ایرانسازان؛ نسل‌ پیش و پس از پرانتز جمهوری اسلامی

یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۹ برابر با ۰۳ ژانویه ۲۰۲۱


یک نسل سِنّی به تدریج جای خود را به نسل‌های تازه می‌دهد. نسلی که هفت هشت دهه را پشت سر گذاشته و به حکم طبیعت زندگی را ترک می‌گوید. این اما در میان مقامات پیش و پس از انقلاب اسلامی ۵۷ دارای دو کیفیت متضاد است.

هراندازه از بیشتر پایوران دوران پهلوی و نقش آنها در ساختن ایرانی که جمهوری اسلامی از پس غلبه بر آن بر نیامد به نیکی یاد می‌شود، بهمان اندازه و بسی بیشتر، مرگ مقامات و معماران جمهوری اسلامی با لعن و خشنودی مورد استقبال قرار می‌گیرد.

در یک نمونه بارز، هرچند جمهوری اسلامی تلاش کرد تا از فردی مانند قاسم سلیمانی یک چهره‌ی «ملی» ارائه دهد و حتا برخی مخالفان رژیم حساب وی را در حالی از حکومت جدا خیال می‌کنند که در سرسپردگی وی به نظام و شخص علی خامنه‌ای هیچ تردیدی نیست، اما افکار عمومی وی را عامل صدور انقلاب اسلامی و توسعه‌طلبی شیعه با سوء استفاده از منابع کشور می‌داند. البته چنگ انداختن برخی از مخالفان جمهوری اسلامی به امثال قاسم سلیمانی را شاید بتوان ناشی از خلاء هویت ملی و تاریخی دانست که توسط رژیم لگدمال شده و با سرکوب بی‌امان تمامی راه‌های حضور چهره‌های به راستی ملی و خدمتگزار را در داخل ایران بسته است. به عبارت دیگر، در حالی که به گفته‌ی حافظ، «دور روزگاران» چنانست که از «یاران» و «حق‌شناسان» و «شهریاران» و «سواران» و «عندلیبان» و «میگساران» خبری نیست، روشن است که دشمنان و ناحق‌ها و فرومایگان و دنبال‌دوندگان و وزغ‌ها و خرمُهرگانی چون سلیمانی برای برخی به «قهرمان ملی» تبدیل می‌شوند! وگرنه آموزش مزدوران شبه‌نظامی و راه انداختن جنگ‌ و حمله نیابتی و به خاک و خون کشیدن شهروندان خود و کشورهای دیگر هیچ همخوانی با قهرمانی در ملی‌گرایی ندارد! ملی‌گرایی زمانی مفهوم پیدا می‌کند که حاکمیت ملت برقرار بوده و به همین ملی‌گرایی برای همسایگان و دیگر کشورها در مناسبات متقابل احترام گذاشته شود.

سال‌هاست که کشته شدن امثال سلیمانی و فخری‌زاده همانگونه در بخش مهمی از جامعه سبب احساس رضایت و شادی می‌شود که مرگ امثال محمد یزدی و مصباح یزدی و مشابهان آنها و یا دستگیری و محاکمه امثال حمید نوری در سوئد و اسدالله اسدی در بلژیک…

امروز همانگونه که بخشی از جمهوری اسلامی به فنا می‌رود و بخشی دیگر کابوس دادخواهی می‌بیند، مردم که بنا بر سرشت خویش پایدار هستند، به نابودی کل نظام به عنوان مهم‌ترین عامل انحطاط کشور امیدوار می‌شوند تا سرانجام «دور روزگاران» دوباره به ملت و به ایرانسازان برسد.
الاهه بقراط

[کیهان لندن شماره ۲۹۳]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=224876

