مجید محمدی – اگر تحریمهای دولت ترامپ را در کنار فساد همهگیر مقامات و اعضای خانوادهشان و اتلاف منابع عمومی و ناکارآمدی قرار دهیم (وضعیت حکومت) و نگاهی نیز به دیگ جوشان جامعه به علت بحرانهای آب، فقر، بیکاری، اعتیاد، حاشیهنشینی، فرار مغزها و نیروهای ماهر و خروج منابع ارزی و طلا بیندازیم این پرسش برای همگان مطرح میشود که ایران با این شکاف عمیق میان دولت و ملت دارد به کدام سو میرود. در این نکته شکی نیست که ایران دارد به سوی فروپاشی اجتماعی، ورشکستگی اقتصادی و سقوط رژیم پیش میرود. نگرانیهای مشروع نه سقوط رژیم بلکه فروپاشی دولت مرکزی به علت طولانی شدن این فرایند در کنار کاهش شدید سرمایهی اجتماعی (اعتماد) است. در این نوشته به سه سناریو و عوامل افزایش و کاهش احتمال آنها می پردازم.
گذار مسالمتآمیز به دمکراسی در بالا
اگر با نگاهی خوشبینانه به تحولات ایران نگاه کنیم شرایط ممکن است به سمت گذار بیخشونت یا با خشونت اندک به دمکراسی برود. به علت پراکندگی و کوچک بودن شبکهی نیروهای برانداز مستقر در خارج، تنها نیروی موجود برای این گذار از نگاه بخشی از واقعگرایان در آستانهی سقوط رژیم آن نیروهای اصلاحطلبی هستند که آنها نیز هم دیگر به نظام و ایدئولوژی آن باور ندارند و هم با ریاکاری و عملگرایی تام و تمام در درون کاست قدرت باقی ماندهاند (نمونهی عالی آن غلامحسین کرباسچی است). این گروه از واقعگرایان نه تنها اصلاحطلبان بلکه اصولگرایان (مثل ناطق نوری) را ایدئولوژیزدایی شده و آمادهی روابط حسنه با غرب و اسرائیل میبینند.
عوامل افزایش احتمال سناریوی گذار به دمکراسی در بالا
۱.قدرتهای غربی به ویژه اروپاییان و اکثر رسانههای غربی سه دهه است که (درست یا نادرست) تخم مرغهای خود را در سبد اصلاحطلبان قرار دادهاند و امید دارند که با شروع جدی فشار از پایین، اصلاحطلبان که به گمان آنها باوری به حکومت دینی ندارند به عنوان نیروی مدیریت دوران گذار به سکولاریسم و عادیسازی مناسبات عمل کنند. تنها به جهتگیریهای رسانههای دولتی غربی مثل رادیو فردا، بیبیسی فارسی، دویچه وله، و صدای آمریکا (در دوران اوباما) نگاه کنید: این صدای اصلاحطلبان است که عمدتا از سوی آنها پخش و نشر می شود (صدای امریکا با فرصتطلبی مدیرانش در دوران ترامپ اندکی از حجمِ دادن تریبون به لابی جمهوری اسلامی و اصلاحطلبان کاسته است). تاجزاده اگر آروغ بزند خبرش از رادیو فردا و بیبیسی فارسی در چند دقیقه منتشر میشود اما هزاران ایرانی مخالف در داخل و خارج کشور صدایی در این رسانهها ندارند. مدیران این رسانهها منتقدان جدی خود را بایکوت میکنند. ظاهرا اصلاحطلبان مذهبی از رانت رسانهای سابقهی حضور در حکومت تمامیتخواه و اقتدارگرا همچنان برخوردارند.
۲.به گمان این دسته از واقعگرایان، اصلاحطلبان تنها جریانی در داخل کشور هستند که دارای شبکه و منابع مالی و تجربهی مدیریت در جمهوری اسلامی هستند و آنهایند که می توانند انسجام نسبی حکومت مرکزی را نگاه دارند. محمد خاتمی از نگاه آنها به تنهایی میتواند در شرایط فروپاشی دولت مرکزی از مرگ هزاران نفر در خشونتها علیه نهادهای دینی جلوگیری کند.
عوامل کاهش احتمال سناریوی گذار به دمکراسی در بالا
۱.اصلاح طلبان در باورها و مبانی فکری فاصلهی بسیار اندکی با اصولگرایان دارند و از همین جهت قادر بودهاند سه دهه در دوران خامنهای با وجود سیاستهای ضد اصلاحی رژیم در چارچوب نظام بمانند و عمل کنند. تعداد اصلاحطلبانی که از جمع باورمندان به مبانی نظام خارج شدهاند بسیار اندک بوده است.
۲.هم مواضع میر حسین موسوی در مورد برنامهی اتمی و هم مواضع روحانی و ظریف علیه اسرائیل که مستدام و سازگار بوده نشان میدهند که حتی دولتهای اروپایی نیز نمیتوانند به این جماعت برای عادیسازی مناسبات اعتماد کنند.
۳.حتی اگر بعد از فروپاشی حکومت ولایت فقیه، اصلاحطلبان در دوران گذار قدرت را به دست بگیرند اصولا روشن نیست که آنها مایل باشند قدرت را به نمایندگان واقعی مردم در یک انتخابات آزاد واگذار کنند. مشکل اصلاحطلبان با نظارت استصوابی همواره رد صلاحیت خودشان بوده و نه رد صلاحیت منتقدان و مخالفانشان!
۴.نیروهایی که امروز حاضرند ریسک کرده و علیه حکومت به خیابان بیایند و پایههای رژیم را سست کنند اصلاحطلبان را به عنوان حاکمان دوران گذار نخواهند پذیرفت. حنای خاتمی و حسن خمینی برای جوانان نسل امروز بسیار کمرنگ شده است. اصلاحطلبان چنان در سرکوبهای دههی شصت و فسادهای چهار دههی گذشته آغشتهاند که هیچ ماشن لباسشویی صنعتی نیز نمیتواند دامان پر از لکهی آنها را پاک کند.
