مجید محمدی – پس از آنکه اسلام سیاسی و اسلامگرایی شیعه و سنی جوامعی با اکثریت مسلمان را در نیمهی دوم قرن بیستم درنوردید و جنبشها و دولتهای اسلامی مایه ارعاب و فلاکت و مرگ و نکبت برای صدها میلیون نفر در سراسر دنیا شدند عدهای در همان جوامع و نیز جوامع غربی به این فکر افتادند یک اسلام سیاسی اما میانهرو را که ارزشهای نوین را احترام بگذارد (حقوق بشر، شفافیت، پاسخگویی، انتخابات آزاد و منصفانه، آزادی مذاهب، آزادی بیان و رسانهها) شکل و گسترش دهند. در این زمینه تلاشهای بسیاری از سوی دولتها، نهادهای مدنی، دانشگاهها و موسسات تحقیقاتی غربی صورت گرفت چون اسلامگرایی در این جوامع نیز تهدیدی علیه امنیت ملی آنهاست. اما همهی نشانهها میگویند این پروژه شکست خورده است. چهار واقعیت روی زمین این شکست را گواهی میدهد که در زیر به آنها میپردازم.
اسلام سیاسی عرضه شده تحت عنوان میانهرو یک روکش نخنماست
هنگامی که حسن روحانی و محمدجواد ظریف سکان قوهی مجریه را در جمهوری اسلامی در اختیار گرفتند از ناسزاگویی به آمریکا و اسرائیل و شعارهای ضداسرائیلی پرهیز میکردند تا برجام را با خاماندیشان یا خوشخیالان دمکرات و اروپایی به نتیجه برسانند و دلارهای نفتی را به سوی کشور سرازیر کنند. اما تا ترامپ بر سر کار آمد ناسزاگوییهای دهه شصتی آنها آغاز شد. کافیست سخنان دورهی اول و دورهی دوم مقامات دولت روحانی را با هم مقایسه کنید. خواهید دید که میانهروی تنها روکشی است برای اصل ماجرا که چیزی نیست جز تنفر از آمریکا و اسرائیل برای بقای رژیم و گسترش حیطهی نفوذ آن. طرح اسلامگرایی میانهرو معطوف به کاهش فشار بر دولتها و جنبشهای اسلامگرا و باز گذاشتن دست آنها برای ترویج و عضوگیری و کسب منابع بوده است.
اسلام سیاسی میانهرو در فضای عمومی ناپیداست
اسلامگرایانی که تحت عنوان میانهرو به جوامع غربی فروخته شدهاند و از این طریق تلاش شده به جامعهی خودشان تحت این عنوان عرضه شوند نه برنامهای برای میانهروسازی اسلام در جوامع خودشان عرضه کردهاند و نه در پیشبرد این برنامهها موفقیتی داشتهاند. اسلام میانهرو در دوران ما عبارت است از اسلام عبادت/ مناسک مذهبی که بر التیام، رابطه با امر مقدس و حس تعلق به یک جامعهی مذهبی (مدنی) تمرکز داشته باشد. این اسلام، سکولار است، با تمدن غربی رابطهای آموزشگیرنده دارد، متواضع است و نه مهاجم، سیاستگذاری را به اهلاش واگذار میکند، قدرت را امری دنیوی میداند و اهل مدارا و تابع قانون است. در جوامعی با اکثریت مسلمان چنین اسلامی به عنوان یک گفتمان یا جریان قدرتمند سیاسی دیده نمیشود. مسلمانان باورمند سیاسی هنوز پروژه احیای صدر اسلام و خلافت جهانی و اجرای احکام شریعت را رها نکردهاند. آندسته از مسلمانانی که دینشان را در عبادات و مناسک میبینند و نه اجرای حدود و تعزیرات یا برپایی خلافت جهانی هنوز صدای قدرتمندی در عرصهی عمومی ندارند.
