مشروطه‌خواهی یا مشروعه‌خواهی؟

یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۱ برابر با ۰۷ اوت ۲۰۲۲


هوشمند رحیمی – در پی وقوع انقلاب کبیر فرانسه و تحدید حدود اختیارات سلاطین جهان به عنوان یگانه قدرت سیاسی، متاثر از آموزه‌های روشنفکری، ایران نیز از موج جدید آزادیخواهی و آرمانگرایی‌هایی که در دنیا بود، جدا نماند، و تحرکاتی در درون ایران شکل گرفت که نهایتاً به انقلاب مشروطه انجامید. از اواسط قرن نوزدهم میلادی، به واسطه گسترش روابط ایران و کشورهای غربی، فرزندان شایسته ایران نیز به فکر ایجاد اصلاحات و تغییرات اساسی در امور کشور افتادند. گرچه نباید اقدامات بزرگانی قائم مقام، امیرکبیر و سپهسالار، زمینه را برای پیشبرد و به ثمر رساندن این مبارزات ومدرنیزه کردن کشور باز کرد. از جمله واژه‌های مدرنی که در این دوره وارد ادبیات و دایره واژگان ایرانیان شد می‌توان به این موارد اشاره کرد: قانون اساسی، نهضت مشروطه و عدالت‌خانه. بی راه نیست اگر بگوییم ظهور این واژگان و عبارات مرهون زحمات و آثار افرادی چون میرزا ملکم خان، آقاخان کرمانی و فتحعلی آخوندزاده بود؛ کسانی که عمدتاً در خارج از ایران زندگی کرده و ایجاد این تغییر و تحولات را همگام با جامعه جهانی از ناگزیر می‌دانستند.

مظفرالدین شاه در بازگشایی نخستین دوره مجلس شورای ملی

مشروطه‌خواهی و انقلاب مشروطه نقطه عطفی در مبارزات سیاسی- اجتماعی دوران معاصر کشورمان به حساب می‌آید؛ تغییرات شگرفی که در این بازه زمانی در جامعه ایرانی اتفاق افتاد، گامی‌بزرگ در ایجاد و بسط قانون، عدالت و برابری اجتماعی به حساب می‌آمد و نظام سیاسی ایران از سلطنت مطلقه به پادشاهی مشروطه تغییر کرد. هرچند دیری نپایید که محمد علی شاه قاجار با دستور به توپ بستن مجلس را داد و نهضت مشروطه را به سراشیبی سقوط انداخت. با این وجود، پیام و اهداف نهضت مشروطه هیچ‌گاه به فراموشی سپرده نشد و ایرانیان که حال متوجه شده بودند که «آری، به اتفاق می‌توان جهان گرفت» با تلاش و پشتکار بیشتری برای تحقق آزادی، عدالت اجتماعی و ایجاد حاکمیت ملی به مبارزه پرداختند.

معنا و مفهوم مشروطه

روشنفکران دوران مشروطه، در پی یافتن معادلی شایسته برای واژه‌ فرانسوی‌ «Constitutionnel» بودند. این واژه از ریشه‌ لاتین «Contitutio»  به‌ چم قانون‌ اساسی‌، آیین ریشه ای، یا قانون‌ بنیادین‌ و اصولی آمده است. قانون‌ اساسی‌ شامل‌ مجموعه‌ای‌ از قواعد و مقررات‌ است که‌ حاکم‌ بر روابط‌ میان‌ حکومت‌ و ملت می‌باشد و غالباً بایدها و نبایدها و چهارچوب‌های حاکم بر یک کشور را در سطح کلان تعریف می‌کند. اما ترجمه این واژه به «مشروطه»‌ که‌ به‌ معنای‌ مقید در مقابل‌ مطلق‌ در نظر گرفته‌ شد نیز خالی از ایراد نیست. چه اینکه می‌توان این پرسش را مطرح کرد که پادشاهی مشروط به چه چیزی است. شاید در ظاهر بتوان گفت که منظور «مشروط بر قانون» است اما، اگر به کنه موضوع و کاربست این اصطلاح در کشورهای غربی نگاه کنیم، در می‌یابیم که اساساً این واژه برای نظامی سیاسی به کار می‌رود که حاکمیت بی چون و چرای قانون در آن جاری است و‌ جنبه‌ مبارزه‌ با استبداد و حکم‌ یک‌‌طرفه‌ و اداره و رقم زدن سرنوشت یک مملکت و ملت توسط یک فرد‌ در برابر حاکمیت و خرد جمعی از رهگذر‌ رای‌ نمایندگان‌ مردم‌ و در چهارچوب قانون‌ مدون‌ رسمی غالب است.

یکی از دانشمندان علوم سیاسی آمریکا به نام دیوید فلمن(David Fellman)، معتقد است که، مشروطیت، مقامات حکومتی را تابع محدودیت‌های قانونی می‌کند و به آن‌ها اجازه نمی‌دهد که هرآنچه می‌پسندند، انجام دهند و ناگزیر به تمکین از محدودیت‌های قدرت و روندهای اساسی احترام هستند.

ایران پیش از مشروطیت

با به قدرت رسیدن شاه سید اسماعیل صفوى، که خود را نایب امام زمان و از اولاد على میدانست و شجره‌نامه سادات هم داشت، و در جهت تقابل با امپراطوری عثمانی، لاجرم مذهب شیعه به وجود آمد. شاه اسماعیل صفوی یکی از خونخوارترین حاکمان تاریخ ایران است و صد البته پدر معنوى و سازنده مذهب شیعه امروزى. قتل عام مردم تبریز، شیراز، یزد و خراسان که همگی سنی بودند، براى اجبار آنها به پذیرش این مذهب، تنها گوشه کوچکی از جنایات اوست. او فردی خونخوار و داعم‌الخمر بود که از تجاوز جنسی و کشتن و سوزاندن کودک و زن و مرد ایرانی لذت می‌برد و در مقابل اعتراض ایرانیان به جنایاتش، دستورات خود را دستورات دین و ائمه «معصومین» یعنى اجدادش می‌خواند. قزلباشان شاه اسماعیل هیچ ترحمى به مردم نکرده و عامل ثبات حکومتش بودند اما از آنها بدتر چگینهاد بودند که انسانها را زنده زنده میخوردند. دقیقاً مانند نواده خلف شاه سید اسماعیل صفوی ، سید على خامنه اى، سپاه پاسداران و بسیجش. پس از سقوط صفویه و تا به قدرت رسیدن نوادگان چنگیز مغول، قجرها، تنها دو دوره کریم خان زند و نادرشاه افشار، دوران شکوفایی ایرانیان به شمار می‌آید. در واقع ظهور سید اسماعیل صفوی، نقطه پایانی بر مبارزات ایرانیان بر ضد اسلام بود، اسلامی که به قول شجاع الدین شفا، به زور شمشیر به ایرانی زرتشتی گفته شده بود یا بگوید لا اله الا الله و یا کشته شود.

