امیر امیری – دست و پا زدن رژیم نکبت اسلامی در وضعیت میان مرگ و مردن و آویزان شدن از طناب پوسیدهای که بقا نام دارد با هر تکانی بیشتر به پرتگاه فنا نزدیک میشود. ولی حتی با فروش قلمرو ملی به روسیه و واگذاری حاکمیت ملی به چین ذرهای از سرعت سقوط این رژیم نابهنگام کاسته نخواهد شد. هرچه بیشتر فاصله این رژیم ایران بر بادده به سرنگونی کمتر میشود چهره مافیایی آن نمایانتر، زد و خوردهای درونی آن بیشتر و دستهای آلودهی زمامدارانش آشکارتر میگردد. به سبب کمیاب شدن منابع قدرت این درگیریها در آیندهای نه چندان دور، هم تندتر و هم به علت سرشت مافیایی قدرت تا حذف یکدیگر خواهد رفت.
سست شدن اقتدار رژیم و ضیعف شدن پایههای قدرتش به جابجایی و معکوس شدن رابطهها که با آغاز جنبش براندازی شدت گرفت، انجامیده و اکنون جای کنش و واکنش در میدان سیاست میان نیروها برهم خورده است و این از مهمترین شاخصههای یک حرکت براندازانه سیاسی و پیروزی آتی آن است. قطبنمای هر حرکت سیاسی که اکنون با پارامترهای جنبش براندازی تنظیم میگردد از نشانههای زنده بودن و نیرومند بودن جنبش است، که ترس و هراس رژیم را هر روز بیشتر برجسته و محسوس میکند و اینک آن را به بالا کشیدن دیوارهای پدافندی و فعال کردن سیستم دفاعی برای بقا و زنده ماندن مشغول کرده است که نباید آن را با قدرت و اقتدار یکی پنداشت.
اهمیت دادن به منافع ملی در سیاست خارجی هر کشوری، بنیاد واقعگرایی در روابط جهانی با سایر کشورهاست. منافع ملی در نظامی که داعیه «امالقرای اسلام» را دارد ولی هر روز علی مرزهای سرزمینیاش رفتار میکند، تبیین این واقعیت است که سیاست در ایران تحت اشغال رژیم آخوندی همچنان ماهیتی طایفهای و قبیلهای دارد و با منفعت فردی و خانوادگی یکی گرفته میشود.
حفظ قلمرو جغرافیایی را باید مهمترین شرط استقلال هر کشوری دانست که با در نظر گرفتن منافع کشور ماهیت ملی پیدا میکند و رژیم نکبت اسلامی نشان داده است که با بخشش و فداکردن قلمرو ملی و فروش آن در راستای تأمین منافع گروهی و طبقاتی خود ابایی ندارد و به سبب ذات و طبیعت ضد ملی خود با حراج استقلال و منافع ملی کشور در جستجوی حمایت بیگانگان در قالب بذل و بخشش تمامیت ارضی ایران درصدد باج دادن به کشورهای بیگانه است.
ما برای نخستین بار در تاریخ ایران با پدیده بیسابقهای روبرو هستیم که یک رژیم ورشکسته و رو به انحطاط تنها به دلیل حفظ قدرت، منافع و خواستههای بیگانگان را بر منافع ملی ترجیح میدهند و با دور نگه داشتن مردم از سرشت واقعی قراردادها و تصمیماتی که به قلمرو سرزمینی مربوط میشود در تلاش برای گرفتن تضمینهای امنیتی برای بقای حکومتش است. آخوندها و «مهاجرین و انصارش» همیشه در تاریخ ایرانزمین باعث از دست رفتن منافع مردم و قلمرو ملی بودهاند.
آخوندها و روضه خوانهای شیعه اثنی عشری هم روزگاری نه چندان دور در نامهاى تهدیدآمیز به مظفرالدین شاه از او خواسته بودند که اگر به خواستهاى آنها (یعنی مفتخواری) عمل نکند، آنها مجبور خواهند شد سلطان ترکیه را به جنگ و تصرف ایران دعوت کنند.