13 دیدگاه‌

  1. به ناشناس و برخی دوستان

    دوست عزیز ناشناس و سایر دوستان ظاهرا پیرو تئوری توطئه، لطفا قصه و افسانه سر هم نکنید، آمریکا اگر واقعا نمی خواست پولهای بلوکه شده ایران را بدهد، پولها را نمیداد و نیازی هم به گروگان گیری ساختگی نبود.لطفا تمام کنید این توهم توطئه
    را در باب انقلاب ایران و اشغال سفارت آمریکا.اشغال سفارت آمریکا اگر ساختگی بود، پرزیدنت ریگان ایران را پیش از مراسم تحلیفش شدیدا تهدید نمیکرد. گروگانها هم در پی مذاکراتی پیچیده آزاد شدند، وگرنه چه بسا بحران عمیق تر میشد و کار به جاهای باریک می کشید.دلایل وقوع انقلاب ایران هم بسیار فراتر از توطئه قدرتهای بزرگ و کارتل های نفتی بود.مقصر اصلی انقلاب فاجعه بار سال ۵۷ در درجه اول خود ما بودیم نه بیگانگان، از ماست که بر ماست.سهم بیگانگان شاید ۲۰ درصد بوده، ۸۰ درصد ما مقصریم.

  2. توماس جفرسون

    ژنرال رابرت هایزر چهار ماموریت اصلی داشت:

    ۱)‌تسلیم پیام رسمی کارتر به محمد رضا شاه مبنی بر لزوم خروج او از کشور در اسرع وقت ( او به همراه سالیوان در یک ملاقات خصوصی این پیام را به محمد رضا شاه تخویل داد)
    ۲) ایجاد هماهنگی بین ژنرالهای ارتش، دولت بختیار و خمینیستها برای انتقال آرام قدرت و تغییر نظام
    ۳) جلوگیری از فروپاشی ارتش
    ۴) دادن تضمین امنیتی از سوی دولت کارتر و رهبر آینده کشور در مورد تامین جانی ژنرالها

    در آن شرایط بحرانی بویژه پس از خروج شاه از کشور، نه کودتا امکانپذیر بود و نه کسی به آن فکر می کرد. هر چند گفته می شود که سپهبد ربیعی و ارتشبد طوفانیان به ژنرال هایزر گفته بودند ارتش باید کودتا کند، که البته صرفا یک نظر بود و نه حاکی از یک طرح روی‌میز و‌کسی آن را جدی نگرفت.

    اگر قرار بود کودتا کنند چرا باید از آقای ژنرال آمریکایی اجازه می گرفتند، ضمن اینکه کودتا قاعدتا تا زمان اجرا باید محرمانه می ماند!!!!!

    از سویی دیگر،‌‌حداقل در زمان تشکیل ستاد انتقال قدرت در نفلوشاتو، آمریکا و‌انقلابیون در مورد تغییر رژیم به توافق رسیده بودند و‌خیالشان از بابت ارتش راحت بود.

    تماسها و مذاکرات بین سران ارتش و دولت کارتر و‌خمینیستها مدتها قبل از سفر هایزر در جریان بود. ضمن اینکه بسیاری از افسران ارتش سالها بود که مقلد روح الله خمینی بودند !!!!!!

    اگر کودتا مصداقی داشته باشد، آن کودتای خزنده و‌خبیثانه خائنانه با همکاری ارتش و‌خمینیستها و کشورهای بیگانه بر ضد نظام پادشاهی بود!!!

  3. ناشناس :

    دکتر “بهرام کدیور” در امریکا جراح پلاستیک است. تعریف می‌کرد که توسط یکی از دوستان، با ژنرال “هایزر”، بعد از بازنشستگیِ او آشنا شدم و چون اهل تنیس بود، او را دعوت کردم و با هم یک سال به‌طور مرتب بازی می‌کردیم. چون می‌خواستم ماجرای آمدنش به ایران را از زبان خودش بشنوم. یک روز ژنرال به من گفت:

    “زمانی که معاون “ناتو بودم”، با دستور صریح رئیس‌جمهور کارتر، ماموریت گرفتم که به ایران رفته و جلوی کودتای افسران عالی‌رتبه ارتش، مخصوصاً سپهبد “بدره‌ای” فرمانده نیروی زمینی؛ سرلشکر خسروداد فرمانده هوانیروز؛ سرلشکر “نشاط” فرمانده گارد و سپهبد “ربیعی” فرمانده نیروی هوایی را بگیرم و ترتیبی بدهم که ارتش سالم به ماموران خمینی در ایران، یعنی بهشتی و بازرگان تحویل داده شود. حتی اسم این افراد و خطر کودتا توسط آنان در برگ ماموریت من بود؛

    و همچنین گفته شده بود که به ملاقات شاه نروم، تا بداند خواهان خمینی هستیم و روحیه‌اش را از دست بدهد و زودتر ایران را ترک کند!”.

    هایزر گفته بود: “فردای رسیدن حکم ماموریت، تقاضای ملاقات فوری با کارتر کردم تا بدانم که نتیجه‌ی این‌ کار را می‌داند یا نه؟ و آیا مطمئن است خمینی به ما نفت خواهد داد و به طرف بلوک شرق نخواهد رفت؟

    کارتر به من وقت نداد و در عوض، “سایروس ونس” -وزیر خارجه- با من ملاقات کرد و گفت دستور، تغییر نمی‌کند و خمینی از طریق “سالیوان” -سفیر ما در تهران- و رمزی کلارک -دادستان سابق امریکا- به ما اطمینان داده که در بلوک ما خواهد ماند و دوست ما خواهد بود؛ و من با این اطمینان به تهران رفتم و ماموریت خود را به خوبی انجام دادم!”

    اعتراف دیگری که “هایزر” به دکتر کرده بود این بود که: “ماجرای گروگان‌گیری هم به‌وسیله‌ی دولت خودمان و “نلسون راکفلر” -مالک چِیس مَنهَتِن بَنک- انجام شد! چون ۱۴ میلیارد دلار ایران، با نفت بشکه‌ای ۸ دلارِ آن موقع، در این بانک برای ایران ذخیره کرده بود و با سر رسیدن قراردادها در نزدیکی انقلاب و بعد از آن، این مبلع به ۲۴ میلیارد رسیده بود و نگرانی شدید داشتیم که بخواهیم این پول را پس بدهیم، بنابراین به وسیله‌ی عوامل خود، آخوند ابله چپی -موسوی خوئینی‌ها- را پیدا کرده و “راکفلر” مصاحبه مطبوعاتی ترتیب داد که شاه باید به امریکا بیاید و تا هنگام معالجه در امریکا باشد و همین مصاحبه، استارت آدم‌های خمینی را برای گرفتن سفارت زد!

    البته هماهنگ شده بود که کاردار و دو نفر مقامات بالا در وزارت خارجه و به دور از اوباش مهاجم، در بهترین شرایط نگهداری شوند!”

    بعد گفته بود دکتر کدیور! “نکته‌ی جالب این ماجرا این است که این گروگان‌ها اکثراً تفنگداران و مامورین دون‌پایه، با حقوق ماهی ۷۰۰ دلار بودند که بعد از توقیف پول ایران، با شکایات متعدد و از جمله پدربزرگ یک تفنگدار سیاه‌پوست، که من وقتی فهمیدم نوه‌‌ام توسط دانشجویان دستگیر شده، سکته کردم، وی موفق شد توسط دادگاه، از پول‌های بلوکه شده در بانک الجزایر، ۱۵۰ ملیون دلار بردارد و در مصاحبه‌ای گفته بود من و نوه و خانواده ما تاکنون ۵۰۰۰ دلار پول نقد نداشتیم و این ۴۴۴ روز، یک موهبت الهی بود!
    و بدان که دیناری از آن پول به ایران برنگشت و با شکایات مختلف، آن ۲۴ میلیارد دلار تلف شد!”

  4. توماس جفرسون

    با تشکر از خانم سیمین . گفتگوی با شما همواره برایم آموزنده است.