ایران در طی ۱۵۰ سال حاکمیت قاجار اوضاع و در سال‌های پایانی حکومت سلطان صاحبقران، ناصرالدین شاه قاجار (که این روزها شاهد تلاش‌های رژیم برای کمرنگ کردن خیانت‌ها و استبداد وی، و به نوعی قرار دادن قاجاریه در برابر پهلوی می‌باشیم، موید این موضوع ارائه چهره مردی عاشق پیشه و هنردوست با روحیه ای لطیف در سریال‌های چند سال اخیر) رو به وخامت گذاشته بود؛ روحانیون و دلالان دینی که در دوران صفویه طعم خوش قدرت را چشیده بودند، دیگر بار با روی کار آمدن سلاطین دگم و مسامان تر از علی، توانستند قدرت را در دست بگیرند. موید این مطلب دخالت‌های سید محمد مجاهد طباطبایی و فتوای وی برای جنگ با روس، و سپس ترغیب شاه به پذیرش دو عهدنامه بود، که البته مزد کار خود را نیز از روس‌ها دریافت کرد، و پس از انجام دو عهدنامه به روسیه رفت و مادام العمر برای وی و نسل بعد نسل او مقرری تعیین شد، که با انقلاب شوروی، به پایان رسید. پس از او مظفر‌الدین شاه به قدرت رسید که به دلیل کهولت سن و بیماری، فردی محافظه کار بود، در اوایل در دست گرفتن قدرت پذیرای افکار اصلاح‌طلبانه بود و از همین روی بود که امین‌السلطان را برکنار و امین‌الدوله را به‌جای او منصوب کرد. با این حال، صدارت اعظمی‌او دیری نپایید و با کارشکنی‌ها از سوی انگلیس و روسیه، معزول و مجدداً امین‌السلطان صدراعظم شد. امین‌السلطان، موفق شد تا دو وام از روس‌ها بگیرد که نخستین آنها، ایران را متعهد به بازپرداخت بدهی خود به انگلستان کرد و ضمناً شرط شد که بدون جلب رضایت روس‌ها، از وام و استقراضی از سوی ایران درخواست نشود. او برای اخذ وام دوم، امتیازات اقتصادی عمده‌ای به روس‌ها داد. ضمن اینکه در سال ۱۹۰۲ میلادی روس‌ها موفق به امضای یک معاهده گمرکی شدند که بر اساس آن، برای اقلام وارداتی روسی تعرفه‌ای کمتر از پنج درصد ارزش کالا در نظر گرفته می‌شد. بخش اعظم این دو وام و درآمد ناشی از گمرک برای سه سفر شاه به اروپا هزینه شد و شرایط اقتصادی را از قبل بدتر کرد. شایان ذکر است که قراردادهای نفتی و گازی در آن زمان به صورت امتیاز بود و دولت انگلستان مبلغی را سالانه به سلطان می‌پرداخت، که وی طبق قراردادهای موجود ملتزم بود تا آن مبالغ را صرفاً در کشور انگلستان خرج کند.

افزایش نفوذ روس‌ها، ناخشنودی از سلطه بیگانگان بر گمرک، بی‌عدالتی و فقر، ناامنی، معضل نان در کشور، فشار زیادی به دولت می‌آورد. به این ترتیب، ابتدا اعتراض‌ها به بهانه نان صورت گرفت که با حمایت چند آخوند، رهبری و پشتیبانی می‌شد. با افزایش فشارها و حمایت روحانیون بزرگِ شهرها از این اعتراض‌ها، امین‌السلطان که به بالاترین لقب یعنی اتابک رسیده بود، چاره‌ای جز استعفا ندید. در ادامه عین‌الدوله به‌عنوان صدراعظم انتخاب شد؛ اما این موضوع به کاهش نارضایتی‌ها نینجامید. در این زمان بود که انجمن‌های مخفی مخالفان در شهرهای مختلف از جمله تهران و تبریز تشکیل شد و شب‌نامه‌هایی در خارج از کشور به چاپ ‌رسید. با توجه به شکست روسیه از ژاپن و وقوع تحولات انقلابی در این کشور، مردم جسارت بیشتری پیدا کردند و ترس آن‌ها را از مقابله با روس‌ها فرو ریخت.

زمینه‌های نهضت مشروطه و مشروطه‌خواهی

جرقه‌های ابتدایی نهضت مشروطه در پی بی‌کفایتی عین‌الدوله، مشکلات گمرک و برخی عوامل دیگر زده شد. با این حال، ریشه‌های فکری مشروطه‌خواهی مسئله ای نیست که یک شبه و به ناگاه به وجود آید؛ باری ریشه این نهضت بزرگ را باید در سالهایی پیش از آن جستجو کرد، در اندیشه‌های ایرانیانی که برای تحصیل و تجارت به اروپا رفته و ویژگی‌های پیشرفت در غرب نظیر افکار آزادی‌خواهی و اصول حکومت ملی را از نزدیک دیده بودند. یکی از این افراد، میرزا صالح شیرازی بنیانگذار نخستین روزنامه ایران بود که شرح مشاهدات خود از حکومت پارلمانی، قوانین، قضاوت، دانشگاه، بیمارستان در انگلیس را در سفرنامه‌ای نوشت.

