یوسف مصدقی- بیشتر ما آدمیان، به درجات متفاوت دوستدار شهرت و توجه هستیم و خوش داریم که جدی گرفته شویم. هر انسانی به فراخور توانایی و اندیشهاش، یا راهی برای ارضای این تمایل مییابد یا آن را مبدل به خواستهای دستیافتنیتر میکند تا به آرامش برسد. برخی آدمیان اما در این ماجرا موفق نیستند و آنقدر این تمایل به شهرت را جدی میگیرند که برای رسیدن به شهرت وحفظ آن به هر خفتی تن میدهند. چنین افرادی برای دستگاههای اطلاعاتی- امنیتی حکومتهای سرکوبگر، لقمههایی حاضر و آماده هستند تا با صرف کمترین زحمت و هزینه توسط آنها به مزدوری گرفته شوند. چند سالی است که بخش فارسیزبان فضای مجازی محل جولان چنین موجوداتی شده که پشت ظاهر غلطانداز و متفاوتشان، مشغول به خدمت فرقهی تبهکار حاکم بر ایران هستند.
از آنجا که که نگارنده در هیچ شبکهی اجتماعی حضور نداشته و ندارد، تنها میتواند از مشاهداتش از بعضی از آنها- آن هم به عنوان یک تماشاچی- بنویسد. بنا بر این وضعیت، نویسندهی این سطور تنها از شبکههایی مشاهده دارد که برای دیدن کارکرد کلی آنها، نیازی به عضویت و داشتن حساب کاربری نیست. در میان چنین شبکههایی، «توییتر» از همه سرگرمکنندهتر و در عین حال هولناکتر است. غرض از این جستار فقط اشارهای گذرا به فضای یک شبکهی اجتماعی (توییتر فارسی) است و نه بیش از آن. شک نیست که بررسی جدی و همهجانبهی حضور مزدوران جمهوری اسلامی در فضای مجازی، بیشتر از حوصلهی یک مقاله را میطلبد.
الف) توییتر، خود پیام است
در این چند دههی اخیر، با پیشرفتهای عظیمی که در عالم رسانه و فضای مجازی رخ داده، عامهی مردم که تا پیش از این بیشتر مصرفکنندهی گفتار و اندیشهی مشاهیر بودند، خود تبدیل به تولیدکنندگان محتوا در عرصهی عمومی شدهاند. شیوهی زیست انسانها پس از ظهور شبکههای اجتماعی با سرعتی شگفتانگیز تغییر کرده است و میل به ابراز وجود، تبدیل به جریانی همهگیر در این دنیای مجازی شده است. هویتهای مجازی کاربران این شبکهها، به آنها امکان ابراز وجود در حوزهی عمومی را میدهد و در بسیاری مواقع، کاربران را دچار این توهم میکند که حرفهایی عمیق، شنیدنی و جهانشمول دارند. این توهم دانایی، بیش از هر شبکهی اجتماعی در توییتر خودنمایی میکند.
براساس وبسایت رسمی این شبکه:« توییتر یعنی آنچه دارد در دنیا اتفاق میافتد و مردم دربارهاش همین الان حرف میزنند». بر مبنای این تعریف، کارکرد اصلی توییتر انتقال خبر و اطلاعات تازه، به اختصار و سرعت، توسط کاربران این شبکه اجتماعی است. شاید تا به امروز هیچ یک از رسانههای رایج، به اندازهی توییتر مشمول این جملهی مشهور مارشال مکلوهان (Marshall McLuhan) نظریهپرداز مشهور رسانه نشده باشد که:«رسانه همان پیام است». کارکرد توییتر به واسطهی محدودیتها و ساختار اختصارگرایی که دارد، فرم انتقال پیام را چنان به خود پیام تحمیل میکند که در نهایت، پیام و رسانه به یگانگی غیرقابل تفکیک میرسند.
کاربران توییتر اما آنقدر که بنیانگذاران این شبکهی اجتماعی در نظر داشتند به کارکرد اصلی آن- یعنی انتقال خبر و اطلاعات- وفادار نماندهاند. کاربران محترم جدا از این کارکرد، حداقل دو راه دیگر برای استفاده از توییتر ابداع کردهاند که تقریبا در همهی زبانهای این شبکهی اجتماعی فراگیر شدهاند. این دو کارکرد عبارتند از نوشتن کلمات قصار یا گزینگویه (Aphorism) برای خودژرفپنداری (و احیانا جذب فالوئر) و دومی استفاده از توییتر برای تسویه حساب و انتقام از اشخاصی که در جهان واقعی امکان دسترسی به آنها نیست یا خطر روبرو شدن با آنها زیاد است.
