کوروش گلنام – سالها پیش نگارنده (بدون هیچ ادعایی) پیشنهادی برای تشکیل یک صندوق گردآوری یاریهای مالی در برونمرز برای یاری به ایرانیان و کوشندگان در درون ایران به میان آورد تا بتوان به خانوادههای زندانیان (چه سیاسی و چه عادی)، دانشجویان مبارز، اعتصابکنندگان همچون کارگران، آموزگاران، و یا کامیونداران اعتصابی گرفتار تا آنجا که شدنی باشد یاری رساند و همراهی و پشتیبانی کرد.
گرچه هم در درون و هم بیرون از ایران این پیشنهاد مورد توجه شماری قرار گرفت ولی چون موردهای دیگر، در عمل کمتر کسی پا به میدان گذاشت. آماری در دست نیست ولی امروز شاید دست کم چهار تا پنج میلیون ایرانی در برون مرز باشند. آیا ده هزار یا بیست هزار تن در بین این چند میلیون ایرانی نیستند که بتوانند ماهی پنج یا ده دلار به چنین حسابی واریز کنند؟ حساب کنید اگر ما ده سال پیش این حساب را باز کرده بودیم و برای نمونه تنها ده هزار ایرانی ماهیانه پنج یا ده دلار به این حساب ریخته بودند امروز چه سرمایه فراوانی برای یاری به خانوادههای اعتصابکنندگان و زندانیان در دست داشتیم؟
پیشینه
در اینجا میباید هم از سرپرست آن زمان وبسایت «کوروش» جناب هراتی نژاد در هُلند یاد کنم که آماده همه گونه همکاری بود و هم از زندهیاد داریوش کارگر که با وجود بیماری شدید، مدتی در شهر اُپسالای سوئد دراین راه وقت گذاشت که شوربختانه کوشش ایشان هم به جایی نرسید. من شرح ماجرا را پیش از این نوشتهام و اینک تنها یادآور میشوم که خود چندین ماه به دنبال یافتن راهی برای گشودن چنین حساب بانکی بودم ولی چون میزان مالیات در سوئد بسیار بالاست بنا بر راهنمایی سرپرست اقتصادی بزرگترین بانک آن زمان سوئد «اسپاربانکن» که تنها راه را برای دادن کمترین مالیات و یا معاف شدن از دادن مالیات، گشایش حسابی به نام یک انجمن میدید، با سرپرست انجمن «عفو بینالملل» در شهری که ساکن هستم به توافق رسیدیم که حسابی به نام این انجمن باز شود؛ حتا یک جلسه نشست نیز در بانک داشتیم. آنچه سبب شد که این حساب گشوده نشود، مخالفت دفتر مرکزی عفو بینالملل در استکهلم بود که در نامهای انجام این کار را در راستای سیاست عفو بینالملل به عنوان سازمانی غیرسیاسی ندانسته و در نتیجه نتوانستیم این حساب را باز کنیم. چون زندهیاد داریوش کارگر در اُپسالا انجمنی داشتند من با ایشان تماس گرفتم که با آغوش باز پذیرفتند ولی گویا در آنجا نیز پشتیبانیای انجام نگرفت و کار به بنبست رسید. این شرح کوتاه ماجرا بود ولی:
هنوز مجال هست
هنوز هم اگر این کار شکل بگیرد دیر نیست و میتوان آن را به سرانجام رساند. من خود نخستین کسی خواهم بود که ماهیانه به این حساب پول واریز کنم. آنچه نیاز است وجود چند هممیهن درستکار و عاشق است که این صندوق را به وجود بیاورند. شورای پیشنهادشدهی «دوران گذار» اگر شکل بگیرد و بخواهند، شاید بتوانند این کار را به انجام برسانند. یا جوانان پرشور ایرانی در بیرون از میهن که گروه و انجمنی دارند، در هر کشوری که باشد، میتوانند این صندوق را به وجود بیاورند. کار تنها میباید بر شانه کسانی استوار شود که مورد اعتماد کامل بوده و حسابِ کارِ هر تومان گردآوری شده و در جایی هزینه شده را هر یک یا دو ماه با امانت و درستی اعلام کنند. آیا این کار که به گونهای میتواند همبستگی و یاری هر چند اندک به همه کوشندگان و تلاشگران در ایران باشد، برای حتا بخش کوچکی از میلیونها ایرانی در بیرون از کشور ناشدنی است؟ پس این همه ادعاهای آزادیخواهی در بیرون از کشور در کجا میگنجد؟ یک بار به یک کار عملی هماهنگ بدون درگیریهای ایدئولوژیکـ سیاسی، که سازماندهی گستردهای هم نمیخواهد، دست بزنیم شاید بتوانیم همراه با هم یک گام درست برداریم و در این اوضاع سخت و کمرشکن اقتصادی در ایران، به شماری از مردم گرفتار و مبارز ایران یاری برسانیم.
هم میهن گرامی، عاشق ایران، با سپاس از توجه شما
اگر پولی گرد آوری شود، راه رسیدنش به ایران نیز با وجود تحریم ها فراهم می شود. گام نخست این است که چند جوان برومند ایرانی دست بکار شده و کمر همت ببندند. سود دیگر این کار گامی است در راه همبستگی بیشتر بین همه ایرانیان برای رهایی از وضع موجود است.
پیروز باشید
فرض کنیم که این حساب بانکی با مبلغی کلان در آن موجود است . سئوال: چگونه میخواهید با وجود این تحریم های بانکی این مبالغ را به ایران برسانید؟