همگرایی و تفاهم مخالفان جمهوری اسلامی بر اصول مشترک امروز یک ضرورت است برای نجات کشور

- تفاهم و توافق و همگرایی بر اصولی کلی و مشترک و تاکید بر اصلاح‌ناپذیر بودن جمهوری اسلامی و ضرورت سرنگونی آن می‌تواند این پیام را به همراه داشته باشد که مبارزه با رژیم نه سویه‌ای سیاسی که سویه‌ای نجات‌بخش دارد. تمامیت ارضی، حکومت دموکراتیک، حقوق بشر، سکولاریسم و جدایی دین از حکومت، و روابط بین‌الملل بر اساس منافع ملی از اصولی هستند که تفاهم و توافق گروه‌های سیاسی بر آنها نویدبخش آینده‌ای روشن برای ایران بعد از جمهوری اسلامی خواهد بود.

چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ برابر با ۲۰ مه ۲۰۲۰


به باور اکثریت جامعه ایران و بسیاری از فعالان سیاسی، و حتی مبارزان حاضر در میدان مبارزه با رژیم سرکوبگر و واپسگرای اسلامی، اینطور القا شده است که شرط براندازی جمهوری اسلامی اتحاد اپوزیسیون است. عموما مردم ترس از آن دارند که برای جمهوری اسلامی آلترناتیوی وجود ندارد و اختلافات میان اپوزیسیون مانع ایجاد همگرایی برای تشکیل یک آلترناتیو قدرتمند در زمان مناسب است.

همگرایی و تفاهم با وجود اختلافات و تفاوت‌ها

در ایجاد این باور خود جمهوری اسلامی هم نقش مهمی بازی کرده است. جمهوری اسلامی مهارت ویژه‌ای در انتشار این پروپاگاندا دارد که اتحاد و ائتلاف اپوزیسیون شرط اول و آخر سرنگونی نظام است. نظام از یکسو اپوزیسیون ساختگی و غیرقابل اعتماد می‌سازد و از سوی دیگر، چه از طریق خود همان اپوزیسیون تقلبی و چه توسط ارتش سایبری‌اش در فضای مجازی، این پروپاگاندا را تقویت می‌کند که اپوزیسیون باید متحد شود تا رژیم سرنگون شود. اما همزمان نشان می‌دهد که این اتحاد امکانپذیر نیست، پس براندازی جمهوری اسلامی نیز امکانپذیر نیست!

حامد شیبانی راد

گذشته از اهمیت اتحاد و ائتلاف فعالان اپوزیسیون در خود امر براندازی و سرنگونی رژیم، در این حقیقت نمی‌توان شک داشت که پس از سرنگونی جمهوری اسلامی، همبستگی ملی شرط لازم برای گذار آرام و سالم به دموکراسی است. به علت عدم وجود ساز و کار و سخت‌افزار دموکراتیک بلافاصله در فردای سرنگونی رژیم حاکم، انتخاب تصمیم‌گیران دوران گذار از روش‌های دموکراتیک و مراجعه به رای مستقیم مردم در روزهای نخست امکانپذیر نخواهد بود. و این در حالیست که جامعه ایران جامعه‌ای به شدت متکثر است و در صورتی که بخشی از آن احساس کند حرفش توسط افرادی که قدرت را در دست خواهند گرفت شنیده نخواهد شد و در بین آنها نمایندگان خود را نبیند ممکن است دچار هراس از به قدرت رسیدن خودکامگان شود. در چنین شرایطی اگر رقابت سیاسی- حزبی، که مهمترین ضامن تداوم دموکراسی است، جای خود را به جنگ قدرت ناسالم بدهد، ممکن است دوران گذار به یارکشی خشن، نمایش قدرت خیابانی، و ایجاد آشوب و هرج و مرج منتهی شود.

علاوه بر این، بسیاری از فعالان سیاسی ترس از آن دارند که در فردای سرنگونی نظام حاکم، نقش و وزن سیاسی خود را از دست بدهند چرا که چشم‌انداز قدرت سیاسی فردای رفتن جمهوری اسلامی برایشان روشن نیست. پس از همین امروز رقابت سیاسی و قدرت‌طلبی خود را آغاز کرده‌اند. چنین فضای رقابتی در بین احزاب و شخصیت‌های اپوزیسیون می‌تواند بیشتر به هدر دادن توان و انرژی و صرف آن برای مقابله با دیگر گروه‌ها منجر شود تا مبارزه با رژیم مستبد حاکم بر ایران.

