نخستین نشست کارگاه آموزشی همپیوستگی یا Integration در بنیاد آموزشی پرشیا در مدرسه تربیت در شمال لندن هفته گذشته برگزار شد.
در ابتدای جلسه طاهره دانش مدیر اجرایی بنیاد پرشیا گفت که در طول سه سال گذشته چند تحقیق در باره جامعهی ایرانی بریتانیا انجام شده است. در این پژوهشها مسئلهای که بیش از همه برجسته شده آن است که جامعه مهاجر ایرانی چگونه جایگاه خودرا در جامعه میزبان بریتانیا پیدا میکند. در همین رابطه دو واژه «کامیونیتی» که در زبان فارسی از واژه «جامعه» برای آن استفاده میشود، و دیگری «اینتیگریشن» که در فارسی «ادغام» و یا «همپیوستگی» با جامعهی میزبان معنی میدهد، مطرح شدهاند.
خانم دانش گفت: «بر اساس همین دادهها بنیاد آموزشی پرشیا تصمیم گرفت که یک پروژه ۸ قسمتی در نقاطی از لندن که جمعیت بالای ایرانی دارد از جمله بارنت، ایلینگ و آکتن برگزار کنیم. دیگر آنکه این کارگاهها با توجه ویژه به نیازهای زنان تدارک دیده شدهاند. مسئله دیگر که باید به آن توجه کنیم آن است که بهخصوص در سالهای اخیر آنقدر تعداد ایرانیان به ویژه در لندن افزایش پیدا کرده که همین امر مانع تماس گستردهتر و سریعتر مهاجران ایرانی با جامعه میزبان میشود و نتیجتا جا افتادن آنان را به تعویق میاندازد.»
وی ادامه داد: «با توجه به مسائل فوق ما تصمیم گرفتیم که با دعوت از دو بانوی موفق در بریتانیا از آنها درخواست کنیم تا تجربیات خود را با ما در میان بگذارند و الگویی شوند که ما زودتر موانع استقرار خود در جامعه میزبان را از سر راه بر داریم.»
آنگاه اولین سخنران کارگاه، خانم گلنار بکائی معرفی شد. وی یکی از ده وکیل موفق ایرانی در بریتانیاست. او در حدود ۴۵ سال است که مقیم این کشور است. با توجه به اینکه بریتانیا از نظر ایجاد شرایط مناسب برای پیشرفت مهاجران در ردههای بالا در اروپا قرار ندارد، قابلیتهای زیاد و موفقیت حرفهای گلنار بکائی برجسته میشود.
خانم بکائی در آغاز سخنان خود از تاریخچه اقامت خود در بریتانیا گفت که چگونه بعد از انقلاب ارز دانشجویی قطع شد و بعد از اینکه مدتها بعد مجدداً برقرار شد فقط شامل رشتههای پزشکی و مهندسی میشد، در حالی که او از همان کودکی میخواسته که وکیل شود و هیچ چیز نمیتوانست مانع او در رسیدن به هدفش شود. دیگر آنکه، بلافاصله بعد از انقلاب واکنش منفی نسبت به ایرانیان بسیار بیشتر از حالا بود. بنابراین، تلاش یک مهاجر ایرانی برای یافتن جایگاهاش در جامعه میزبان با مشکلات فراوان روبرو بود. افزون بر اینها، او یک مادر مجرد بود با دو فرزند کوچک و با مسئولیتهای متعدد. سخنران افزود که امروزه خوشبنختانه برابری جنسیتی و تقسیم کار عادلانهتری در خانوادههای ایرانی در برتیانیا برقرار است. خانم بکائی آنگاه از استعداد و موفقیتهای حرفهای ایرانیان در بریتانیا گفت و افزود که اثبات باهوشی و سختکوشی ایرانیان به جامعه میزبان، انگیزهی مهمی برای پیشرفت و کسب موفقیت تحصیلی و حرفهای او بوده است. وی همچنین اشاره کرد که موج مهاجرت عظیم و پناهجویی ایرانیان به دلیل شرایط بعد از انقلاب ۵۷ بوده است.
خانم بکائی گفت که ما باید ثابت کنیم که در جامعه میزبان جا افتادهایم و بخشی از آن هستیم. اگر ما عمیقاً این را قبول داشته باشیم جامعه میزبان چارهای جز قبول ما ندارد؛ یعنی ما باید در ذهنیت خود این حق را به خودمان بدهیم که جامعه میزبان باید ما را بپذیرد بنابراین برخورد منفی افراد بومی نسبت به مهاجران مشکل خود آنهاست. «من در نه بالا و نه در پایین این جامعه قرار دارم بلکه از حقوق مساوی با دیگر اعضای این جامعه برخوردارم.»
