عباس عطار، مورخی با دوربین

- عباس عطار، عکاس سرشناس ایرانی، در سن ۷۴ سالگی در پاریس درگذشت.
- از عباس ۱۱ مجموعه عکس که به چندین زبان ترجمه شده‌اند به‌ جای مانده است که «ایران: انقلاب مصادره شده» و «روزنگار ایران» از جمله آنها هستند.
- عباس عطار یکی از معدود روزنامه‌نگاران ایرانی است که جنگ ویتنام را نیز پوشش داده است.
- در دو دهه گذشته عباس تحقیقات‌اش را بروی نقش مذهب در زندگی روزانه مردم و به ویژه در ترویج افراط‌گرایی متمرکز کرده بود.

پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ برابر با ۲۶ آپریل ۲۰۱۸


احمد رأفت – عباس عطار، سرشناس‌ترین عکاس خبری ایرانی، چهارشنبه ۵ فروردین، در ۷۴ سالگی، در شهر پاریس، در پیامد یک بیماری طولانی درگذشت.

عباس عطار که در جهان به «عباس» شناخته می‌شود

از «عباس»، او با این نام در جهان شناخته شده بود، ۱۱ کتاب، به زبان‌های مختلف، علاوه بر صدها هزار عکس باقی مانده است. کتاب‌ها و عکس‌هایی که تاریخِ بیش از ۶ دهه را برای همیشه ثبت کرده‌اند. مجموعه عکس‌های او در رابطه با انقلاب ۵۷ با عنوان «ایران، انقلاب مصادره شده» برای اولین بار در سال ۱۹۸۰ میلادی در فرانسه منتشر شد. عباس، سال‌ها بعد بار دیگر برای عکاسی به ایران بازگشت. محصول این سفر مجموعه دیگری است که با نام «روزنگار ایران» به چند زبان در سال ۲۰۰۲ میلادی منتشر شد.

شهروند جهانی

عباس ده سال بیشتر نداشت که در سال ۱۳۳۱، با خانواده‌اش ایران را ترک کرد. تنها ۱۴ سال داشت که انقلاب ضد استعماری الجزایر را به‌ تصویر کشید.  ورود عباس به جهان رسانه‌ها در ۲۶ سالگی است، پس از پایان تحصیلات در رشته روزنامه‌نگاری در بریتانیا و بازگشت به پاریس. عباس که در سال ۱۹۸۱ میلادی همکاری‌اش را با آژانس عکاسی مگنوم، مهم‌ترین آژانس عکاسی دنیا، آغاز کرد، و چند سالی هم مدیریت آن را عهده‌دار بود، قبل از آن در دو آژانس مهم فرانسوی، سیپا و گاما، فعالیت داشت.

انقلابی‌ها یک زن هوادار شاه را کتک می‌زنند، تهران، ۲۵ دی ۱۳۵۷

مگنوم توسط دو تن از مشهورترین عکاسان جنگی جهان یعنی هنری کارتیه برسون و روبرت کاپا بنیان گذاشته شد و آرزوی بسیاری از عکاسان خبری جهان همکاری با این آژانس است. توماس دورژاک، مدیر کنونی مگنوم، در اعلام خبر درگذشت عباس از او به عنوان «یکی از ستون‌های» این آژانس نام برد که «آموزگار بسیاری از عکاسان جوان» و از جمله خود او بوده است. مدیر مگنون عباس را «یک شهروند واقعی جهانی» خواند «که مهم‌ترین لحظات انقلاب‌ها، جنگ‌ها و جنبش‌های جهانی را برای تاریخ ثبت کرده است.» (عکس‌های عباس عطار در وبسایت مگنوم)