جنبش تنباکو نیز در سال ۱۲۷۵ هجری شمسی، یکی از مقدمات جنبش مشروطه‌خواهی در ایران قلمداد می‌گردد. مخالفت با واگذاری امتیاز تجارت تنباکو به بیگانگان منجر شد که برای اولین بار تجددخواهان، روحانیون و مردم در کنار یکدیگر به مقابله با استبداد داخلی و استعمار خارجی بپردازند. ائتلافی که حدود یک دهه بعد در جنبش مشروطه مجددا به چشم می‌خورد.

یکی دیگر از حوادثی که مانند کاتالیزور برای جنبش مشروطه عمل کرد، ماجرای موسیو نوز بلژیکی است. موضوع از این قرار بود که اروپاییان حاضر در تهران برای مراسم سال نو محفل بالماسکه ای به پا کردند. در جریان این ماجرا، یکی از این اروپاییان که کارگزار روس‌ها در امور گمرک ایران به حساب می‌آمد، موسیو نوز بلژیکى، در لباس روحانیون و با قلیانی در دست، عکسی گرفت که در میان مردم در مراسم ماه محرم پخش و موجب اعتراض آن‌ها شد. این رفتار، سبب تعطیلی بازار و تجمع مردم در حضور روحانیون شد.

یکی دیگر از حوادثی که می‌توان در اینجا بدان اشاره کرد، احداث بانک استقراضی روس در قبرستان مسلمانان استکه به تحریک احساسات مردم منجر گردید. بانک مذکور بنا بود در زمینی وقفی و در قبرستان مسلمانان احداث شود. در اثنای ساخت، استخوان‌های تازه درگذشتگانی کشف شدکه در کمال بی اعتنایی اجساد و استخوان‌هایشان در چاهی ریخته شد. مردم ایران نیز که از دیرباز برای مردگان خود احترام بیشتری از زندگان قایل هستند، در پی این «بی احترامی‌به اجساد مومنان از سوی کافران» و با حمایت چند آخوند به ساختمان در حال احداث بانک حمله و آن را ویران کنند.

پس از ماجرای موسیو نوز بلژیکی و اعتصابات تجار، حکومت در صدد بود تا به نوعی هم انتقام این بی اهانتی به خود را از ایشان بگیرد و هم یادآوری کند که در صورت نیاز می‌تواند با «گروه‌های فشار تحت الامر سلطان» اوضاع را سامان

بخشد. از این رو بود که به دنبال افزایش بهای شکر، دو بازرگان به جرم گران‌فروشی چوب و فلک شدند. این راهکار اما جواب عکس داد و باری دیگر موجی از  خشم و اعتراض مردم را در پی داشت. عین‌الدوله اعتنایی به اعتراض‌ها نکرد که همین امر باعث شد، روحانیون به حرم عبدالعظیم رفته و دست به اعتصاب زدند. اعتصابی که طی آن سخنرانی‌هایی با مضمون انتقاد آشکارا از حکومت و از ستمی‌ که‌ کارگزاران حکومت در حق مردم روا می‌داشتند و وضعیت بد معیشتی مردم سخن بگویند. اینها برای برگشت و شکست اعتصابشان، خواستار تاسیس عدالت‌خانه، و برکناری نوز بلژیکی و عین الدوله شدند. دولت چاره‌ای جز پذیرش خواست آنها ندید غافل از اینکه ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود و خشونت دولتی علیه مردم و عدم پایبندی حکومت به تعهداتش، به گسترش اعتراض‌ها انجامید. اعتراضاتی که حکومت آن را برنتابید و تجمع اعتراضی مردم تهران در مسجد جامع را به خاک و خون کشید. روحانیون باری دیگر در واکنش به این موضوع به قم رفتند و عده‌ای از مردم نیز به سفارت انگلیس پناهنده شدند. تحصن یک ماهه سبب گردید تا به‌تدریج خواسته‌های معترضان تغییر کرده و خواسته‌هایی را مطرح کنند که تا پیش از آن دست کم ایرانیان آشنایی چندانی با آنها نداشتند. همچنین فرصت مناسبی برای سفارت انگلیس فراهم شد تا بتواند علیه آن دسته از روحانیون و دولتمردانی که با دولت روس همدست بودند اقداماتی انجام دهد و هدایت نهضت را به دست بگیرد. در پی این تحصن در سفارت بود که خواسته از تاسیس عدالت خانه جای خود را به واژه ای نسبتاً جدید داد: مشروطه.

پس از تمام این جریانات بود که مظفرالدین شاه چاره‌ای جز موافقت با تاسیس مجلس شورای ملی ندید و در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی، فرمان مشروطیت را علیرغم مخالفت دولتمردان و نمایندگان روس و انگلیس امضا کرد. اولین انتخابات مجلس در شهریور سال ۱۲۸۵ هجری شمسی برگزار شد و نخستین مجلس مشروطه در مهر ماه همان سال آغاز به کار کرد. این مجلس، کمیته‌ای را موظف به نوشتن قانون اساسی کرد که با توجه به قوانین اساسی بلژیک و فرانسه، شروع به تهیه و تدوین قانون کردند و در نهایت به امضای مظفرالدین شاه رسید.

مدت‌زمان زیادی از امضای قانون اساسی نگذشته بود که شاه درگذشت و محمد علی شاه به سلطنت رسید. وی در آذر ۱۲۸۶ هجری شمسی با حمایت دولت وقت روسیه دستور انحلال مجلس را صادر کرد؛ هرچند به‌دلیل مقاومت مردم، این دستور به اجرا درنیامد. در این میان، نویسندگان و روزنامه‌نگاران، خطابه‌های مهیج ملک المتکلمین و سید جمال‌الدین را در صفحات روزنامه‌های صور اسرافیل و مساوات منتشر می‌کردند تا با این روش از نهضت مشروطه دفاع کنند.