سخنران ادامه داد که ما در یک جامعه چندقومیتی و فرهنگی زندگی میکنیم. اگر از تلاش در جا افتادن در جامعه میزبان باز بمانیم این برای نسلهای آینده ما نیز مشکلآفرین خواهد بود. «ولی متاسفانه میبینم که ایرانیان کمتر با جامعه میزبان و گروههای قومی دیگر تماس برقرار میکنند و خود را بیشتر جدا میکنند. بچههای ما باید ببینند که ما در جامعه جا افتادیم و آگاه به حق و حقوق خود هستیم. فقط هم کافی نیست که سختکوش باشیم بلکه باید حق خود را از دولتهای محلی و مرکزی به عنوان یک گروه قومی بگیریم.»
خانم بکائی آنگاه تاکید کرد که اگر جامعهای میخواهد به راستی پیشرفت کند باید زنان خود را توانمند سازد. در خانواده زن و مرد با کمک همدیگر باید پیشرفت کنند تا الگوی خوبی برای فرزندانشان شوند. دیگر آنکه ایرانیان باید انجمنهای مردم نهاد خود را در هر منطقه و شهری در بریتانیا به وجود آورند و با شبکهسازی گسترده میان این انجمنها، جایگاه جامعه ایرانی در بریتانیا را ارتقاء بخشند.
در اینجا طاهره دانش به اطلاع حاضران رساند که یکی دیگر از یافتههای مهم چند پژوهش یادشده آن بوه است که تمایل به تکروی فردی و گروهی در میان ایرانیان دیده میشود. مثلاً همکاری بین مدارس ایرانی کمتر است. او افزود تا زمانی که فرهنگ مشارکت مانند جوامع غربی– که در آنها مشاوره و همکاری اهمیت دارد- در میان ما برقرار نشود، ما نمیتوانیم پیشرفت کنیم. تجربه تاریخی ما هم نشان میدهد که در فاصله یک قرن کشور ما شاهد چند انقلاب و جنبش اجتماعی و سیاسی بوده است ولی به دلیل نبود همکاری به جایی که باید میرسیدیم هنوز نرسیدهایم.
خانم بکائی در تایید این سخنان گفت که در تجربه خودش هم دیده است که ایرانیان نسبت به اقلیتهای دیگر بیشتر برخوردی رقابتجویانه و «چشم و همچشمی» دارند. در حالی که شبکهسازی و در میان گذاشتن تجربهها و همکاری بنیان پیشرفت است ولی متاسفانه ما با این فرهنگ بیگانه هستیم. برای غلبه بر این کمبود، نخستین گام شناخت و قبول آن است. من میبینم که ایرانیان کمتر تمایل دارند در صورت پیشرفت دست دیگری را نیز بگیرند تا او هم جلو رود. حتی برخی از خانوادههای ایرانی از بیان آشکار موفقیتهای خود از ترس حسادت و یا «چشم زدن»– در نظر خرافاتیها- دیگران اکراه دارند.
خانم بکائی با اظهار امیدواری که میتوان بر این فرهنگ سنتی غلبه کرد و راه پیشرفت در جامعه میزبان را در پیش گرفت سخنانش را به پایان برد.
سخنران دوم این کارگاه آموزشی، خانم سعیده حیدری بود. طاهره دانش در معرفی سخنران گفت که وی در کالج «بارنت و ساوت گیت» واقع در شمال لندن آموزگار است و حدود ده سال است که در این کشور اقامت دارد و در این مدت به موفقیتهای حرفهای متعددی دست یافته و بسیاری از ایرانیان در شمال لندن او را میشناسند. اینهم به این دلیل است که محل کار خانم حیدری دارای کارمندان ایرانی بسیاری است و از ۷۵۰ کارمند و آموزگار در این کالج ۵۰ نفر ایرانی هستند و در میان دانشآموزان بزرگسال هم که بیشتر برای فراگیری زبان انگلیسی به آن کالج میروند حدود ۵۰ درصد ایرانی هستند.
