یوسف مصدقی – پول، ابزاری جهت تعیین ارزش کالا و همچنین واسطهای برای مبادلهی کالا در بازار است. پول در ذات خودش دارای ارزش یا تولیدکنندهی ارزش نیست بلکه تنها میتواند در مقام سنجش ارزش کالاها، در اقتصاد نقش ایفا کند.
پول ملی با ثبات، نشانهی اقتصاد با ثبات و سالم است. در حالت ثبات اقتصادی، دارندگان پول ملی، تمایل به پسانداز و سرمایهگذاری در بخشهای مولد اقتصاد کشور پیدا می کنند و نیازی به تبدیل پولشان به کالاهایی که نیازی فوری به مصرفشان ندارند، نمیبینند.
یکی از خطرناکترین معضلاتی که ممکن است دامنگیر اقتصاد یک کشور شود سقوط مستمر و سریع ارزش پول ملی آن کشور است. در شرایط سقوط ارزش پول ملی، گرایش دارندگان این پول به سمت تبدیل سریع آن به کالا یا از آن بدتر تبدیل پول ملی به ارزهای جایگزین و قدرتمند خارجی، میرود. در این حالت، ارزهای خارجی با ثبات و بینالمللی به جای اینکه به عنوان ابزار مبادله و سنجش فرض شوند، تبدیل به شِبهکالا شده و بدون اینکه داری ارزش استفاده (use value) باشند، برای حفظ ارزش سرمایههای خُرد و کلان مردم، خریداری و ذخیره میشوند. نتیجهی استمرار چنین وضعیتی حرص پایانناپذیر مردم برای مبادلهی پول ملی با ارز خارجی و در نهایت نابودی پول ملی و جایگزینی ارز خارجی با آن در مبادلات روزمره است.
شرایط عمومی حاکم بر بازار ایران، حکایت از این دارد که ارزهای قدرتمند بینالمللی بخصوص دلار آمریکا، عملا جایگزین پول ملی شدهاند و نه تنها مردم برای حفظ سرمایههایشان به خرید و مخفی کردن این ارزها روی آوردهاند بلکه به مرور معیار سنجش معاملات روزمرهی خود را هم بر مبنای دلار آمریکا تعیین میکنند. در واقع همین حالا هم ریال ایران نفسهای آخرش را میکشد و احتمالا با شروع دور جدید تحریمها، عملا از عرصهی اقتصاد ایران حذف خواهد شد.
با توجه به حجم عظیم نقدینگیِ بیپشتوانهی سرگردان در اقتصاد ایران، دولت هیچ شانسی برای کنترل بازار ارز ندارد زیرا به هر میزان ارز هم که به بازار عرضه کند، در همان لحظات اول به سرعت از سوی نقدینگی سرگردان جذب شده و از چرخهی اقتصاد کشور خارج خواهد شد. در واقع عرضهی دلار به بازار ارز از سوی دولت، باعث خواهد شد که منابع ارزی دولت برای واردات کالاهای اساسی در دوران تحریم، محدودتر شود و در نتیجه قحطی و گرسنگی حتمی پیش رو، زودتر در حوزهی عمومی رخ بنماید.
با این اوصاف ظرف چند ماه آینده حاکمیت جز امنیتیتر کردن عرصهی اقتصاد، راه دیگری برای کنترل بازار نخواهد داشت که این هم در حوزهی اقتصاد ملی، خود منجر به رکود فراگیر و کشنده همراه با تورم افسار گسیختهی ناشی از صعود ترسناک قیمت ارزهای خارجی خواهد شد. با توجه به محدودیت منابع ارزی دولت و شرایط مرگبار پس از شروع تحریمهای پیش رو، باید انتظار داشته باشیم که بلایی به مراتب بدتر و ترسناکتر از آنچه در سالهای اخیر بر سر اقتصاد ونزوئلا و زیمبابوه آمد، بر اقتصاد ایران هم آوار شود. بر همین مبنا، تورم چندصد درصدی و دلار صدهزار تومانی- و حتی گرانتر- تا پایان امسال گریبان اقتصاد ایران را خواهد گرفت.
