از نان تا هنر همه چیز سیاسی است

- نمایش «سرزمین‌های تبعیدی تارا-ب» روایت قدیمی کسانی است که ناپدید شده‌اند. در ایران نیز عده‌ای ناپدید شده‌اند. پس بخشی از ایران هم با آنان ناپدید شده است و تا وقتی که آنها پیدا نشوند و ماجرایشان به انجام نرسد این داستان ادامه خواهد داشت.

یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ برابر با ۲۵ نوامبر ۲۰۱۸


کتایون حلاجان – «سرزمین‌های تبعیدی تارا- ب» ( Territoires Exilés Tara-B ) نام نمایشنامه تازه کاظم شهریاری است که این روزها در پاریس به روی صحنه رفته  و روزهای پنجشنبه و جمعه و شنبه تا ١۵ ماه دسامبر ۲۰۱۸ در پاریس به روی صحنه خواهد رفت.

این نمایش داستان ناپدید شدن مردی با نام «مارا-زد»  « Mara-Z» است. داستان در منطقه گالا مستعمره اتیوپی که خود مستعمره ایتالیا است در سرزمین ابیسینی  Abyssinieاتفاق می‌افتد. مارا- زِد در سال ١٩٣۵ باور دارد که می‌تواند در مقابل پادشاه مستبد بایستد. فعالیت‌های او که در جستجوی آزادی است سرانجام او را مجبور به ترک میهنش می‌کند و وی رهسپار ایتالیا می‌شود. کشوری که درآن زمان زیر سلطه فاشیست‌ها به رهبری موسولینی Mussolini اداره می‌شد. داستان عبور این مرد، از دنیایی پیدا به دنیایی ناپیداست. او در این سفر ناپدید می‌شود! در این نمایش ما با نوه او همراه می شویم تا نشانه‌هایی از وی پیدا کنیم.

کاظم شهریاری راه بسیاری را پیموده تا امروز بتواند به عنوان هنرمندی مستقل در پاریس صدای «سرزمین‌های تبعیدی» را به گوش دیگران برساند. او هر سال یک و یا دو اثر نمایشی را با بودجه‌ای محدود به روی صحنه می‌برد.

کاظم شهریاری در گفتگو با کیهان لندن می‌گوید: «طبیعی است که من برای کسب درآمد مهاجرت نکرده‌‌ام آن هم به فرانسه، کشوری که بنیانگذار برده‌داری است. نا گفته نماند که این  مسئله اهمیت کمتری پیدا می‌کند چون من خود را جزیی ازوارثان کمون پاریس می‌دانم. هویت من در عدم هویت من است. این یک اندیشه فلسفی است و توضیح آن در دو دقیقه ساده نیست. وقتی شکسپیر در جوانی اندیشه مرا به آشوب می‌کشاند بدین معنی است که شکسپیر جزیی از شخصیت من است. شما اگر یک پزشک هستید فقط کودکان محله خود را مداوا نمی‌کنید؛ پزشک باید تفکر مداوای بین‌المللی انسان را داشته باشد. هنر و هنرمند نیز مصداق همین مثال است…»

کاظم شهریاری اضافه می‌کند: «همه چیز سیاسی است؛ از نان تا هنر. و هنر هم مانند زبان یک وسیله بیش نیست. ما در هنر به دنبال شرح نیازهای وجود خود هستیم. سالیان دراز به ما می‌آموختند : اگر کسی نوشتاری را منتشر نکرده است حتما استعداد لازم را نداشته. این را کسانی می‌گفتند که در اصل از «عقده از ما بهتران» رنج می‌بردند زیرا هر چه شما بنویسید ارزش خواندن دارد. چه منتشر بشود چه نشود! زمانی که می‌نویسید در حقیقت درگیر ترجمه دنیای درونی خود شده‌اید. دنیایی که شما نیاز به مطرح کردن آن دارید. چه زیباست اگر بتوانیم از این زاویه به یک نوشته بنگریم.»

