وضعیت کنونی و چشم‌انداز افغانستان در گفتگو با دکتر عبدالخالق لعل‌زاد

- لعل‌زاد: ما وقتی از کارزار انتخاباتی عبدالله عبدالله حمایت کردیم، می‌خواستیم که مرز‌های قومی‌ و زبانی را بشکنیم و سیاستی مدرن پیاده کنیم. ما فکر می‌کردیم با حمایت از عبدالله عبدالله یک آشتی ملی به وجود خواهد آمد. ولی عبدالله با وجود کامیابی در انتخابات نتوانست از رأی مردم استفاده کند و یا از تقسیم قدرت که آمریکایی‌ها هم تضمین‌اش کرده بودند استفاده نکرد و قدرت اصلی انحصاراً در دست اشرف غنی ماند. در جواب ما هم که می‌پرسیدیم ما به شما اعتماد کردیم چرا حق مردم را نمی‌گیرید، عبدالله یگانه بهانه‌اش این بود که نمی‌خواهد اوضاع کشور بحرانی شود!

سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۹۸ برابر با ۲۶ مارس ۲۰۱۹


پس از سال‌ها حکومت نامتعارف، قرون وسطایی و بنیادگرای طالبان، افغانستانی‌ها  بیشتر در شهرهای از قید و بند‌های تعصب مذهبی آزاد و شاهد تحولات اجتماعی و فرهنگی هستند.  ولی متاسفانه در مناطق روستایی و دورافتاده، خطر طالبان و داعش  همچنان به قوت خود باقی و در ماه‌های اخیر تشدید نیز یافته است. تعصبات مذهبی و قرون وسطایی حکومت مرکزی را به چالش کشیده و خطر جدی برای دولت این کشور به شمار می‌رود. کار به جایی رسیده که آمریکا نیز تقریبا امید به تحول مثبت در افغانستان را از دست داده و زلمای خلیلزاد از طرف این کشور مشغول مذاکره با طالبان است.

کابل؛ ۱۹ ژانویه ۲۰۱۹

بر کسی پوشیده نیست که بهبود وضعیت و ایجاد ثبات سیاسی در افغانستان تاثیر مثبت بر اوضاع کشورهای منطقه از جمله ایران خواهد داشت. برای بررسی وضعیت کنونی افغانستان با دکتر عبدالخالق لعل‌زاد یکی از فعالان سیاسی و فرهنگی جامعه افغانستان در لندن گفتگو کرده‌ایم.

– دکتر لعل‌زاد، بحران افغانستان در کجا ریشه دارد که همچنان گرفتار نیروهای بنیادگراست؟

عبدالخالق لعل‌زاد

-مشکلات و فجایع در افعانستان ریشه تاریخی دارد؛ اما از از زمانی تشدید گردید که کمونیست‌ها روی کار آمدند. پیش از به قدرت رسیدن کمونیست‌ها یک رژیم پادشاهی وجود داشت و بر یک کشوری حکومت می‌کرد که فقر و بیکاری در آن بالا بود، اما به هیچ وجه از نظر گستردگی تضاد‌ها قابل مقایسه با وضع کنونی نیست. بله، دیکتاتوری در کشور بود، ولی این قدر تعصب قومی‌ و زبان‌پرستی وجود نداشت. هیچ جامعه ای وجود ندارد که در آن فساد و فقر وجود نداشته باشد ولی درجه و اندازه آن مهم است. بعد از کودتا و با روی کار آمدن محمدداوودخان هیچ تفاوتی با زمان محمدظاهرشاه از نظر اجتماعی و اقتصادی به وجود نیامد و فقط شکل رژیم عوض شد. ناگفته نماند که داوود خان از بستگان و نزدیکان ظاهرشاه بود. هم در دوره پادشاهی و هم در زمان داوودخان، استخدام در ادارات دولتی به استثنای مقام‌های کلیدی تا اندازه زیادی به زبان و قوم وابستگی نداشت. یعنی هم پشتون استخدام می‌شد و هم من که از کوه‌های بدخشان آمده بودم توانستم به راحتی بر مبنای لیاقت خودم در دانشگاه استخدام شوم. ولی امروزه در افغانستان شما باید یک وکیل و یا وزیر را بشناسید تا بتوانید استخدام دولتی بشوید! حتی این در مورد یک کارمند ساده هم صادق است. به اطلاع شما برسانم که هرچند قدرت سیاسی واقعی در افعانستان همواره در دست پشتون‌ها بوده ولی زبان رسمی‌ در دانشگاه و ادارات دولتی و بازار، فارسی بوده است. پشتون‌ها شاید در روستا‌ها یا خانه‌های خود به زبان پشتو صحبت می‌کردند، ولی در بیرون از خانه و در کوچه و بازار و مدرسه و دانشگاه، فارسی صحبت می‌کردند.