در همین زمان بود که بعضی از روزنامه‌هایی که متوجه شده بودند که ایران نیز مانند کشورهای اروپایی باید از قرون وسطی و حاکمیت دین بر تمام امور مردم عبور کند تا بتواند به آزادی دست یابد، به آنچه روحانیون «حمله به مقدسات مذهبی مردم» می‌خواندند دست زدند که لاجرم موجب بروز خشم و انتقاد روحانیونی تهران به رهبری شیخ‌فضل‌الله شد و با تجمع در حرم عبدالعظیم و برای بار نخست، خواستار مشروطه مشروعه شدند. در واقع ایشان به‌دنبال محدودیت حکومت بر مبنای اصول شرعی بودند. در نتیجه، متمم قانون اساسی تدوین شد که شامل حق نظارت پنج مجتهد بر قوانین ‌شد.

یک سال بعد، محمدعلی شاه از کلنل لیاخوف روسی خواست تا در تیرماه ۱۲۸۷ هجری شمسی مجلس را به توپ ببندد. علاوه بر این، آزادیخواهان و مشروطه‌ خواهان زندانی، تبعید یا اعدام شدند. تعطیلی مجلس و اقدامات محمدعلی شاه، به گسترش ناخشنودی‌ها دامن زده و زمینه ساز بروز ناآرامی‌های گسترده در تبریز شد که مقاومت این شهر منجر به تحرکات مشروطه‌خواهان دیگر شهرها گردید. در نهایت نیروهای مشروطه‌خواه متشکل از اردوی گیلان و اردوی بختیاری در روز سه تیر ۱۲۸۸ به‌سمت تهران حرکت کردند و موفق شدند که در ۲۲ تیرماه دروازه بهجت‌آباد را بگشایند و وارد تهران شوند. بهارستان و محلات شمالی تهران به تصرف ایشان درآمد و مسجد سپهسالار را مقر خویش گرداندند. محمدعلی شاه با سه هزار سرباز و ۱۶ توپ برای مقابله با ایشان به سلطنت آباد رفت. متعاقب زد و خورد شدید بین نیروهای محمدعلی شاه و مشروطه‌خواهان نهایتاً محمدعلی شاه نگزیر به فرار به سفارت روسیه و اعلام پناهندگی در آنجا شد.

پس از فتح تهران و برکناری محمد علی شاه، فرزند ۱۲ ساله‌اش به قدرت رسید، که معتقد بود «لبوفروشی در سوییس به سلطنت در ایران می‌ارزد». از این زمان به بعد، مشروطه رو به افول گذاشت و حضور روس‌ها در شمال کشور و انگلیس‌ها در جنوب، ضعف قدرت مرکزی را رقم زد. گرچه عوامل متعددی همچون قدرت مجدد فرصت‌طلبان، آغاز جنگ جهانی اول، قحطی‌های گسترده، عدم تامین امنیت و معیشت مردم ومزید بر علت ناآرامی‌ها بود. حمایت دولت‌های روس و انگلیس از تجزیه طلبانی چون پیشه وری و شیخ خزعل و کوچک جنگلی را نیز نباید از یاد برد.

زمینه‌های شکل‌گیری انقلاب مشروطه را می‌توان از ابعاد فکری- فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بررسی کرد.

زمینه‌های فکری- فرهنگی: دو نوع طبقه متوسط در اواسط و اواخر قرن نوزدهم میلادی در ایران ظهور کرد که شامل طبقه متوسط تاجران مقید به اقتصاد سنتی و ایدئولوژی اسلامی می‌شد و گروه دیگر، طبقه روشنفکرانی بودند که در اثر ارتباط با نهادهای آموزشی مدرن و پیدایش اندیشه‌ها و شغل‌های جدید، به وجود آمدند. مشابه همین موضوع در اروپای آن زمان می‌توان یافت که عمدتاً دو گروه در عرصه مبارزاتی داشتند: گروه کارگران که گرایش به کمونیسم و سوسیالیسم داشتند و گروه روشنفکران که گرایش به تفکرات لیبرالیسم داشتند. روشنفکران خود شامل دو گروه بودند: نجیب زادگان و کشیشان که محافظه کاران لیبرالیسم بود و تحصیل کردگانی که جزو گروه اول نبودند و بیشتر طرفدار لیبرال دموکراسی یا بعضاً دموکرات‌ها یا لیبرال‌های تندرو به حساب می‌آمدند.

تلاش روشنفکران در کنار رهبران دینی، به آگاهی سیاسی جامعه ایران کمک زیادی کرد؛ هرچند افزایش ارتباطات فرهنگی با غرب، مهاجرت ایرانیان به کشورهای همسایه، انتشار روزافزون روزنامه‌ها، انتشار غیررسمی آثار سیاسی- انتقادی، تاثیر زیادی بر آگاهی مردم از مفاهیمی‌چون پارلمان، مشروطیت و آزادی داشت. مراجع نجف نیز در این میان نقش پررنگی در این امر ایفا کردند و با استناد به متون مذهبی به مخالفت با نفوذ بیگانه، استبداد و ظلم و ستم قاجاری برخاستند و توده مردم را علیه دولت برانگیختند.

زمینه‌های سیاسی: بی‌کفایتی و فساد شاهان و دولتمردان قاجار، ظلم و تعدی حاکمان، نفوذ بیگانگان در ساختار سیاسی و ضعف دولت در برابر آن‌ها، عدم یکپارچگی کشور و وجود حکومت مرکزی مقتدر که بر ظهور تجزیه طلبان و قدرت گرفتن ایشان در تبریز و گیلان و کردستان و خوزستان، خودکامگی حکام ولایات و متعاقباً حضور اتباع خارجی منجر به نارضایتی مردم از حکومت و بدبینی و نفرت علیه قاجار شد. از طرفی، عقد قراردادهای استعماری مانند گلستان، ترکمانچای، در افکار عمومی بی‌تاثیر نبود.

