گذاران به وجود آورند که نظام سرمایه‌داری بدون مواجه شدن با مخاطرات جدی به راه خود ادامه دهد. این پیش‌زمینه‌های تاریخی شکل‌گیری روشنفکران در همه زمان‌ها و در جوامع مختلف تداوم داشته است. تغییرات بنیادین و پیچیده جوامع نیز نتوانسته این فرآیند شکل‌گیری گروه نخبگان به نام «روشنفکر» را متوقف سازد.

دکتر محمود مسائلی

در عین حال، کسانی هم بوده‌اند که بطور دائم «عالِم منورالفکر» تصور می‌شده‌اند. به عنوان مثال، به اصطلاح روحانیون برای مدت‌های طولانی در تاریخ بشری، علم، فلسفه، آموزش، و موضوعات مربوط به امور خیریه را در کنترل انحصاری خود داشته و از این طریق در کنترل اهرم‌های سیاسی و اقتصادی جامعه نیز برای خود سهم بالایی داشته بودند. اینان بدون هیچ وقفه‌ای، همواره سعی در کنترل انحصاری خود بر این حوزه‌های علمی‌ سنتی داشته و از نظر حقوقی و ساختار اقتصادی جوامع نیز با طبقات اشراف برای برخورداری از مزایای زمینداری، استفاده از امتیازات دولتی، و دیگر بخش‌های سودآور آن جوامع مشارکت و همکاری نزدیک داشته‌اند. اینان توانسته بودند با کنترل افکار و اندیشه‌های مردم همواره حضور قدرت سیاسی و اقتصادی استبدادی در جامعه را توجیه، و یا در تغییرات آن به نفع خود دخالت داشته باشند. عوام‌پسندی، استعمار اندیشه، و بسیج‌های توده‌ای مردم در جهت اهداف مورد نظر، کارکرد اصلی این گروه به ظاهر عالِم و روشنفکر بوده است. بنابراین، بی‌دلیل نیست که به لحاظ تاریخی قدرت سیاسی (سلطنت) با ساختار اقتصادی تولید (زمینداری و بازار)، نهادهای آموزشی و علمی‌ (مدارس و دانشگاه‌ها)، رابطه و مشارکت مستقیم  با نهاد مذهب داشته‌اند.[۱]

با ورود به عصر مدرن، این گروه اخیر از پوسته سنتی آنچه عالم و منورالفکر بودن تصور شده و در باورهای مردم  برای خود جایگاهی مقدس و غیرقابل پرسش باز کرده بود، آرام آرام خارج شده و با چهره‌ای متفاوت و به ظاهر علم‌گرا و مدرن باز هم به خدمت قدرت و نهادهای آن درآمد. اینان با تلاش برای تغییر ماهیت خردمندی و اهمیت بنیادین آن برای هدایت جامعه‌ای انسانی، و تبدیل آن به عقل ابزاری، روح حقیقت‌جویی و حقیقت‌خواهی را در فضای روشنفکری به تباهی می‌کشانند. در حقیقت، با قرار گرفتن زیر لوای علم، تخصص، و دانش اجتماعی، اندیشه‌های مردم ناآگاه را با قراردادن در فضایی گنگ و مبهم، به بیراهه‌های دانش اجتماعی و سیاسی کشانده و مانع از آن می‌شوند تا فهم صحیحی از شرایط و نیروهای پنهان تباهی جامعه برای مردم حاصل شود. چهره‌های لابیگر جمهوری اسلامی در خارج کشور در ردیف اینگونه روشنفکرنمایانی هستند که با فریب دادن خود سعی می‌کنند زیر عنوان گفتگوی سازنده، صلح‌جویی،  و رابطه‌های مردمی، مردم را نیز در مسیر تاریک‌اندیشی قرار دهند.