از دیدگاه نگارنده، تجربه سیاسی زیسته در چندین و چند سال گذشته نیز نشان داده است که با توجه به خصوصیات فردی، حزبی، و فکری فعالان حاضر در میدان مبارزه با جمهوری اسلامی و با توجه به جوّ حاکم بر فضای سیاسی این روزها، اتحاد، ائتلاف، و ایجاد یکپارچگی در بین فعالان اپوزیسیون و مخالفان رژیم حاکم بر ایران امری ناشدنی به نظر می‌رسد. برای این امر به ظاهر محال، دلایل متفاوتی می‌توان آورد. از جمله می‌توان از شک و شبهه‌ای که برخی از فعالان اپوزیسیون نسبت به یکدیگر دارند نام برد. تا آنجا که گاهی از ارتباط دیگری با دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی نگران هستند. جمهوری اسلامی مهارت ویژه‌ای در ساختن اپوزیسیون جعلی و صادراتی دارد. داستان محمدرضا مدحی یکی از چندین موردی است که هیچکدام هنوز فراموش نشده‌اند.

البته هدف جمهوری اسلامی از صادر کردن اپوزیسیون جعلی و دروغین را نمی‌توان صرفا در نفوذ در گروه‌های مخالف برای ضربه زدن و یا ایجاد بدگمانی نسبت به یکدیگر خلاصه کرد. جمهوری اسلامی مهارت ویژه‌ای نیز در تخریب وجهه عمومی مخالفان و ایجاد تفرقه و بدبینی بین مردم و اپوزیسیون دارد. با صادر کردن افرادی به نام اپوزیسیون و دارای صفات رفتاری و گفتاری خاص، جمهوری اسلامی تلاش کرده است طوری القا کند که مخالفان سرسخت نظام مانند این فعالان جعلی، مضحک و فاقد عقلانیت لازم برای مبارزه هستند. و از همه مهمتر، جمهوری اسلامی با صدور افرادی که به صراحت از خشونت طرفداری می‌کنند، تلاش می‌کند چهره‌ای خشونت‌طلب برای مخالفان جمهوری اسلامی بسازد و فردای براندازی را همراه با بی‌قانونی، بی‌عدالتی، انتقام‌جویی، سیاه و خونین جلوه دهد.

اما مشکل اتحاد اپوزیسیون صرفا محدود به تخریب و ایجاد بدبینی توسط جمهوری اسلامی نیز نمی‌شود. تفاوت ماهوی اعتقادات نحله‌های سیاسی، که گاهی در تضاد آشکار با هم قرار می‌گیرند، خود دلیلی دیگر است بر سخت بودن همسویی کامل مخالفان. کم نیستند فعالان اپوزیسیونی که همچنان تفکر ۵۷ را در سر می‌پرورانند و همچنان بیش از آنکه مشغول مبارزه با جمهوری اسلامی باشند مشغول مبارزه با پهلوی هستند. در بین مخالفان جمهوری اسلامی همچنین هستند کسانی که به فدرالیسم قومی و حتی تجزیه ایران می‌اندیشند. در کنار همه اینها، ما شاهد وجود اپوزیسیون ایدئولوژیک کمونیست و یا کمونیست- اسلامیست نیز هستیم. و یا هستند افرادی در بین فعالان اپوزیسیون، چه در جبهه جمهوریخواهان و چه در جبهه سلطنت‌طلبان، که متعصب به باور خود نسبت به نوع نظام آینده‌اند و از واگذاری تعیین فرم سیاسی حکومت بر عهده مردم و صندوق رای واهمه دارند. بر همه این تضادها، خودبرتربینی، عدم برخورداری از فرهنگ گفتگو و دیالوگ، و عدم مدارا و پذیرش طرف مقابل، که از اثرات شوم بیش از چهار دهه حکومت استبداد است، را نیز می‌توان افزود. در این بین، سربازان ارتش سایبری رژیم هم در رسانه‌های مجازی با تمام وجود تلاش می‌کنند که این اختلافات را به نزاع بین جریان‌های سیاسی تبدیل کنند و موجب نفرت نحله‌ها و طرفداران‌شان از یکدیگر شوند.

از این رو ست که امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز است که فعالان حاضر در صحنه مبارزه با نظام جمهوری اسلامی به مردم نشان دهند که نه با یکدیگر که با رژیم ضدایرانی حاکم بر ایران مبارزه می‌کنند. جمهوری اسلامی دشمن مشترک ایرانیانی‌ست که به سربلندی و آزادی ایران می‌اندیشند. بر بنیاد چنین باوری و جدا از هر اختلاف‌ سلیقه سیاسی، تاکید بر همگرایی بیشتر میان نیروها و گروه‌های سیاسیِ باورمند به مبارزه خشونت‌پرهیز، بدون‌تردید بخشی از دغدغه مردم ایران را نیز رفع خواهد کرد. مردمی که زیر یوغ استبداد، تاب درگیری میان گروه‌‌های سیاسی مخالف جمهوری اسلامی را ندارند.