ازدست‌رفتن بخش‌هایی از کشور توسط دولت‌هاى روس و انگلیس نظیر بحرین، کل قفقاز، کشورهای قزاقستان، تاجیکستان و ترکمنستان کنونی، ایالت‌هاى هرات و قندهار و بخش بزرگی از بلوچستان، یکى دیگر از دلایل نارضایتى مردم از حکومت قاجار به حساب می‌آمد. تشدید ظلم‌ به مردم و افزایش آگاهی آن‌ها، حرکت موفقیت‌آمیز جنبش تنباکو و همین طور شکست روسیه از ژاپن را می‌توان از عوامل سیاسی شکل‌گیری نهضت مشروطه دانست.

زمینه‌های اقتصادی: دولت قاجار بعد از شکست در جنگ‌های ایران و روس، با پشتیبانی روحانیونی چون سید محمد مجاهد طباطبایی، درگیر بحران اقتصادی شدیدی شد، اما این همه ماجرا نبود و عهد‌نامه‌های ترکمانچای و گلستان به حذف مناطق حاصل‌خیزی از کشور گردید. اعطای امتیازات تجاری به بیگانگان نیز انحطاط اقتصادی را به‌همراه داشت. موارد اقتصادی متعددی منجر به نهضت مشروطه شد که عبارت‌اند از:

• واردات بی‌رویه کالا و به‌تبع آن نابودی صنایع کوچک داخلی مثل صنعت نساجی
• عدم حمایت دولت از صنایع داخلی
• عدم رونق کشاورزی به‌واسطه سختی مبادله اقتصادی و کاهش قیمت محصولات
• ترغیب انگلیسی‌ها به کاشت تریاک به‌جای محصولات کشاورزی
• قحطی‌های متعدد و مرگ مردم در اثر آن
• مشکل نان در زمان سلطنت ناصر‌الدین شاه و مظفر‌الدین شاه
• کاهش ارزش پول ایران به‌دلیل ضعف دولت
• کاهش بهای مواد خام صادراتی ایران

دولت به‌خاطر این مشکلات اقتصادی برای تامین هزینه‌های خود دست به اقداماتی چون افزایش مالیات، فروش مناصب دولتی، اعطای امتیازات و استقراض از بانک‌های خارجی زد، که به افزایش نارضایتی‌ها دامن زد. ضمن اینکه تشریفات دربار و سفرهای پرهزینه شاه نیز در افزایش خشم مردم بی تاثیر نبود.

رهبران نهضت مشروطه

نهضت مشروطه به همت عمده سیاست‌پیشگانی اتفاق افتاد که به فکر آینده بهتری برای ایران بودند؛ اما اکثر آن‌ها به سرنوشت شومی‌گرفتار شدند. عده‌ای از آن‌ها پیش از تثبیت انقلاب مشروطه توسط حکومت کشته شدند و عده‌ای در زمان جنگ‌های داخلی پس از پیروزی انقلاب مشروطه جان دادند. از جمله این رهبران می‌توان به ستارخان (سردار بزرگ انقلاب مشروطه مقلب به سردار ملی)، باقرخان (ملقب به سالار ملی)، یپرم خان، صمصمام السلطنه، سردار اسعد بختیاری، آیت‌الله بهبهانی و شیخ فضل‌الله نوری اشاره کرد.

اشخاص دیگری همچون محمد آقازاده خراسانی، جعفر قلی‌ خان بختیاری، آخوند خراسانی، غلامحسین خان سالار محتشم، میرزا حسین خلیلی تهرانی، یوسف‌خان امیر مجاهد و… نیز به‌عنوان رهبران نهضت مشروطه شناخته می‌شوند.

نیروهای اصلی نهضت مشروطه شامل روحانیون و روشنفکران می‌شدند. با توجه به خرافه زدگی و تعصب ناشی از پیوند ناگسستنی جامعه ایران آن زمان با دین، روحانیون که از زمان صفویه اقتدار و نفوذ زیادی در ایران داشتند، مخصوصاً که با ابداع و گسترش مذهب شیعه توسط صفویه، آن‌ها به‌عنوان عالی‌ترین نهاد مردمی‌مطرح شده بودند. ظهور سیاسی ایشان در تاریخ معاصر ایران نیز به اوایل قرن ۱۹ میلادی مربوط می‌شود؛ زمانی که جنگ ایران و روس و قتل گریبایدوف (سفیر کبیر روسیه) رقم خورد.

روحانیون به‌سبب پایگاه وسیع مردمی‌که داشتند، قدرت زیادی پیدا کردند؛ به‌تدریج تعداد علمای بزرگ افزایش یافت و رشد سریع حوزه‌های دینی نیز به گسترش نهاد روحانیت منتهی شد. از روحانیون حامی‌مشروطه می‌توان به میرزای نایینی اشاره کرد. پس از پیروزی روسیه، روحانیونی همچون شیخ فضل الله نوری از مشروطه فاصله گرفتند.

جریان روشنفکری از ابتدای قرن ۱۹ میلادی در ایران شکل گرفت که مبانی نظری توسعه و رشد تمدن غربی را سرلوحه کار خود قرار دادند. در دوره ناصر الدین شاه تعداد افرادی که در کشورهای غربی تحصیل کرده بودند، به میزان چشمگیری افزایش یافت. میرزا فتحعلی آخوندزاده (آخوندوف)، از اولین روشنفکرانی بود که ضمن طرح مفاهیم جدید، برای توسعه ایران پیشنهادهایی ارائه کرد. او که تبعه روس بود، مذهب و اعتقادات مردم را به باد انتقاد گرفت.

ملک خان ناظم‌الدوله از دیگر روشنفکران دوره ناصرالدین شاه به حساب می‌آمد که پیشنهاداتی برای اصلاح سیستم سیاسی و نظام اقتصادی به شاه ارائه کرد. او به‌عنوان وزیر مختار ایران در لندن انتخاب شد و سپس امتیاز لاتاری را گرفت و آن را به یک انگلیسی فروخت که به‌خاطر کلاهبرداری از مقامش عزل شد. ملک خان ناظم‌الدوله در روزنامه قانون که منتشر می‌کرد، از اصطلاحات قانون مشروطیت، علوم جدید آزادی و نفی استبداد نوشت و توسعه ایران را منوط به حضور مستشاران و شرکت‌های خارجی دانست.