حکومت نظامی محض
در این سناریو، این سپاه است که نقش اصلی را در شرایط فروپاشی سیاسی نظام بازی میکند. سپاه در این سناریو اعتراضات را متوجه فساد روحانیت و آقازادههایشان خواهد کرد و به عنوان منجی قدرت کامل را به دست خواهد گرفت. طبعا ولایت فقیه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت و مجلس خبرگان در این شرایط باید منحل اعلام شوند تا مردم بتوانند به استقلال نظامیان از روحانیت باور کنند. هم بخشی از لابی جمهوری اسلامی در ایالات متحده، و هم بخشی از نیروهای نزدیک به سپاه، از این سناریو در شرایط پس از خیزش دی ماه ۹۶ و افزایش فشار تحریمها دفاع می کنند.
عوامل افزایش احتمال سناریوی حکومت نظامی محض
۱.در دوران خامنهای قدرت نظامی و امنیتی و اقتصادی و سیاسی سپاه مدام افزایش یافته و این نهاد امروز یکی از سه امپراتوری مالی کشور را در دست دارد. این قدرت اقتصادی به سپاه این امکان را میدهد که بتواند خود را به صورت قدرت انحصاری کشور تصور کند.
۲.روحانیت شیعه آنقدر بدنام هست که بسیاری از شهروندان بتوانند خلاصی از حکومت روحانیون را در اولویت قرار داده و حکومت نظامیان باورمند به اسلام را تحمل کنند. نظامیان با ادعای حفظ امنیت نیز میتوانند برای خود مشروعیت کسب کنند. تجربهی دوران احمدی نژاد به آنها برای مدیریت آشفتهی کشور یاری خواهد کرد.
۳.سپاه در چهار دههی گذشته از روی الگوی مافیا به برخی طبقات فقیر در مواردی یاری رسانده (دادن جهیزیه به زوجهای نیازمند یا کمک در شرایط بلایای طبیعی) و همین امر میتواند زمینهای برای پذیرش آن به عنوان نهاد حاکم باشد.
عوامل کاهش احتمال سناریوی حکومت نظامی محض
۱.پاسداران پیش از همه چیز پاسدار روحانیت و نظام بودهاند و اصولا کار و هویت خود را از همین پاسداری گرفتهاند. به همین دلیل به همان اندازه که روحانیون به سپاه نیاز دارند سپاهیان برای مشروعیت سیاسی به روحانیون وابستهاند. روحانیون امروز هیچ مانعی برای کسب قدرت بیشتر سپاهیان نیستند مگر آنکه آنها قدرت مطلق را بخواهند.
۲.در جنایتی از جنایات رژیم نیست که سپاه مشارکت نداشته باشد. اعتماد عمومی به این نهاد در شرایطی که حکومت در حال فروپاشی باشد تا حدی خیالبافانه به نظر میآید.
۳.بخش عمدهی دغدغههای دولتهای غربی نسبت به برنامههای سلاحهای کشتار جمعی، تروریسم و مداخلات منطقهای متوجه به سپاه است. این دولتها نمیتوانند در شرایط سقوط رژیم به سمت سپاه تمایل داشته باشند.
دولت فروریخته (failed state)
ناکارکرد شدن حکومت مرکزی تنها در صورتی اتفاق خواهد افتاد که حکومت مرکزی بخواهد همچون حکومت بشار در سوریه به هر قیمتی بر سر کار بماند در حالی که بخشهای زیادی از کشور از کنترل آن خارج شده باشد. ایران کشوری بسیار بزرگ با احساسات ملی بسیار قویتر از سوریه است و مداخلهی روسیه (که امروز گفته می شود چند هزار نیروی امنیتی در ایران دارد چون از فرو غلتیدن این کشور به سمت غرب هراسان است) نمیتواند حکومت مرکزی را همانند دولت بشار نجات دهد. همچنین رژیم جمهوری اسلامی متحدی همانند خود برای بشار ندارد تا روز مبادا به دادش برسد.
بدین ترتیب تنها «مقاومت» رژیم جمهوری اسلامی در برابر خواست مردم است که باعث فروریزی هر چه بیشتر نهادهای دولتی و تبدیل ایران به کشوری با دولت ناکارکرد شود. البته این امر بستگی بسیار زیادی به سرعت فروریزی رژیم دارد. اگر رژیم در عرض یکی دو ماه سقوط کند نیروهای خارج از مرکز فرصت کمتری برای فعال شدن پیدا میکنند اما در صورتی که فرایند ناکارکرد شدن حکومت مرکزی دو یا سه سال طول بکشد احتمال ناکارکرد شدن کامل حکومت مرکزی بالاتر میرود.
در صورت از کنترل خارج شدن چند استان، احتمال حملهی سپاه برای باز پس گرفتن بسیار اندک است چون بعید است فرماندهان وفادار سپاه و بسیج به ولایت فقیه بتوانند نیروی کافی برای چنین سرکوبها و جنگهایی بسیج کنند. در تظاهرات دی ۹۶ و در کازرون برای روزها کنترل منطقه از دست نیروهای سپاه نیز خارج شد و این سناریو در صورت گستردهتر بودنِ اعتراضات دوباره تکرار خواهد شد و روزها و هفتهها ممکن است ادامه پیدا کند. مزدورهای شیعهی جمهوری اسلامی در لبنان و عراق و افغانستان و پاکستان در این جنگ ها شرکت نخواهند کرد چون با تحریمهای نفتی، شیرهای نفت مثل گذشته به راحتی در دست حاکمان نخواهد بود تا با دست و دلبازی آنها را با دلارهای نفتی تامین کنند.
عوامل افزایش احتمال سناریوی دولت فروریخته
۱.چهار دهه سرکوب مردم همهی مناطق کشور موجب شکاف جدی میان دولت و ملت در همهی مناطق کشور شده است. برای بسیاری از ایرانیان دشوار است میان رژیم و ساختار دولت (نهادهای ادارهکنندهی کشور) تفاوت قائل شوند چون چهار دهه است رژیم خود را مساوی اسلام، ایران و دولت- ملت معرفی کرده است. امروز دیگر فقط این شکاف در کردستان و بلوچستان حس نمیشود. در شرایط تضعیف دولت مرکزی احتمالا قزوین و لرستان و خوزستان و فارس و اصفهان نیز به سرعت از وجود روحانیون و سپاهیان پاک خواهد شد.