ب) آنکه دنبالت میکند، دوستت ندارد
کاربران مشهور و جریانساز توییتر به دو دسته کلی تقسیم میشوند. دستهی اول افراد مشهور یا به قول فرنگیها سلبریتیهایی هستند که در دنیای واقعی هویت و شهرتی دارند و به محض ورود به هر شبکهی اجتماعی بدون هیچ زحمتی، از محل سرمایهی اجتماعی و شهرت خود هزاران دنبالکننده یا فالوئر پیدا میکنند. این دسته از کاربران بدون هویت توییتریشان هم به حد کافی دیده میشوند و اگر توییتر را ترک کنند، لطمه خاصی نمیبینند.
دستهی دوم کاربرانی هستند که در دنیای واقعی از شهرت خاصی برخوردار نیستند و تنها سرمایهشان در این زمینه محدود به فالوئرهای هویت مجازیشان است. از آنجا که این جماعت با صرف وقت و زحمت زیاد و به کار گرفتن انواع ترفندها به این شهرت مجازی دست یافتهاند، برای حفظ این هویت حاضر به دادن هزینههای بسیاری هستند. بسیاری از این نوع کاربران، دنیای واقعی را ترک گفتهاند و هویت واقعیشان را با یک هویت مجازی تاخت زدهاند.
در توییتر مثل باقی شبکههای اجتماعی، متفاوت بودن و حتی خلاف عقل سلیم رفتار کردن، کلید ورود به عالم شهرت است. در حوزهی سیاست و اظهار نظرهای سیاسی، این رویه میتواند موجب گفتارهای احمقانه و یاوهسراییهای عجیب و غریب شود. محدودیت ۲۸۰ حرف که برای هر توییت در نظر گرفته شده همانطور که میتواند موجب بروز خلاقیتهای زبانی شود، بیش از آن میتواند موجب بروز سوء تفاهم و کلی گوییهای بیمعنی شود. موجسواران و کلاشان مجازی از این محدودیت برای انتشار شطحیات و هذیان استفاده میکنند تا دنبالکننده پیدا کنند.
بسیاری از کاربران توییتر دچار این تصور اشتباه هستند که داشتن فالوئر زیاد به معنی محبوبیت است و جماعتی که آنها را در توییتر دنبال میکنند دوستدار سخنان و اطوار آنها هستند. این برداشت غلط و متوهمانه از آنجا ناشی می شود که کاربر جوّزده، سنگینی اعداد را همواره در کفهی منفعت خود میبیند و ناخودآگاه، دیده شدن توسط تودهی بیشکل کاربران دیگر را دال بر محبت آنها نسبت به خودش فرض میکند. این توهم زمانی شکسته میشود که کاربر متوهم، نظری خلاف میل اکثریت دنبالکنندگانش میدهد. در این حالت خیل فالوئرهای ناراضی مثل کوسههایی که بوی خون را از دور دستها تشخیص می دهند، دستهجمعی به کاربر متوهم حمله میکنند و از خجالتش در میآیند.
پ) بازار مکارهی توییتر فارسی
توییتر فارسی برخلاف آنچه از سوی کاربرانش تبلیغ میشود، به هیچ وجه نمایشدهندهی جامعهی ایران نیست. آنچه در ادبیات و جریانهای مسلط بر کاربران فارسیزبان توییتر قابل مشاهده است، غلبهی هنجارها و ارزشهای طیفهای مختلف طبقهی متوسط و دلالمآب ایران است. حتی کاربرانی که در زندگی واقعی و خارج از فضای مجازی به طبقات دیگر جامعه تعلق دارند، در فضای توییتر بیشتر شبیه منادیان ارزشهای طبقهی متوسط جلوه میکنند.
البته شک نیست که در طبقهی متوسط جامعهی ایران همه جور طیفی وجود دارد. از مذهبی تند و تیز تا ملحد میخواره، از طرفدار دو آتشهی غربگرایی تا بوقچیهای بومیگرایی و بازگشت به خویشتن، از منادیان اخلاق سنتی تا هواخواهان ازدواج سفید، همگی در این طبقهی متوسط دلالمآب جایگاه دارند.
توییتر فارسی بیش از آنکه نمایشگر کلیت جامعه ایران باشد، شبیه یک بازار مکاره یا یک مرکز خرید است که که اعضای فعال آن جز کاسبی و بازارگرمی برای کالاهای موجود در دکان و مغازهشان دغدغهی دیگری ندارند. بیشتر کالاها و محصولاتی هم که در این بازار عرضه میشوند بنا به طبیعت این شبکه اجتماعی ماندگاری ندارد و اگر همان موقع مصرف نشوند پس از کوتاهمدتی تاریخِ مصرفشان منقضی میشوند و پس از آن به لعنت ابلیس هم نمیارزند.