یکی از بمب‌گذاری‌های طالبان در کابل

ولی از زمانی که کمونیست‌های طرفدار شوروی روی کار آمدند- ناگفته نماند که آنها کمونیست‌های طرفدار چین را نابود کردند-  معیار‌ها کاملاً عوض شد. شما با عضویت در حزب می‌توانستید نردبان ترقی اجتماعی را طی کنید. دانش و اطلاعات و اینگونه چیز‌ها دیگر معیار نبود. استاد دانشگاه باید عضو حزب می‌بود! امکان گرفتن بورسیه نبود مگر اینکه عضو حزب باشید. «حزب دموکراتیک خلق» از دو جناح تشکیل شده بود که جناح «پرچم» آن ریشه شهری داشت و جناح «خلق» دارای منشاء روستایی بود. هرچند که هر دو طرفدار شوروی بودند و سیاست‌های دیکته شده از طرف شوروی را اجرا می‌کردند. حضور کمونیست‌ها در قدرت و پشتیبانی شوروی از آنها باعث برآمدن حرکت مسلحانه «مجاهدین» و حمایت غرب از آنها در دوران «جنگ سرد» شد. کمونیست‌ها و روس‌ها می‌خواستند افغانستان را با زور و شتابان  به جلو هُل دهند که این قهراً نتیجه‌ی عکس داد و تمایلات ارتجاعی را، به‌خصوص در میان مردم مناطق روستایی، تقویت کرد که این نیز به پیچیدگی وضعیت افزود. جامعه افغانستان باید با  حرکت ارگانیک و بدون  شوک و ضربه‌های ناگهانی راه پیشرفت خود را پیدا می‌کرد.

– از آن کودتا و روی کار آمدن کمونیست‌ها و مبارزات مجاهدین و حکومت طالبان سال‌ها گذشته. وضعیت کنونی چگونه است؟

-در حال حاضر وضعیت در افغانستان دقیقاً مانند همان دوره‌ای است که روس‌ها به افعانستان آمدند که سوسیالیسم را از بالا بنا کنند! ولی از یکطرف سطح زندگی پایین مردم و مداخلات غربی‌ها نگذاشت که آنها به آرمان‌هایی که داشتند- مانند رسیدن به آب‌های گرم- دست پیدا کنند و عقب‌ماندگی فرهنگی نیز باعث نفوذ نیروهای افراطی مذهبی شد و روس‌ها بعد از ۱۰ سال و دادن تلفات و تاوان‌های زیاد دیدند که نمی‌توانند به این وضع ادامه دهند و تصمیم به خروج آبرومندانه از افعانستان گرفتند. شوروی ببرک کارمل را دور نموده و محمد نجیب‌‌الله را روی کار آوردند. نجیب ۴ سال مقاومت کرد.

