(+ویدیو) محمد قوچانی سردبیر روزنامه «سازندگی» که چند ماه پیش بعد از گذراندن فیلترهای لازم به عنوان مشاور حسن روحانی منصوب شد در یادداشتی با عنوان «احمدینژاد تنها نیست!» به حملات تند رییس جمهوری پیشین جمهوری اسلامی به قوه قضاییه و نهادهای عالی [خامنهای] اشاره کرده و نوشته «احمدینژاد در آستین اصولگرایان پرورش پیدا کرده و این اصولگراها بودند که به خاطر او هاشمی رفسنجانی و اصلاحطلبان را قربانی کردند.»
قوچانی با نگرانی گفته متاسفانه افراد منفردی با عنوان تجدیدنظرطلبان در جبهه اصلاحطلب و بنیادگرایان در جبهه اصولگرایان وجود دارند که «به برهم زدن اساس نظم سیاسی کشور فکر میکنند.»
او آنها را بیشناسنامههایی خوانده که در پی بازتولید خاطرهی محمود احمدینژاد هستند و گفته تا زمانی که نظم سیاسی حزبی کشور تثبیت نشود این تراژدی تکرار خواهد شد. این عضو حزب کارگزاران پرسیده «ما به عنوان اصلاحطلبان و اصولگرایان با احمدینژاد تازهای که از خاکستر احمدینژاد قدیم سر بر آورده است چه باید بکنیم؟»
از نگاه مشاور روحانی، احمدینژاد هنوز تنها نیست و «بازی نهایی خود را آغاز کرده اما اصولگرایانی هستند که هنوز در نهان دل با او دارند و به او این اجازه را میدهند که در حرم حضرت عبدالعظیم یا راهپلههای دادسرای تهران هر چه بخواهد بگوید.»
در بخشی از این یادداشت ادعا شده «ما از آزادی بیان محمود احمدینژاد نگران نیستیم؛ اما این دوگانگی در آزادی بیان (مثلاَ نسبت به یک نماینده اصلاحطلب مجلس) سبب میشود نهتنها با شک و تردید در انگیزههای محمود احمدینژاد بنگریم، بلکه به تدریج باور کنیم که او هنوز تنها نیست و در میان جناح اصولگرا یاران قدرتمندی دارد که فکر میکنند با باز گذاشتن دست احمدینژاد میتوانند اصلاحطلبان را مهار کنند یا حتی بر جای اصلاحطلبان بنشانند و این همان تکرار تجربه تلخ ۱۳۸۴ است.»
قوچانی هشدار داده «مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود!»
فراموشکاری و حمله به غیرخودیها
هنگامه شهیدی روزنامهنگار و فعال سیاسی به این یادداشت واکنش نشان داده و نوشته «قوچانی به صراحت اقرار کرده که جریان اصولگرا و اصلاحطلب عملاً به دنبال حذف احمدینژاد هستند و سوال اصلی که باید جواب داده شود این است که این همه دعوا و نزاع بین این دو جریان در سالهای اخیر بر سر چه بوده و آیا احمدینژاد این دو جریان را به هم نزدیک کرده و یا حضور [محمد قوچانی] در دولت بهعنوان مشاور رسانهای [روحانی]، ایشان را مجبور کرده تا مواضع اعتدالی بگیرد و با جریان اصولگرا همپیمان و همقسم شود؟»
شهیدی تاکید کرده «گویا قوچانی خیلی زود فراموش کرده که خود او در دههی هفتاد از منتقدین جدی هاشمی رفسنجانی بود و مقالات انتقادی خودش و برخی دیگر از روشنفکران آن دوره زمینهساز حذف هاشمی رفسنجانی از معادلات سیاسی در انتخابات مجلس ششم و ریاست جمهوری سال ٨۴ شد.»
این روزنامهنگار گفته احتمالاً منظور قوچانی از «تجدیدنظرطلبان در جبههی اصلاحطلبان» و «بیشناسنامهها»، غیرحکومتیهایی هستند که خارج از خاندان هزارفامیل و غیرخودىها معادلات قدرت را بر هم میزنند.
جرأت احمدینژاد و منفعتطلبی اصلاحطلبان
هنگامه شهیدی که عضو حزب «اعتماد ملی» است، پرسیده «کدام یک از اصلاحطلبان در سالهای اخیر دست از محافظهکاری برداشتند؟» و این را هم تاکید کرده که طیف اصلاحطلب به این منظور که نکند با طرفداری از زندانیان سیاسی از مسند قدرت کنار زده شوند نه تنها چشم خود را به روی ظلم بستهاند بلکه حتی از مصاحبه و صدور بیانیه هم ترس دارند.