ت) پاتریشیا ساداتهای دست به توییت فرقهی تبهکار
فرقهی تبهکار حاکم بر ایران در قبال توییتر سیاستی دوگانه و فریبکارانه دارد. از یکسو این شبکهی اجتماعی را مدتهاست فیلتر کرده و از سوی دیگر اوباش ارتش سایبری و افسران جنگ نرم وابسته به دستگاه سرکوبش در توییتر جولان میدهند. این سربازصفرهای بیهویت، بنا به وظیفهی سازمانیشان، با آلوده کردن فضا و ایجاد جنگهای زرگری، خبرچینی و هزار جور حقهی کثیف دیگر، محیط این شبکهی اجتماعی را ناامن میکنند.
جدا از حقوقبگیران ارتش سایبری فرقهی تبهکار، گردانندگان شرکت سهامی جمهوری اسلامی عدهای مزدور غیررسمی سینهچاک در توییتر دارند که هر کدام بسته به وظیفهی محوله از طرف هادی امنیتیشان ( افسر اطلاعاتی مسئول فرد مزدور) در این شبکهی اجتماعی مشغول خدمت به فرقهی تبهکار هستند. بسیاری از این جماعت، خارجنشین هستند و وظیفهشان تمجید از جمهوری اسلامی و انتقاد از غرب بخصوص کشورهای محل اقامتشان است. سفیدنمایی روزگار سیاه مردم و اوضاع اسفبار مملکت ایران و مالهکشی بر جنایات و خیانتهای فرقهی تبهکار حاکم بر ایران، مأموریت این بخش از مزدوران حکومت اسلامی در فضای مجازی و بخصوص توییتر فارسی است.
تقریبا همهی این بخش از هواداران جمهوری اسلامی، ظاهری غربی و شیک دارند. همگی از زن و مرد سبک زندگی فرنگی و عرفی را تبلیغ می کنند و عکسهایشان در موقعیتهای غیرشرعی را در فضای مجازی به اشتراک میگذارند. بیشتر این گروه، ساکن دو شهر اسلامپناه لندن و تورنتو هستند و ظاهرا زندگی روزمرهی آدمهای عادی را دارند. افراد مؤنث این دار و دسته که در بین اهل توییتر به «پاتریشیا سادات» ملقب هستند، در ظاهر مشاغلی از قبیل فیزیوتراپیست، پرستار، داروخانهچی یا مهندس دارند. این بانوان محترم، در عین اینکه نه دانشی در علوم انسانی دارند و نه از الفبای سیاست کوچکترین فهمی، با ژستهای چپنمای کاریکاتورگونه خود را تحلیلگر سیاسی میخوانند. این ملغمه زمانی خندهدارتر میشود که برخی از این جماعت خود را نویسنده، شاعر، ترانهسرا و… هم معرفی میکنند و یاوههایی را که در یک وبلاگ نوشتهاند یا جفنگیاتی را که به اسم ترانه به یک خوانندهی بینوا انداختهاند را دلیل بر هنرمند بودنشان اعلام میکنند.
بخش مذکر این مزدوران، رسواتر هستند. چند چهرهی مشهور این جماعت، شارلاتانهای بیسوادی هستند که نخستین بار به مدد زد و بند با نوچههای استمرارطلبان در بیبیسی فارسی و صدای آمریکا و هوچیگری در این رسانهها چهره شدند. چند ماهی است که برخی از این کلاشها- که بدون مدرک و سواد خود را تحلیلگر سیاسی یا استاد فلسفه و… معرفی میکنند- رسما در برنامههای تلویزیونی تولیدشدهی وابسته به نهادهای امنیتی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی شرکت میکنند و وقیحانه به ستایش علی خامنهای و توجیه جنایات فرقهی تبهکار میپردازند.
این مزدوران خارجنشین فرقهی تبهکار، همواره دو موضوع را در تمام فعالیتهای مجازی خود تبلیغ میکنند. نخست ستایش از امنیت پادگانی و سرکوبگر داخل ایران و دوم دشمنی بیقید و شرط و بیمارگونه با اسرائیل. ترجیعبند تمام توجیهات این جماعت دربارهی وضعیت فجیع آزادی و حقوق بشر در ایران این است که: در عوض در ایران امنیت داریم!
ث) جیرهی مزدوران را چه کسانی پخش میکنند؟
مزدوران و جیرهخوران فرقهی تبهکار در خارج از کشور، همواره منکر هر گونه نسبتی با حکومت جمهوری اسلامی و نهادهای امنیتی آن میشوند و خود را مبرا از هر رابطهی مالی و غیرمالی با شرکت سهامی جمهوری اسلامی اعلام میکنند. این جماعت وقیحانه دروغ میگویند و از آنجا که روی تنبلی و بیعملی اپوزیسیون حساب میکنند، با اعتماد به نفس به سیاهکاریهای خود در فضای مجازی و دنیای واقعی ادامه می دهند.