در چنین وانفسای خوفناکی، فرقهی تبهکار حاکم بر کشور، به روال چند دههی گذشته، چارهای جز انحراف افکار عمومی و سرکوب معترضین به بهانهی حفظ امنیت ملی نخواهد داشت. طلیعهی چنین اقداماتی را در همین چند روز اخیر با برخورد شدید نهادهای قضایی و امنیتی با معترضین فعال در بازار تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور و همزمان تهدید به اعدام معترضین به شرایط اقتصادی از سوی رئیس فاسد قوهی قضائیه به بهانهی اتهام واهی افساد فیالارض آنها، شاهد هستیم.
باید خاطرنشان کرد که برنامهی انحراف افکار عمومی که از هفتهی گذشته با کلید خوردن پروژهی «جنگ ویلا به ویلای جناحهای حکومتی» آغاز شده، چیزی جز «استمناء سیاسی» نیست. چنانکه در تعریف استمناء سیاسی آمده است، هر گونه رفتار برنامهریزی شده برای انحراف افکار عمومی از مسائل اصلی گریبانگیر جامعه، مشمول مفهوم استمناء سیاسی میشود.
اینکه موجوداتی از قبیل حسن فیروزآبادیِ بیطار (دامپزشک) یا علیاکبر ولایتیِ پزشک اطفال، زمانی برای نابودی و تحقیر نهادهای محترمی همچون ارتش ملی و وزارت امورخارجه، بدون هیچ تخصصی در بالاترین جایگاه آن دستگاهها قرار گرفتند، خود نشانهی فسادی بسیار بالاتر از تحویل چند ملک مصادرهای به آنهاست. هوچیگری استمرارطلبان و اصولگرایان برای رسوا کردن یکدیگر بیش از آنکه برای فسادستیزی و شفافیت ارکان حکومتی باشد، برای انحراف افکار عمومی است وگرنه کیست که نداند فرقهی تبهکار حاکم، چهار دهه است که همهی مملکت را به «غنیمت» گرفته و به سنت پیامبر اسلام و اصحاب وفادارش، مشغول غارت قربانیان و تجاوز به حقوق و نوامیس آنهاست.
اکنون که در اثر ستمگری مستمر و بیحد این تبهکاران، مردم جان به لب رسیده به خیابانها آمدهاند و بنای اعتراض به نابسامانیها، بیلیاقتیها و حیف و میلهای شگفتآور را گذاشتهاند، رسوا کردنِ چند مهرهی سوختهی منحط از قماش فیروزآبادی و ولایتی یا به بازی گرفتنِ اختهای سیاسی چون سیدمحمد خاتمی به بهانهی «اصلاح اصلاحات» ، چیزی جز استمناء سیاسی فرقهی تبهکار حاکم بر ایران نیست. این جماعت با شروع این بازیها تصمیم دارند از این رهگذر حواس بخشی از مردم را از فاجعهی اقتصادی در حال وقوع پرت کنند.
قوانین حاکم بر علم اقتصاد، به دقت قوانین فیزیک هستند. با رمالی، جنگیری، عربدهکشی و سرکوب، نمیتوان تغییری در نتایج حاصل از بیتوجهی به این قوانین ایجاد کرد. تنها چاره برای کم کردنِ آسیب فاجعهی در حال وقوع، براندازی جمهوری اسلامی، ملی کردنِ همهی اموال غارتشدهی این چهل سال اخیر و متعاقب آن، اتصال اقتصاد ایران به اقتصاد جهانی است.
پیش داوری یکی از گزاره های اصلی در عدم درک و هضم موضوع مورد مناقشه می باشد.
من تیتر را دیدم و نظرم را در مورد کل مقاله نوشتم. این نوع استدلال فقط از ذهنی افرادی بیرون می آید که از درک جزئیات در یک مبحث بزرگ عاجز هستند.
زبان نوشته، کاملا بیانگر شیوه نوشتار است و نقدی که بر سیستم اقتصادی جمهوری اسلامی شده است، به میزان توحشی و غارتی است که توسط نهادهای مربوطه انجام می شود.
برای تمیز کردن و فهماندن جمله این را می گویم که اگر در جنگلی دنبال درخت بگردید، و جنگل را مسئول عدم پیدا کردن درخت بدانید.
دقت به جزئیات زندگی را ساده و دلچسپ می کند.