محمد نجیب‌الله

اگر نجیب مسائل قومی‌ و تضاد بین تاجیک‌ها و پشتون‌ها را دامن نمی‌زد، به احتمال زیاد می‌توانست به حکومت خود ادامه دهد. ولی در گیر و دار بحران، جناح پشتون حزب تصمیم به تماس با حزب اسلامی گلبدین حکمتیار گرفت. از سوی دیگر تاجیک‌های فارسی‌زبان حزب با احمد شاه مسعود تماس برقرار کردند. یعنی «حزب دموکراتیک خلق» عملاً  به دو جناح قومی/ زبانی تقسیم شد. پس از سقوط کمونیست‌ها هم کشمکش بین تاجیک‌ها و پشتون‌ها تشدید شد و اکنون به نقطه‌ی اوج خود رسیده بطوری که برای انسجام و تمامیت ارضی افغانستان بسیار خطرناک است.

– ولی دکتر لعل‌زاد، چند سال پیش در زمان انتخابات ریاست جمهوری فضای امیدوارکننده‌ای حاکم بود. اینطور نیست؟

-ما در زمانی که در لندن از کارزار انتخاباتی عبدالله عبدالله با توجه به همکاری او با احمد شاه مسعود حمایت کردیم، می‌خواستیم که مرز‌های قومی‌ و زبانی را بشکنیم و سیاستی مدرن پیاده کنیم و این نگاه عامیانه‌ی حاکم را که فقط هم‌قوم و هم‌زبان خوب است و «غیرخودی» اصلاً آدم نیست را به چالش بکشیم. در اینجا از مادری تاجیک و پدری پشتون بودن عبدالله به ما در پیشبرد کارزارمان کمک می‌کرد.

عبدالله عبدالله

ما فکر می‌کردیم با حمایت از عبدالله عبدالله یک آشتی ملی به وجود خواهد آمد. ولی عبدالله با وجود کامیابی در انتخابات نتوانست از رأی مردم استفاده کند و یا از تقسیم قدرت که آمریکایی‌ها هم تضمین‌اش کرده بودند استفاده نکرد و قدرت اصلی انحصاراً در دست اشرف غنی ماند. در جواب ما هم که می‌پرسیدیم ما به شما اعتماد کردیم چرا حق مردم را نمی‌گیرید، عبدالله یگانه بهانه‌اش این بود که نمی‌خواهد اوضاع کشور بحرانی شود.  این مماشات چهار سال و نیم است که همچنان ادامه دارد و لویه جرگه‌ای هم که قرار بود تشکیل شود و قانون را عوض کند هنوز که هنوز است، تشکیل نشده!

اشرف غنی

– آیا در افعانستان در کنار تقسیم‌بندی قومی/ زبانی تقسیم‌بندی مذهبی هم اوضاع را پیچیده‌تر می‌کند؟

-تقسیم بندی قومی/ زبانی از زمان کمونیست‌ها شدت پیدا کرد. با سقوط کمونیست‌ها به وحدت دینی– مذهبی هم خدشه وارد شد و تضادی که از آن صحبت کردیم وارد گروه‌های مجاهدین شده و تشدید گردید. ما می‌خواستیم جامعه‌ای مدرن و فارغ از تضادهای قومی‌ و زبانی بسازیم که نشد. البته طالبان که اسلام دیگری جز اسلام خودشان را قبول ندارند و پیروان ادیان دیگر را کافر می‌دانند با این دیدگاه‌های افراطی اوضاع را در افغانستان پیچیده‌تر کرده است.

– آیا نیروهایی در جامعه مدنی در افعانستان وجود دارند که کمک کنند تا گرهی از کار گشوده شود؟ می‌دانیم که در خارج از کشور وجود دارند ولی در داخل چطور؟ ما وقتی به افغانستان نگاه می‌کنیم می‌بینیم که در سال‌های اخیر از نظر اجتماعی و فرهنگی گام‌های بلندی برداشته شده. آیا این امر بر اوضاع سیاسی تاثیر مثبت نگذاشته است؟

-متاسفانه نه؛ اوضاع تیره و تار است. ببینید، شما در ایران یک قدرت استبدادی منسجم و قوی متکی بر درآمد نفت و گاز دارید که بطور سیستماتیک سرکوب می‌کند. در افغانستان ما دولتی داریم که خارجی‌ها نصب‌اش کرده‌اند و پشتوانه مالی داخلی ندارند. اگر پشتیبانی خارجی قطع شود، دولت در عرض یک هفته سقوط می‌کند زیرا پایگاه مردمی‌- اجتماعی ندارد.