اگر قدری حوصله کنید و مدتی در توییتر فارسی بچرخید، حتی اگر مثل صاحب این صفحهکلید حساب کاربری نداشته باشید و فقط خواننده باشید، متوجه حلقههای وابسته به جمهوری اسلامی و روابط قدرت میان آنها میشوید. بازوی خارجنشین جمهوری اسلامی که بخش بیکینیپوش و عرقخورش در تورنتو و لندن فعال است، طبیعتا به صورت مستقیم از نهادهای امنیتی جیره نمیگیرد. اصولا هیچ دستگاه اطلاعاتی در هیچ جای دنیا به عوامل و مخبرین غیررسمیاش مستقیما حقوق پرداخت نمیکند. این نهادها همیشه افرادی واسطه دارند که در پوشش بنگاههای فرهنگی و اقتصادی مزدوران خارج نشین را برای پروژههای به اصطلاح فرهنگی مثل ترجمهی کتاب و مقاله یا تحقیق و مطالعهی میدانی در موضوعی خاص، استخدام میکنند و از این طریق جیره و مواجب این قماش از مزدوران حکومت در خارج از کشور را به آنها میرسانند.
یکی از فعالترین بنگاههایی که از طرف نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی در این عرصه مشغول به خدمت به فرقهی تبهکار است، مؤسسهی «ترجمان علوم انسانی» به ریاست آخوندی به نام «مرتضی روحانی راوری» است. این آخوند امنیتی همراه دوستش «شهاب اسفندیاری» (بازجو/ کارشناس فرهنگی و رئیس دانشگاه صدا و سیمای ج ا) در توییتر فعال هستند و تقریبا تمام این پاتریشیا ساداتهای تورنتونشین و شارلاتانهای چپنمای لندنی دائما توییتهای این دو جرثومه را بازنشر میکنند. موضوع وقتی جالبتر می شود که بدانیم «حسین درخشان» معلومالحال، رفیق دستهی دیزی مرتضی روحانی و شهاب اسفندیاری است. خوانندهی هوشیار اگر قدری وقت بگذارد و در توییتر همین مختصر اطلاعات و اسامی را جستجو کند، تا حدودی عمق فاجعه دستش خواهد آمد.
تکمله
اینکه همواره کسانی در هر فضای آزاد از امکانات موجود برای عقدهگشایی و حملات شخصی استفاده میکنند، موضوع جدیدی نیست. خطری که بسیاری از کاربران مشهور توییتر را همواره تهدید میکند این است که نمایش روی صحنه در این شبکهی اجتماعی را آنچنان جدی بگیرند که دنیای واقعی را فراموش کنند.
فضای توییتر فارسی، آخرالزمانی است. در چنین فضایی، انگار هر روز، روز داوری است. هر کاربر فعالی که آنجا حضور دارد باید موضع مشخص و روشن داشته باشد. این خصوصیت موجب شده که خطکشیها کم و بیش معلوم باشد. بنا بر ویژگی این فضا، هر گونه سخنی که ذرهای بوی تأیید فرقهی تبهکار از آن بیاید، خود به خود گویندهاش را در زمرهی هواخواهان جمهوری اسلامی قرار میدهد. اگر کسی در چنین فضایی ادعای بیطرفی یا مستقل بودن هم بکند، نه تنها جدی گرفته نمیشود بلکه خود به خود در شمار استمرارطلبان و حافظان وضع موجود قرار میگیرد. توییتر فارسی به وضوح به ما نشان میدهد که میان استمرارطلبی و براندازی راه سومی در کار نیست.
آقا جان
چرا “چپ نما” ؟
این حضرات مورد نظر جنابعالی رسما قانونا و حتی شرعا(!) با هر متر و معیاری که در نظر بگیری “چپ” هستند
“چپ” کذایی را هم مانند “اسلام” عزیز تبدیل به اسطوره ای نکنید که خودش عیبی ندارد و هر عیب که هست جمله از چپول بازی ماست.
مثل همیشه عالی و پربار بود جناب مصدقی. کاش همه اندیشمندان اپوزیسیون مثل شما جسارت بیان حقیقت را داشتند. مقالات شما هم روشنگر هم عمیق و هم زیبا هستند. قلمتان استوار باد
آقای مصدقی ممنون.
همه « تاملات بهنگام» آقای مصدقی شیوا و پر مغز و آموزنده اند .
با سپاس فراوان از نویسنده گرانمایه و کیهان لندن که این نوشتار های ارزنده را در دسترس همگان میگذارند .
مقاله خیلی خوبی بود مرسی