زمان فیلی- از بدو تاسیس شوم رژیم تروریستی جمهوری اسلامی در ایران، تمامی سرکردگان این حاکمیت واپسگرا، مدام پشت نام «مردم» سنگر گرفته و از جانبشان، هر آنچه خواستهاند میگویند و عمل نموده و به حساب آنان میگذارند.
استفادهی ابزاری از نام ملت ایران از سوی کارگزاران رژیم اسلامی، در حالی انجام میگیرد که مردم در طول چهل سال موجودیت اسلامگرایان در ایران، هرگز به حساب نیامده و هیچ نقشی در تصمیمگیریهای خرد و کلان در حیطهی شهری تا کشوری نداشته و ندارند.
ملایان حاکم با ترویج این تفکر اسلامی که آنان نمایندگان خدا در ایران هستند و در چنین جایگاهی مردم از هیچ حقی برخوردار نیستند و فقط ملزم به ادای تکلیف میباشند، هماره رفتار کرده و هرگاه نیز مورد سئوال گیرند، خود را موردِ انتخاب رای مردم قلمداد مینمایند!
جمهوری جنون اسلامی تا کنون بیشتر از هر کشوری به انتخابات پرداخته اما هیچکدام از این انتخاباتها در خدمت رفاه و زندگی و همچنین پیشرفتهای اجتماعی نبوده است. حاکمان دزدسالار در ایران، برگزاری انتخابات را تنها وسیلهای برای حفظ و «منافع نظام اسلامی» دانسته و از رای مردم برای صیانت از موجودیت و کسب مشروعیت خود بهرهبرداری میکنند.
انتخاباتهای ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر، همه و همه در زیر چتر الزامات رژیم اسلامی بوده و کسانی که میخواهند به این پستها وارد شوند، ملزم به پذیرش دفاع از چارچوب آن بوده و لاغیر علاوه بر اینکه پذیرفته نخواهند شد، با آنان تحت عنوان جاسوس و ضد انقلاب اسلامی برخورد میشود. این مقوله حتی در تمام امور استخدامی اداری- کاری صادق میباشد و در یک کلام، مردم برای تمام امورات روزانه، بدون هیچ سخنی خود را بایست مطیع بیچون و چرای ولایت فقیه بدانند.
از حیرتآورترین بخش رفتارهای بنیادگرایان اسلامی با مردم، سیاستهای خرابکارانه و تروریستی است که، تحت عنوان «صدور انقلاب اسلامی» به اسم ملت ولی، به کام و استمرار بقای خود انجام داده و بدنامیشان را در دنیا طی این سالها متوجه ملتی قرار دادهاند که هیچ نقشی در آن نداشته و ندارند.
در اولین اقدام، رژیم جمهوری اسلامی به رهبری روحالله خمینی، جنگ هشت سالهی خانمانسوز و بیدلیلی برمردم ایران تحمیل کرد که، آنان هیچ نقش و تصمیمی در آغاز و حتی پایانش نداشتند.
خمینی به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی جنگ را برای مردم ایران یک «نعمت بزرگ» تعریف میکرد، در حالی که مردم جز به نجات جان خود، اندیشهای در سر نداشتند به کشتار بزرگ مخالفان نیز در سایهی جنگ دست زد و بدین حربه، دوام خود را استحکام بخشید.
آنچه در جمهوری اسلامی رخ میدهد، تحت سایهی خفقان اطلاعاتی است. رژیم ملایان با در اختیار داشتن و کنترل تمامِ رسانههای داخل ایران، تمام وقایع روزانه را وارونه جلوه میدهد. رژیم اسلامی هرگز نه از تصمیمگیریهای خود به مردم رجوع میکنند و نه هرگز آمار و اخبار صحیح را به مردم منتقل مینمایند.
حاکمیت دوزخساز اسلامی همواره مردم و کشور را سپر دفاعی خود کرده، بدون اینکه کوچکترین اهمیتی برای چکونگی نگاه و نظر مردم قائل باشد. در واقع برنامههای رژیم ولایت فقیه به غایت این بوده تا با مشغول ساختن ملت به انواع مشغلههای روزانه تحت پروپاگاندای وسیع دروغین، جامعه را از هرگونه چرایی و اندیشیدن به ابتداییترین حقوق خود دور نماید.
بنبستِ جمهوری اسلامی یک قاعدهی هراسناک اجتماعی چنان ترویج داده که مردم آزادند سخن بگویند اما، آنچه فقط رژیم توحش میپسندد. بنابر همین خاطرست در جمهوری اسلامی انواع اقشار اجتماعی از فعالان محیط زیست فعالان فرهنگی- مدنی تا روزنامهنگار و حتی کارگر ساده در زندان تحت شکنجه بسر میبرند.
سطحِ سقوط آگاهیرسانی و سیاهنمایی، توسط تروریست جمهوری اسلامی در ایران تا حدی است که مردم هیچ اطلاعی از درآمدهای ملیِ حاصل از نفت و گاز و غیره و همچنین چگونگی هزینه نمودن آن توسط ملایان را ندارند و هیچ مرجعی نیز در اختیار آنان نیست.