از روشنفکران دیگر این دوره می‌توان به سپهسالار اشاره کرد که به‌عنوان نماینده سیاسی ایران در خارج از کشور فعالیت می‌کرد. او در بحران خشک‌سالی، به نخست‌وزیری ناصر‌الدین شاه رسید و امتیاز رویتر را به انگلیسی‌ها داد که اعتمادش به آن‌ها شاید مهم‌ترین ضعفش محسوب می‌شد.

روشنفکران مایل به استفاده از الگوهای غربی بودند و با تکیه بر این اعتقاد که برای دستیابی به این مهم باید از خرافه و دین عبور کرده، و مانند اروپا، دین را از سیاست کنار گذاشته و آن را مسئله ای شخصی دانست، توجهی به سنت‌ها و باورهای مذهبی جامعه نمی‌کردند. به همین دلیل آن‌ها که با فقدان پایگاه مردمی‌روبه‌رو شدند و برای هرگونه اقدام سیاسی باید به‌سمت اتحاد با دو نیروی سیاسی یعنی دربار یا روحانیون می‌رفتند.

یکی دیگر از نیروهای مبارزاتی در جنبش مشروطه، زنان هستند، که برای نخستین بار در تاریخ معاصر ایران به فعالیت اجتماعی می‌پردازند. درست در زمانیکه در اروپا فمینیسم و برابری‌خواهی جنسیتی مطرح می‌شود و زنان اروپایی برای حقوق اولیه خود به مبارزه می‌پردازند، در ایران نیز از حدود سال ۱۲۸۵ اولین سازمان‌های زنان شکل گرفتند و در جنبش مشروطه‌خواهی شرکت فعالانه داشتند. مشارکت زنان در این وقایع سیاسی خودجوش بود و از احساسات ملی‌گرایانه جدید آن‌ها و تمایلِ به رسمیت شناخته شدن نیرو می‌گرفت.

تشکل‌های زنان در انقلاب مشروطیت که در دوره اوّل انقلاب مشروطیت در ایران در دفاع از انقلاب مشروطیت و احقاق حق برابری و رفع ستم بر زنان به وجود آمدند متنوع و بی‌شمار بودند. انجمن‌های خصوصی و سازمان‌های مخفی ایجاد کردند، در تظاهرات شرکت کردند، و برای مشروطیت هم به مبارزه‌های مسلحانه و هم اقدامات غیرخشونت‌آمیز پرداختند. هرچند که سرانجام در قانون اساسی مشروطه ۱۲۸۵دستاوردی نصیب ایشان نگردید و حقوق زنان همچنان نادیده گرفته شد و زنان را کماکان در کنار مهجوران و مجرمان از حق رای محروم کرده بود.

در مراحل ابتدایی انقلاب مشروطه (اواخر دهه ۱۲۷۰ – اوایل دهه ۱۲۸۰) زنان بیشتر تحت تأثیر روحانیان بودند و به دلیل حمایت آنان از مشروطیت، از خانه‌هایشان بیرون آمدند و در تظاهرات و رفتارهای دیگری که غیرزنانه تلقی می‌شد شرکت می‌کردند، مانند جریان «شورش نان». کم‌کم حرکت زنان محسوس‌تر شده و استقلال بیشتری یافت. آن‌ها انجمن‌ها و دوره‌های خصوصی برپا می‌کردند و آگاهی اجتماعی و فعالیت غیرخانگی‌شان بالاتر می‌رفت.

برخی از انجمن‌ها و سازمان‌های مخفی زنان به نبردهای مسلحانه برای مشروطیت دست می‌زدند. برای مثال، در مبارزه‌ای مسلحانه بین موافقان و مخالفان مشروطه در آذربایجان جسد ۲۰ زن در لباس مردانه یافت شده‌است. در سال ۱۲۹۰ وقتی شایعه شد برخی نمایندگان مجلس به خواسته‌های روس‌ها تن داده‌اند حدود ۳۰۰ تن از زنان با تپانچه به مجلس رفتند تا آنان را مجبور به «حراست از آزادی و تمامیت ارضی کشور» کنند. در آذربایجان قیام زینب پاشا را در دهه ۱۳۱۰ قمری مشاهده می‌کنیم و هنگام اوج‌گیری مبارزات مسلحانه مشروطیت زنان بسیاری مخفیانه در لباس مردان در مبارزات شرکت کرده‌اند و برخی از آنان به‌طور اتفاقی شناخته شده‌اند، مثلاً سربازی بود که جراحت برداشته بود و در درمانگاه از مداوای زخمش امتناع می‌کرد. کار به آنجا رسید که ستارخان به بالین او می‌آید و از او می‌خواهد که «پسرم تو نباید بمیری. ما به نیروی تو، به اراده آهنین تو نیاز داریم. چرا راضی نمی‌شوی زخمت را مداوا کنند؟» و سرباز در گوش او می‌گوید که من زن هستم. مثال ثبت شده دیگر حاکی است که در جریان یکی از مبارزه‌های آذربایجان پس از یافتن اجساد یک گروه ۲۰ نفره از سربازان مشروطه‌خواه، مشخص شد که تمامی آن‌ها زن بودند.

