منابع داخلی میگویند جرح و تعدیلها در کتابهای درسی مدارس به ویژه در ادبیات فارسی تا جایی پیش رفته که حمله مغول به ایران و اشعار حافظ، خیام و شعرای معاصر جای خود را به دروسی در ستایش جنگ و خونریزی و تطهیر شخصیتهایی چون محسن حججی داده است.
طی روزهای اخیر، انتشار فهرستی از درسهای حذف شدهی کتابهای دورههای مختلف دبستان تا دبیرستان که حاکی از حذف اشعاری از حافظ و مولانا تا اسامی صادق هدایت و غلامحسین ساعدی است، واکنشهای منفی گستردهای در فضای مجازی به همراه داشت.
واکنشها در حالی شدت یافته که حسین قاسم پورمقدم مدیر گروه ادبیات فارسی دفتر تألیف کتب درسی آموزش و پرورش گفت: «جایی نیاز داشتیم شهید محسن حججی را مطرح کنیم و این بر حافظ و سعدی اولویت داشت!»
محسن حججی از سربازان اعزامی نظام جمهوری اسلامی به خاک سوریه تحت عنوان «مدافع حرم» بود که گفته میشود توسط داعش به قتل رسیده و دستگاه پروپاگاندای حکومت تبلیغات گستردهای روی وی، از کتابهای درسی تا آثار تلویزیونی، سازماندهی کرده است.
به گفته برخی آموزگاران، جرح و تعدیل کتابهای درسی بیشتر در ادبیات فارسی صورت گرفته، ولی تا دروس ریاضی هم خود را نشان میدهد. گزارشهای داخلی حاکیست، اعمال سانسور و نفوذ سازمان پژوهش و تألیف کتب درسی از سال ۱۳۸۴ آغاز شده ولی با آغاز دوران مدیریت حجتالاسلام ذوعلم بر این سازمان شدت گرفته است. اما ذوعلم این امر را تکذیب کرده و گفته که «این تغییرات مال الان نیست». او همچنین گفته است که تغییرات انجام شده فقط مربوط به بخش ادبیات معاصر است!
قاسم پورمقدم معلم ادبیات آموزش و پرورش گفته این دروس یکشبه حذف نشدهاند و در یک روند «بیش از ۱۰ سال» حذف و جایگزین شدهاند.
این حذفیات یا تغییرات کدامند؟ در کتابهای درسی دانشآموزان دوره متوسطه شعر برخی از شاعران بزرگ ایران مثل خیام نیشابوری و نیما یوشیج حذف شده و شعر شاعران نزدیک به حکومت مثل فاضل نظری و مرتضی امیری اسفندقه (در ستایش محسن حججی) گنجانده شده است!
در کتاب ادبیات فارسی مقاطع مختلف تحصیلی، غزل «در این سرای بیکسی» از هوشنگ ابتهاج معروف به ه.ا. سایه، غزل «جوانی» از رهی معیری، شعر «به کجا چنین شتابان» از شفیعیکدکنی، شعر «باغ بیبرگی» از مهدی اخوانثالث، یک داستان از غلامحسین ساعدی، یک داستان از بزرگ علوی، داستان «موسی و شبان»، رباعیات خیام، داستان «هدیه سال نو» اثر ا. هنری و داستان «سیاحتنامه ابراهیمبیک» به صورت کامل حذف شدهاند.
همچنین سه جمله از داستان «قاضی بست»، نام صادق هدایت از داستان «کباب غاز» جمالزاده، بخشهایی از خاطرات اسلامی ندوشن، نام محمود دولتآبادی، نام مشفق کاظمی و عباس خلیلی و شعر معروف «مادر» ایرجمیرزا که نسلهای مختلف ایران با آن بزرگ شدهاند، از دیگر حذفیات آموزش و پرورش جمهوری اسلامی هستند. بجای این حذفیات، آثار افرادی که برخی از آنها نامشان را کسی نشنیده مانند رضا امیرخانی، علی سهامی، امیری اسفندقه، معصومه آباد، کیوان شاهبداغخان، فاضل نظری، عیسی سلمانی لطفآبادی، کامور بخشایش، مجید واعظی، نظام وفا و ضیاءالدین شفیعی اضافه شدهاند.