مردم ایران تنها در شکل کلی میدانند که، رژیم جنایتکار تمام درآمدهای ایران را صرف تنشآفرینی در کمک به تروریستهای حزبالله در لبنان و طالبان در افغانستان، لشگرکشی به سوریه در حمایت از بشار اسد و دخالت در امور عراق، یمن، بحرین و دیگر کشورهایی در آفریقا و آمریکای جنوبی کرده که آنان هرگز در جریان نبوده و نیستند و هرگونه پرسش در این مورد از سوی هر کسی عقوبتی جانکاه در پی خواهد داشت.
رژیم تروریستی جمهوری اسلامی در ادامهی سیاستهای جنگطلبانه و خصمانهی خود، مردم و کشور ایران را در مقابل همسایگان قرار داده و با حملات موشکی به تاسیسات نفتی عربستان و کشتار معترضان در عراق، موجی از نفرت را علیه ایرانیان به وجود آورده است.
آنچه مشهودست مردم کشورهای دیگر، خرابکاریهای نابکارانهی جمهوری وحشت در دیگر کشورها را با نام «ایران» برجسته و نشانه میروند، در حالی که عامل و آمر تمام این اقدامات، رژیم غیرقانونی در ایران بوده و مردم هیچ نقش و تصمیمی در آن نداشته و به شدت با آن مخالف هستند.
معمولا در کشورهایی که به موازین قانونی پایبند بوده و مردم در تصمیمگیریها به حساب میآیند، برای هر گونه واکنش و یا حتی کمک به دیگر کشورها چه به شکل نظامی یا سیاسی، دولتمردان به آراء ملت مراجعه کرده و از آنان کسب اجازه مینمایند.
حال باید پرسید جمهوری اسلامی اجازهی ورود و دخالت در دیگر کشورها و حمایت از گروهای تروریستی را از کدام مردم کسب کرده که، مدعی میشود برای کمک به آن کشورها داخل شده و از سوی دیگر نیز مردم باید از خود بپرسند در کجای تصمیمات رژیم اسلامی قرار دارند که با نام آنها دست به هر عملی میزند؟
کارنامهی عملی بنیادگرایان اسلامی در طول چهل سال چپاول و غارت ایران، نشان داده مردم از هیچ ارزشی برخوردار نبوده و حتی یک بار در راستای کوچکترین سیاست- داخلی یا خارجی- تصمیم ملت هیچ جایگاهی نداشته است.
اثبات بیاعتنایی حاکمیت تبهکار نسبت به مردم ایران را مشخصا میتوان در شخص علی خامنهای در هیبت رهبر سیاسی- مذهبی خودخوانده مشاهده کرد. خامنهای که سی سال پیش، پس از مرگ سلفاش خمینی به قدرت رسید تا حال در هیچ کنفرانس خبری شرکت نکرده و هرگز خود را در مقابل پرسش و پاسخ مردم قرار نداده است.
علی خامنهای به عنوان رهبری فراقانونی که پس از مرگ روحالله خمینی به عنوان رهبر «موقت» توسط اطرافیانش بر قدرت نشانده شد، تا کنون در این مسند باقی مانده و هر از گاهی، با جمع کوچکی از نزدیکان خود دیدار کرده و سیاستهای رژیماش را بدون نظرخواهی از مردم و حتی ارجاع به قانون اساسیِ فرسودهی حکومتش، یک تنه به جای ملت ایران، تصمیمگیری و تبیین مینماید.
درواقع آنچه از رفتار دزدسالاران حاکم در ایران به تجربه نمایان شده، سهم ملت در حکومت جمهوری اسلامی، همان هیچی بنیانگذار رژیم تروریستی بوده است. روحالله خمینی هنگامی که در هواپیمای ایرفرانس به سمت ایرانِ در حال سقوط در حرکت بود وقتی با سئوال خبرنگاری که از او پرسید: چه احساسی در بازگشت به ایران دارد، پاسخ داد: هیچی!
در نهایت خمینی هیچیاش را ، با ورود به ایران بر پیشانیِ ملت کوبید؛ چنانچه به اصل اساسی جمهوری اسلامی مبدل شد. از آن مبداء شوم تا اکنون ملت ایران نتوانستهاند آسوده زندگی کنند و علاوه بر اعتبار جهانی کشور، اعتبار و شخصیت فرهنگیشان نیز توسط دینفروشان تاریکاندیش ساقط گردیده است.
اکنون ملت ایران و اسلامگرایانِ چهل ساله به دوراههی تفریق رسیدهاند. مردم دریافتهاند که طی سالهای وجود ملایان، تنها بازیچهی دست آنان بودهاند. ایرانیان که هیچ نقشی در امورات شهر و کشورشان نداشته و همیشه مورد تبعیض و تحقیر قرار گرفتهاند میروند تا طرحی نو درافکنند و جایگاه واقعی را خود با حذف جمهوری اسلامی بازیابند.