عنوان سخنان خانم حیدری «مهاجرت و موفقیت حرفهای» بود. سخنران با گفتن اینکه ناامیدی معمولاً یکی از پدیدههای رایج در میان مهاجران در دوران اول مهاجرت گفت: «ما به کمک یکدیگر نباید بگذاریم که این روحیه منفی در میان ما حاکم شود.» او افزود همه میدانیم که برای پیشرفت، مهاجر باید وارد جامعه میزبان شود. یکی از اولین موانعی که مهاجر و پناهنده با آن در اینجا روبرو میشود «سد زبان» است. این مشکل در مورد زنان بیشتر صدق میکند که معمولاً بعد از مهاجرت در نبود حمایت خانوادگی- که در ایران رایج است- باید مدتی را برای بزرگ کردن فرزندان و کارهای خانه دور از جامعه بگذرانند در حالی که که آنها هم احتیاج دارند در جامعه حضور داشته باشند زیرا دوری زیاد از آن مشکلات روحی بهخصوص افسردگی به بار میآورد.
در اینجا طاهره دانش گفت که اولویت دادن به زنان در این کارگاه آموزشی به دلیل همین شرایط نابرابر زنان و تلاشی است در جهت جبران آن و دیگر اینکه تجربه در بسیاری از نقاط دنیا نشان داده است که توانمندسازی زنان هم به نفع جامعه و هم به سود مردان تمام میشود. «بدین جهت من مردان ایرانی را تشویق میکنم که کمک کنند موانع را بردارند تا همسرانشان زودتر به جامعه برگردند. خود من جزو گروهی هستم که تلاش میکنیم حضور زنان در ردههای مدیریت شرکتها و موسسات مختلف در دنیا را به ۳۰ درصد برسانیم زیرا این باعث شکوفایی بیشتر جامعه میشود.»
خانم حیدری هم در تکمیل این گفتار تاکید کرد که ایجاد برابری بین زنان و مردان در خانواده به همپیوستگی بیشتر و زودتر خانواده در جامعه میزبان میانجامد و چنانکه خانم بکائی نیز گفتند الگوی خوبی برای فرزندان میشود.
او تأکید کرد که از موانع اصلی در برابر حضور زنان مهاجر در جامعه میزبان «سد زبان» و مهمتر از آن نحوه برخورد ما با این مشکل است. «معمولاً این درک اشتباه وجود دارد که ما دائم خود را با دیگرانی که زبانشان بهتر از ماست مقایسه میکنیم و فکر میکنیم تا زمانی که زبان انگلیسی ما به درجه کافی و برای برخی به درجه عالی نرسیده باشد نمیتوانیم وارد جامعه شویم. البته درست است که برای ارتباط با جامعه باید تا اندازهای زبان انگلیسی را بدانیم ولی در انزوای خانه و در محیط بسته ایرانیان زبان انگلیسی ما بهتر نمیشود. ما باید یاد بگیریم این موانع ذهنی را کنار بگذاریم و با ارتقاء اعتماد به نفس خود وارد جامعه میزبان شویم تا زبان ما بهتر شود و ارتباط قویتری با جامعه برقرار سازیم تا مهارتهای اجتماعی ما بهتر شود. «جامعه میزبان هم در تجربه من از این نظر باز است و کمک میکند که ما ترسهای بیاساس را کنار بگذاریم و وارد جامعه شویم.»
در پایان این قسمت حاضران پرسشها و نکاتی را طرح کردند. یکی از حاضران اظهار نظر کرد که در بطن فکری سخنان هر دو سخنران نگرش «خواستن توانستن است» بود. او گفت که البته ذهنیت ما و داشتن اراده و اعتماد به نفس برای ورود به جامعه بسیار مهم است. ولی از سوی دیگر، شرایط عینی جامعه میزبان، موانعی در برابر ورود و جا افتادن ما در آن ایجاد میکند. بدون شک در بخشهایی در همین کشور گرایش نژادپرستانه حاکم است که اساساً مخالف شرایط برابر برای مهاجران است. او اظهار امیدواری کرد در کارگاههای آینده عینیت کشور میزبان بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
فرهنگ ایران نه فرهنگ پرشیا!
پرشیا اسم مورد علاقه چرچیل بود وقتی رضا شاه کبیر اسم ایران را از روی تحقیقات تاریخی متفکران ایرانی برای یکپارچگی کشور گذاشت او عصبانی بود و ایران را پرشیا خطاب می کرد . لطفا بگویید اسم ایران چه مشکلی داشت ؟