    جناب آقای بهرام آقای بهرام پارسی، مطالب شنا را خواندم و آموختم.
    با اینکه فردی بی دین هستم، اما شخصا دشمنی با دین و دینداران ندارم. البته نظرم در مورد اسلام و بویژه تشیع که مذهبی ماهیتا سیاسی و قدرتمدار و تمامیت خواه و خشونت طلب است کاملا فرق دارد.

    در دوران ساسانیان، بدلیل صلب و حکومتی شدن دین زرتشتی و فشارهای موبدان، دین مسیحیت مورد اقبال عامه مردم قرار گرفته بود. اما بدلیل جنگ ایران و روم، برخی شاهان، مانند شاپور دوم،‌ به عنوان دین دشمن به آن بد گمان شده بودند و محدویدت برای آن ایجاد کرده بودند.

    بهروی، اگر حمله اعراب اتفاق نمی افتاد چه بسا مسیحیت در کنار پاکدینی زرتشتی غیر حکومتی، به دین غالب در ایران تبدیل می شد،

    تا زمان صفویان هم، اسلام سنی بیشتر در شهرهای حاشیه کویر نفوذ داشت و در نقاط دورافتاده و روستایی ،کوهستانی و جلگه ایی و جنگلی اقلیت بزرگ از پیروان سایر ادیان زندگی می کردند و رواداری و همزیستی دینی تا حدی وجود داشت.
    با تحمیل خونین تشیع توسط صفویان، اسلام در ایران گسترش بیشتری یافت،

    نظر سنجی گمان بسیار نوید بخش است، چون مشخص می کند که مسلمانان با ۳۷ درصد جمعیت، در اقلیت مطلق هستند. در آینده احتمالا دینهای مسیحیت و بهاییت و زرتشتی شاهد بیشترین گسترش در ایران خواهند بود.

    اما در جهان وضعیت ممکن است فرق کند.برخی بررسیهای آماری پیش بینی می کنند که تا سال ۲۰۵۰، اسلام به عنوان دین اول، جای مسیحیت را خواهد کرد، علت عمده آن شاید زاد و ولد بیشتر مسلمانان باشد.

    جناب ۱۶،
    در استقلال رای، خدمات شگرف، ملی گرایی و تلاش سترگ محمد رضا شاه برای آبادانی و پیشرفت ایران هیچگونه شک و شبه ایی وجود ندارد.
    نقش دشمنان خارجی و داخلی و بویژه پس ماندگان قاجاریسم و دلدادگان اسلام بخصوص در بین طبقه الیت جامعه در این نکبت و تباهی و فلاکت باید مورد تاکید قرار گیرد.