۱۲ بهمن ۱۳۵۷، ورود خمینی با هواپیمای اختصاصی ایرفرانس به تهران

شبی با ویت‌کنگ‌ها

عباس عطار و صفا حائری، دو روزنامه‌نگار ایرانی هستند که جنگ ویتنام را نیز پوشش دادند. سال‌ها پیش، در پاریس، شبی در رستورانی در محله پانزدهم، فرصتی دست داد تا پای صحبت این دو روزنامه‌نگار با سابقه ایرانی، بنشینم و به خاطرات جالب آنها از مدتی که با ویت‌کنگ‌ها گذرانده بودند گوش بدهم. از شبی می‌گفتند که با بطری ودکایی که صفا حائری از فرانسه با خود آورده بود، ویت‌کنگ‌ها را مست کردند و با آنها شب را به صبح رساندند. عباس تعریف می‌کرد «آنها که روستایی بودند و برخلاف شهرنشینان ویتنامی فرانسه بلد نبودند به زبان خود با ما صحبت می‌کردند و چون ما تلاش می‌کردیم به فرانسه با آنها صحبت کنیم به ما اعتماد نداشتند. تصمیم گرفتیم با آنها فارسی صحبت کنیم، بلافاصله یخ شکست و دست از برخورد خصمانه با ما برداشتند، اگرچه هیچ‌کدام حتا یک کلمه هم از حرف‌های یکدیگر را نمی‌فهمیدیم.»

عباس که بسیاری او را فیلسوفی می‌دانستند که به‌ جای قلم از دوربین استفاده می‌کند، فقط عکس نمی‌گرفت بلکه لحظات تاریخی را ثبت می‌کرد. بسیاری از عکس‌های او بیش از یک کتاب حرف برای گفتن داشتند و دارند. عباس نه فقط چهره‌ها و لحظات را به‌ روی فیلم ضبط می‌کرد، بلکه مورخی بود که تاریخ مکان و زمانی را که در آن حضور داشت به ثبت می‌رساند و به همین خاطر هم خودش را بیش از آنکه فیلسوف بداند یک مورخ می‌دانست. عباس به شدت اعتقاد داشت که عکاسی یک «کلیک» نیست، بلکه کسی که دوربین در دست دارد «باید قبل از کلیک کذایی بداند کجاست، چه می‌بیند و چه می‌خواهد بگوید، زیرا یک عکاس خبری سر و کارش با طبیعت بی‌جان نیست، بلکه با اجتماعی در تکاپو است.»

علیه افراط‌گرایی

بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به برج‌های دوقلوی نیویورک، عباس پروژه‌ای را آغاز کرد که تا قبل از مرگ وی نیز ادامه داشت؛ پروژه‌ای در مورد مذهب. در یکی از آخرین دیدارها در پاریس در پاسخ به پرسش من که چرا مذهب را انتخاب کرده است، گفت «من کاری به دین ندارم، من سر و کارم با خدایی است که انسان‌های مذهبی به آن روی می‌آورند و به نام او یا به خاطر او مثلا خودشان را در این گوشه و آن گوشه جهان منفجر می‌کنند یا به آتش می‌کشند.»

فرماندهان اعدام شده ارتش شاهنشاهی، ۲۶ بهمن ۱۳۵۷

عباس کارش را با اسلام و مسلمانان آغاز کرد و عکس‌هایش در مجموعه ای با عنوان «الله اکبر» منتشر شدند. او در چهارگوشه جهان به سراغ مسلمانان رفت، از کشورهای عربی تا هند، مالزی و چین. او می‌گفت: «من کاری به اسلام ندارم، ولی می‌خواهم بدانم چرا به اسم اسلام عده‌ای بمب می‌گذارند، ترور می‌کنند یا عملیات انتحاری انجام می‌دهند.» پس از اسلام، در سال‌های آخرین هزاره دوم میلادی، مجموعه دیگری در رابطه با مسیحیت را منتشر ساخت. «فرزندان لوتوس» عنوان سومین کتاب او در رابطه با هندوئیسم است. مجموعه چهارم در رابطه با یهودیت مربوط به سال‌های آخر است که هنوز منتشر نشده و امید می‌رود که مگنوم با آنچه در دست دارد، آن را روانه کتاب‌فروشی‌ها کند.