کاظم شهریاری ادامه می‌دهد: «یکی از داستان‌هایی که در جوانی تاثیر بسزایی در  زندگی من گذاشته و آن را به نوعی دگرگون کرده داستان مردی یونانی در ٢۵٠٠ سال پیش است. این مرد روزی متوجه تغییر طول سایه‌ها در فصل‌های مختلف می‌شود. کنجکاوی وی از جایی شروع می‌شود که می‌بیند سایه درخت روبروی او در تابستان در ساعت ۶ بعد از ظهر در آنجایی نیست که در همان ساعت در زمستان است. و به اینگونه چراهای او آغاز می‌شود و شروع  به نوشتن، تحقیق و کنکاش می‌کند و همین تبدیل می‌شود به کار سالیان دراز این شخص. او چوبه‌هایی را در نقاط مختلف می‌کارد و سایه‌های آنها را در فصل‌ها مختلف اندازه می‌گیرد. امروز می‌توانیم بگوییم که کار او پایه‌های اساسی دانش اخترشناسی است. زمانی که این داستان را شنیدم از خودم پرسیدم این آدم چه دردی داشته است؟! انگیزه کنجکاوی او از کجا آغاز می‌شود که سایه‌ها روند نشستن و نوشیدن و خوردن و خوابیدن او را می‌آشوبند؟! این داستان تمام زندگی مرا هم تا به امروز بی‌تاب کرده است بطوری که هنوز هرگاه به اسم این انسان می‌اندیشم رعشه‌ای در تنم می‌افتد. هنوز این پرسش من که چه انگیزه‌ای باعث می‌شود که فردی به دنبال سایه‌ها به راه بیافتد پاسخ لازم خود را نیافته است. گر چه خوب می‌دانم که این همان کنجکاوی بشری است. همان چیزی که ناظم حکمت در اواخر عمرش چنین تفسیرکرد: «تنها یک درد دارم، اینکه دیگر کنجکاو نیستم» و در واقع او در سوگ این بود که پیش از آنکه بمیرد مرده باشد.»

کاظم شهریاری تاکید می‌کند: «کار تئاتر نوعی کنجکاوی در راه زایش تفکر است. هنر رسالتش در اینجاست که مسئولیت و شعاع تفکر را به جایی برساند که یک سوال مطرح شده جواب خود را در مجموع جواب‌های داده شده بیابد. در این حوزه است که معنایی که به زندگی می‌دهیم شعله مرکزی زندگانی اجتماعی ما خواهد شد. پس تمام جواب‌ها برای پاسخی هوشمندانه به آن سوال، جواب‌هایی لازم‌اند. از نظر من جواب یعنی جمع تمام جواب‌ها. می‌گویند مردم هیچگاه اشتباه نمی‌کنند و این بسیاردرست است؛ اما اضافه می‌کنم که توده‌های رهبری‌شده اشتباه می‌کنند زیرا نه تنها در این رهبری آنها تبدیل به یک وسیله ساده می‌شوند بلکه در همان حال تنوع خود را از دست داده و تفکر خود را نیز پایمال می‌کنند.»

این کارگردان تئاتر در ادامه می‌گوید: «زندگی این است که ما مدام یک لاشه‌ای را با خود حمل می‌کنیم و تا این لاشه را از خود جدا نکنیم بوی تعفن او را با خود همراه داریم. در نمایش «سرزمین‌های تبعیدی تارا-ب» در هتلی که مارا-زد ناپدید شده است یک لاشه صد ساله وجود دارد و با وجود گذشت زمان هنوز در اتاق این هتل بوی تعفن به مشام می‌رسد (البته باید دماغ لازم را برای حس این بو داشت). زمانی که آقای نلو (Nello یکی از شخصیت‌های نمایش) در این هتل اقامت می‌گزیند. لاشه را نه تنها بو می‌کند بلکه آن را حس می‌کند، آن را می‌شنود و جستجو می‌کند و سرانجام می‌یابد. زمانی می‌توان از بوی تعفن لاشه راحت شد که آن را پیدا کرد، مطرح کرد، غبار از آن گرفت با آن یک فنجان قهوه خورد و در کنارش گریه سر داد و فصلی را به پایان برد. ما آدم‌ها حیواناتی خشونت‌آموخته- خشونت‌آموز و به نوعی آشنا با جنایتیم؛ و هنر تئاتر نباید این را فراموش کند. ترس‌های ما، اندوه‌های ما و حتی توحش‌های پنهان ما در قلب نزدیکانمان و فرزندانمان نفوذ می‌کنند.»