بهشتینیا معلم ادبیات و نویسنده گفته که حذفیات حتی شامل متنی از غلامعلی حدادعادل هم هست که حدود سه سال پیش از ادبیات کلاس هفتم حذف شده و شامل بخشی میشود که میگوید: «من ایرانی هستم و چون با زبان فارسی حرف میزنم ایرانیترم!» البته چنین سخن نسنجیده و تفرقهافکنانهای در کتاب درسی از سوی کسی که ادعای «فرهنگستان» دارد و مدرسه خصوصی «فرهنگ» برای آقازادهاش تأسیس کرده، سزاوار حذف شدن است!
بهشتینیا همچنین گفته که نثری از محمود حکیمی درباره حمله مغولها به ایران هم حذف شده و «کتاب ادبیات یازدهم و دوازدهم حذفیات زیادی دارد. اما این مسئله تنها محدود به کتاب ادبیات نیست. در بحث زبان فارسی و قانون و نگارش، تمام مثالهای کتاب را تغییر دادهاند.»
حسن ذوالفقاری استاد دانشگاه و مؤلف کتابهای درسی زبان و ادبیات فارسی، در اظهارات تُند و شدیدی از وضعیت کنونی کتابهای درسی انتقاد کرده و گفته با اینکه سالهاست دیگر جزو مؤلفان کتابهای درسی نیست و درخواست حذف نامش را از فهرست مؤلفان داده، ولی همچنان نامش بر روی کتابهای درسی منتشر میشود!
او به شدت از کاهش ساعتهای مربوط به درس ادبیات فارسی انتقاد کرده چرا که به گفتهی وی از شش ساعت در ۵۰ سال پیش، اکنون به دو واحد درسی و از ۳۲ درس به ۱۸ درس رسیده است!
ذوالفقاری که از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۴ به عنوان برنامهریز و مؤلف کتابهای درسی بوده، اعلام کرد که کتابهای درسی به دلیل اینکه هیچیک از کارشناسان ثابت بخش ادبیات، تحصیلات در رشته زبان و ادبیات فارسی ندارند، این کتابها «وجاهت علمی ندارند.»
به گفته وی، شورای برنامهریزی هم «همواره زینتالمجالس بودهاند» و بدون استفاده هستند!
وی یکی از دلایل نداشتن وجاهت علمی کتابهای درسی را «افراط در آوردن مباحث ارزشی و انقلابی و دینی» که «کتاب را از تعادل و تناسب انداخته» دانسته است.
این استاد دانشگاه گفته که «اکنون در کتاب سال دوازدهم شش متن فقط شعر و داستان جنگ است (خاکریز، جاسوسی که الاغ بود، فصل شکوفایی، آن شب عزیز، شکوه چشمان تو، ارمیا) و چندین درس از ادبیات انقلاب اسلامی که میشود حدود نیمی از کتاب!»
او گفته که «عموماً در کتابها با پررنگ کردن برخی مفاهیم عقیدتی، هویت ملی نادیده انگاشته میشود. قولی است که جملگی برآنند!»
حسن ذوالفقاری میگوید: «به بهانه حفظ ارزشها، متون درجه چندم به کتابها راه یافته است از شاعرانی که هنوز باید مشق شاعری کنند.»
این استاد دانشگاه اظهار داشت: «هیچ کشوری با زبان و ادبیات و مفاخر خود این رفتار را نمیکند که ما میکنیم. نادانسته آب به آسیاب فرهنگهای مهاجم و مهاجر میریزیم. با نفی ادبیات و ضعف زبانی فرزندانمان، آنان را از هویت فردی و اجتماعی و حتی دینیشان جدا میکنیم. کجفکری، کجروشی میآورد و نعل وارونه زدن. همه این کجرویها پاسخ منفی داده و نتوانسته کارساز باشد. آیا وقت آن نرسیده به رفتارهای غلط و خبط و خطاهای پشت هم خود اندکی بیندیشیم؟»
نه پدرجون… تاریخ زدودنی نیست… حتی خدا هم نمیتونه آنچه را که در گذشته اتفاق افتاده, تغییر بدهد… تنها راه عملی در مصاف با گذشته و یا ساختن آینده ای بهتر از گذشته, اینه که آینده خود را بر اساس تجاربی که از گذشته و گذشتگان خود بدست آورده ایم, بنا کنیم… که برای نیل به آن باید که نخست از چنبره تاریخ و قدوسیت نمادهای تاریخی, بیرون رفت و رها شد… بهمین خاطرست که کورش الهی ها و حزب الهی ها را ما, بخوان برخی از ما, دوسوی یک سکه میدانیم…