ویکتوریا آزاد – خطاب به برخی رسانهها که دانسته یا نادانسته نقش جمهوری اسلامی را در برکناری بولتون از مقام مشاور امنیتی ملی امریکا تعیین کننده جلوه میدهند. آیا کنارگذاردن جان بولتون به دستور و اراده ترامپ ربطی به شروط جمهوری اسلامی برای مذاکره دارد؟
قبل از آنکه دلیل این اتفاق را جویا شویم جستجو کنیم که فرد منتخب کیست؟ ببینیم چارلی کوپرمن جانشین موقت بولتون نیمنگاه خوشی به جمهوری اسلامی دارد؟ آیا تفاوت ماهوی بین این دو هست؟ آیا مواضع کوپرمن نسبت به جمهوری اسلامی ملایمتر و یا صلحجویانهتر است؟
کوپرمن و فریدمن دو تن از مشاوران بولتون پیش از انتخاب ترامپ بهعنوان رئیس جمهور آمریکا همکاریهای نزدیکی با بولتون داشتهاند. در سال ۲۰۱۵ میلادی این ۳ نفر بنیاد موسوم به امنیت و آزادی آمریکا را پایهگذاری کردند، یک نهاد غیرانتفاعی با هدف تشدید تبلیغات و حمله به توافق هستهای با جمهوری اسلامی ایران. در مارس ۲۰۱۸ یعنی همان روزی که بولتون بهعنوان مشاور امنیت ملی آمریکا معرفی شد، این ۳ نفر یک نهاد غیرانتفاعی دیگر را موسوم به «مؤسسه برای تأمین امنیت آمریکا» تأسیس کردند.
بولتون در بیانیه ژانویه در کاخ سفید اعلام کرد: «چارلی کوپرمن بیش از ۳۰ سال مشاور من بوده است از جمله در دوران مسئولیت من به عنوان مشاور امنیت ملی رئیس جمهور ترامپ.»
کوپرمن که سابقه مدیریت در بوئینگ و لاکید مارتین را دارد، در «مرکز سیاست امنیتی» نیز فعالیت داشته است. این مرکز، یک اندیشکدهای است که سیاستهای ضد حکومت ایران را دنبال میکند.
کوپرمن در سپتامبر ۲۰۱۵ نامهای را که از سوی مرکز سیاست امنیتی تهیه شده بود، امضا کرد که در آن با توافق هستهای با رژیم ایران مخالفت و از اوباما خواسته شده بود که این توافق را لغو کند.
بنابراین با توجه به همسانی مواضع سیاسی کوپرمن و جان بولتون در ارتباط با حکومت ایران و با توجه به اینکه مواضع و تصمیمات ترامپ برآیندی از مشاورین و وزرا و کنگره امریکا و کارتلهای بزرگ است لذا برکناری بولتون ربطی به شرطگذاری نظام حاکم در ایران ندارد بلکه بر بستر اختلافات درونی ترامپ با کابینه خود شکل گرفته که هنوز هیچکس از این اختلافات دقیقا مطلع نیست ولی اختلافاتشان هر چه که هست این نیست که نمیخواهند جمهوری اسلامی برود!
سیاست جاى تعصب ها نیست. حتى سیاستمداران جمهورى اسلامى متعصب نیستند. کسى که مى نویسد، حتماً سیاستمدار نیست.
تاکتیک ها بر اساس شرایط زمانى و مکانى تعیین مى شوند.
جمهورى اسلامى نقش دارد و البته این به معنى پیروزى جمهورى اسلامى یا آمریکا نیست. این به معنى تلطیف شرایط است براى رسیدن به یک هدف.
ترامپ مانند اوباما در سطحى دیگر دو سیاست را موازى دنبال مى کند:
تبدیل جمهورى اسلامى به یک کشور نرمال و این یعنى جمهورى اسلامى منافع غرب را در تهدید قرار ندهد و غرب به سران جمهورى اسلامى کمک کند،
سرنگونى جمهورى اسلامى در صورت عدم پذیرش سیاست اول.
جمهورى اسلامى تلاش دارد که سیاست اول را نپذیرد زیرا خود را توانمند نمى بیند که در شرایط اول به حیات خود ادامه دهد و در نتیجه حیات خود را به چین و روسیه با بذل و بخشش بخشى از ایران بیشتر و بیشتر گره میزند.
غرب در دنبال کردن سیاست دوم همواره به اپوزیسیون جمهورى اسلامى نیم نگاهى دارد و اپوزیسیون هم چاره اى جز پذیرش این نیم نگاه ندارد.
با هر سیاستى بالا و پایین شدن شاید دلیلش حساس بودن بیش از نیاز باشد.
چون رژیم به بن بست رسیده برای نجات خود بهر خس وخاشکی دست می اندازه واز هر تغییر ی برای مقاصد سیاسی و امنیتی خود بهره برداری کند وهر نکته باعث میشه فضای امنیتی بسته تر و افراد بی گناهی بازداشت شوند و اتهام های واهی ومن درآوردی بانان و خانواده شان بزنند اینه که اصلا از ساز وکار سیاسی آمریکا اطلاعی ندارن