به این ترتیب هرگاه از روشنفکری سخنی به میان آید، باید این پرسش‌ها را پیش روی قرار دهیم:
ماهیت روشنفکری چیست؟
سمت و سوی روشنفکری به کدامین جهت است؟
آیا آن سمت و سو در همراهی با نظام مستبد و تاریک‌اندیش و توجیه آن نیست؟
بازده کاری و عملکرد این روشنفکرنمایان چیست؟
کمک به حقیقت‌جویی و حقیقت‌یابی برای رهایی بخشیدن جامعه از نظام‌های اقتدارگرا و سرکوبگر و یا ایجاد گمراهی در اذهان مردم با هدف جستجوی منافع شخصی؟
پایگاه اجتماعی این روشنفکران چیست؟
آنها با حقوق مردم هستند و یا علیه حقوق مردم؟

روشنفکری خودفریب

پرسش‌های بالا می‌توانند در توضیح ماهیت روشنفکری مشارکت داشته باشند. اگر روشنفکران را شامل همان گروه دومی‌ در نظر بگیریم که با عنوان منورالفکر همراه و همدست با قدرت هستند، سمت و سوی کاری که اینان انجام می‌دهند، همانا در جهات عادی و مشروع جلوه دادن نظام‌های مستبد حاکم است. برای حفظ نظام‌های مسلط، و در حقیقت برای حفظ توشه خود، اینان می‌کوشند امور را کاملا عادی جلوه دهند به گونه‌ای که مردم در برابر جریان فکری و نظام سیاسی حاکم با میل و اراده خویش تسلیم شوند. این گروه از به اصطلاح عالِمان ممکن است ادعا کنند که هدف آنها روشن ساختن حقایق و یا در زمینه دینی باز گشودن حقایق مذهبی برای مردم است. اما اهداف نهفته در ادعای آنان نه فقط ماهیتا با روشنگری سازگار نیست، در ذات خود نوعی موضع‌گیری جانبدارانه برای دفاع از منافع نظام، و به دنبال آن، و بطور طبیعی، دفاع از زندگی انگلی خود آن منورالفکران است.

البته نیازی نیست که نمونه‌هایی از ستایشگران دیکتاتور را که شهره عام و خاص هستند در نظر بگیریم. بلکه برای روشن‌تر شدن موضوع می‌توان به لابیگران ریز و درشتی اشاره کرد که با ظاهری آراسته به مظاهر زندگی مدرن، و اغلب تحصیلکرده در موسسات آموزش عالی غرب، خود را روشنفکر اعلام نموده، اما در اصل محافظان نظام اقتدارگرا هستند. اینان که اغلب در نهادهای علمی‌- دانشگاهی کار می‌کنند، و یا به لایه‌هایی از سیاست‌گذاری در کشورهای محل اقامت خود راه یافته‌اند، با مقالاتی که به تحریر در می‌آورند، یا در سخنرانی‌ها و گفتگوهای رادیویی و تلویزیونی، و در نهایت از طریق لابیگری در نهادهای سیاسی کشور محل اقامت خویش، کل نظام حاکم را به عنوان جریان سیاسی مشروع مردمی‌ جلوه داده، و از این طریق برای خویش مزایایی نیز تامین می‌کنند. پیامد کار اینگونه روشنفکرنمایان چیزی بجز گمراه ساختن مردم، ایجاد شکاف در میان گروه‌های سیاسی مبارز، و در نتیجه توسعه نوعی هژمونی بر باورهای مردم نخواهد بود.

مارکس در ایدئولوژی آلمانی نقش اینگونه روشنفکرنمایان را توضیح داده بود.[۲] به نظر مارکس، هرچند اینگونه روشنفکرنمایان از کارکردی که روحانیت در جهت شستشوی مغزی داشت، فاصله گرفته، اما ماهیت کاری که آنان انجام می‌دهند، چیزی جز توجیه طبقات مسلط نیست. یعنی «طبقه‌ای که منابع و ابزارهای تولید را در اختیار دارد، در عین حال بر تولید ذهنی نیز کنترل دارد». همانگونه که لابیگران جمهوری اسلامی نیز این نقش را به عهده گرفته‌اند.  این نقش به خوبی توانسته بود ذهنیت مردم ساده‌اندیش را به گونه‌ای شکل دهد که همه امور را عادی و طبیعی تلقی کرده و به آن باور داشته باشند. پیچیدگی موضوع در این حقیقت در حالت آشکار قرار دارد که حتی چاره‌ای از آنهایی هم که به باور و کارکرد مخالف نظام کشیده می‌شوند، یا سمت و سوی نگرش اصلاح‌طلبی دارند، و یا اینکه آنقدر از فهم موضوعات اندیشه فاصله دارند که در نهایت نظام حاکم از آنها و مواضع مخالف آنها استفاده لازم را می‌برد. مارکس توضیح می‌داد که اینگونه روشنفکران چپگرا و راستگرا در فضای پساهگلی با یکدیگر در نبردی هستند که هیچ رابطه‌ای با نیازهای جامعه نمی‌تواند داشته باشد، و اساسا آنان واقعیت‌های جامعه را نمی‌توانند درک کنند زیرا به خودفریبی گرفتار هستند.

