درباره خسرو سینایی؛ قطاری که سخت زمستانی شد؛ قطاری که در یخبندان زمستانی فرو رفت

- سینایی، سینایی بزرگ در بیمارستان به دستگاه وصل بود اما انگار ذهنش هنوز آرزویش را با حباب‌های اکسیژن بیرون می‌داد. آرزویی که هرگز به ثمر نرسید.
- فیلم‌هایی با بودجه‌های چند ده میلیاردی ساخته شدند که برخی هرگز رنگ پرده به خود ندیدند چون نیازی به فروش گیشه نداشتند و آنقدر شیره وجود این مملکت را مکیده بودند که دیگر جایی برای خوراک بیشتر و فروش گیشه‌ای که مشخص نیست چقدر موفقیت‌آمیز بوده باشد نداشت و یا اکرانی صد درصد شکست خورده را تجربه کرده و با پول این مملکت، خوش گذرانده‌اند.
- سینایی: «متاسفانه هیچکس به من جوابِ سرراست نمی‌دهد ولو منفی! من هم دیگر حوصله سرِ کار رفتن ندارم. در ایران وقتی به من می‌گویند پول نداریم و بعد می‌بینم با چه بودجه‌های هنگفتی چه فیلم‌هایی ساخته می‌شد، دیگر چه بگویم؟»

شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹ برابر با ۱۵ اوت ۲۰۲۰


سما نامداری – این روزها نام خسرو سینایی بر دهان‌ها می‌چرخد. بر دهان‌هایی که گاه، چندی پیش پشت سر، زیرآبش را می‌زدند و جلوی رو، استاد، استاد می‌کردند.

اینها کسانی بودند که سال‌های سال، همین استاد را پس از جراحی کمر، می‌بردند و می‌آوردند تا به او نگویند که بودجه‌ای برای ساخت آخرین اثرش وجود ندارد و بودجه بیشتر متعلق به «از ما بهتران» است.

خسرو سینایی ۱۳۹۹-۱۳۱۹

روی صحبتم هم با مقامات لهستانی است که ترجیح می‌دادند بودجه‌ای اگر هست، نصیب پیشرفت هنر هموطن‌شان شود و به قول معروف چراغ ر آ به خانه خود روا دارند و هم با مدیران کشورم؛ ایرانزمین.

کشوری که سینایی بزرگ را در خود پروراند اما پس از مدتی به او پشت کرد و با تمام وجود آزارش داد.

آزاری که گویی زمانی برای آن وجود نداشت. از سال‌های جوانی و دوره گذشته ایران بگیریم تا همین اواخر، همه با هم در تلاش بودند که به نوعی سد راه او شوند.

از همان قدیم شروع می‌کنیم، از همان دهه چهل که می‌خواست فیلمی درباره لهستانی‌های مهاجر بسازد. اما حکومت مردانِ آن زمان قبول نمی‌کردند تا بعدها در دهه پنجاه، به دلیل سفر شاه و ملکه به زلاندنو (نیوزلند) و استقبال گرم و سرودخوانی چند کودک لهستانی، با ساخت فیلم‌آش موافقت می‌کنند. پس او می‌رود و کلی فیلم می‌گیرد. پس از بازگشت نیز از کودکان مهاجر ساکن در اصفهان، اهواز و قزوین و شیراز، قبرستان‌ها و محله‌هایی که لهستانی‌ها بودند، نوزده ساعت فیلم می‌گیرد.

پس از مدتی انقلاب می‌شود و نگاتیوها در تلویزیون گم می‌شوند. اگر چه او دوباره آنها را پیدا می‌کند و بالاخره فیلم را می‌سازد.

فیلمی که در سال ۲۰۰۸ نشان شوالیه جمهوری لهستان را برای سینایی به ارمغان می‌آورد. آن زمان بود که تفاهم همکاری برای ساختن فیلم سینمای مشترک به کارگردانی او بین ایران و لهستان با عنوان «قطار زمستانی» امضا شد. و این آغاز یک دوندگی دوازده ساله برای او بود. دوندگی‌ای که تا لحظه فرو بردن آخرین قطره اکسیژن به اتمام نرسید.