ستایش تروریسم از سوی روشنفکران دینی
انتظار میرفت که روشنفکران مذهبی پیشگام قانونگرایی و مدارا و آزادی بیان باشند. اما این انتظار تحقق نیافت. آنها نمادهای گسترشطلبی و تروریسم را بیش از نمادهای آزادیطلبی (ندا آقا سلطان و ستار بهشتی) ارج مینهند. نمونهی بسیار درخشان دلبستگی روشنفکران دینی به اقتدارگرایی و گسترشطلبی اسلامگرا عبدالکریم سروش است. سروش از سوی دوستدارانش به عنوان نمایندهی نظریهپردازی در باب اسلام سکولار و لیبرال مطرح شده است. به همین لحاظ وی حدود دو دهه هر سال از فرصتهای مطالعاتی موسسات تحقیقاتی و دانشگاهی غربی برخوردار بوده اما در این دو دهه خارجنشینی نه تنها دستاورد علمی خاصی نداشته بلکه در نهایت به ستایش یکی از قصابترین اسلامگرایان و نماد اسلامگرایی آدمخوار پرداخت. اسلامگرایان از هر سنخ و گرایش عاشق چهرههایی هستند که قدرت اسلامگرایی را به نمایش بگذارند (خمینی و سلیمانی و بن لادن) چون شیفتهی قدرتاند به هر قیمت.
نمونهی دیگر حسن یوسفی اشکوری است که با وجود محکوم شدن به اعدام در ایران و پناهندگی در اروپا و برخورداری از منابع جوامع غربی همانند خمینی و خامنهای هنوز اسرائیل را دمل چرکین و شجرهی خبیثه و دولت جعلی میداند که لابد باید به دست سپاه قدس و حماس جراحی شود. نوشتههای عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت اصلاحات نیز در ستایش سرکوب معترضان توسط حکومت دینی و ستایش سلیمانی قابل توجه است. به نظر میآید تنفر از اسرائیل سمی است که در هیچ شرایطی از بدن اسلامگرایان خارج نمیشود.
این نوع موضعگیریها نشان میدهد که وفاداری نهایی روشنفکران، نواندیشان و احیاگران مسلمان (به هر نامی که باشند) نه به ارزشهای مدنی و مبانی عقلانی بلکه به اسلام سیاسی و اسلامگرایی است چون از دل این جنبشها زاده شدهاند و نمیتوانند اسلام را به عبادت و مناسک محدود کنند. آنها ریشه و هویت خود را در اسلام سیاسی بنیادگرا میبینند و نه تمدن امروز که تحت تاثیر تمدن غربی است. عناوینی مثل میانهرو یا لیبرال که گشادهدستانه به آنان اطلاق میشده برای آنها مغازههای دو نبشی جهت عرضهی کالاهای اسلام سیاسی هستند.
رشد داعش در اروپا
مسلمانان سیاسی باورمندی که از ستم و استبداد در جوامع خود به اروپا مهاجرت کردهاند بجای توجه به دمکراسی و آزادی و مدارا به سربازانی برای داعش تبدیل شده یا فرزندان خود را چنان از غرب متنفر ساختهاند که حاضرند جامعهی میزبان را با بمب نابود کنند. جوامع اروپایی به ویژه نشان دادند که نمیتوانند شهروند اروپایی مسلمان سیاسی اما باورمند به چارچوبهای ارزشی و هنجاری تمدن غربی پرورش دهند. اگر قرار بود زندگی و تماس با غرب اسلام سیاسی میانهرو بسازد نباید دهها هزار نیروی داعشی از آلمان و فرانسه و بریتانیا به سوریه و عراق بروند و پیادهنظام و نیروی تبلیغاتی داعش باشند. همچنین بخشی از اسلامگرایان شیعه که پس از انقلاب ۵۷ به ایران رفتند و در تاسیس جمهوری اسلامی سهم قابل توجهی داشتند کسانی بودند که سالها در غرب زندگی کرده بودند. اسلامگرایان وقتی آزادی زنان و آزادی مذهب و آزادی بیان غرب را لمس کنند بیشتر از تمدن غربی متنفر میشوند (نگاه کنید به آثار سید قطب بعد از سفر به آمریکا).