از اصولیترین سیاستهای هر حکومتی برای حفظ دولتش حراست از حاکمیت ملی و قلمرو مرزهای ملی است. حتی حاکمان بیلیاقت قاجار هم مصلحت سلسله بیشوکت خود را در حفظ و حراست تمامیت ممالک محروسه قرار داده بودند و اگر آخوندها، بیمیلی دولت روسیه به جنگ را، با فتوای جهاد و دمیدن در شیپور جنگ پاسخ نداده بودند و دستگاه حکومتی قاجار را به امتناع از پذیرش مصالحه تحریک نمیکردند، اختلافات نه به جنگ کشیده میشد و نه به از دست دادن قلمرو سرزمینی و نه به تحمیل قرارداد ذلتبار ترکمانچای منجر میگردید.
نگارنده در مقالهای (از پیمان خفّت بار ۱۹۱۹ تا قرارداد ننگینتر ۲۰۱۹) در مهر ماه ۱۳۹۸ به پیامدهای شوم چنین قراردادی، هشدار داده بود و شرایط امروز را به مراتب دشوارتر و خطرناکتر نسبت به سالهای دورتر و حتی دوران ضعف و زبونی ایران قاجاریه دانسته و اشاره کرده بود که اینگونه قراردادهای ضدملی از یک فرایند پنجگانه شایعات، پنهانسازى، انکار رسمى، ابهامزدایی و اهمیتافزایی عبور میکنند تا تحقق یابند و به تصویب برسند. ولی شوربختانه از آنجا که ما بیشتر پرداختن به امر شخصی را مترادف با «امر سیاسی» تصور میکنیم، هشدارها جدی گرفته نشد و فرصت ها از دست رفت. نوشتههای کنونی در اینباره بیش از آنکه جدی تلقی شوند، بیشتر شبیه مرثیهسرایی و برای خالی نبودن عریضه است که آنهم همانا در چارچوب «امر شخصی» معنی پیدا میکند و یادآور نوشدارو پس از مرگ سهراب است. خفتگان اصحاب کهف که نام اپوزیسیون بر خود نهادهاند و مدعی قدرت هم هستند، بهترین فرصت را برای به چالش کشیدن رژیم رو به اتمام از دست دادند.
شاید در آیندهای نه چندان دور مردم به اسنادی که به وسیله دلسوزان میهندوست وزارت خارجه به بیرون درز کند، دست یابند. از آن گذشته مردمان محلی و بومی زندگی را بر آن «پنج هزار تن» سخت خواهند کرد که ما در بیرون با تاکتیکهای دیگری میتوانیم غیرمستقیم آن را ادامه دهیم.
پس از رژیم نکبت اسلامی دولت آینده باید بتواند با یک دپیلماسی فعال که البته نفسگیر خواهد بود، همه قراردادهای ضد ملی را به سود کشور و با کمترین غرامت فسخ کند. در کنار یک دستگاه دپیلماسی توانمند و مدبر باید دست دپیلماتهای آینده کشور باز باشد تا بتوانند در مراجع جهانی آسیبهای اینگونه قراردادها را خنثی و یا به حداقل برسانند.