انجمنهای زنان اقدامات غیرقهرآمیز زیادی نیز در دفاع از مشروطیت و نیز وادار کردن انگلیس و روسیه به ترک ایران انجام دادند. از جمله فروختن جواهرات و خرید سهام از دولت در جریان تأسیس بانک ملی توسط مجلس. زنان مبتکر تحریم کالاهای خارجی بودند، مثلاً سعی کردند قهوه‌خانه‌ها را متقاعد کنند برای کاهش مصرف شکر وارداتی تعطیل شوند. این انجمن‌ها گردهمایی‌های بزرگی دربارهٔ نقش زنان در جنبش ملی ۱۲۹۰ برای خارج ساختن انگلیس و روسیه از ایران برگزار می‌کردند. جالب آنکه در یکی از مراوده‌های میان انجمنهای زنان و هیات روسی، این هیات تلاش کرده بود زنان را متقاعد کند به دلیل اینکه قانون اساسی ایران حقوق زنان ایران را رعایت نکرده‌است، آن‌ها نیز نباید برای حراست آن تلاش کنند. پاسخ گروه‌های زنان این بوده‌است که آن‌ها خود نیز از شرایط خودشان ناراضی هستند اما مقصر، پیچیدگی‌های سیاسی ناشی از حضور قدرت‌های خارجی است. گروه‌های زنان در سال ۱۲۹۰ با فعالان حق رای زنان در انگلستان تماس گرفتند و از آنان تقاضا کرده بودند دولت انگلیس از نفوذ سیاسی خود برای حمایت از ایرانی‌ها استفاده کند، که این فعالان پاسخ داده بودند متأسفانه هیچ امتیاز سیاسی در دولت خود و قدرتی برای حمایت مردم ایران ندارند.

سردار بی بی مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی، خواهر علیقلی‌خان سردار اسعد و همسر ضرغام السلطنه بختیاری از زنان مبارز عصر مشروطیت است. او از زنان تحصیلکرده و روشنفکر عصر بود که به طرفداری از آزادیخواهان برخاست و در این راه از هیچ چیز دریغ نورزید. وی به مثابه زندگی ایلیاتی در فنون تیراندازی و سوارکاری ماهر بود و چون همسر و جانشین خان بود عده‌ای سوار در اختیار داشت و در مواقع ضروری به یاری مشروطه خواهان می‌پرداخت. سردار بی بی مریم بختیاری، یکی از مشوقین اصلی سردار اسعد بختیاری جهت فتح تهران محسوب می‌شد. وی طی نامه‌ها و تلگراف‌های مختلف بین سران ایل و سخنرانی‌های مهیج و گیرا، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر آماده می‌کرد و به عنوان یکی از شخصیت‌های ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بوده‌است.

سردار بی بی مریم بختیاری قبل از فتح تهران مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شده و در خانه پدری حسین ثقفی منزل کرد و به مجرد حملهٔ علیقلی‌خان سردار اسعد به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود سنگربندی نمود و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌ها مشغول جنگ شد. او حتی خود شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت به‌طوری‌که به لقب سرداری مفتخر شد.

نویسندگان بزرگ مشروطیت مانند کسروی، ملک‌زاده، آدمیت، نظام مافی، محیط مافی، ناظم الاسلام کرمانی، صفائی، دولت‌آبادی، رضوانی در آثار خود اشاراتی به تشکل‌های زنان در انقلاب مشروطیت می‌کنند، هرچند که به دلیل مخفی عمل کردن بسیاری از این انجمن‌ها اطلاعاتی از آن‌ها در دست نیست. مورگان شوستر نیز در کتاب اختناق ایران می‌نویسد چند بار با این انجمن‌های مشروطه خواه زنان برخورد نزدیک داشته‌است. برخی از انجمن‌های زنان عبارتند از:

انجمن مخدرات وطندر ۱۲۸۹
انجمن آزادی زناندر ۱۹۰۷
اتحادیه غیبی نسواندر ۱۹۰۷
انجمن نسوان ایراندر ۱۹۱۰
انجمن نسوان وطن در ۱۹۱۰
شرکت خیریه خواتین ایران۱۹۱۰
اتحادیه نسواندر ۱۹۱۱
انجمن همّت خواتیندر ۱۹۱۱
شورای هیات خواتین مرکزیدر ۱۹۱۱

تنها معدودی از این زنانِ طرفدار مشروطیت، هوادار حقوق زنان بودند اما نخستین زنانی که در جنبش حقوق زنان ایران شرکت کردند یا خودشان از مشروطه‌خواهان و فعالان جنبش ملی دهه ۱۲۸۰ بودند (مانند صدیقه دولت‌آبادی و بانو امیر صحی ماه‌سلطان) یا از خانواده‌های روشنفکر ملی‌گرا بودند (مانند محترم اسکندری). بعد از سرد شدن تب مشروطه‌خواهی، «انبوه زنان بی‌سواد به اندرونی‌های سابق خود بازگشتند» و تنها زنان تحصیل‌کرده و روشنفکر جنبش حقوق زنان را پی گرفتند. صدیقه دولت‌آبادی (۱۲۶۱–۱۳۴۰) یکی از معدود زنانی بود که به فعالیت خود ادامه داد. او که یکی از روزنامه‌نگاران زمان خود محسوب می‌شود، از فعالان انقلاب مشروطه و جنبش زنان در ایران است.او از مؤسسان انجمن مشروطه‌خواهانه انجمن مخدرات وطن بود. همچنین، بعداً از نخستین فعالان حقوق زنان در ایران شد و نشریه زبان زنان را دربارهٔ حقوق زنان منتشر کرد. در سال ۱۲۹۶ شمسی به همت او یکی از نخستین دبستان‌های دخترانه، به نام «مکتب شرعیات» تأسیس شد.

در این زمان مردان مشروطه‌خواه روشنفکری همچون میرزاده عشقی، ملک‌الشعرا بهار، ایرج میرزا و… نیز از جنبش نوخواسته حقوق زنان حمایت می‌کردند به ویژه در حق تحصیل و کنار گذاشتن حجاب. مثلاً در ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ حاج محمدتقی وکیل‌الرعایا، نماینده مجلس، نخستین بار در ایران برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کرده و خواستار حق رأی برای زنان شد که مجلس را شوکه کرد و با مخالفت یکی از روحانیان مجلس مواجه شد. هرچند که این حمایت‌ها نتوانست نتیجه چندانی داشته باشد، اما درمقایسه با حمایت از خواسته‌های زنان در جریان شورش ۱۳۵۷ قابل توجه‌تر بود.

