نیکزاد سپاسگزار – این نوشته از آن کسی هست که خودش نیز یک روزی از یک جایی برگشته. فریب خورده بوده و گناهش تلاش بی فایده و بی نتیجه است به سوی اصلاح طلبی و بهتر شدن نظام اسلامی- آخوندی. اکنون اما با توجه به تجربه گذشته و شناخت بهتر اجزای این نظام ستمگر و دیکتاتور و واکنشهای سران فریبکار روباه صفت نظام دریافته ام که امیدی واهی و ابلهانه داشته، بسیار بسیار پشیمانم.
اما در این پشیمانی بجای پشت دست خاییدن و افسوس خوردن نیاز میدانم برای دستیابی به حکومتی قانونمدار و مبارزه برضد ملاهای بی هنر حراف، دست دوستی و همبستگی را به سوی یکدیگر دراز کنیم و با هر کسی از هر نوع اندیشه و انتخابی دوست و همراه شویم بجز کسانی که میخواهند صرفا خود را و باورهای خودرا بر کرسی قدرت بنشانند. یک حکومت سکولار و دموکرات دیباچه «تو کردی» و «تو گفتی» و«تقصیر توست»را برنمیتابد.
یایید اگر چنین رویهای تا کنون داشتهایم با ترک آن و اتخاذ روش تازه و شجاعانه، برق از هوش دگماندیشان خونخوار بپرانیم و ناشادشان کنیم. آری از خود آغاز مینمایم. بنده یک گناهکار نادان و سادهاندیش بودم و اکنون که دریافتم جمهوری اسلامی با توجه به ساختار سیاسی و اقتصادیاش هرگز و هرگز و هرگز نخواسته و نمیتواند اصلاح شود و تبدیل به نظامی مردمسالار گردد، بازگشتهام.
در گذشته متاسفانه گاهی اصلاحطلبی بودم فریب خورده و گاهی نیز منفعلی کنار کشیده. امروز دارم تقاص همان نادانیها و انفعال را میدهم و البته نه به تنهایی و نه ارزان. به بهای خون جوانان دستهگل و فهمیدهای که میتوانستند هر کدام زنان و مردان بزرگ دوران خویش در عرصههای زندگی باشند. این ناکامی و این فداشدن ایشان قلب هر ایرانی راستین را فشرده و بغض را در گلویش میخواباند. آری گرچه دیر ولی بازگشتهام و دست دوستی و همراهیام را به سوی همگان دراز میکنم. همه هنرمندان، همه ورزشکاران و همه بزرگان و مشاهیر این مرز و بوم. ما باید همگی این حقیقت را دریابیم و بکوشیم تا کسانی که نمیدانند نیز آگاه گردند که ایران امروز تشنه حکومتی مردمسالار و غیردینی است با اقتصادی رقابتی و مولد.
درست برخلاف آنچه جمهوری اسلامی هست و همواره رویه اجبار و سرکوب را درپیش گرفته. نه ورزشکارش ورزشکار است و نه هنرمندش هنرمند. هنرمندی که مالیات نمیپردازد درواقع دزدی شارلاتان و تولیدگری بیکفایت است و حکومتی که از طرفی برای جبران کسریهای بودجه خویش نرخ بنزین را گران میکند و از طرف دیگر مالیات هنرمندان را میبخشد نه به فکر هنرمند است و نه کسری بودجه. او تنها و تنها برای بقای خویش، سیاهیلشکری خوش آب و رنگ میخواهد و بس. اکنون پرسش اینجاست که «چرا قشر هنرمند و دیگر مشاهیر سکوت کننده در برابر زورگوییهای نظام، این اجازه را میدهند تا ملایان و نوچهها برای بقا و حفظ ظاهر موجه خویش، دامان ایشان را آلوده به خون جوانان همچون دستهگل نماید؟!
ای هنرمندان و ورزشکاران و مشاهیر ایران زمین، دست دوستی ما براندازان همواره به سوی شما دراز است حتی اگر شما باز هم مردم را سزاوار مهری بیشتر از یک بیانیه خشک و خالی ندانید. ما باز هم شما را و یاری شما را و حضور گرم شما را در کنار خویش میخوانیم و میخواهیم. این جوانان دستهگلی که گلوله مزدوران پرپرشان کرد بیگمان جزو همین دنبال کنندگان و دوستداران و شیفتگان شما در دنیای واقعی و مجازی بودهاند و بیگمان بسیاری از زندانیان آزادیخواه نیز همچنین… شایسته جایگاه بلند دانش و هنر شما نیست که رضایت دهید چنین دژخیمانه، دسته دسته از طرفدارانتان را آزار و شکنجه دهند بدون پشتیبانی گرم و تمامقد ارزشمندتان! ما دست شما را میبوسیم و گامهایتان را گلباران میکنیم و حضورتان را در کنار خود افتخاری بیپایان تلقی خواهیم کرد.
کاملا درست و منطقی..
(تشویق حضار)