شهیدی در پایان تأکید میکند که «اظهارات امروز احمدینژاد به نوعی خوشایند جریان اصلاحطلبی است چرا که او حرفهایی را که آنان جرات بازگو کردنش را ندارند بر زبان میآورد ولی چون در استراتژی مواضع احمدینژاد با جریان اصلاحطلب یکی نیست او را محکوم میکنند.»
نکتهی مهم در جوابیه هنگامه شهیدی به قوچانی اشاره او به انحصارطلبی جریان اصلاحطلب زیر عنوان «اشرافیت سیاسی» است که ناشی از همین دیدگاه دچار «خودبرتر بینی» شده و نگران هستند جریانهای دیگر بخواهند آنها را از مسند قدرت کنار بزنند.
حزب کارگزاران و دبیرکل حزب غلامحسین کرباسچی و دیگر اعضای آن در ماههای گذشته ضمن مواضع محافظهکارانهای که در مقابل اعتراضات سراسری گرفتند به شدت به سپاه پاسداران نزدیک شدهاند و این اواخر در مورد طرح پیشنهاد رفراندوم از سوی حسن روحانی نیز علیه آن موضعگیری کردند.
به اعتقاد تحلیلگران داخلی اصلیترین دلیل نزدیکی بخشی از اصلاحطلبان با نهادهای مسلط حکومتی علاوه بر منافع مالی و ایجاد حاشیه امن برای فعالیتهای اقتصادیشان، آینده «رهبری» و «ولایت فقیه» در ایران است. طبق محاسبات آنها در صورتی که عمر علی خامنهای سر برسد سپاه بر مسند کار مینشیند و قدرت را درست میگیرد و از آنجا که امروز قوه مجریه و شهرداری در اختیار طیف اعتدالگرا و اصلاحطلبان است، برای حفظ این جایگاه در آینده نزدیک شدن به سپاه از امروز لازم است.
پس از اعتراضات سراسری مردم در دیماه، اصلاحطلبان تضادهای خود را بیش از پیش به نمایش گذاشتند: آنچه مدعی بودهاند رنگ و بویی به ظاهر آزادیخواهانه داشت ولی آنچه در عمل انجام میدهند کُرنش در برابر قدرت اعم از سپاه و رهبری برای حفظ منافع است. اردشیر امیرارجمند مشاور میرحسین موسوی این تناقض و دوگانگی بین ادعا و عمل را تزلزل گفتمانی دانسته و صریحاً گفته است: «اصلاحطلبان بعد از ۸۸ به زندگی انگلوار در رژیم استبداد ادامه دادند و مردم را به مشارکت در انتخاب بین بد و بدتر تشویق کردند.»
https://www.youtube.com/watch?v=oklNQseZ4T0
۲
و جنتی و نوچهاش احمدی نژاد.. و تا آخر این روند و بازی سیاسی ادامه داشت تا که مردم به این نتیجه رسیدند که اصلاحطلبها اپوزیسیون ظاهری و خودساختۀ جمهوری آخوندی به رهبری ولایی خامنهای هستند!
۱
جمهوری اسلامی ۴۰سال است که هر ۸ سال یکبار اصولگراها را سر کار میاورد و مردم را در تنگنای اقتصادی و چپاول میلیاردی قرار میدهد و ۸ سال به اصطلاح اصلاحطلبها را علم میکند که مردم را دوباره پای صندوقهای رای بکشاند و به نظام خودش در پیش جهانیان مشروعیت بدهد و چند صباحی به عمرش اضافه کند.
کسانی مثل اسحاق جهانگیری و عارف و ظریف و روحانی و خاتمی و رفسنجانی و علی مطهری و زیباکلام و کروبی و یزدی
شعار حکومتیان، مردم شریف ایران:
مراقب باشید که گول مجاهدین- ملیون و سلطنتطلبان را نخورید و گول ما اصولگرایان و اصلاحطلبان را بخورید!
به نظر بسیاری از مردم اصلاحطلبان منشأ بسیاری از گرفتاریهای موجود در کشور میباشند. مارهای خوش خط و خالی همچون خاتمی و حجاریان و کرباسچی و قوچانی و… در داخل و جمعی هم در خارج. این جماعت هفترنگ حتی دمار سبزها را هم در اوردهاند!
حرفهای این بوقلمونصفتان بسیار مضحک بوده و انسان را از شدت خنده به گریه میاندازد!
امروزه بزرگترین مانع در مقابل مردم ایران اصلاحطلبان هستند!