۲.نیروی اصلی در این سناریو نیروی گریز از حکومت مرکزی است. حکومت مرکزی در چهل سال گذشته غیر از تاراج منابع محلی و سرکوب و فریبکاری کاری انجام نداده و نهادهای مدنی واقعی (مثل سندیکاهای کارگری) و فعالان قومی و مذهبی نقش اصلی را در این شرایط بازی خواهند کرد. این نهادها بیشتر متمرکز بر مشکلات و مسائل محلی هستند تا دغدغههای ملی.
۳.امروز غیر از کوروش و شاهزاده رضا پهلوی در کنار تخت جمشید و شاهنامه (و سالی چند رور نوروز) کمتر نشانهای از نمادهای ملی ایرانیان درحوزههای اجتماعی قابل مشاهده است. جمهوری اسلامی عزم جزمی بر نابودی عناصر هویتیِ ملی داشته است. عوامل دیگر همبستگی ملی مثل آیینها و نشانههایی که مردم را در سطح ملی به هم پیوند دهد بسیار کمرنگ هستند. در کشوری چند صد ساله مثل ایالات متحده این نمادهای ملی اجتماعی (هالووین، شکرگزاری، کریسمس، فوتبال امریکایی، بسکتبال و بیسبال) محکمتر به نظر میآیند. اقتصاد مناطق ایران نیز چنان در هم تنیده نشده که مردم مناطق در یک چارجوب ملی به دنبال حل مشکلات معیشتی خویش باشند. حکومت نیز دیگر توان باج دادن به مناطق را ندارد تا بر اساس رشوهدهی به «حکومت مرکزی رفوزه» وفادار بمانند.
عوامل کاهش احتمال سناریوی دولت فروریخته
۱.درست است که نشانههای اجتماعی زیادی برای همبستگی ملی در ایران به منصهی ظهور نمیرسند و نیروهای گریز از مرکز بیشتر به چشم میآیند اما عوامل زیادی برای فروپاشی ملی به چشم نمیخورد. ظرفیت بسیاری در کشور مثل روز کوروش برای همبستگی ملی دیده میشود. امروز اکثر جوانان ایرانی در مناطق مختلف کشور حداقل مطالبات بسیار نزدیک به هم دارند (کار، آزادیهای فردی و کرامت شخصی). مخالفت با دولت مرکزی به مناطق خاصی از کشور اختصاص ندارد و به همین لحاظ ناکارکرد شدن آن ضرورتا به معنای به حاشیه رفتن نقش نهادهای ملی و انسجام ملی نیست.
۲.قدرتهای منطقهای مثل عربسیتان سعودی و اسرائیل خواهان کاهش مداخلات نظامی جمهوری اسلامی در منطقهاند. در شرایط سقوط رژیم سیاسی و ورشکستگی اقتصادی این هدف محقق خواهد شد و نیازی به فرار رفتن از آن برای آنها وجود ندارد. قدرتهای جهانی نیز منافعی در ناکارکرد شدن دولت مرکزی ندارند. همچنین درست است که استانهای ۳۱گانه سهم قابل توجهی (کم و بیش) از منابع ملی دریافت نمیکنند (منابع صرف فساد و اتلاف و ناکارآمدی میشود) اما تبدیل این مناطق به جزایر دور از هم نیز چیز زیادی عاید آنها نخواهد کرد.
*****
بعلاوه یک
سه سناریوی بالا مبتنی است بر تقدم بخشیدن به نهادها و احزاب و قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای عملا موجود. اما قدرت مردم کوچه و خیابان گاه فراتر از این ساختارها و نهادها میرود. در صورتی که میلیونها ایرانی با درک شرایط خطیر کشور برای حداقل یک هفته در عرصهی خیابان بدون هیچگونه خشونتی بمانند و خواهان تغییر رژیم باشند (گذار مسالمتآمیز به دمکراسی از پایین) همهی نهادهای نظامی و مذهبی در برابر قدرت مردم تسلیم خواهند شد و آن گاه مدیران دوران گذار که ترکیبی از اصلاحطلبان مذهبی حذفشده (مثل هاشم آغاجری) و نیروهای سکولار همچنان فعال (مثل نسرین ستوده) خواهند بود میتوانند همهپرسی و انتخابات آزاد برگزار کرده و کشور را از گردابی که در آن گرفتار است برهانند. گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی با حضور اقلیتی اصلاحطلبان نیز ممکن خواهد بود و لازم نیست محمد خاتمی به رهبر جمهوری اسلامی تبدیل شود تا این گذار هرگز انجام نشود! اگر این فرایند با سرعت زیاد و حضور اجتماعی قابل توجه مردم و با کمک ایالات متحده انجام گیرد (مثل لهستان و چکسلواکی) کشور با دشواریهایی از نوع یوگسلاوی و اتحاد جماهیر شوروی مواجه نخواهد شد.
بجای هاشم اغاجری بهتر بود از عبدالفتاح سلطانی یا حتی عبدالحمید مولوی نام میبردی
آقای محمدی عزیز، آیا در میتینگ آقای پمپیو که قرار است با ایرانیان داشته باشند، شرکت می کنید؟ فکر می کنم که موقعیت خوبی برای گزارش وضعیت رادیوفردا و درخواست از او برای اصلاح آن هست
در جواب زنده به گور و عسگر آقا: آخرین پادشاه ایران اعتقاد داشت که کمر بسته امام رضا هست!!
امان از دست این مردم که سلطنت طلب و مجاهد و حکومت اسلامی و چپی و…..همه و همه دم از ان میزنند .
اقا عسگر کم اوردی مگر شعار نمیدهید که شاهزاده سکولار است . پرسیدم که ایا به دین و مذهب معتقد است یانه ؟ مگر شما راجع به اعتقادات مجاهدین راحت و بدون اطلاع اظهار نظر نمی کنی ؟
گفته شما مثل این است که من به شما بگویم بروید و مطالعه کنید که تفکر شاهزاده و سلطنت طلبان چگونه است .