اما راه حل چیست؟ چگونه می‌توان این امر حیاتی اما ظاهرا ناشدنی را متحقق کرد؟ به گمان نگارنده، عبور از تعاریف کلاسیک و انتزاعی اتحاد و ائتلاف فعالان سیاسی می‌تواند راه حل پایان دادن به این مناقشات باشد. عبور از اهداف دست نیافتنی که چهل سال است اپوزیسیون در پی‌اش می‌گردد و موفق نشده است بیابد. عبور از باور به «وحدت کلمه». عبور از باور به «همه با هم» و جایگزینی آن با «همه در کنار هم با حفظ فاصله مناسب».

تفاهم و توافق و همگرایی بر اصولی کلی و مشترک و تاکید بر اصلاح‌ناپذیر بودن جمهوری اسلامی و ضرورت سرنگونی آن می‌تواند این پیام را به همراه داشته باشد که مبارزه با رژیم نه سویه‌ای سیاسی که سویه‌ای نجات‌بخش دارد. تمامیت ارضی، حکومت دموکراتیک، حقوق بشر، سکولاریسم و جدایی دین از حکومت، و روابط بین‌الملل بر اساس منافع ملی از اصولی هستند که تفاهم و توافق گروه‌های سیاسی بر آنها نویدبخش آینده‌ای روشن برای ایران بعد از جمهوری اسلامی خواهد بود. امضای چنین تفاهم‌نامه‌ای توسط تشکل‌ها، سازمان‌ها، احزاب، گروه‌ها، و کارزارهای مخالف جمهوری اسلامی، با حفظ کامل استقلال سیاسی و تشکیلاتی خود، می‌تواند زمینه‌ساز پیمانی سیاسی برای تشکیل جبهه‌ای فراگیر علیه جمهوری اسلامی شود. امروز این مهم یک ضرورت است. ضرورتی برای نجات ایران و ایرانی.


*حامد شیبانی‌راد پژوهشگر مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه و عضو شبکه فرشگرد

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=197117

4 دیدگاه‌

  1. Farrokh Goodarz

    فکر میکنم بهتر است اول اتحاد ملی در برونمرز بوجود بیاوریم و بدینوسیله در ابتدا به اتحادیه اروپا و دگر کشورهای حامی جمهوری اسلامی بفهمانیم که ما ملت ایران زنده هستیم و برای کشور خود میخواهیم تصمیم بگیریم!

    بدون داشتن چنین اتحاد ملی، هر تلاشی همانند آب در هاون کوبیدن است!

    ایرانیان برونمرز از دست فعالین سیاسی خسته و فرسوده شده اند!

    ایرانیان درونمرز بارها و بارها به خیابان آمده اند و کشته شدند!
    علت عدم موفقیت تا کنون، نداشتن یکپارچگی در برونمرز است! علت عدم موفقیت را مجموعه ای از ضعفهای شخصیتی و فرهنگی میدانم! وجود ایرانیان خائن که توسط جمهوری اسلامی به خارج صادر شده اند نیز مزید بر علت است!

    تا مادامیکه فعالین سیاسی در برونمرز به یکدیگر به چشم رقیب سیاسی بنگرند، همین آش است و همین کاسه!

    بنابراین بهتر است از بحثهای انحرافی که استمرار جمهوری اسلامی را تضمین میکند دوری کرده و با یک اتحاد ملی شاهزاده رضا پهلوی را حمایت و با شرکت در پتیشنهای چند صد هزار نفری عدم مشروعیت جمهوری اسلامی را به جوامع بین المللی ثابت کنیم!

    اگر فرهیختگان پیشنهاد دولت در تبعید، از اهداف چهل و یکساله شاهزاده سرپیچی نمیکردند و در تلاش ایجاد اتحاد ملی میبودند، همین الان صدها هزار نفر حامی داشتیم که پتیشنی را برای کاخ سفید به امضاء برسانیم! هنوز هم دیر نشده است و ما راهی جز اتحاد ملی نخواهیم داشت. نقش ایرانیان برونمرز بسیار مهم است! دقیقا به همین دلیل جمهوری اسلامی توانسته است در برونمرز مانع وحدت ملی ما شود!

    اما خرد و بلوغ سیاسی ما کجاست که گول اینچنین حرکتهای انحرافی را نخوریم؟!

    بیدار شوید که هر ثانیه در خواب باقی ماندن، عواقب بسیار سنگین و شاید جبران ناپذیری را برای ایران و هویت ما خواهد داشت.

    پاینده ایران
    جاوید شاه

  2. فرخ گودرز

    با پوزش از اشتباه کلمه *بایستی* در متن قبلی که توسط غلط گیر خودکار موبایل به *بایستیم* تغییر کرده است.