سقوط پول ملی علاوه بر اینکه نشانگر مشکلات حاد و مزمن اقتصادیست، نشانگر از دست رفتن اطمینان (Confidence) مردم به توانایی و کفایت حکومت در اداره کشور و اقتصاد است. توجه کنید که هنوز تحریمها اجرایی نشده، و شاخص ها تولید و مصرف تغییر جندانی نکرده. برخی از دست رفتن اطمینان را با جنگ روانی اشتباه میگیرند.زمانی که اطمینان از دست میرود، ارزش پول ملی به شکل تصاعدی سقوط میکند.
تحلیل دقیق و هوشمندانه ای بود با زبانی ساده و همه فهم. ای کاش توصیه ای عملی هم برای مردمی که سرمایه های یک عمرشان روز به روز در حال بی ارزش شدن است می کردید جناب مصدقی
بسیار عالی بود
بکار بردن ادبیات جنسی در مطالب روز مره یک نوع بیماری روانی است که خاص حسین شریعتمداری ،ارازل و اوباش سایبری نظیر مشرق و فارس و ائمه جمعه و سربازان گمنام و بازجو هاست حیف است که شما گزارش به این خوبی را آغشته این الفظ کنید
با سلام
جناب مصدقی با اینکه تحلیل خوبی کرده اید ولی دربکارگیری الفاظ کمی زیاده روی کردید که اصل مطلبتون رو خدشه دار کرده.
خشن و تند نوشتن با کارهای قبلی شما تناقض دارد….
در صورتی که هزینه شده را به تعداد سکههای خریداری شده تقسیم کنیم، خریدار یاد شده به ازای هر سکه یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان پرداخت کرده است، در حالی که اکنون هر سکه در بازار ایران معادل دو میلیون و ۸۵۰ هزار تومان است!!.
ارزش روز سکههای خریداری شده این شخص ۱۰۹ میلیارد و ۱۲۵ میلیون تومان است که بیانگر حدود ۵۶ میلیارد تومان سود است!!.
ناصر سراج، رئیس سازمان بازرسی کل کشور?!، درباره بحران در بازار طلای ایران به خبرنگاران گفته که «متأسفانه مواردی را در بحث خرید سکه شاهد بودهایم که اقتصاد کشور را در معرض خطر قرار میدهد»، از جمله اینکه «در رابطه با سکه، نفر اول با ۳۱ سال سن ۳۸- هزار و ۲۵۰ عدد سکه خریداری کرده و برای این خرید، رقمی معادل ۵۳ میلیارد و ۵۵۰ میلیون تومان پول پرداخت کرده است!!».
عنوان نوشته انتخاب بسیار بدی بود. تعجب میکنم که سردبیر هوشمند کیهان حرمت کلام را در مسلخ آزادی اجازه قربانی داده است. این خطوط را تنها به بخاطر اعتراض به عنوان مطلب مینویسم و زحمت خواندن اصل نوشته را بخوود نمی دهم
عصبیت و خشونت حتی حرف حق را در کلام و نوشتار بد رنگ و بی اثر می کند، چه رسد به حرف نامربوط. مقالک رکیکی بود.
فقط یک راه برای نجات ایران هست وآن استقراحکومتی صادق درستکارومیهن پرست وکاروتلاش همه آحادملت
این غارت گران ضد ایران و ایرانی کاری را کرده اند که دیگر اشغال گران هیچگاه در سرزمین ما انجام نداد ه اند . مغول و عرب ،ترک و افغان و روس و انگلیس همه دزد یدند و تاراج و چپاول آنها در تاریخ ثبت است ولی هیچ متجاوز و هیچ حیوان درنده ای به اندازه خمینی مجنون و فرزندان منحوس او ایرانی ها را نکشته اند و در زندانهای مخوف رژیم ، ایرانیان تا این حد شکنجه و تجاوز و عدم حرمت انسانی را تجربه نکرده اند. قتل عام چهل ساله این جانیان جانور صفت فراموش نشود ،جنایت بزرگ آنها کشتن ماست و گرنه در ایران حکومت و اختلاس امری است طبیعی ، ما همه میدانیم !
اقای مصدقی مقاله جالبی بود اما کاشک مثل کیهان تهران از زبان جنسی بهره نمی بردی