رامین جهانبگلو: ذهنِ زیبای شایگان همواره در جستجوی جهان‌های گمشده بود

چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ برابر با ۱۴ فوریه ۲۰۱۸


یوسف مصدقی – داریوش شایگان در آستانه‌ی هشتاد و سه سالگی خود (۱۳ بهمن ۱۳۱۳) در روز پنجم بهمن دچار سکته مغزی شد و اکنون در وضعیتِ بی‌هوشی کامل در بیمارستان فیروزگر تهران بستری است. این دو موضوع را بهانه کردم و با رامین جهانبگلو روشنفکر ایرانی- کانادایی که شناختی پنجاه ساله از او دارد، درباره داریوش شایگان و آثارش به گفتگو نشستم که بخش اول آن را در ادامه می‌خوانید. رامین جهانبگلو در حال حاضر استاد و معاون دانشکده حقوق دانشگاه JGU دهلی و همچنین مدیر «مرکز صلح و عدم خشونت مهاتما گاندی» است.

kakyhan.london©

در میانِ بیش از سی عنوان کتابی که جهانبگلو  به زبان‌های فارسی، فرانسه و انگلیسی منتشر کرده است، گفتگوی طولانی او با شایگان با عنوان «زیر آسمان‌های جهان» جایگاهی ویژه دارد. یادآوری این نکته را نیز بی‌فایده نمی‌دانم که آنچه در پی می‌آید، یک گفتگوی «چالشی» نیست بنابراین طبیعی است که خواننده آن را قدری همدلانه بیابد.

بخش دوم  و پایانی [بخش اول] 

– انتشارِ کتابِ «زیر آسمان‌های جهان» در ابتدای دهه ۱۳۷۰ خورشیدی، یک اتفاق بسیار اثرگذار و مهم برای اقلیتِ کتابخوانِ ایرانی بود. می‌توانید از کم و کیف به انجام رسیدن آن در فرانسه بگویید؟

– بهتر است از اینجا شروع کنم که تعطیلیِ مرکز مطالعات اسماعیلیه در پاریس- که ریاست آن با داریوش شایگان بود- هم‌زمان شد با فعال‌شدنِ شرکتِ بزرگ ساختمانی که میراث خانوادگی شایگان در ایران بود. فعال شدنِ این شرکت امکانِ زندگی و فعالیت فرهنگی در ایران بدون نیاز به کمک دولت را به شایگان داد و به همین دلیل او تصمیم به بازگشت به ایران گرفت. پیش از عزیمت او به ایران، بنا به پیشنهادِ من، گفتگویی را که بعدها کتابِ «زیر آسمان‌های جهان» حاصل آن شد، انجام دادیم.

داریوش شایگان

پس از انتشارِگفتگوهایی که با دو متفکر بزرگ غربی (آیزایا برلین  Isaiah Berlin و جرج استاینر George Steiner) داشتم، به ناشرم در فرانسه پیشنهاد دادم تا با یک اندیشمندِ ایرانی یعنی داریوش شایگان، گفتگویی داشته باشم. از آنجایی که شایگان در دنیای فرانسه‌زبان نویسنده‌ای شناخته‌شده بود، با طرحِ من برای گفتگو با ایشان موافقت شد. به خاطر کثرت مشغله‌ی هر دوی ما در پاریس، امکان نداشت که بتوانیم مرتب و با سرعت گفتگو را پیش ببریم. بنابراین پیشنهاد کردم برای مدت کوتاهی به منطقه‌ی تاکستانیِ روسیون (Roussillon) نزدیکِ آوینیون (Avignon) در جنوب فرانسه برویم تا بتوانیم با آرامش و نظم، کتاب را به پایان ببریم. همان‌طور که در  مقدمه‌ی این کتاب نوشته‌ام، محل اقامت ما نزدیکِ کوشکِ معروف مارکی‌دوساد (Marquis de Sade) بود و ما بخشی از گفتگو را حین دیدار از آن قلعه‌ی تاریخی انجام دادیم. کارِ گفتگو در دو هفته به پایان رسید و کتاب هم پس از مدت کوتاهی به فرانسه منتشر شد. چندی پس از آن و زمانی که ما به ایران برگشته بودیم، نازی عظیما ترجمه‌ی خوب و روانی از آن انجام داد که بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت.