  5. 16

    به جناب جفرسون ..
    چرا به مسله مهم درگیری محمد رضا شاه با غرب در برکشیدن تمدن و هویت ایرانی و شاخ به شاخ شدن با ایجاد اوپک در مقابل کنسرسیوم نفتی ۷ خواهران .. و برپایی جشن ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران و عهد و پیمانش با کورش کبیر در پاساگارد اشاره ای نمیکنید ؟
    کورش کبیر برای ۲ میلیارد مسیحی و یهودی مقدس و مسیح خوانده میشود و همه در منازلشان در کتاب مقدس با نام او اشنا بودند ..
    اما هرگز مقبره او و سرزمین او را اینگونه در نمایشی عظیم با حضور سران جهان در تلویزیوون ندیده بودند ..
    پس از نمایش فرود انسان بر ماه جشنهای ۲۵۰۰ ساله باشکوه ترین تصاویر تلویزیونی پایان قرن بیستم بشمار میامد که مافیای سیاسی غرب را شوکه کرد ..
    اگر شاه به سال ۱۹۷۷ قرارداد مفت بری نفت و گاز را با کنسرسیوم تمدید میکرد ٬٬
    ایا باز هم غرب برای سرنگونی حکومت شاه سفره گوادالوپ پهن میکرد؟
    قراین چیزی دیگر بما نشان میدهند .
    از جمله سرمایه گذاری مشترک کشف نفت با حکومت شاه در دریای شمال با دولتهای نروژ و انگلستان ..
    اجازه شراکت و سرمایه گذاری در کارخانجات سهام توسن و کروپ المان ..
    خرید مدرنترین هواپیما های F 14 – F 16 – Hawak از امریکا .. که حتی ارتش اسراییل از داشتن ان محروم بود .
    خمینی و پرورندان کنفدراسیون چی ها .. و مارکسیست اسلامیستها واخوندها
    وووو همه جزو وسایل خورجین شعبده بازی مافیای سیاستگذاران غرب به رهبری انگلیس ملعون .. بقول مکاشفه یوحنا فاحشه بابیلیون .. برای روز مبادا بود ..
    تا اگر روزی محمدرضا شاه .. مثل پدرش رضا شاه بزرگ هوس برکشیدن هویت ایرانی و کوتاه کردن دست انگلیس ملعون از غارت ایران به سرش زد .. با نوکران جیره خواه و بی شرف داخلی .. چه چپ و چه راست ..
    حکومت شاهنشاهی و هویت ایرانی طلبی را برای همیشه با برپایی جمهوری غارتگران از میان بردارد .. و موفق شد ..
    چرا که ملت ما تاریخ خود را زیر سلطه اخوندیسم با الم کردن شیعه گری و تعزیه و جهل و خرافه پروری .. تحت نفوذ و حمایت انگلیس ملعون از اواخر زمان صفوی تا اخر دوران قاجار بطور کامل فراموش کرده بود ..
    هرچند بزرگاانی چون .. فروزانفر – تقی زاده – علی دشتی – احمد کسروی – عارف قزوینی تلاش کرده بودند تا برعلیه این حلیه های اخوندی در گمراهی مردم با جهل خرافات مبارزه کنند .

  6. سیمین به توماس جفرسون

    خط به خط پاسخ شما قابل تعمق است و دریچه جدیدی برای فهم آنچه که رفت و گذشت باز می‌کند خیلی از این حقایق را نمی‌دانستم. . یک دنیا ممنون برای اینهمه باریک بینی و دید ژرف تاریخی و اینکه در یک نوشته کوتاه به اندازه یک کتاب نوشته اید. سربلند باشید.

  7. بهرام پارسی

    جناب آقای توماس جفرسون عزیز
    متاسفانه هنوز بسیاری ذهنشان درگیر توهم توطئه و اعتقاداتی خداستیزانه است .فکر می کنند تنها خودشان کشف کرده اند که ایمان و اخلاق مبتنی بر داگماها است و در لحظه ای امر بهشان مکشوف شده است که ایمان و داگما و خدا همه کشک است و تنها راه حل بشر ، تجربه گرایی و عینی گرایی و علم گرایی افسار گسیخته است .اما همین روزها شاهد هستیم که موج خداناباوری و بی دینی چه نتیجه ای در امریکا و اروپا داشته و دارد ، و اگر کنترل نشود سقوط اروپا و امریکا در دامن کمونیسم چینی و برده داری دیجیتال حتمی است .

    تنفر از خدا و خداباورانی چون شریف امامی و نصر و مصدق السلطنه مشکل ما را حل نمی کند .تمام تلاش هایی که پیش از انقلاب می شد برای هضم کردن اسلام در فرایند مدرنسازی ایران بود .اما متاسفانه اسلام ذاتی متفاوت با مسیحیت و دیگر ادیان داشته و دارد ، و روبرو شدن با این مساله برای بسیاری از میهن پرستان دوران مشروطه و پهلوی مشکل بود .کافی است به میزان شیفتگی امت اسلام به قاتلان ِ مدینه النبی در طی این ۴۰ سال کمی توجه کنیم .متاسفانه بسیاری در اوایل انقلاب از ایران خارج شده اند و خبر ندارند که تنها خدای مرگ است که دارد اسلام را در ایران تضعیف می کند .نسل های ۵۷ ای همان خمینی پرستان و حسین پرستان و علی پرستان داغ و متوهم هستند که فکر می کنند تنها قاتلان ِ مدینه النبی سرقفلی ارتباط با خدا را دارند و با پیر شدن و درگذشت آنها ، جمعیت مسلمانان کاهش می یابد.این نسل های جدید هستند که به یمن ِ رسانه ها و اینترنت و تحصیلات دانشگاهی و البته تجربه ی ماهیت اسلام از نزدیک ، توانستند طلسم اسلام را بشکنند .