فعلا که ملاها با این جنگ و اختلافی که بین امثال شما و من و مجاهد و سلطنت طلب و دیگر مخالفین وجود دارد نیازی به تلاش برای تفرقه بین انان ندارد .
راه فعلی که همانند اخوندها و پاسدارها فحش دادن به مجاهدین است را ادامه دهید تا ببینید نتیجه ان برای شاهزاده و سلطنت طلبان چه خواهد شد .
«ندانستن عیب نیست، نپرسیدن عیب است»
۱ـ شاهزاده چه دینی دارند و هر ایرنی امروز و فردا چه دین و آئینی دارد و یا خواهد داشت بهیچ کسی ربطی ندارد ومعیار هم نیست. دین و مذهب امری است خصوصی.
۲ ـ خود را بنادانی نزنید یا بروید وکتابها و جزوه های مجاهدین را بخوانید، این سازمان یک سازمان سکولار دموکرات نبوده و نیست و نتواند بود. بلکه یک سازمان و یا فرقه ایدئولوزیکی ( اسلامی مارکسیستی ) می باشد. تفسیر آرم سازمان را مطالعه کنید، می فهمید.
۳ ـ شاهزاده پهلوی هزگز قابل مقایسه با خانم مریم قجر نمی باشند. تکلیف کسی که از سرزمین قادسیه فرمان آتش به تانگ و توپهای صدامی می دهد و به گفته خودشان ۵۵۰۰۰ ایرانی را می کشند، با مردم ایران است و لاغیر.
جناب خشایار خان ما به هموطنان مسیحی خود اساعه ادب نکردیم بلکه از ایشان خواستیم که در جهت اتحاد گام بردارند . تکلیف روزنامه گاردین و رادیو فردا و بی بی سکینه هم برای بسیاری مشخص است !
در مورد امار و ارقام ارائه نموده هم تجدید نظر فرمایید که به قول بسیاری اگر گروه مجاهدین را از جمع مخالفین ملاها کنار بگذارید دیگر زنده واقعی که فقط زبانشان کار میکند، وجود خارجی ندارد .
لطف کنید و یک جمع صد نفره را در اعتراض به توهین پیکر رضا شاه کبیر در کشور محل اقامتتان در مقابل سفارت اخوندی جمع نموده و بعد از دیگران ایراد بگیرید ؟!!! اگر توانستید ……به جمع پنج هزار نفره مبارزین مجاهدین در البانی افتخار کنید .
مجاهدین به مارکسیست اعتقاد ندارند . حرف ملاها را تکرار نکنید .
ایا شاهزاده سکولار خود را یک مسلمان میداند و یا فردی ضد مذهب است ؟
جدایی دین و سیاست حتما با اعتقاد فرق میکند و بفرمایید خود شما فرد دین مدار و معتقدی هستید یا یک فرد لامذهب ؟ میدانید مومن و مسلمان شناسنامه ای هم با هم فرق دارند ……
به زنده بگور: شما که به افسون به خاطر مسیحی بودنش فحش میدهید: از کی تا حالا مجاهدین با مسیحیان مشکل دارند. مگر آنزمان که همراه با صدام به ایران حمله کردید، طارق عزیز همان رفیقتان مسیحی نبود ؟
شاید هم نارحتید که دست تان را با لینک گاردین در مورد سیاهی لشکرهای نمایش پاریس تان رو کرد؟
چرا یک گروهی که حتما هزار نفر طرفدار و عضو هم ندارد، بازجو شکنجهگر دارد و اعضایش را مثل حیوان در قفس نگه میدارد، اینقدر سر و صدا میکند؟ من هم میگویم : دست از سر ما بردارید!
کسی که صنعت تشبیه را نمی داند \\ رکوع ماه و طواف زحل نمی فهمد!
۱ ـ در رابطه با کاربر ” خانم افسون ” می نویسید که: » افسون خانم مسیحی تبار اینقدر تخم نفاق….« این نادرست که شما ” تبار ” کسی را به دین و آئینش نسبت دهید. نتیجه آن خواهد شد که ایرانیان را نیز بایستی تازی اسلام تبار یا … ملایان مجاهدین را ” منافق ” می نامند چونکه هم به ایدئووزی اسلام و هم به مارکسیسم معتقد هسنتد!
۲ ـ تکلیف مجاهین خلق با مردم ایران است، نه با شما و نه با شاهزاده پهلوی. جمهوری خواهان چپ و ملیون هم اظهار تمایلی نسبت به مجاهدین نشان نداده اند ؛ شاهزاده رضا پهلوی یک سکولار دموکرات هستند و اما خانم مریم قجر را خود بهنر دانید…میان آینه و آب و شانه و گیسو \\ لطیفه ایست که آنرا کچل نمی فهمد!
بنیاد ایدئولوژی ولایت فقیه ج.ا. صد ساله نیست در همین ۴۰ سال ظهور کرد و اتفاقاً وجه اشتراکش با دیکتاتوری فردی در همین است. چرا که فرد در رأس قرار میگیرد، از جانب خداست، و منتخب خداست، و دیگران محجوران درگاهش هستند.
جمهوری اسلامی نمیتواند هزاران نفر را در زندان اعدام کند، که اگر میتوانست این کار را میکرد، شک نکنید!
فراموش نکنید که در اعتراضات ۸۸ تمام سران، از جمله خامنهای و گماشتگانش آماده سوار شدن به هواپیما و فرار از کشور شدند. میدانید چرا؟ چون بی شمار جنایت مرتکب شدهاند! خودشان میدانند که خائناند و توان پاسخگویی ندارند، پس به شدت ترسیدهاند، حتی بیشتر از تمام ترسوهای کشور ایران آنها ترسیدهاند. اما متأسفانه آنزمان موسوی مردم را آرام کرد!!!
در پاسخ به یکی از کامنتها که گفته مردم به آخوند فحش میدهند اما در مراسم ختم، همان آخوند را راه میدهند، باید گفت: که مردم از آخوند حکومتی اگر زخم دیدهاند دلیل نمیشود تمام اعتقادات مذهبیشان را کنار بگذارند (آخوند برابر با مذهب نیست، ملا دلقکی بیش نیست این وسط). مردم آمریکا جزو مذهبیترین مردمان غرب هستند، مشکلی هم ندارند. اجازه دهیم مردم اعتقاداتشان را در سینه خود نگهدارند هر چه که هست محترم است. اگر صادق لاریجانی جنایت میکند، من ایشان را آخوند نمیبینم، عفریتی روانی میبینم در لباس ملا. همین! و اگر بدانم که این شخص از مسیری رد شده تا سه ماه از آن مسیر رد نخواهم شد!