کاظم شهریاری می‌گوید: درواقع نمایش «سرزمین‌های تبعیدی تارا-ب» داستان مردی هنرمند و آزادیخواه است که هنر همراه اوست، و تفکر بدون هنر معیوب است. تنها از طریق هنر می‌توان به تفکر رسید و هنرمندانه باید فکر کرد. چرا که درون هر انسان یک هنرمند نهفته است. مسئله آزادی مهمتر از نان است؛ مسئله‌ای که تمام دیکتاتورها و حتی جمهوریخواهان و دموکرات‌ها گاهی مطرح می‌کنند… مضحک است… آنها می‌گویند که مسئله اساسی همان مسئله نان است… پس نان‌تان را بخورید و بس. در صورتی که اگر شما آزاد نباشید آن نانی که می‌خورید معجونی است و شما را به حیوان مبدل می‌کند. این کنجکاوی است که باعث می‌شود که انسان در چاله‌هایی که دیروز افتاده دوباره فرو نیافتد و تبدیل به مصرف‌کننده نشود.»

به گفته‌ی این هنرمند «ما در عصری زندگی می‌کنیم که نمی‌توانیم نسل‌ها را به حال خویش رها کنیم. در نمایش «سرزمین‌های تبعیدی تارا-ب» می‌بینیم که نوه‌ی مردِ ناپدیدشده (مارا-زد) به دنبال حقیقت که بخشی از معنای زندگانی اوست می‌گردد. او روایتی را مطرح می‌کند که در مقطعی شکسته شده اتفاق افتاده است. و راهی نیست؛ این روایت امروز باید به انجام برسد. این روایت روایتی تازه نیست. در ایران نیز عده‌ای ناپدید شده‌اند. پس بخشی از ایران هم با آنان ناپدید شده است و تا وقتی که آنها پیدا نشوند و ماجرایشان به انجام نرسد این داستان ادامه خواهد داشت.»

کاظم شهریاری درباره این بخش که از شعری از ناظم حکمت الهام گرفته است می‌گوید: «روایت این است که ناظم حکمت یک روز  نامه ای از یک رفیق ایتالیایی دریافت می کند. این نامه شرح یافتن چند شعر در کشوی میز در یک اتاق است. او می‌نویسد در هتلی که اقامت دارم دست‌نوشته‌ای پیدا کرده‌ام که حاوی چند شعر است که ظاهرا مردی برای همسر خود نوشته و این مرد به گفته  زن نگهبان هتل دو روز پیش اعدام شده است. داستان «تارا- ب» از دل این چهار شعر در آمده و اکنون شما آن را روی‌ صحنه کارگاه هنر نمایش ( Art Studio Théâtre) می‌بینید.»

در پایان کاظم شهریاری اضافه می‌کند: «شروع ها برای من اهمیت ویژه‌ای دارند زیرا هر شروعی پایانی می‌باید. اگر چیزی شروع شد بدین معنی است که نیازی هست پس بنابراین باید آن را تا پایان دنبال کرد و پایان به معنای مرگ نیست بلکه به معنای آغاز دیگری است. پایان مانند زندگی است. اگر شما به من زندگی می‌دهید من باید روندی را طی کنم  پیر بشوم و بروم. رفتن من هم جا و هم مشغله‌هایی برای تو باقی می‌گذارد. اگر بر گردن جوانی یا کسانی طناب دار انداخته‌ایم، هیچ مقوله‌ای و هیچ فلسفه‌ای و هیچ تزویر و حیله‌ای قادر به حل این بغرج نخواهد بود. جدا از این امر که این ننگ تا ابدیت تاریخ آرامش نخواهد یافت.»

کاظم شهریاری تصمیم دارد دو بخش دیگر این تریلوژی (trilogie) را نیز به روی صحنه ببرد. بخش نخست آن «سرزمین‌های تبعیدی  تارا-ب» در آفریقا (اتیوپی) زادگاه انسان آغاز می‌شود.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=137321