– ترجمه‌ی فارسی کتاب خیلی زود محبوب و مقبول شد. آدم‌های زیادی را می‌شناسم که با خواندن این کتاب، علاقمند به خواندن فلسفه و حتی شیفته‌ی داریوش شایگان شدند. به نظرم یک زیباشناسیِ خاصی در کتاب جاری است که خیلی از خواننده‌ها را مسحور می‌کند. بخصوص که ذهنِ زیبای شخصِ شایگان در این کتاب به خوبی مجال نمایش پیدا کرده است. دیگر اینکه، این کتاب شاید برای اولین بار یک ایرانی را همچون یک متفکرِ جهانی به خواننده‌اش معرفی می‌کرد و نشان می‌داد که چگونه یک ایرانی در مقیاس جهانی حرفی برای گفتن دارد. به نظرم این باعثِ درکِ کرامت و افزایشِ اعتماد به نفس در خواننده‌ی فارسی‌زبان می‌شد. آیا حدس می‌زدید که این کتاب این قدر موفق و اثرگذار شود؟

– نه. واقعا فکر نمی‌کردیم که این قدر مورد توجه قرار بگیرد. تصور ما این بود که این گفتگوی دو ایرانی به زبان فرانسه و برای خواننده‌ی فرانسوی‌زبان است. شما تعبیرِ بسیار خوبی به کار بردید. این ذهنِ زیبای شایگان است که خواننده‌ی این کتاب را مجذوب می‌کند. می‌شود این‌طور گفت که نیت من از گفتگو با شایگان، نمایشِ ذهن زیبای او بود. از آنجایی که تنها کسی از نسل خودم بودم که برای سال‌های طولانی و متمادی او را می‌شناختم و با سیر و سلوک فکری او آشنا بودم، این را وظیفه‌ی خودم می‌دانستم که این ذهن زیبا را به سایر افرادی که از آن شناختی نداشتند، نشان بدهم. البته این مهم بدون بزرگ‌منشی و آمادگی شایگان برای دیالوگ ممکن نبود. یکی دیگر از ویژگی‌های مهم داریوش شایگان که در این گفتگو نمایانده شده، این است که شخصیت ایشان دو بخش عقلانی و معنویِ درخشان دارد. از نظر من، بخش عقلانی او تحت تأثیر دکارت و پاسکال، غربی و به بیان دقیق‌تر فرانسوی است، بخش معنوی‌اش اما کاملا ایرانی است و به جرأت می‌توانم ادعا کنم که بهترین خصائص ایرانی‌بودن در آن جمع شده است. همان خصوصیاتی که سعدی، خیام یا مسجد شیخ‌ لطف‌الله آنها را نمایندگی می‌کنند. خوشبختانه این کتاب هم در غرب و هم در ایران بسیار مورد استقبال قرار گرفت و بارها تجدید چاپ شد. هر چند پس از چاپ اول در ایران، در دوره‌ی وزارتِ ارشادِ میرسلیم مدتی توقیف شد.

– شما به دوران وزارتِ میرسلیم و توقیف کتاب اشاره کردید، همان‌طور که می‌دانید، در اواخر آن دوره، سعید امامی در سخنرانی‌اش در دانشگاه همدان– تنها فیلمی که تا کنون از او منتشر شده- کتاب «زیر آسمان‌های جهان» را یکی از خطرناک‌ترین کتاب‌های منتشر شده در جمهوری اسلامی تا آن زمان می‌داند که به قول او «زیرآب ایدئولوژی و تفکر دینی را می‌زند». به نظر شما، آیا سعید امامی در ماجرای توقیف شدنِ کتاب نقش داشت؟

– فکر می‌کنم قدرت اقناع و جذابیت کتاب، علت اصلی چنین برداشتی بود. خوب به خاطر دارم، وقتی کتاب توقیف شده بود نسخه‌های افست شده‌اش را در بعضی کتاب‌فروشی‌های روبروی دانشگاه تهران قاچاقی می‌فروختند. خود من یک بار که برای خرید کتاب به یکی از آنها رفته بودم، فروشنده که مرا نمی‌شناخت، با آب و تاب از این «کتابِ ممنوعه» تعریف می‌کرد و پیشنهاد کرد که نسخه‌ی افستی آن را حتما بخرم و بخوانم که البته من به او گفتم که قبلا آن را خوانده‌ام.