اسلام میانهرو چگونه رشد میکند؟
تجربهی مهاجرت و زندگی در تبعید مسلمانان سیاسی باورمند در کشورهای غربی نشان میدهد که آنها در جوامع غربی به هویت مذهبی خویش تمسک محکمتری پیدا میکنند و از میانهروی فاصله میگیرند. اسلام سیاسی میانهرو (در تقابل با «اسلام میانهرو» که برنامه کسب قدرت ندارد) در کشورهای امروز غربی به دلیل نسبیگرایی و جهانگرایی و هویتگرایی حاکم هرگز رشد نکرده و نخواهد کرد. مسلمانان باورمند و شریعتگرا که احیای دین خود را در تاسیس خلافت و حکومت میدانند تا پایشان را در سرزمینهای غربی بگذارند یاد ریشهها و هویتشان میافتند چون این هویت برای آنها منافعی به بار میآورد. مسلمانانی که با جوامع غربی کنار میآیند اصولا به اسلام سیاسی و اسلام هویتگرا باوری ندارند در عین آنکه عبادات و مناسک مذهبیشان را بجا میآورند.
اسلام میانهرو در جوامعی با اکثریت مسلمان و تحت ستم اسلامگرایان رشد کرده و خواهد کرد. تجربهی جامعهی ایران از این حیث بسیار گرانقدر است. کسانی که تحت جمهوری اسلامی زندگی کرده و از رانتهای آن برخوردار نبودهاند به سرعت از اسلام سیاسی فاصله میگیرند خواه باورمند باشند یا نباشند. برای رشد اسلام میانهرو کشورهای غربی بجای باز کردن درهای خود بر روی مسلمانان سیاسی باورمند و شریعتگرا باید درهای خود را به روی آنها ببندند تا اینگونه مسلمانان در میان خود این چالش را به پیش برده و حل کنند. به سرنوشت مسلمانان باورمندی مثل عطاءالله مهاجرانی و عبدالکریم سروش و حسن یوسفی اشکوری در جوامع غربی نگاه کنید. آنها تا زمانی که در ایران بودند تحت ستم همدینان خود تلاش میکردند دریچههایی از آزادی و همزیستی با دیگر مردمان دنیا را برای دیگر هموطنان خویش باز کنند اما هنگامیکه استبداد مذهبی را از سر خود برداشته دیدند به اسلام سیاسی و تروریستی گذشتهای که باور داشتند رجعت کردند.
اینها همان حرفهای «اصلاح طلبان» ، بخوانید «استمرار طلبان» است ، داستان قدیمی «دام ودانه» برای فریب ساده لوحان است .
مگریک «دیندارمعتقد» میتواند احکام یک «کتاب مقدس = کلام الهی» را بسلیقهٔ خودش فیلتر نماید ؛ هرآنچه را که مطابق میلش نباشد بعنوان «اسلام مدینه» ازآن حذف بکند ؟
– حکومتی که کلید وعده های انتخاباتی بنفش اعتدالی ؟!ریس جمهورش بکلی زنگ زد! ازجمله بازبا سپاه قراردادهای آنچنانی بست وباز میلیاردها تومان به نهادهای آخوندی داد. و..ودرباره قیام سراسری آبانماه اول گفت خبر نداشتم ولی بعدا لو رفت و گفت عددی نبودند و در ظرف ۴۸ ساعت سرکوبشان کردیم! وموشک زدن هواپیما را هم گفت خبر نداشتم ! دماغش از پینوکیوهم بلندتر شده!
– وزرایش تاجر و امنیتی و بازجو بوده اند واقوامشان شرکتهای انحصار وارداتی باز کرده و مشغول چپاول هستند
– دیپلماتش در برزیل هنگام زیر آبی در استخر بدن دختران را لمس میکند ویا در اتریش با بمب و موادمنفجره در ماشین بنز دولتی دستگیرمیشوند.