کسی چون من یک هوادار سازمان مجاهدین خلق میباشم که برای راه و رسم روانشاد دکتر محمد مصدق بسیار ارزش قائلم و نسبت به ایران و ایرانی و شاهنشاهی ۲۸۰۰ ساله ( ماد – پارس – پارت و …..) این سرزمین کهن علاقه مند .
ضمن تشکر از کیهان محترم لندن از بابت صبر و حوصله بخرج داده که هر چند باعث زحمت شده ام ولی بسیار تلاش دارم تا مجاهدین – ملیون و پادشاهی بر سر بر پایی نظام مشروطه پارلمانی ( پادشاهی تشریفاتی ) با یکدیگر متحد شوند . هدف از زحمت ایجاد شده بدین خاطر است و بس .خراب کردن اسان و ساختن سخت و زمان بر است .
سال ۵٧ مردم فریب خورده ؛امام خمینى ؛را در ماه مى دیدند. حالا همین مردم خمینى جلاد را در آفتابه هم نمى بینند.آنزمان شور انقلابى بود ولى شعور نه. حالا شعور هست ولى شور نه. منتظرآمریکا و یا اروپا بودن مثل منتظر امام زمان بودن است.
تنها راه رهایى ملت خرد جمعى همراه با یک رهبرى کاریسماتیکى هست ، که آن رهبرى چیزى جز خوشبختى وسعادت ملت عزیز ایران را نمى خواهد.
به امید آن روزى که این ملت برگشته به آغوش جامعه جهانى در صلح وآرامش زندگى کند.
کیهان لندن ضمن تشکر از نشر این مقاله خوب و کاربردی فقط حواستان باشه اوباش سایبری کامنت نویس به شکل جدید و خزنده از رادیو فردا به اینجا مهاجرت کرده است
افسون خانم مسیحی تبار اینقدر تخم نفاق و چند دستگی را در این سایت اشاعه نکنید . بس است تفرقه و جدایی و دشمنی بین مخالفین حکومت .!!!
اگر بدانید که بد گویی شما به مجاهدین چقدر باعث خوشحالی ملاها و پاسدارها خواهد شد ؟! بفرمایید شاهزاده در فردای ایران برای چه کسانی میخواهد پادشاهی کند ؟ مگر بر این باور باشید که همه دیگر مخالفین از جمله مجاهدین و ملیون و….باید نابود شوند ، همین روش و تفکری که اکنون اخوندها بر ایران حاکم نموده اند ….
جناب آقای محمدی با تشکر و سپاس بسیار برای نظردقیق و تیز شما. نکته جالب “دیدگاه” نظرات متفاوتی است که نوشته می شوند و چه قدر آموزنده است.
او با اشاره به سخنان زلمای خلیل زاد نمانیده پیشین آمریکا در امور افغانستان که گفته بود ایران در آن واحد هم به دولت مرکزی افغانستان و هم به طالبان کمک میکند، گفت: «واقعا همینطور است، آقای منوچهر متکی هنگامی که به وزارت امور خارجه رسید، گفت اگر عراق و افغانستان آرامش پیدا کنند، اهداف بعدی ما هستیم. باید با هر وسیلهای که شده نگذاریم آمریکا در عراق و افغانستان موفق شود. و دیدیم که اینها با تشکیل سپاه بدر، سپاه قدس و میلیاردها دلار هزینه، عراق را به این روز انداختند. افغانستان را هم اگر بتوانند، مجددا به جنگ میکشانند.
اسلامی وجودش را در عراق و سوریه توجیه کند. مطمئنا وجود داعش برای جمهوری اسلامی مفید است و من میخواهم بگویم که بخشی از تسلیحاتی که برای داعش ارسال میشود و بخشی از حمایتها، باز از طریق جمهوری اسلامی است.»
او ادامه میدهد: «من خودم شاهد بودم که به ما میگفتند برای ما فرقی نمیکند کمونیست، شیعه، سنی. هرکسی که جهت ایجاد بحران برای حفظ و بقای نظام موثر باشد، باید به او کمک کرد. بودجههای سری سفارتخانهها برای کسانی بود که اصلا مسلمان نبودند، کسانی که اصلا شیعه نبودند. اما اینها برایشان اصلا فرقی نمیکند. من معتقدم جمهوری اسلامی از وجود داعش به نفع خود بهرهبرداری میکند.»
غربیها از این مساله و این روند آگاه هستند «و شاید جمهوری اسلامی چون میداند که آنها نقشش را در سوریه میدانند و اصلا خود هم میخواهد آنها بدانند تا بگوید که اگر به من فشار بیاورید، من آنجا، در لبنان به شما ضربه میزنم. در جنگ ۳۳ روزه هم اینها نشان دادند که “ما هستیم ” و پس از اینکه لبنان تخریب شد، میلیاردها دلار برای بازسازی هزینه کردند، حتی خسارت خانهها و کشاورزان را زمینهایشان تخریب شده بود، دادند.
این دیپلمات ایرانی سابق درباره عدم مطابقت اهداف ایران و روسیه از یک سو و آمریکا و متحدانش از سوی دیگر در سوریه، میگوید: «جمهوری اسلامی از وجود داعش نهایت استفاده را کرده است. وجود داعش باعث شد که جمهوری
سرکوب در داخل و صدور تنش به منطقه سیاست حکومت اسلامی ایران برای ادامه بقا چون هیچ برنامه ای ندارد:
ابوالفضل اسلامی دیپلمات پیشین و مستعفی ایران در ژاپن میگوید: «من چهار سال در بانکوک بودم، شاهد بودم که مدام هر هفته مجوز پرواز برای سپاه پاسداران میگرفتیم تا این پرواز در بانکوک بنشیند، آنجا سوخت گیری کند و بعد به پیونگیانگ برود تا از آنجا مهمات، اسلحه و موشک برای حزبالله لبنان ببرد.»