بدین منظور پیشنهاد زیر ارائه میگردد تا سندی که پژواک صدای ملت ایران است به کار دستگاه دپیلماسی آینده بیاید:
با انتشار اطلاعیه و بیانیهای در رسانههای بینالمللی مبنی بر غیرقانونی بودن این قرارداد و غیرمشروع بودن رژیم اسلامی و با توجه به اینکه آنان نمایندگان واقعی ملت نیستند و با اشاره به روشن نبودن مفاد این قرارداد و پنهانسازى درونمایه آن از ملت ایران این قرارداد را باطل اعلام کنیم. اشاره به اینکه دولت ملی آینده ایران هیچگونه قرارداد استثماری و استعماری که به زیان ملت ایران باشد را به رسمیت نمیشناسد و بر اساس عرف بینالمللی، حقوق و تکالیف یکطرفه بعدی هم بر حکومت آینده بار نمیشود و قراردادی که از جانب ملت ایران باطل شناخته شود به هیچ عنوان و با هیچ اقدام بعدی نمیتواند به قراردادی صحیح تبدیل گردد. هرچند فسخ قراردادهای بینالمللی همیشه با پرداخت غرامت همراه است، ولی با اشاره به این موضوع که حتی ناشناخته بودن مفاد انحلال و یا فسخ قرارداد، این قرارداد را از درجه اعتبار ساقط میکند زیرا برای ملت ایران مشخص نیست که آیا یکی از طرفین حق فسخ این ننگیننامه را دارد یا به هر دو طرف این امکان داده شده است و یا انحلال این قرارداد حقی هم برای شخص ثالثی که برای ملت ایران ناشناخته است، در نظر گرفته است؟ آیا اراده فسخ این قرارداد در اختیار ایران هم قرار دارد یا اینکه به ازای دریافت پول از طرف دیگر از این حق چشمپوشی کرده است؟ آیا فسخ قرارداد بر حقی استوار است که به وسیله توافق طرفین ایجاد شده یا به وسیله حکمی قانونی به وجود آمده است؟
اهمیت و جایگاه تفسیر چنین بیانیهای در رسانههای بینالمللی میتواند نسبت به درک بهتر مسائل و موضوعات کمک نماید، بنابراین اشاره به دگرگون شدن بافت و سبک زندگی بومی و قلمرو فرهنگی منطقه و آلودگی محیط زیست پیشنهاد میشود. موارد ضروری دیگر را نویسندگان میتوانند در بیانیه بگنجانند. خوشبختانه حقوقدانان ایرانی در این زمینه جزو بهترینها هستند.
انتشار چنین بیانیهای باید در رسانههای آمریکا و اروپا، در مطبوعات کشورهای همسایه و آسیای میانه و نیز رسانههای ژاپن و کره جنوبی و از همه مهمتر کشور هند، متحد راهبردی آینده ایران در برابر بلندپروازیها و دستدرازیهای چین صورت گیرد. رونوشت بیانیه به سازمانهای مرتبط جهانی ارسال گردد.
مطرحترین شخصیت اثرگذار و کارساز در این کارزار مهم ملی شاهزاده رضا پهلوی است که حامل یک نهاد نگهدارنده ایرانزمین، وارث یک دودمان ایرانساز که هم حافظ تمامیت ارضی بود و هم نگهبان استقلال کشور، و پشتیبان یک ملتگرایی دفاعی که پیاماش در شرایط فعلی تاثیرگذارتر خواهد بود. بر ایرانیان توانمند از نظر مالی است که حمایتهایشان را در این اقدام میهنی دریغ نکنند.
اینگونه طرح و کارزاری میتواند برای اقدامات بعدی و جلوگیری از به نفسنفس افتادن دستگاه دیپلماسی کشور در آینده و برای جبران خساراتی که جمهوری آخوندی به تمامیت ارضی رسانده به کار آید. چنین برنامهای میتواند پس از کارزار علیه قرارداد ذلتبار با چین در مورد از دست رفتن سهم واقعی ایران در دریای شمالی کشور در دستور کار قرار گیرد، پیش از آنکه آفتابهداران مجلسنشین طرح فروش دریای کاسپین (مازندران، خزر) را تصویب نکردهاند.
فرصت برای سوگواری پس از مرگ سهراب همیشه وجود دارد. اکنون را دریابیم.
تشکیل یک «جبههٔ آزادی بخش ملی» برون مرزی به رهبری شاهزاده رضا پهلوی ، پیش از انتخابات ریاست جمهوری امسال آمریکا ، یک ضرورت حیاتی برای ایران وایرانیان میهن پرست است.
فرصت مناسب براندازی اشغالگران اسلامیست ایران فروش را نباید ازدست داد !
نهـاد روحانیت شیعه . نهـادى است فاسد و عقب مانده
که باید در ایران مدرن فردا از حالا براى ریشه کن کردن این نهـاد اقدام کرد