بوسیدن دست محمد خاتمی، پیش از ریاست جمهوری، کرمان، ۱۳۷۶

محرم در نجف

آخرین باری که در یک منطقه جنگی با عباس همراه بودم، به سال ۲۰۰۳ و جنگ عراق که به سقوط صدام حسین منجر شد باز می‌گردد. در آن روزهای پرتلاطم ابتدا در بغداد و بعد در نجف، همسفر بودیم. سفری به نجف داشتیم که بی‌مخاطره هم نبود.

اولین محرم پس از سقوط رژیم بعث با یک تاکسی از بغداد به نجف رفتیم. نجفی که ازدحام جمعیت در آن به حدی بود که نمی‌توانستی نه مسیری را انتخاب کنی و نه حتا سرعت حرکت را. جمعیت آنقدر زیاد بود که حتی نمی‌شد عکس گرفت. ناگهان گروهی از هواداران مقتدی صدر، رهبر افراطی عراقی که مدتی است گویا به اعتدال روی آورده است، ما را با زور به داخل مسجدی بردند و در اتاقی با خشونت لفظی از چون و چرای حضور ما پرسیدند. عباس با زبانی که نه فارسی بود و نه عربی تلاش کرد آنها را متقاعد سازد که اگرچه روزنامه‌نگاریم، ولی نه برای تهیه گزارش بلکه برای زیارت به نجف آمده‌ایم. نمی‌دانم چگونه توانست خشم این جوانان برافروخته را فرو نشاند، ولی پس از دو ساعت ما را به شرط اینکه برای نماز به حرم امام اول شیعیان برویم آزاد کردند. آن نماز در آن روز و در آن شرایط، داستان دیگری است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۱

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=113773

10 دیدگاه‌

  1. شاهد زنده

    (۲)
    زهرا خانم در جلو با حرارت و بقیه در عقب طبق معمول تا ۴ راه پهلوی با این شعار رفته و مثل طواف کعبه برگشتند نزدیک دانشگاه یکهو زهرا داد زد ساکت بچه ها مرتجعین که خود ما هستیم نیم ساعته که داریم به خودمان فحش میدیم و,,,, این بنده خدا خودش نمیفهمید مرتجعین یعنی چه . لازم به توضیح است که این گروه در مسجد امام حسین سبحانه و ناهار و شام را به خرج حاجی ….( سانسور از خودم است ) سورچرانی میکردند و معتمد حاجی بودند یعنی کسی کر روز رای گیری آری یا نه جمهوری اسلامی میگفت این مردم مسلمان هستند و دسته دسته آری را جدا کرده و به صندوق میریخت

  2. شاهد زنده

    (۱)
    طبق معمول ان دوران برای آگاهی و پشتیبانی از گروه مورد نظر خود در فضای آنروز دانشگاه تهران و بساط های کتاب جلو دانشگاه رفته بودیم که زهرا خانم با دار ودسته ظاهر شدند و با شعار مرگ بر سه مفسدین فدایی و ساواکی و منافقین حمله را شروع کردند بچه ها قرار شد در آنها نفوذ کنند و شعار را تغیر دهند و موفق هم شدند شعار را به مرگ بر سه مفسدین ساواک و سیا و مرتجعین ( امروزه این دیدگاه غلط آنروز را ندارم ) را در میان دسته زهرا خانم جا بیاندازند .

  3. شاهد زنده

    آقا زرهی احتمالا مطلب را خوب نگرفتید و یا ” پیه ” زهرا خانم و دارو دسته چاقو کش زهرا خانم به تنتان نخورده زهرا خانم خودش کتک میزد این زن بیچاره داره کتک میخوره و این جماعت وحشی ساعتی بعد این زن را کشته و به آتش میکشند . جرم این زن به گفته این وحشی ها طرفداری از شاه نبود بلکه به زعم آنها روسپیگری بود . زهرا خانم که از مسجد امام حسین در میدان فوزیه با چاقو کشان خیابان صفا در خیابان شهناز راه میفتاد چادر را از پشت به صورت ضربدری در جلو گردن گره میزد و با پشتیبانی ان ارازل متینگ های روشنگرانه گروه های سیاسی را با خشونت و ضرب و شتم بر هم میزد . در یاد داشت بعدی یک خاطره که جدا برای ضبط در تارخ توسط کیهان لندن خوب است برایتان میاورم