او افزود که اروپاییها این را میدیدند اما تنها یکی از این هواپیماها با چندین هزار تن متوقف شد و پروندهاش در اختیار شورای امنیت قرار گرفت.
با توجه به مطالب بالا، به نظر من وجود پرزیدنت ترامپ و اشخاصی نظیرپمپیو، بولتن و جولیانی فرصت مغتنمی برای ایرانیان فراهم کرده به شرط آن که همه با هم متحد ک متشکل شوند. نباید پیرو این ضرب المثل ایرانی بود که دیگی که برای من نمی جوشد، کله سگ در آن بجوشد. آنگونه که عزیزی بیاید داد بزند که اگر قرار باشد که فلانی بیاید و من نباشم، مردم ملا ها را ترجیح می دهند! قاطبه مردم امروز می خواهند از دست آخوندهای جنایتکار و دزد حاکم نجات پیدا کنند برایشان خیلی مهم نیست که رهبر بعدی شان مریم باشد یا رضا و یا هرکس دیگر. فقط روابطش با امریکا، اسرائیل و عربستان خوب باشد، برای ایرانی کافی هست
۴- عمدتا امید مردم ایران به دولت ترامپ هست. اروپاییان و حتی یاران آنها در واشنگتن و رسانه های آنها با تمام وجود پشت سر آخوندها ایستاده اند.
۵- رژیم عمدتا نگران ریزش عقبه اش هست و از مخالفین کلاسیک اش نگرانی ندارد حتی برخی از فعالیت های آنها را به نفع خودش میداند چون باعث تقویت عقبه مذهبی اش می شود. مثلا سخنان ضد حجاب ویا مذهب
۶- فشار اقتصادی و تظاهرات می تواند، عقبه رژیم را تضعیف کند ولی بدون یک تشکیلات منسجم و قوی، متاسفانه سرنگونی این رژیم آرزویی بیش نیست
۳- در حال حاضر اپوزسیون خارج از رژیم عمدتا شامل طرفداران شاهزاده پهلوی و مجاهدین هستند. تعدادی هم کوتوله ها هستند که به جز مزاحمت برای اپوزسیون کاری ندارند. به دلیل خشونتی که رژیم بر علیه مجاهدین به کار می برد، از قدرت و تعداد هسته های آنها اطلاعی نداریم. طرفداران سلطنت هم عمدتا در رسانه ها فعالند و عملا کاری نمی توانند بکنند چون توانایی سازماندهی را ندارند. شاهزاده هم فقط می تواند مصاحبه بکند که گاهی باعث تفرقه هم بین اپوزسیون می شود
۲- رژیم ج ا با رژیم شاه خیلی تفاوت دارد. شاه یک دیکتاتوری فردی بود که با شروع اولین تظاهرات فشل شد، پشت رادیو مطلبی را که به دستش دادند، نفهمیده خواند. بعد هم وفاداران اش را در زندان انداخت و خودش با خانواده فرار کرد. در حالی که ج ا یک دیکتاتوری فامیلی هست، می تواند هزاران نفر را در زندان در طی فقط سه شب اعدام کند و آب هم از آب تکان نخورد. هنوز هم قدرت بسیج هواداران خشک مغزش را دارد(هرچند کمتر از گذشته). حتی اگر لازم باشد می تواند ار نیروهای مزدور خارجی اش استفاده کند
مقالات آقای محمدی معمولا نسبت به دیگران خیلی واقع گرایانه تر هست ولی تحلیل گران عموما آنچه را که دوست دارند، بشود، را واقعیت در نظر می گیرند. برخی از واقعیت ها که باید در نظر گرفت: ۱) رژیم ج ا مانند رژیم های اروپای شرقی نیست. بنیان ایدئولوژیک آنها تحمیلی و از شوروی تحمیل شده بود ولی بنیاد ایدئولوژیک ج ا ریشه ای صدها ساله در ایران دارد و هنوز قوی هست. ما شاهد هستیم که مردم به آخوندها بدترین فحش ها را می دهند ولی فردا همان ها آخوند را برای مراسم ختم پدرشان دعوت می کنند!
یکی از خواننگان کیهان دچار «پارانویا » شده و همه جا «مجاهدین»ی میبیند که دنبال شاهزاده افتاده اند ؛
خنده دار است
«کوه لرزید و غرّید و یک موش زایید»!
آقای محمدی می نویسد » سه سناریوی بالا … اما قدرت مردم کوچه و خیابان….در صورتی که میلیونها ایرانی …. حداقل یک هفته در عرصهی خیابان …. به مانند و خواهان تغییر رژیم باشند ….. و آن گاه مدیران دوران گذار که ترکیبی از اصلاحطلبان مذهبی حذفشده …و نیروهای سکولار همچنان فعال … خواهند بود میتوانند همهپرسی و انتخابات آزاد برگزار کرده و کشور را …..« این نظریه مشعشع مقاله نویس یعنی اینکه ملت یک هفته بپا خیزد و مدیریت گذار را به جنایتکاران دهه اول انقلاب بسپارند، روز از نو و …کوه بالاخره زائید؛ اطلاح طلب و سکولار؟! جامعه ایران نه لهستان است و نه و چکسلواکی اما …
اقای محمدی چون دوستان دیگه ای که در خارج نشسته اند. در آخر به این نتیجه میرسند که این حکومت آنقدر وحشی است که برای بقا دست به هر کاری میزند. پس بهترین گزینه تحمل شرایط موجود است تا زمان مناسب؟؟؟.مردم ۸۸ کف خیابان بودند ولی آنها رها کردند. آمدن مردم به خیابان مشکل گشا نیست . همه اقشار اعم از کارمند کارگر سندیکاهای مختلف ( نمونه آن کامیونداران ) باید همصدا به خیابان بیایند. در این پرسه نا رضایتی بر بدنه نیروها هم اثر گذاشته انها هم وارد مبارزه میشوند. . با آمدن نیروهای بریده از رژیم و مسلح شدن مردم رژیم را ناچار به عقب نشینی میکند.در غیر این صورت با کشته شدن تعدادیمردم باز به خانه بر میگردند..مگر اینکه اینبار مردم جان را بالای نان گذاشتن جان را بالای جان بگذارند.