– نمایندگان مجلسش رشوه بگیر و مشغول ردو بدل عکس دختران و یا سلفی بگیر با خانم نماینده اروپا و…هستند و دختران را در دفترشان مورد حمله ناموسی قرار میدهند!
– پاسدارانش نیزمشغول ساخت وساز برج وفروش نفت و ناپدید کردن دکل نفتی و واردات اسکله ای هستند!
– پولهای مردم هم که به حزب اله و ونزویلا و عراق ویمن فرستاده میشود و یا صرف صدور موشک و بمب شیمیایی میشود
– دخترانش به استادیوم راه داده نمیشوندوبعنوان مجرم محاکمه و به خودکشی سوق میدهندواز سکوی مخابراتی پرتاب میشوند و یا موردکتک شدید و یا اسیدپاشی قرار میگیرند و یا مثل زهراکاظمی و ندا باچماق و گلوله کشته میشوند یا بزندان محکوم میشوند!.
– کشاورزو کارگرش نیز بیکارو بی آب و زندانی و مورد اصابت گلوله قرار میگیرد.
-مسولان و مدیران جهانی حکومت اسلامی کارشناسان زیست شناسی را خفه میکنند ویا بجرم جاسوسی محکوم به اعدام میکنند وجنگلها را ویلا سازی میکنند و مسیر رودخانه و سیلابها را جاده و ویلا میسازند!
– رییس ستاد بحران تالش در حال تماشای بازی پرسپولیس و الدحیل بود و می گفت برف بحران نیست، نعمت است!
– مدیر باشگاه سایپا نیز تروریست سابق رستوران میکونوس بوده!
اسلام مکی: دروغ های قبل از انتخابات دروغین برای فرعون شدن—دزدیدن ثروت و قدرت
اسلام مدینه: جمع شدن تعداد زیادی از فقرای قاتلان متجاوز و حوری باور و صیغه-خواه در مرحله مکی و جایگزین ثروتمندان شدن
در مورد دیکتاتورها و وسواس انها قبلا شنیده بودیم ، مثلا قذافی که با خودش خیمه میبرد و شتر به خارج و از شیر شتر می خورد . اما از پوتین اینرا بشنوید که با خودش توالت مخصوص میبرد . حتی در هواپیما ! موزه ! ….
کمدین برجسته امریکایی لوئیس دریفوس در برنامه پر بیننده استفان کلبرت این گونه انرا افشا می کند .
https://ca.yahoo.com/news/julia-louis-dreyfuss-bizarre-poop-071328732.htmlاینهم غذاهای استالین و هیتلر و صدام و …
https://www.theguardian.com/lifeandstyle/shortcuts/2014/dec/07/dictators-dinners-stalin-hitler-saddam-hussein
« تنفر از اسرائیل سمی است که در هیچ شرایطی از بدن اسلامگرایان خارج نمیشود »
دلیلش این است که اسلامگرایان با اسلام دکون باز کردهاند و متاعی میفروشند که تقلبی است، از مسیحیت، و آن از یهودیت، کپی شده است
با احترام فراوان برای جناب محمدی و مقاله های آموزنده ی شان . اما به نظر من نباید در بیان حقیقت هراسی به دلمان راه دهیم . هر نوجوان ایرانی اگر به مطاله ی چند صفحه از قران بپردازد با یک تناقض بزرگ در میان متن قران می شود .مثلا کافی است سوره های توبه و نساء را بخواند تا از میزان خشونت توصیه شده وحشت کند ، اما وقتی سوره های کوچک آخر قران را بخواند که سوره های مکی است ، با متونی عرفانی و شاعرانه و زیبا روبرو می شود.
اینکه اسلام نمی تواند میانه رو شود و تبدیل به اسلام میانه رو شود از همین تناقض بنیادین می آید .