  4. مهم نیست

    افراد پشت سر خمینی ضحاک در عکس سوم و سرنوشت هریک :
    – احمد خمینی که توسط عوامل کاگ ب و خامنه ای ،ترور شیمیایی شد ( به نقل از سعید امامی ) .
    -اخوند لاهوتی پدر داماد رفسنجانی در زندان اوین سکته و فوت نمود ( میگوینداز فشار و ناراحتی کشته شد ) .
    – اخوند مطهری توسط گروه فرقان ( از عوامل اخوند رفسنجانی ) ترور گردید .
    – اقای صادق قطب زاده بعلت توطته کودتا با کمک ایت الله شریعتمداری در اوین اعدام شد .
    – اقای صادق طباطبایی برادر زن احمد خمینی بر اثر بیماری سرطان فوت نمود .
    – اقای سید کریم دستمالچی از اعضای بازاری جبهه ملی ایران و خریدار خانه در نوفلوشاتو پاریس برای خمینی و اجاره هواپیمای ایرفرانس برای او به جرم توطئه و مشارکت در کودتای نوژه اعدام گردید .

  5. زنده بگور

    ما مردم ایران از امریکایی ها اروپایی ها ضربه بسیار خورده ایم و مانند مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسیم .همانگونه که در سال ۵۷ با یکدیگر متحد شده و خمینی را اوردند .
    اکنون هم نگرانیم .
    قرار بود سپاه پاسداران با انهمه پرونده سنگین ترور و جنایت در خارج و داخل تروریستی اعلام شود که نشد !
    قرار بود ثروت ملاها ازغارت اموال بیت المال و مردم اعلام شود که نشد .
    دهها مامورایرانی کرواتی در ان دیار و ایران رفت و امد میکنند و نایاک و…هم در حال معامله و رایزنی و…
    ما از امریکایی ها و برنامه های مخربشان نگران و ناراحتیم که اینبار چه توطئه دیگری را برای حفظ اخوندها تدارک دیده اند ؟!!!

  6. aria

    درود به این خانم شجاع که در میان این نامردهای اوباش و رذل ولات های بی سرپا بدون ترس ایستاده است

  7. سید طوسی قزوینی

    این خانوم هر کسی بوده با شهامت و بدون هیچ ترسی در میان این نامردهای اوباش وحرام زاده است .

  8. احمد

    سال های قبل در یکی از برنامه های شبکه “من وتو” مربوط به فاجعه ۵۷ این عکس را نشان دادند وگفتند که این خانم در آشپزخانه دربار کار می کرده است.

  9. حسن زرهی

    عکسی را که با شرح کتک زدن یک زن هوادار شاه معرفی کرده اید، به نظر می آید عکس زهرا خانم معروف اوایل انقلاب باشد که به پشتیبانی از چمهوری اسلامی مخالفان را مورد حمله قرار می داد.

  10. بهمن.راد

    تصویر اخر ٬حقیری که دست اخوند خاتمی را میبوسد..به عمق این عکس نگاه کنید ..ایا همین قشر نبودند که به سپاهیان ابن وقاص پیوستند و به خدمتگزاری اعراب درامدند؟ در همین سال ۵۷ ایرانیانی که به ملایان پیوستند..دست عراقی ٬لاریجانی را بوسیدند..وای که چه سرشکستگی خفت باری..چگونه یک ایرانی که به تاریخ خود..فرهنگ و ارزش های خود اشناست و اگاه..چگونه ممکن است دست یک اخوند را اینگونه حقیرانه ببوسد؟
    و درست دقت کنیم عظمت سرافرازی و غرور ملا را در چهره اش بخوبی میتوان دید..اینطور نیست؟
    در اینده های شاید دور یا نزدیک این ۴۰ ساله و علل پیدایش فاجعه ۵۷ برای ایندگان نوشته خواهد شد.

Comments are closed.