آری، سینایی، سینایی بزرگ در بیمارستان به دستگاه وصل بود اما انگار ذهنش هنوز آرزویش را با حباب‌های اکسیژن بیرون می‌داد. آرزویی که هرگز به ثمر نرسید.

به هر حال، به دوازده سال قبل برگردیم. سینایی حتی بازیگر فیلم‌اش را هم انتخاب می‌کند تا در مراسمی در «خانه هنرمندان» با آقای بازیگر (عزت‌الله انتظامی) او را به عنوان بازیگر «قطار زمستانی» معرفی کند.

تمام مدیران و مسئولان سازمان سینمایی هم آمدند و قول و وعده‌های بسیار دادند که به زودی این قطار راه خواهد افتاد اما زمان گذشت و گذشت و گذشت و سینایی از این سازمان به آن سازمان نامه برد و تلاش کرد اما هیچکس پاسخگو نبود.

مهرداد اسکویی در این‌باره می‌گوید: «در این سال‌ها پول‌های کمی برای ساخت فیلم خرج نشده ولی به او کمکی نشد تا «قطار زمستانی» را بسازد. او این فیلم را در ذهن خود داشت و آن را با خود برد و حال آنکه این اثر می‌توانست یادگار خوبی برای مردم بماند.»

بله، فیلم‌هایی با بودجه‌های چند ده میلیاردی ساخته شدند که برخی هرگز رنگ پرده به خود ندیدند چون نیازی به فروش گیشه نداشتند و آنقدر شیره وجود این مملکت را مکیده بودند که دیگر جایی برای خوراک بیشتر و فروش گیشه‌ای که مشخص نیست چقدر موفقیت‌آمیز بوده باشد نداشت و یا اکرانی صد درصد شکست خورده را تجربه کرده و با پول این مملکت، خوش گذرانده‌اند.

بیایید احساسات را کنار گذاشته و کمی علمی‌ و با سند حرف بزنیم. در زیر نگاهی می‌کنیم به چند فیلم پرهزینه سال‌های اخیر:

۱.رستاخیز

رستاخیز Hussein Who Said No، به معنای: «حسین، آنکه گفت نه») و به عربی «القربان» که با نام «روز رستاخیز» هم شناخته می‌شود، فیلمی تاریخی مذهبی بین‌المللی به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا درویش محصول سال ۱۳۹۱ است.

این فیلم درباره وقایع عاشوراست.

بودجه ساخت این فیلم که با عوامل بین‌المللی ساخته شده، بین سیزده تا سی و هشت میلیارد عنوان شده است.

این فیلم در دوم دی‌ماه ۱۳۹۲ در سینما فرهنگ با حضور برخی اعضای دولت اکران خصوصی شد و در شانزده بهمن ۱۳۹۲ در کاخ جشنواره «فجر» همزمان با برگزاری سی و دومین دوره جشنواره فیلم «فجر» به نمایش درآمد.

فیلم «رستاخیز» در روز بیست و چهارم تیر ۱۳۹۴ با مجوز قانونی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به اکران عمومی درآمد اما ساعاتی پس از آن در پی مخالفت علما و مراجع با محتوای آن و به تصویر کشیدن چهره برخی، از پرده سینماها به پایین کشیده شد.

در این فیلم بجز بازیگران ایرانی، بازیگرانی از عراق، کویت، لبنان، آمریکا و سوریه بازی کرده‌اند و موسیقی آن را آهنگساز هالیوودی ساخته و کلیه مراحل فنی هم توسط استودیوهای خارج از ایران انجام شده است.

مراجع تقلید نظام هرگز اجازه اکران این فیلم را که از پرده پایین کشیده شد ندادند، درنتیجه هنوز این فیلم پس از گذشت هشت سال از ساخته شدن، نتوانسته اکران شده و حداقل بخشی از آن سی و هشت میلیاردتومان را به بودجه کشور بازگرداند.