به همین ترتیب، در فضای پساخمینی، نه تنها گروه‌های اصلاح‌طلب و یا آنهایی که داعیه ارزش‌گرایی دارند، هرگز نمی‌توانند واقعیت‌های جامعه در حال انفجار را درک کنند، شرکای منورالفکر لابیگر آنان نیز نمی‌توانند این اندیشه را در فرا راه خود قرار دهند که عمر نظام به پایان رسیده و دیر یا زود از حضور در جامعه و نیز حافظه تاریخی مردم حذف خواهد شد. به عبارت بهتر، علاوه بر شکاف عمیق و روزافزونی که میان مردم ستمدیده و این گروه روشنفکرنمایان خودفریب به وجود آمده، خود آن روشنفکران نیز ماهیتا به گسست فکری غیرقابل ترمیم با موضوعات اندیشه سیاسی رهایی‌بخش گرفتار شده‌اند. اینان حتی از درک ساده‌ترین مفاهیم اندیشه سیاسی رهایی‌بخش، شامل عقلانیت پرسشگر، تامل درباره فضای معنی‌دار مشارکت عمومی برای تعیین سرنوشت، و یا فهم ارزش ذاتی دمکراسی عاجز هستند. این گسست آن روشنفکران را به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر از فریاد بلند مردم ستم ناشنوا ساخته و هر روز بیشتر و بیشتر موجبات پایان مصرف تاریخی آنها را نزدیک می‌سازد.

در شرایط کنونی ایران به سختی می‌توان آن وجه تمایزی را که گرامشی میان این دو گروه از روشنفکران در نظر گرفته بود دنبال کرد زیرا بافت سیاسی نظام حاکم به گونه‌ای پیچیده این دو گروه از منورالفکران را در یکدیگر ادغام کرده است. اما با تاملی عمیق‌تر در فهم و آگاهی‌های رو به رشد مردم این حقیقت آشکار می‌گردد که نظریه گرامشی در باره واکنش جامعه نسبت به روشنفکرنمایان، از مجاری محدود ابزاری که برای آن تصور کرده بود عبور کرده است.

ایران امروز، شاید به تعبیر‌ یورگن هابرماس فیلسوف آلمانی، با تبدیل آگاهی‌های خود به تجربه اجتماعی و سیاسی، راه خود را بدون نیاز به آن روشنفکرنمایان، به سوی آینده‌ای که در آن استبداد جایی نداشته باشد، باز کرده است.[۳] اما شاید بهتر باشد این تجربه اجتماعی مردم برای عبور از فریبکاری روشنفکرنمایان را در زیبایی‌شناسی جنبش آزادیخواهانه‌ی مردمی‌ دانست که در آن حداقل بخش بزرگی از آنان به این باور رسیده‌اند که راه آینده ایران از مسیر مسدود ساختن راه مذهب بر عرصه‌های اجتماعی و سیاسی می‌گذرد. تجربه ۴۴ سال حکومت مذهبیون نشان داده است که مذهب برای همیشه باید از حضور اجتماعی حذف شود و به جایگاه خصوصی خود باز گردد. بی‌تردید، همراه با این دگرگونی عمیق در باور مردم، مفهوم روشنفکری خودفریب نیز دیگر نمی‌تواند جایگاهی در جامعه داشته باشد.

*دکتر محمود مسائلی بنیانگذار و دبیرکل افتخاری اندیشکده بین‌المللی نظریه‌های بدیل؛ با مقام مشورتی نزد سازمان ملل متحد؛ بنیانگذار و مدیر مرکز مطالعات عالی حقوق بشر و توسعه دمکراتیک؛ اتاوا؛ کانادا


[۱] Gramsci, A. (1999). The Prison Notebooks. Hoare, Q and Smith, G.N. (Trans.). London, UK: Lawrence & Wishart, pp. 134-139
[۲] Mark, K. and Engels, F. (1989). The German Ideology. London: Lawrence Wishart
[۳] Habermas, J. (1978).  Knowledge and Human Interests. London: Heinemann

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=284598