– پس از بازگشت شایگان به ایران در دهه‌ی هفتاد خورشیدی، ایشان بخشی از ثروت شخصی و موروثی‌اش را به کارهای فرهنگی اختصاص داد. خود شما هم مدتی با ایشان در این مورد همکاری می‌کردید. اگر ممکن است قدری از این دوره‌ی کاریِ مشترک‌تان بگویید.

– این هم از شخصیتِ خاص شایگان بود که در زمانه‌ای که حتی آدم‌های دانشگاهی و برخی از روشنفکران به دنبال پول و گرفتن بودجه از نهادهای حکومتی و دولتی بودند و هستند، ایشان از ثروت موروثی‌اش که حاصل زحمت چند نسل بود و هیچ ربطی هم به هیچ حکومتی نداشت، پایه‌ی کارهای فرهنگی مهمی را گذاشت. در همین دوره بود که انتشارات فرزان را با همکاری کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی و هرمز همایون‌پور تشکیل داد و از من هم برای همکاری دعوت به عمل آورد. در آن دوره من تازه به ایران برگشته بودم و به دلیل حساسیتی که نهادهای مختلف جمهوری اسلامی روی فعالیت‌های مطبوعاتی و فرهنگی من داشتند، هیچ شغل دانشگاهی یا پژوهشی به من داده نمی‌شد. یکی از کارهای مهم این دوره‌ی ما، برگزاری سخنرانی‌های ماهانه در محلِ نشر فرزان بود که بسیاری از چهره‌های مهم فرهنگی و دانشگاهی که آماجِ حملات برنامه‌ی «هویت» و کیهانِ شریعتمداری بودند، در آنها سخنرانی کردند. از جمله‌ی این افراد می‌توانم به دکتر زریاب‌خویی، دکتر زرین‌کوب و دکتر آذر نفیسی اشاره کنم. ما با وجود حساسیتی که در آن زمان روی این افراد وجود داشت، دست به این کار زدیم. شجاعت شایگان در حمایتِ مادی و معنوی از برگزاری این جلسات قابل تقدیر است.

داریوش شایگان

– همان طور که اشاره کردید، داریوش شایگان همواره تلاش کرده که میان تعقل غربی و معنویتِ ایرانی آشتی برقرار کند. آیا ایشان در این کار موفق بوده است؟

– به نظر من، شایگان در سیر و سلوک شخصی‌اش به این مهم رسیده و در آن بسیار موفق بوده است. او همواره در جستجوی جهان‌های گمشده بوده و بیش از هر چیز به دنبال پاسخ این پرسش بوده است که:«بشر چرا این راه را رفته؟» او هیچ وقت در برخورد قهرآمیز با هیچ تمدنی نبوده بلکه بیشتر به دنبال باستان‌شناسی تمدن‌هاست. از نظر ایشان گفتگوی تمدن‌ها یک ضرورت است. فرهنگ‌ها و تمدن‌های مختلف برای شایگان مثل اقامتگاه‌هایی هستند که یک مسافرِ اندیشه‌ورز در طی سفر زندگی‌اش برای مدتی در هر یک از آنها اقامت می‌کند و با صبر و حوصله آنها را می‌شناسد. خود او همیشه در این سفرِ معنوی بوده است. زمانی که چشم به جهان گشوده، در خانه‌ای رشد کرده که آدم‌ها در آن به زبان‌های مختلف حرف می‌زده‌اند بعد هم که در دنیا سفر کرده همراهِ این سیرِ آفاق، آن سفر معنوی را هم ادامه داده است. او در آثارش این «اودیسه‌ی فکری» را نوشته که خوشبختانه نتایج خوبی هم داشته است.