۲.لاله

«لاله» علاوه بر اینکه یکی از پرهزینه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است که هنوز اکران نشده، بلکه یکی از پر حاشیه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران نیز محسوب می‌شود. فیلمی که ظاهراً دلیل ساختن‌اش، سفر احمدی نژاد به نیویورک و استفاده اسعدالله نیک نژاد (کارگردان) از این موقعیت بود که در نهایت توانست موافقت دولت را برای ساختن چنین فیلمی درباره شخصیت «لاله صدیق» به دست بیاورد.

جنجال بر سر ساخت «لاله» زمانی آغاز شد که بودجه این فیلم مبلغی در حدود دو میلیارد و پانصد میلیون تومان عنوان شد و معلوم شد که سرمایه‌گذار آن «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» بوده است؛ با این حال رقم تولید فیلم «لاله» در ماه‌های بعد ثابت باقی نماند و پس از آن، بودجه این فیلم به رقم بی‌سابقه ۱۷ میلیارد تومان رسید که اعتراضات بسیاری را سبب شد (توجه داشته باشید این مبلغ بر اساس مبلغ دلار آن زمان یعنی یک هزار تومان است نه بیست هزار تومان).
(پی نوشت: جالب اینجاست که این بودجه کلان برای فیلمی تصویب و هزینه شد که تمامی عوامل‌اش از جوانان بیشتر «کار اولی» و ایرانی بودند و هیچ فرد یا استودیو یا هیچ عنصر بین‌المللی نیز در فیلم حضور نداشت.)

۳.راه ابریشم آبی

این فیلم محصول سال ۱۳۸۸ به کارگردانی محمدرضا بزرگ‌نیا و تهیه‌کنندگی حسن بشکوفه بوده که بنیاد فارابی سرمایه‌گذارش بوده است. «راه ابریشم آبی» می‌توانست یکی از بهترین آثار تاریخی سینمای ایران باشد اما این فیلم هم از لحاظ محتوایی دچار لغزش‌های فراوانی بود و در نهایت هم بی‌سر و صدا به سینما آمد و بی‌سر و صدا هم اکران خود را پایان داد. نکته تأسف‌برانگیز درباره «راه ابریشم آبی» این است که این فیلم با بودجه‌ای نزدیک به شش میلیون دلار یعنی تقریباً ۶ میلیارد تومان (در آن دوران قیمت دلار دچار افزایش عجیب و غریب کنونی نشده بود) ساخته شده بود اما در گیشه به فروش تقریبی ۲۹۳ میلیون تومان دست یافت!

۴.ملک سلیمان

این فیلم محصول سال ۱۳۸۷ به کارگردانی شهریار بحرانی و تهیه‌کنندگی مجتبی فرآورده است.

«ملک سلیمان» داستان مقطعی از زندگی حضرت سلیمان را روایت می‌کند و تا به امروز تنها اولین قسمت از سه‌گانه آن بر پرده سینماها رفته است. «ملک سلیمان» با بودجه پنج میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان ساخته شد اما در اکران عمومی در سال ۱۳۸۹ با فروشی تقریبی یک میلیارد و پانصد میلیون تومان به کار خود پایان داد.

اینها فقط چند نمونه از صدها فیلمی است که با بودجه‌های هنگفت و البته با عدم اکران و یا فروش بسیار کم ساخته شده‌اند. البته در دورانی که شفافیت کمی باقی مانده بود اما پس از آن در چند سال اخیر شاهد اتفافات جدیدی هستیم. اتفاقی با عنوان عدم شفافیت در اعلام بودجه و فروش حقیقی فیلم‌ها!

در این میان فیلمی مانند «به وقت شام» وجود دارد. فیلمی پر از جلوه‌های ویژه و استفاده از وسایل نظامی گران‌قیمت و… اما درباره بودجه اختصاص یافته به آن، هرگز اطلاعات درستی داده نشد. تهیه‌کننده و کارگردان و «مؤسسه سینمایی اوج» به عنوان سرمایه‌گذار دولتی اثر، گویی فرصتی برای یکی کردن حرف‌هایشان نگذاشتند و هر یک عددی را اعلام کردند. از هشت تا دوازده میلیارد تومان در صورتی که با کمترین اطلاعات سینمایی متوجه عدم صداقت آنان می‌شویم. بودجه این کار چیزی شاید ده برابر مبلغ اعلام شده باشد.