  3. فرخ گودرز

    تنها راه نجات ایران و به منظور جلوگیری از دخالت مجدد دشمنان برونمرز برای چپاول ایران، تمرکز بر یک هدف مشترک است و آن هدفی به غیر از سرنگونی رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی نمیباشد!
    تمامی فعالین سیاسی، به غیر از اپوزیسیون صادراتی جمهوری اسلامی، بایستیم دست از رقابت در خارج از کشور برداشته و از بلوغ سیاسی خود استفاده نموده و فقط و فقط برای آزادی ایران از دست دشمنان داخلی دست‌نشانده همان کشورهایی که آنها را به قدرت رساندند تلاش کنند!

    نتیجه استفاده از خرد و بلوغ سیاسی فعالین برونمرز به موارد زیر یقینا ختم خواهد شد:

    ۱- اپوزیسیون های صادراتی مثل قطره جوهری در آب زلال برای همه مشخص خواهند شد و عملکرد مخرب آنها نیز خنثی میشود!

    ۲- حمایت اتحادیه اروپا به دلیل ائتلاف فعالین سیاسی بیشتر خواهد شد.

    ۳- محدودیتهای احتمالی مبارزه شاهزاده از طرف مافیای قدرت جهانی برداشته خواهد شد، چرا که قدرت آنها از قدرت وحدت ملی بیشتر نخواهد بود و راهی جز گوش فرا دادن به خواسته مردم ندارند!

    ۴- جامعه جهانی برای حمایت از مردم ایران راهی جز نا مشروع شناختن جمهوری اسلامی نخواهد داشت چرا که باید سیاستی را اتخاذ کنند که بتوانند در آینده به تبادلات اقتصادی خود با یک حکومت دموکراتیک ادامه دهند!

  4. هاج واج

    دوست عزیز درود برشما
    خواستم چندین نکته را در مورد نیروهای مخالف جمهوری اسلامی یاد آوری کنم.
    ۱- نیروهای موسم به مخالفین یا به اصطلاح اپوزیسیون جمهوری اسلامی (جا) متشکل از فسیل های سیاسی هستند که پس از ملاخور شدن سهم خود از سفره انقلاب با تکرار اشتباهات مرگ آور دیگر (مانند اعلام جنگ مسلحانه بدون اطلاع قبلی به هوادران، لشگر کشی از خاک دشمن به ایران زمین و ……..) که حاصل آن کشته و نابود شدن هزاران جوان و …. گشت رو به سوی کشورها غرب جهت پس گرفتن سهم خود گسیل شدن و در حال حاضر اکثرا لیمیده بر مبل در راحتی کامل خود و خانوادهایشان مشغول نسخه پیچی برای مردم فلک زده کشور هستند. این نیروها مسبب اصلی روی کار آمدن جا میباشند و به عناوینی به ان افتخار میکنن.
    ۲- نسل سوخته و نسل جوان فاجعه ۵۷ در کوچه و خیابانان شهرهای مختلف ایران زمین در مواجه با مردان ۶۰ سال به بالا خواهان اعلام نقش آنان در فاجعه میباشند. آنها بدون آشنایی با شما می گویند ” حاجی ببن با انقلابتون ما رو به چه روزی گذاشتید ” و بعضی از آنها به راحتی می گویند ” حاجی کرم داشتی انقلاب کردی ” و وقتی شما در جواب می گوئید من تو فاجعه نقش نداشتم بلافاصله جواب می دهند پس کدام الاغی بود.
    ۳- نیروهای تهوع آور از این روحیه نسل جوان مطلع هستند و در جهت توجیح آن سعی به تکرار هذبلات اویل انقلاب مانند شاه الی بود، مصدق بلهه بود و کودتا و…….. و یا بقول شما هنوز مشغول مبارزه با شاه هستند.
    ۴- از ویژگیهای این نیروها میتوان به ” بی وجدانی، فرصت طلبی و سمی بودن آنان ” نام برد. اکثرا این نیروها هنوز در حال تکان دادن دم خود به حکومتیان هستند و هنوز امیدوار به بخش اصلاح طلب جا و یا سر عقل آمدن رهبر جا و یا حتی در انتظار مرگ رهبر هستند تا شاید سهم آنها از سفره انقلاب داده شود.
    با از بین رفتن جا این نیروها یتیم گشته و با داشتن کارنامه کاملا سیاه هیچ جذابیتی برای نسل جوان ندارند.
    بنابراین دوست گرامی بهترین کار دوری از این جماعت حراف جهت پیشبرد دمکراسی و آزادی سرزمین ایران با تکیه به نسل جوان است نه اتحاد با تهوع آوران.

Comments are closed.