دوستان!
امروز رهبران دو ابرقدرت بزرگ دنیا در حال تصمیم گیری درخصوص آینده ما مردم ایران هستند!
دلیل آن این است که آخوند مردم ما را ترسانده است! انسانی که ترسیده، قدرت فکر و اندیشهاش مختل می شود، بنابراین قادر نیستیم برای آینده خود تصمیم بگیریم، بنابراین رهبران کشورهای دیگر برایمان تصمیمی در راستای منافع خودشان میگیرند.
اگر همانند سال ۸۸ حدود ۳ میلیون نفر در تهران ۸ میلیونی بدون هرگونه خشونتی به خیابان بروند، و در تمام شهرهای کشور مردم به خیابانها بروند، رژیم نخواهد توانست تمام نیروی خود را برای سرکوب در یک نقطه متمرکز کند. در چنین شرایطی هیچ نیروی سرکوبگری جرأت نخواهد کرد مردم را زیر بگیرد.
یک ضرب المثل ایرانی میگه “بی مایه فطیره”
جناب محمدی رژیم مالاها نیروی های بسیارزیادی را آموزش نظامی داده و به همه آنها وعده بهشت داده است جوانان خام بیسجی را چنان شستشوی مغزی داده که دارتد لحظه شماری می کنند قیامی صورت بگیرد تا باشکنجه و خون ریزی هرچه تمام تر معترضان انتقام خون فاطمه زهرا وحسین از انها بگیرند
ما نیروی را نیاز داریم که بتواند جلوی انها بیاستد و بجنگد با اعتراض و حرکات مدنی کاری از پیش نخواهد رفت
سپاس فراوان جناب محمدی برای این نوشتار خوب.
متاسفانه کیهان لندن جولانگاه مجاهدین شده است که از هر فرصتی برای پروپاگاندای این فرقه اسلامیست، که از مسببان اصلی سقوط ایران است، استفاده میکنند.، و حالا دنبال شاهزاده افتادهاند تا رئیس جمهور خودخواندهشان رجوی را به قدرت برسانند و ایران را اینبار کاملا نابود کنند.
دوست داشتم چند نکته را در باره نوشته شما بنویسم ولی بدلیل بالا جایی برای آن نمیماند. سرفراز باشید.
بهترین راه برای سرنگونی رژیم حرکت مردم از سراسر کشور به سمت تهران هستش در چنین وضعی ملیون ها نفر متحد و یکجا جمع میشن و از تظاهرات جزیره ای و بی ثمر در دیگر نقاط ایران جلوگیری میشه در واقع با حضور گسترده میلیونی از سراسر کشور در تهران مراکز قدرت رژیم تصرف میشه و سر مار زده میشه و از طولانی شدن و خسارت جانی و مالی سرنگونی رژیم جلوگیری می کنه به این میگن سرنگونی برق آسا اتفاقا نیروی اجتماعیش هم موجوده میلیون ها کرد و سیستانی و مردم فقیر شهرستان ها که دل خونی از این اخوندها دارند
آنچه پس از سقوط کمونیسم و رهایی از سلطه شوروی ٫در کشورهای اروپای شرقی اتفاق افتاد نمونه خوبی برای ایران پس از رهایی حکومت روسی طالبانی ایران میباشد .
مردم نباید به هیچ گروهی اجازه تسخیر حکومت به صورت انحصاری بدهند ( مثل حکومت ولایت فقیه !) و همه امور باید از طریق انتخابات انجام گیرد ولی کلید اصلی اینکه حکومت از مذهب و دین باید جدا باشد.
درکشور لهستان ابتدا دهها گروه سیاسی وجودداشت که بمرور زمان درهم ادغام شدند…
جائی که جناب مجید محمدی مینویسد: « در صورتی که میلیونها ایرانی با درک شرایط خطیر کشور برای حداقل یک هفته در عرصهی خیابان بدون هیچگونه خشونتی بمانند وخواهان تغییر رژیم باشند ….» متأسفانه ایشان گویا نیروهای «ضد شورش» رژیم را فراموش کرده اند که به هیچ کس وبه هیچ عنوان اجازهٔ چنین عملیات ضد رژیم را نمیدهند وبارها نشان داده اند که اگر لازم باشد مردم را در زیر چرخهای تانکها له میکنند.
در ثانی تا وقتی که اپوزیسیون ملی با یک صدا وزیر یک پرچم ابراز موجودیت نکرده و یک «فرمانده عملیاتی» واحد، قابل اطمینان ، مثلأ شاهزاده رضا پهلوی ، این جنگ آزادسازی کشور را سرپرستی نکند ،مردم ایران جان خود را در راه یک نتیجهٔ نامعلوم بخطر نخواهند انداخت.
لحظه بازداشت خلبان «امین امیرصادقی» که در برنامه «حالا خورشید» از فساد گسترده و عدم ایمنی پرواز ایرلاینها در حکومت سخن گفته بود، توسط مأموران ناجا
https://www.youtube.com/watch?time_continue=36&v=PBXN6ZW2iI8
دوستان چرا از این زاویه نگاه نمی کنید که..اگر در زندانها باز شوند رهبران ومخالفان اصلی رژیم از بند ازاد خواهند شد و همانها بهترین کسانی خواهند بود که دوران گذرا تا انتخابات ازاد را هدایت خواهند کرد.. رهبران واقعی ایران ازاد در همانجا هستند.اگر مردم ایران برای هفته شبانه روز به میدان بیایند خواهند دید که به چه سرعت رهبری قیامشان در داخل شکل خواهد گرفت.
با کامنت بعضی از کاربران کاملا موافقم .
تنها و مهمترین مشکل و مانع پیش روی مردم در مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی دشمنی و عدم اتحاد نیرو های اپوزیسیون در خارج از کشور میباشد .