– پیش از اینکه به پایان این گفتگو برسیم، اگر بخواهید کوتاه درباره‌ی دوره‌های مختلف کاری و سیرِ فکریِ داریوش شایگان توضیح بدهید، آنها را چگونه صورت‌بندی می‌کنید؟

– به صورت مختصر، آثارِ مهم شایگان با آشنایی او با هند و سپس اسلام شیعه در دورانی که مشغولِ کار روی تز دکترایش بوده شروع می‌شود. در این دوره، تلاش او بیشتر صرف هرچه عمیق‌تر شناختنِ فرهنگ‌های غرب و شرق عالم است. کتاب‌های «ادیان و مکاتب فلسفی هند» و «آسیا در برابر غرب» مهم‌ترین آثار او در این دوره هستند. در طی همین دوره است که او ایده‌ی گفتگوی تمدن‌ها را خوشبینانه دنبال می‌کند. پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ او بیشتر درگیرِ مفهومِ هویت شده و به دنبال درک این مشکل می‌رود که چگونه خشونت، جایگزینِ گفتگو می‌شود. حاصل این دوره، کتاب‌های «نگاهِ شکسته»، «انقلاب مذهبی چیست؟» و مجموعه مقالات Les illusions de l’identité (توهمات هویت) است که کارِ جمع‌آوری و انتشار این کتابِ آخر را من به عهده گرفتم. دوره‌ی سوم کارهای او، به بازگشت دوباره ایشان به ایران مربوط می‌شود. نقد مدرنیته در کارهای این دوره پررنگ است. مفاهیمی مثل «هویت‌های دو رگه» یا «هویت چهل تکه» محصول این دوره هستند. نوشته‌های ایشان پس از هفتاد سالگی دوره چهارم کارهای داریوش شایگان را تشکیل می‌دهند. در این دوره، او به دنیای زیباشناسی و هنر بازگشته و ذهن زیبایش در سال‌های اخیر، پیوندی عمیق با شعر پیدا کرده است. او در نهایت، صلح و آرامش را در شعر یافته است. می‌توان از کتاب‌های«پنج اقلیم حضور» و «جنونِ هشیاری» به عنوان مهم‌ترین آثار این دوره‌ی ایشان نام برد.

– و سخن آخر؟

– امیدوارم که ایشان به زودی سلامت خود را باز بیابد و سفرِ پر بارِ اندیشه‌اش را ادامه بدهد. بدون تعارف، دوستی و همراهی با داریوش شایگان از مهم‌ترین امتیازاتی بوده که من در زندگی‌ام داشته‌ام و از صمیم قلب آرزو می‌کنم که همچنان ادامه پیدا کند. هر چند اطمینان دارم که گفتگوی او با نسل‌های آینده- در حضور و غیاب او- تا سالیان سال ادامه خواهد داشت

– آقای جهانبگلو، از فرصتی که در اختیار کیهان لندن گذاشتید، سپاسگزارم.

– من هم از شما ممنونم.

[بخش اول]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=105605

4 دیدگاه‌

  1. خودش

    روحش اش شاد. امروز به زمان سفر کرد. ولى هنوز زمان براى دیگران باقى است.

  2. ع-م

    این متن و برنامۀ رادیویی دوزبانه را که دربارۀ کتاب «جنون هشیاری» داریوش شایگان است، می توانید چاپ کنید. در این برنامه شایگان خود شعری از بودلر را به فارسی می خواند.
    بودلر از نگاه شایگان Baudelaire par Shayegan

    http://fa.rfi.fr/%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C/20160130-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%84%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86-baudelaire-par-shayegan

  3. Payman Jahanbin

    با آرزوی فراوان برای بهبودی استاد شایگان .امیدوارم بتوانیم سئوالی را که سال‌هاست ایرانیان مطرح می‌کنند ،استاد گرامی جواب بدهند. سؤال ما این است که آیا خمینی ،شارلاتان شماره ۱۳، هندی و زاده هندوستان است؟ از نظر من شهروندی کشور هندوستان، این سرزمین باستانی و سرفراز، افتخار بزرگیست ولی این شیاد در اول ادعا می‌کرد که از کره ماه آمده، بعد گفتند نه بابا! طرف در یکی از بیابان‌های قم متولد شده و ادعای عده‌ای هم اینکه روح‌الله و صدام هر دو بچه یک محله‌اند و هر دو افتخار کشور عراق! در هر حال، هنوز ما ملت مظلوم و نجیب نمی‌دانیم این بلا و نفرین خداوندی از کجا سرچشمه گرفت.

Comments are closed.