– اوضاع واقعا ملتهب و بغرنج است. حالا هم گفته می‌شود که آمریکا قصد بیرون آمدن از افغانستان را دارد.

-آمریکایی‌ها در حدود ۱۸ سال، میلیارد‌ها دلار به افغانستان تزریق کردند.  ولی هیچ نتیجه‌ی مثبتی از این همه هزینه نگرفته‌اند. حالا ترامپ که تاجر است می‌گوید ما ۱۸ سال تمام خرج  کردیم و نتیجه نداد، پس حالا افغانستان را ترک می‌کنیم. او گوشش بدهکار حرف‌های قلمبه سلمبه‌ای نیست که افغانستان از نظر ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک اهمیت دارد. آمریکا سالانه ۵۱ میلیارد دلار خرج افغانستان می‌کند.  افغانستان تولیدی ندارد که برای کشور ایجاد درآمدی کند که قابل توجه باشد. نیرو‌های امنیتی افغانستان سالانه ۶ میلیارد دلار هزینه دارند در حالی که درآمد ناشی از تولید داخلی به زحمت به  ۲ میلیارد دلار می‌رسد.

زلمی خلیلزاد

– ولی اگر آمریکا از افغانستان بیرون برود، برای همه مردم افغانستان خطرناک نیست؟

-هر کس از زاویه منافع خودش به قضایا نگاه می‌کند. اگر از زاویه منافع آمریکا نگاه کنیم می‌بینیم که آمریکا این وسط همه‌اش زیان کرده. برای کشوری که چندین هزار کیلومتر آنطرفتر است هفته‌ای یک میلیارد دلار هزینه می‌کند! ترامپ می‌گوید که این وسط نفع من چیست؟ بعد از ۱۸ سال وضع یک درصد هم بهبود پیدا نکرده. اگر افغانستانی‌ها همدیگر را می‌کشند به آمریکا چه مربوط است؟ شوروی هم ۱۰ سال در افغانستان حضور داشت و هزینه کرد، هیچ تغییر مثبتی ندید که هیچ بلکه عقبگرد هم دید. و اکنون دیگر نمی‌توان انتظار داشت که خارجی‌ها هم هزینه کنند و هم خون جوانانشان در افغانستان ریخته شود.

– پس دوباره بر می‌گردیم به ریشه‌های تاریخی…

-بله، افغانستان یک کشور ساختگی به دست روس‌ها و انگلیس‌هاست به این دلیل که می‌خواستند یک سرزمین حائل بین خود ایجاد کنند تا برخورد میان خودشان پیش نیاید. مخصوصاً انگلیسی‌ها نمی‌خواستند که با جلوتر آمدن روس‌ها به طرف آب‌های گرم، مستعمره پُر ارزش آنها، هندوستان، تهدید شود. روسیه و بریتانیا این محدوده جغرافیایی را از بدنه ایرانِ کهن، مرزبندی کرده و نام آن را افغانستان گذاشتند که چهار قوم بزرگ تاجیک، هزاره، پشتون و ازبک در آن زندگی می‌کنند، ولی حاکمیت را به قوم افغان/ پشتون سپردند. یعنی مرز‌های جغرافیای افغانستان کنونی (منطقه/ دولت حائل) در زمان امیر عبدالرحمن خان (۱۸۸۰ – ۱۹۰۱) شکل گرفت و استقلال آن در زمان امان‌الله شاه (۱۹۱۹ – ۱۹۲۹) حاصل شد.  دقیق‌تر بگوییم تا آن زمان ما در تاریخ کشوری به نام افغانستان سراغ نداریم. عامه‌ی مردم این سرزمین‌ها خود را همواره ایرانی و یا خراسانی دانسته‌اند. شاهد آنکه وقتی محمود افغان صفویه را ساقط کرد، خود را شاه ایران اعلام نمود. اما حاکمان افغانستان با تشدید مسائل قومی‌– زبانی این کشور را در پرتگاه سقوط قرار داده‌اند.