با نگاهی گذرا به این لیست، در می‌یابیم که بودجه هشت میلیاردی که ایران تنها نیمی از آن یعنی چهار میلیارد آن را باید پرداخت می‌کرد، مبلغی دور از ذهن نبود (اگرچه بسیاری به صحت و سقم این عددها شک دارند و برخی عددها را بسیار بالاتر از اینها می‌دانند).

فیلم‌هایی مانند «لاله» که نه هرگز اعتباری برای ایران در خارج و نه آبرویی در داخل کشور برای عوامل‌اش به وجود می‌آوردند به راحتی بودجه‌های کلان گرفته و کار را شروع و حتی مانند «لاله» پس از صرف هزینه ۱۷ میلیاردی، نیمه‌کاره رها شدند.

اما درباره «قطار زمستانی» چنین نبود. تهیه‌کننده لهستانی درنامه‌ای درباره این پروژه نوشت: «به عقیده ما این یک پروژه ایده‌آل برای همکاری مشترک بین ایران و لهستان است و از طرفی برای بازار لهستان و بازار بین‌الملل، پروژه ایده‌آلی محسوب می‌شود. علاوه بر این در شکوفا کردن مناسبات دو کشور مفید و مؤثر است».

اما سال‌های سال، سینایی برای ساخت این پروژه به سازمان‌های متعدد رفت و برگشت و  پاسخی دریافت نکرد.

چنانکه خودش در این‌باره گفته است: «متاسفانه هیچکس به من جوابِ سرراست نمی‌دهد ولو منفی! من هم دیگر حوصله سرِ کار رفتن ندارم. در ایران وقتی به من می‌گویند پول نداریم و بعد می‌بینم با چه بودجه‌های هنگفتی چه فیلم‌هایی ساخته می‌شد، دیگر چه بگویم؟ واقعاً به نفع چه کسی بود که قطار زمستانی ساخته نشود؟»

او در جای دیگری گفته: «شاید بودجه این فیلم، یک بیستم بسیاری از فیلم‌های دیگری که ساخته می‌شود، نباشد اما انگار کسانی دلشان نمی‌خواهد این کار ساخته شود.»

در هر حال دوازده سال تمام، سینایی که برخی از مسئولان او را با نام «استاد سینایی» و «سینایی بزرگ» می‌نامیدند، حاضر نشدند شرایط ساخت این فیلم را فراهم کنند.

سینایی در یکی از آخرین مصاحبه‌های خود گفته: «به من بگویند دلیل ممنوع بودن این کار من چیست؟ چرا امکانات لازم برای ساخت این فیلم را نمی‌دهند؟»

بدین ترتیب «قطار زمستانی» که به نوعی پروژه دوستی بین ملت‌ها بود به دلایل غیرقابل درک هرگز راه نیفتاد و این قطار زمستانی در یخبندان سخت زمستانی فرو رفت و با آخرین حباب برای همیشه خاموش شد.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=207559

2 دیدگاه‌

  1. ذره بین

    به نظر میرسد که دلیل اصلی این است که سفارت فخیمه روسpیه نظر مساعدی به این کار نداشته اند!

  2. ایران مرکز آرامش و آسایش؟

    (خودش در این‌باره گفته است: متاسفانه هیچکس به من جوابِ سرراست نمی‌دهد ولو منفی! من هم دیگر حوصله سرِ کار رفتن ندارم.)
    طی قرن ها هنرشان برای تحمیق مردم و ارتزاق و قدرت همین بوده است، جواب سرراست نمی دهند نه “بله” و نه “خیر”. تا کسی نفهمد که واقعاً چه می خواهند.

Comments are closed.