عوامل شکست نهضت مشروطه

عوامل شکست نهضت مشروطه را می‌توان به دو دسته خارجی و داخلی تقسیم کرد:

عوامل خارجی: اتحاد دولت‌های روسیه و انگلیس در برابر آلمان و تقسیم ایران در قرارداد ۱۹۰۷ از عوامل موثر در شکست مشروطه‌ بود. نیروهای روس نه‌تنها مجلس را به توپ بستند، بلکه شمال کشور را به اشغال خود درآورند و به جرم و جنایت و غارت پرداختند. جنوب ایران نیز به دست انگلیسی‌ها افتاد. علاوه بر این، جنگ جهانی اول شروع شد و چیزی جز افزایش قحطی، گرسنگی، بیماری و مرگ‌ومیر برای مردم نداشت. مردم در این شرایط درگیر مسایل روزمره خود از جمله ارتزاق و گذران زندگی شدند و اگر نگوییم دیگر رمقی برای فکر به مشروطه نداشتند، دست کم زمان کافی برای پرداختن به آن نداشتند و در این زمان بود که تحت تاثیر افکار روحانیون که قدرت خود را با از دست دادن نظارت بر امور (همان مشروعه) در خطر می‌دیدند، این بلاها را بلای مشروطه و کفر مردم می‌دانستند.

عوامل داخلی: نهضت مشروطه حاصل تلاش گروه‌ها و نیروهای اجتماعی متعددی بود که پس از شکل‌گیری، به‌جای گفتگو با یکدیگر به درگیری‌های فیزیکی، تهمت و افترا، ترور و خشونت پرداختند. اتفاقات جنگ جهانی اول، گرسنگی، ناامنی و بسیاری عوامل از این دست، از جمله عوامل داخلی بودند که در شکست مشروطه نقش داشتند. رهبران دینی نیز که از سیاستمداران خسته و دلسرد شده بودند، صحنه سیاست را جایگاهی برای مبارزه خود برای به دست گرفتن قدرت، و حاکم کردن شرع به تمام امور یافتند، و بدین ترتیب مبارزان به دو گروه سکولار و دینی تبدیل شدند، که البته در نهایت این رویارویی مخالفان قاجار به سود این مستبدان بود. همچنین پیروزی مشروطه‌خواهان نتوانست تغییر چندانی در نهادهای سیاسی و اجتماعی به وجود آورد و طبقه حاکم همچنان وابستگان به نظام قبلی بودند.

نهایتاً با افزایش تعداد مهاجران در قم و تحصن‌کنندگان در سفارت انگلیس، مظفرالدین شاه چاره‌ای جز موافقت با درخواست آن‌ها نداشت. به این ترتیب، او فرمان مشروطیت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ هجری شمسی صادر کرد. چند روز پس از صدور این فرمان، مجلس در محل مدرسه نظام افتتاح و نظامنامه انتخاباتی تدوین شد. با انجام انتخابات در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی، مجلس آغاز به کار کرد.

پیامدهای نهضت مشروطه

انقلاب مشروطه آثار عمده‌ای از خود بر جای گذاشت؛ به‌عنوان مثال، مفاهیمی‌مانند قانون اساسی، مجلس، آزادی، انتخابات و تفکیک قوا مطرح شد و اصل قانون اساسی در سخت‌ترین دوره‌ها برقرار ماند. این مفاهیم همه مرهون انقلاب روشنفکری در اروپا بود، و هر آیینه مخالفت قشر دینی با چنین ارزش‌هایی نشان دهنده مخالف ایشان در افکارشان با هرگونه آزادی است. در واقع روحانیون شیعی در این مورد از روحانیون کلیسا موفق تر عمل کردند و توانستند قدرت خود را نه تنها حفظ کنند، بلکه بعدتر و در سال ۱۳۷۵، با استفاده از نیروهای چپ، باری دیگر مزدوران تحت الامر روس و انگلیس موفق به استعمار ایران شدند تا این دو استعمارگر بتوانند همچنان به چپاول ایران ادامه دهند.

نهضت مشروطه باعث کاهش قدرت استبدادی دربار شد و از این نظر اهمیت زیادی در تاریخ سیاسی معاصر ایران دارد. در حقیقت این نهضت توانست مهر بطلانی بر قدرت مطلق و بی‌پایان سلاطین بزند و آن را به پادشاهی مشروطه تبدیل کند. دستاوردهای این نهضت به اختصار عبارت‌اند از:

• تاسیس اولین مجلس ایران به انتخاب مردم
• تدوین قانون اساسی با الهام از قوانین اساسی کشورهای اروپایی
• کنترل قدرت نامحدود شاه در قالب قانون اساسی برای اولین بار
• ایجاد زمینه تبادل اندیشه‌ها و گسترش مطبوعات و پیدایش تشکل‌های صنفی

هم‌زمان با وقوع انقلاب مشروطه، موج ادبی جدیدی با رنگ‌وبوی سیاسی در زبان فارسی شروع شد و این موضوع با مفاهیمی‌همچون وطن‌پرستی، مبارزه با استبداد و… در آثار شاعران و نویسندگان به چشم می‌خورد. در این دوره روزنامه‌نگاری رواج زیادی یافت و بعضی از نشریات موضع‌گیری‌های تندی علیه استبداد سیاسی و تعصبات دینی ارائه کردند. علاوه بر انتشار جراید و مطبوعات، روزنامه‌های مخفی موسوم به شب‌نامه نیز منتشر می‌شد که بانی آن‌ها عمدتاً انجمن‌های سیاسی بودند.

علاوه بر این، تجربه‌های انقلاب مشروطه در زمان وقوع شورش ۵۷ ملقب به انقلاب جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفت. این بار دولت‌های خارجی نیز که در زمان مشروطه حمایت خود را به جای انقلابیون و مردم بر روی حکومت گذاشته بودند، سعی بر پشتیبانی از انقلابیون کردند و به حکومت وقت پشت کردند. روحانیون نیز فرصت را مغتنم شمردند تا مدینه فاضله ای را که می‌خواستند (البته فقط برای خودشان و نه دیگران) مردم را به نابودی نظام پادشاهی و گرچه در ظاهر به قطع سلطه بیگانگان بر کشور ترغیب کنند.


انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=294691