“اسلام میانهرو در دوران ما عبارت است از اسلام عبادت/ مناسک مذهبی که بر التیام، رابطه با امر مقدس و حس تعلق به یک جامعهی مذهبی (مدنی) تمرکز داشته باشد. این اسلام، سکولار است، با تمدن غربی رابطهای آموزشگیرنده دارد، متواضع است و نه مهاجم، سیاستگذاری را به اهلاش واگذار میکند، قدرت را امری دنیوی میداند و اهل مدارا و تابع قانون است. در جوامعی با اکثریت مسلمان چنین اسلامی به عنوان یک گفتمان یا جریان قدرتمند سیاسی دیده نمیشود. ”
چرا چنین اسلامی چندان فراگیر نیست؟؟؟
به این دلیل که آن اسلام میانه رو و متمدنانه همان اسلامِ عرفانی ، شاعرانه و اخلاقی مکه است و در مدینه ورق بر می گردد .سیره ی ابن هشام و آیات مدنی قران نشانگر اسلامی است شدیدا سیاسی و اجتماعی و به شدت مهاجم و جهادی .
همین تفاوت باعث شده محققانی مثل محققان موسسه ی اناره (در کنار شواهد و اسناد تاریخی فراوان و مستدل) به این نتیجه برسند که ما با دو اسلام متفاوت روبرو هستیم که کاملا متضاد هستند .یکی اسلامی است که مبتنی بر متون مسیحیانِ غیر تثلیثی است و دیگر مجموعه متونی است که در طی ۳۰۰ سال حکومت قبایل عرب بر ایران و خاورمیانه بوجود آمده است و بعد در تاریخ طبری ، سیره ی این هشام و آیات مدنی قران تدوین شدند.
حال چاره چیست؟ آیا می توان قران را به دو قسمت تقسیم کرد ؟ آیا می توان مسلمانان را از پیگیری اسلام مدینه منصرف کرد؟
از ظهور سید جمال اسدآبادی ۱۵۰ سال می گذرد اما این مساله حل نشده باقی مانده است .شاید اتفاقی که در ایران امروز می افتد نشانگر راه حل ماجرا باشد .جوانان ایرانی به صورت انبوه بی دین و یا شل دین هستند .سعی می کنند یا از اسلام خارج شوند و یا به عرفان ایرانی چنگ می زنند .مولاناو حافظ را مفسر قران می دانند و نیازی ندارند به خواندن قران .البته بسیاری زرتشتی شده اند و جمعیت بیشتری به این دین علاقه مند هستند .همینطور مسیحیت در حال رشد جدی در ایران است و همینطور بهاییت.
شاید تاریخ دوباره تکرار شده است .زیرا همانطور که خمینی الهام بخش بنیادگرایی و تروریسم خاورمیانه ای و شیعی-سنی بود ، حال خروج از اسلام توسط جوانان ایرانی الگوی خروج از اسلام ، برای دیگر ملت های خاورمیانه خواهد بود.
این مقاله بسیار عالی است. اما کماکان این سوال مطرح است که علی رغم چرندیاتی که اسلامیستها با رانت چپهای غربی می پراکنند، چرا شیفته زندگی در غرب هستند؟
چرا به هر بهانه واهی ( مثلا به زندان افتادن بدلیل داشتن چند زن صیغه ایی بدون اجازه زوجه دایمی)، راهی غرب شده و از مواهب آن کیفور می شوند؟در حالیکه می توانند به مواطن اصلی خود باز گشته و در یکی از بیابانهای خاورمیانه ، همچون صدر اسلام زندگی نمایند.
بنظرم این پارادوکس آشکار نشان از آن دارد که اسلامیستها و بویژه شیعه ایستها، قلبا به جفنگیات خود باور ندارد و پوست و استخوان و سیرابی و شیردان آنان با شارلاتانیسم مزمن و حاد و بد خیم عجین شده است.
آنان همان روغن مار فروشان snake oil vendors هستند که متاع چندش آورشان فقط قابل عرضه در بازار مکاره نسبیت گرایی فرهنگی مغرب زمین است که البته برای این هرزه گردی، نیاز به شامه قوی کفتار گونه دارند.