واقعیتی تلخ !؟
«سر کردگان» اتحادیهٔ اروپا (آلمان و فرانسه) دونالد ترامپ را خطرناک برای منافع اقتصادی وسیاسی خودشان در سطح جهان می بینند و مصمم هستند که با آمریکا در همهٔ این موارد رویاروئی کنند. ازمیان همهٔ این موارد آنچه که ظاهرأ اتحادیهٔ اروپا وآمریکا را روبروی هم قرار داده مسئلهٔ روابط با جمهوری اسلامی ایران وتوافق های برجام است که درجهت باز کردن بازار مصرفی ایران بروی کالاهای صنعتی و مصرفی اتحادیهٔ اروپا تنظیم شده ودست آمریکائی ها به علت ایدئولوژی رسمی رژیم ولایت فقیه از آن کوتاه مانده. از آنجائیکه دونالد ترامپ این چنین شعبده بازی های سود جویانهٔ اروپائیها را قبول ندارد ، اتحادیهٔ اروپا نیز مصمم است برجام ورژیم ملایان را با همهٔ توان خود حفظ بکند
مقالهی خوبی است، تحلیل شرایط کنونی و تعدادی از احتمالات پیشِ روی با توجه به پتانسیلهای موجود در مردم و منطقه بصورت مختصر (اما کافی) تشریح شدهاند. نقدهایی در حین خواندن مقاله داشتم که در پاراگراف آخر(بعلاوه یک)، نگارنده مقاله با هوشیاری و زیرکی خاصی که مختص نویسندگان مجرب است، آن موارد را بدون اشاره مستقیم بدانها عنوان کردهاند.
کامنتهای فوق را هم مطالعه کردم، برداشت شخصیم از اکثر کامنتها این است که خوانندگان محترم فقط دو خط از پاراگراف آخر را مطالعه کردهاند! به شخصه سه بار مقاله را به دقت خواندم تا تمامی جوانب و نکتهنظرات نگارنده را فهمیدم.
جمهوری اسلامی ظاهراً در کار ترساندن این دسته از خوانندگان عزیز موفق بوده است!
اعتصابات سراسرى و سرنگونى به رهـبرى شاهـزاده رضا پهـلوى
ادامه
حال این سوال مطرح است که در صورت سرنگونی این رژیم و برقراری یک دموکراسی عالی و سکولاریسم واقعی، چه تضمینی وجود دارد که در انتخاباتی آزاد، اسلامیون که لابد معتدلتر شده اند، مجددا توسط ملت شیعه اثنی عشری انتخاب نشوند. منظور از این پرسش این است که در کنار تمرکز بیش از حد بر مسایل سیاسی و نوع رژیم، می بایست به معضلات فرهنگی نیز اشاره شود
ادامه :
نمونه دخالت نرم برای تغییر رژیم، مصر است که اخوان المسلمین با حمایت باراک حسبن اوباما رژیم مبارک را سرنگون کرد و نمونه های دخالت سخت عراق و لیبی هستند.
تنها مورد نسبتا متمدنانه ، مثال تونس است که بدلیل فرهنگی و جغرافیایی، این کشور تا حدودی متاثر از تمدن اروپاست. ضمن اینکه رژیم بن علی قابل مقایسه با رژیم ولایی نبود.
بعید است در خاورمیانه و شمال آفریقا مدل لهستان و یا چکسلواکی برای تغییر هیچ رژیمی قابل تصور باشد. دلایل بسیار است، از جمله دلایل فرهنگی، تاریخی و جغرافیای زیستی.
در این منطقه از جهان، رژیمها یا با دخالت نرم و یا دخالت سخت قدرتهای فرا منطقه ایی تغییر کرده اند( البته تغییر رژیم پهلوی یک استثنا است ، زیرا با یک انقلاب سرنگون شد و توهم توطئه کمربند سبز و کنفرانس گوادلوپ مضحک هستند).
مجید محمدی گرامی وقتی مینویسید که رژیم متحدی ندارد تا روز مبادا به دادش برسد گمان میکنم متحدان اصلی و همیشگی آن ، همانهائی را که چهل سال پیش آنرا به مردم ایران تحمیل کردند ، انگلستان و فرانسه وآلمان را فراموش کرده اید. اینها ابزار کارشان سرباز فرستادن وبمب برسرمردم ریختن مانند روسیه نیست و وسایل بسیار دقیق ترومزورانهٔ کارآ تر دیگری دارند
اگر در اوایل انقلاب سال ۵۷ کسی به مردم میگفت خودتان به خیابانها بریزید و بعدا رهبر و ….تعیین خواهد شد قطعا مورد تمسخر قرار میگرفت . گوشت را جلوی گربه انداختن اشتباه است .
جناب محمدی چرا همیشه توپ را در زمین مردم گرفتار داخل کشور میندازید ؟
چرا در مورد ضعف و سستی رهبران گروه های مخالف حکومت ولایت فقیه در جهت اتحاد و یکپارچگی انها رهنمود ارائه نمی فرمایید ؟
چرا باید مردم دست خالی جلوی گلوله دژخیمان پاسدار بروند ؟
پدر امرزیده باور کنید که مشکل اصلی مردم نبود یک جریان قوی و منسجم هدایت کننده و راهنماست . همین !
برای این مشکل اساسی فکری بکنید …… بقیه کارها را خود مردم انجام خواهند داد .
مطالب مقاله خوب و لازم ولی کافی و واقعی نیست ؟!
در این مقاله به دو مورد توجه نشده است :
۱- روش اخوند ها و حوزه ها در حکومت داری
۲- نقش و فراموشی نیروهای اصلی مخالف در خارج از کشور
میفرمایند در صورتی که میلیونها ایرانی برای حداقل یک هفته ……..با توجه به شناخت ملاها و زندگی در طی پنجاه سال گذشته در ایران ، نمیتوانم باور کنم که همچون سال ۸۸ که بیش از سه میلیون نفر به کف خیابانها در پایتخت امدند میتواند در این اوضاع و احوال کارساز باشد .تازه ان زمان برای اعتراض به دستگیری و تخلف انتخاباتی رهبر گروه سبز اقای مهندس موسوی بود .
اکنون با هدایت و رهبری چه جریانی و چه فرد کاریزمایی ؟
میدانید که اخوند برای حفظ خود حتی یک میلیون نفر را خواهد کشت و باکی از این مورد ندارد .