فرح دوستدار – شعار زن، زندگی، آزادی تنها یک شعار سیاسی نیست که به سرعت به شناسنامه جنبشی جوان در ایران تبدیل گشته بلکه نقطه عطفی در تاریخ تحولات اجتماعی ایران است. تحقق این شعار میتواند نقطه پایانی بر تیعیض، نابرابری و سرکوب چندین هزارساله در این سرزمین قلمداد شود و نه تنها تبعیض جنسیتی بلکه نابرابریهای قومی، دینی و طبقاتی را نیز به چالش کشاند. واژه زن در این شعار علاوه بر مفهوم ظاهری نمایانگر دیدگاهی زندگیبخش، حافظ حیات و مهرپرور است. دیدگاهی که بسیاری از مردان نیز آنرا نمایندگی میکنند. فریادهای زن، زندگی، آزادی به وسیله مردان بیشمار در تظاهرات هفتههای اخیر گواه این واقعیت است.
نسل جوان ایرانی خسته از ظلم و ستم حاکمیتی ارتجاعی به فرهنگی پشت میکند که خشونت، ظلم، کشتار و غارت پایه و اساس اقتدار آن را تشکیل میدهد. جایگزین این فرهنگ که عصر بربریت را تجسم میبخشد تنها دموکراسی و حکومت قانون نیست بلکه رویکرد به فرهنگی صلحپرور است که اشاعه محبت و حس همبستگی و همکاری را در سرلوحه آموزش و پرورش قرار داده و نگاه پر مهر مادرانه را به سطح اجتماع بسط میدهد.
زن به لحاظ وظیفه طبیعیاش که حیات بخشیدن و پرورش کودکان و برآوردن نیازهای اولیه خانواده از نظر تغذیه و پرستاری است پیوسته خصوصیاتی نظیر فداکاری، خدمت به دیگران، حفظ جان و سلامت اعضای خانواده و اشاعه مهر و محبت را در وجود خود نهادینه ساخته. انتقال و بسط این خصوصیات از محیط خانواده به صحنه اجتماع میتواند بر روابط انسانها در جامعه، اقتصاد و سیاست نیز تأثیری مثبت گذارد.
در کشورهای آزاد و دموکراتیک جهان که زنان از امکانات بیشتری جهت شرکت در فعالیتهای اقتصادی و سیاسی برخوردارند تحقیقات دانشگاهی متعددی در مورد نحوه مدیریت زنان و نقش آنها در مناقشات سیاسی به عمل آمده. از جمله تحقیقی که دانشگاه اوپسالا سوئد به عمل آورده نشان میدهد که هرچه تعداد نمایندگان زن در پارلمان یک کشور بیشتر باشد خطر اینکه مناقشات سیاسی منجر به جنگ داخلی گردد کمتر میشود. مطالعات متعدد دیگری نیز نشان میدهند که افزایش شرکت زنان در مسائل اجتماعی موجب صلح و امنیت بیشتر در کشور میگردد. طبق آمار زنان نماینده در یک پارلمان به مقدار خیلی کمتری به عملیات نظامی رأی موافق میدهند. طبق آمار گرفته شده فمینیستها نسبت به ارزشهای دموکراتیک مانند آزادی، برابری، تعیین سرنوشت فردی و از میان برداشتن سلسله مراتب حساستر هستند و نسبت به استفاده از خشونت ملاحظات بیشتری دارند.
توجیهات مختلفی برای افزون بودن صلحطلبی زنان وجود دارد. عوامل بیولوژیک مانند هورمون جنسی تستوسترون و هورمون استرس کورتیزول میتوانند در این زمینه نقش داشته باشند. علم پزشکی این هورمونها را با رفتار پرخاشگرانه در مردان مرتبط میداند.
عامل دیگر نحوه تربیت دختران است که با پسران متفاوت است. زنان در سنین پایین به گونهای تربیت میشوند که ملایم باشند. به پسران کوچک تفنگ اسباببازی داده میشود، به دختران عروسک و اسباببازیهایی که نوازش دادن را میآموزد و رابطه مهرآمیز انسان با انسان را تشدید میکند.
دلیل دیگری که چرا زنان به ویژه خشونت را رد میکنند، در رویکرد عقلانی و تصمیمگیری منطقی آنهاست. در صورت جنگ زنان شاهد کشته شدن همسران خود و فرزندانی میگردند که با خون جگر آنها را پرورش دادهاند. علاوه بر جنبه عاطفی و بیپناه شدن از نظر پشتیبانی عاطفی و مالی همسر پیامدهای غیرمستقیم، مانند خشونت جنسی یا کمبود آب و غذا زنان را از هر جهت تحت تأثیر قرار داده و آنها را به مخالفت با جنگ برمیانگیزد.
بنابراین نشانههای زیادی وجود دارد که نشان میدهد زنان بیش از مردان میتوانند به ایجاد صلح کمک کنند. مشارکت بیشتر زنان از نظر سیاسی و اجتماعی میتواند تأثیر مثبتی بر سیاست خارجی کشورها داشته باشد.
با وجود این، میانگین شراکت زنان در پارلمانهای ملی در سراسر جهان در حال حاضر تنها ٢٢ درصد است، البته این تعداد در ٢٠ سال گذشته تقریباً دو برابر شده است. درصد شرکت زنان در مذاکرات صلح بینالمللی همچنان خیلی پائبن است در حالی که قطعنامه ١٣٢۵ سازمان ملل دقیقاً این مشارکت را خواهان است.
در زمینه اقتصادی نیز مشارکت زنان در پستهای بالای مدیریتی نتایج مثبتی به همراه دارد. گروه مشاوران بوستون یا شرکت BCG که شهرت جهانی دارد در تحقیقاتش به این نتیجه میرسد که شرکتهایی که تیم مدیریتی آنها مختلط است یعنی زنان و مردان هر دو در آن شرکت دارند در نو آوری موفقتر هستند، درآمد بالاتری دارند و سود بیشتری تولید میکنند. علاوه بر آن شرکتهایی که زنان بیشتری در مدیریت خود دارند کمتر دعواهای قضایی، دخالت در تقلب و فساد را تجربه میکنند.
در نتیجه تنوع یا شراکت زنان با مردان در تیمهای مدیریتی شرکتها با موفقیت اقتصادی همراه است. جالب توجه است که این مسئله در جلب سرمایه نیز مؤثر است به این معنی که سرمایهگذاران شرکتهایی را که زنان نیز در مدیریت آن شراکت دارند ترجیح میدهند و هیئتهای تمام مردانه یعنی شرکتهایی که فقط مردان در مهمترین پستهای آن حضور دارند بطور فزایندهای توسط بازار سرمایه تحریم میشوند.
شواهد و آمار و ارقام نشان میدهند تحولی که در ایران در حال وقوع است یعنی خوشامدگویی مردان به آزادی و شراکت زنان در اجتماع و سیاست جامعه ایران را در مسیر صحیح پیشرفت و توسعه قرار خواهد داد. گویی رفتار وحشیانه حکومت اسلامی در چهار دهه اخیر موجب بیداری و هشیاری قشر عظیمی از مردان جوان ایرانی گردیده و نفرت آنان را نسبت به تبعیض و خشونت و ظلم و فساد برانگیخته است.
نحوه خیزش انقلابی جوانان ایرانی در هفتههای اخیر بارقه امیدی به قلب بسیاری از ناظران تابانده. امید به آنکه شراکت فعال زنان با همکاری و پشتیبانی مردان در آیندهای نزدیک ایران را با شتاب بیشتری در جاده آشتی فرهنگی، توسعه و پیشرفت رهنمون سازد.