– نقش جمهوری اسلامی در ایران و حکومت پاکستان چیست؟

-به دلیل پیوند‌های تاریخی که گفتم، ایران شناخت نسبتاً عمیق‌تری از روس‌ها و آمریکایی‌ها نسبت به افغانستان دارد و بازی ماهرانه‌تری می‌کند. ایرانی‌ها شناختی واقعی‌تر از جایگاه و توان نیرو‌های داخلی  دارند و می‌دانند چه کسانی بازیگر اصلی در قدرت هستند. ولی با وجود این، نگاه ایران به افغانستان بسیار ایدئولوژیک و سیاسی است تا  تاریخی و فرهنگی. مثلاً در این میان به هزاره‌ها، به عنوان شیعه، توجه بیشتری می‌کند تا فارسی‌زبانانی که سنی هستند. بطور مشخص‌تر به احمد شاه مسعودی که پیشرو بود توجه نکرد و از او حمایت نکرد هرچند که او فارسی‌زبان بود.

شاه مسعود

و اما در مورد پاکستان بگویم که حاکمان پشتون افغانستان ادعا می‌کنند که با پشتون بودن قسمتی از جمعیت پاکستان بیش از نیمی‌ از پاکستان مال ماست! آنها امیدوار هم بودند که با کمک آمریکا، پاکستان را منزوی و یا تجزیه کنند که نشد زیرا آگاهی ملی در پاکستان بالاتر است و همزیستی اقوام مختلف در آن کشور انسجام بیشتری دارد. تبعیض و امتیاز دادن به یک قوم زمینه‌های تجزیه را فراهم می‌کند.

– آیا درست است که ایران خودش را با طالبان پشتون نزدیک کرده و مذاکراتی انجام داده است؟

-البته به نظر من اگر دولتی که خواستار ایفای نقش سیاسی در منطقه است با هر کسی، از جمله طالبان، می‌تواند مذاکره کند. ولی من فکر می‌کنم  که ایران در مرحله‌ای است که با توجه به منافع خودش دارد اوضاع را سبک و سنگین می‌کند و لزوماً با طالبان مذاکرات پیشرفته نداشته است. می‌دانیم که طالبان را پاکستان پشتیبانی می‌کند و پیچیدگی قضیه در آنست که پشت سر پاکستان هم عربستان سعودی قرار دارد. یعنی تنش و رقابت ایران و عربستان سعودی در پیچیدگی و تشدید تضاد‌های افغانستان نقش دارد.

– در مورد چشم‌انداز خروج آمریکا از افغانستان چه فکر می‌کنید؟

-گفتم که در مرحله فعلی آمریکا علاقه و امید خود را نسبت به آینده‌ی افغانستان از دست داده. روسیه هم با توجه به تجربه‌ی دردناک خود در افغانستان دیگر توجه زیادی به این کشور ندارد.  وضعیت در داخل افغانستان از نظر تضاد‌های قومی‌ و زبانی تشدید شده و طالبان هم در مناطق روستایی جولان می‌دهند. در این میان پاکستان با اهرم طالبان کنترل اوضاع را تا حد زیادی در دست دارد. دولت هم توان ایجاد ثبات را ندارد. مردم هم در این میان هیچ کاری از دست‌شان بر نمی‌آید. هیچ نیروی پیشرو و دموکراتیک هم به شکل سازمانیافته وجود ندارد که بر روند تحولات تاثیرگذار باشد. این وضعیت بسیار خطرناک و مأیوس‌کننده است.  نقطه امید فقط نسل جوان و تحصیلکرده است که آنها هم هنوز سازمانیافتگی لازم را ندارند هر چند که ظرفیت‌اش را دارند. دیگر به نسل گذشته، بخصوص کسانی که در قدرت هستند، امیدی نیست. آنها تنها کاری که کرده‌اند این است که با توسل به قدرت سیاسی ثروت به جیب زده‌اند.

اشرف غنی و عبدالله عبدالله

– چه سناریویی در شرایط موجود می‌تواند برای افغانستان مثبت باشد؟ گفتید که نسل جوان نقطه امید است ولی بدون تشکیلات و نیروی سیاسی است.

-ببینید، اشرف غنی نمی‌خواهد از قدرت کناره‌گیری کند و اگر انتخاباتی صورت گیرد، این احتمال وجود دارد که او بتواند با تقلب در قدرت بماند. این با وجود آنست که در حال حاضر خلیلزاد از طرف آمریکا با طالبان مشغول مذاکره است. همه چیز تابع نتایج این مذاکرات و چگونگی تصمیم و عملکرد آمریکاست. تصور نمی‌شود طالبان جانشین اشرف غنی باشد. ولی از اینکه طالبان چگونه در نظام نقش داشته باشند، شاید یک حکومت موقت به قدرت برسد تا زمینه را برای خروج آمریکا، آتش‌بس و انتخابات آینده فراهم سازد ولی همه اینها موضوعاتی است که حرف و سخن‌ها بر سر آنها جریان دارد.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=150762

3 دیدگاه‌

  1. هزاره

    زمانی که حکومت آخوندی به احمدشاه مسعود سلاح می داد تا در افشار هزاره ها را کشتار کنند یادت نمی آید؟ آدم دروغ و دو روی تا این اندازه؟ نیم هزاره ها هم سنی مذهب هستند که به خیر به بدنه اصلی چامعه هزاره می پیوندند.

  2. عسگرآقا

    …ادامه…
    به موجب این معاهده، دولت ایران تعهد می کند که هرات و تمام خاک افغانستان را تخلیه نماید و از هر ادعایی نسبت به حکومت خود در هرات، پایتخت خراسان و تمامی ” افغانستان ” دست بردارد. معاهده پاریس با میانجیگری ناپلئون سوم در ۴ مارس۱۸۵۷م. برابر با ۱۳ حوت ۱۲۳۵خورشیدی ما بین سفیران ایران و انگلیس در پاریس بسته شد. بدین وسیله با فروش هرات، سلطنت ننگین ناصرالدین شاه قاجار، قاتل امیر کبیر، توسط انگلیسیها برای ۵۰ سال تضمین گردید!…و اینگونه هرات از سر زمین خراسان جدا و برسمیت شناخته شد …

  3. عسگرآقا

    تاریخ: » معاهده پاریس«؛ جدا شدن افغانستان از ایران در سال ۱۲۳۵ شمسی!

    پس از سقوط صفویان هرات (پایتخت خراسان) به دست نادر شاه افتاد. پس از مرگ نادر، افغان‌ها بر هرات مسلط شدند. در دوران بازی بزرگ استعمار انگلیس، جاسوسان انگلیس در هرات فعال بودند و از جدایی هرات از حکومت ایران پشتیبانی می‌کردند. لشگریان ناصرالدین شاه هرات را محاصره و در سال ۱۲۷۳ ه. ق. این شهر را دوباره پس گرفتند. انگلیسیها که از این امر ناراضی بود، به ایران ” اعلان جنگ ” داده و جزایر ” خارک و بوشهر ” را به اشغال خود درآورد. این درگیری‌ ها منحر به شکست ایران می شود. مذاکرات صلح در پاریس و عقد معاهده پاریس … ادامه

Comments are closed.