    به نظر من تمام تلاش بزرگان پیش از انقلاب ، تلاش برای هضم اسلام در ایران مدرن بود اما اسلام مثل ضحاک از گور برخاسته ، به غارت و کشتار پرداخت چون ماهیت اسلام چنین است .کافی است به مقالات ِ سروش ِ ماله کش مراجعه کنید تا اعتراف به ماهیت ِ دجالی و خون آلود اسلام را از زبان یک از بافندگان ِ اسلام رحمانی بشنوید .سروش صراحتا عنوان می کند اسلام ماهیتا با مسیحیت و آیین های زرتشتی و (بهایی) متفاوت است و دینی است برای کسب قدرت سیاسی با سرکوب و جنایت .

    درضمن ، میراث شوم توده ای بازی ها و کمونیست بازی ها به درد ایران امروز نمی خورد .در همین بررسی موسسه ی گمان مشخص شد ۳۰ تا ۴۰ درصد ایرانی ها ، خداباوران و دئیست ها و نوزرتشتیان و نومسیحیان و بهایی ها هستند .زیرا همان توماس جفرسون بزرگ و توماس پین و یاران آنها هم به خداوند ، معمار بزرگ هستی ایمان داشتند و باورهای دئیستی و مسیحی داشتند .چه بخواهیم چه نخواهیم ، ایمان به خدا برای حفظ تمدن بشری و دستاوردهای آن ضروری است .

  8. توماس جفرسون

    خانم سیمین،
    فقط در یک مورد با شما اختلاف نظر دارم.
    سیاست حقوق بشری کارتر فقط نقشی تشدید کننده داشت. اسلامیزه شدن کشور و حکومت و نهادهای مدنی و مردم شهرهای بزرگ و بویژه طهران ، حداقل از اوایل دهه پنجاه شمسی شروع شده بود.
    رویکرد مماشات و خشنود سازی و توانمند سازی اسلامیستها و شیعه گرایی توسط حکومت مدتها قبل از کارتر با شتاب در جریان بود.
    بنظرم تشکیل حکومت اسلامی در سال ۵۷ دیرهنگام و آناکرونیک بود. شاید بهتر بود بلافاصله پس از تبعید رضا شاه، حکومت اسلامی برقرار می شد و با آغاز قرن ۲۱ تمام می شد !!!

  9. توماس جفرسون

    به خانم سیمین،‌

    بدلیل فرا رسیدن سالروز کنفرانس گوادلوپ و اعتراف سایت انقلاب اسلامی، من فقط به یک جنبه خارجی آن اشاره کردم.

    در همه مواردی که فرمودید، کاملا با شما موافقم.

    همانگونه که گفتم، ارتباط خمینیستها و‌شخص خودش با دموکراتها حداقل از سال ۴۲ و دوران جان اف کندی شروع شد،

    یک برنامه ریزی و کار تیمی بسیار دقیق بود،‌ از دهه چهل ، آنان موریانه وار در همه دستگاه های حساس حکومتی و نهاد های مدنی رخنه و در دهه پنجاه شمسی تسخیر کردند.

    بسیاری افسران نیروی زمینی سرگرد به بالا، عضو انجمن حجتیه و یا سازمان موتلفه بودند و بسیاری فرماندهان ستاد مشترک بزرگ ارتشتاران و فرماندهان لشکر در شهرستانها از سال ۵۶ با نمایندگان خمینی بیعت کرده بودند.

    آموزش عالی و آموزش و پرورش را قبضه کرده بودند، مثال بورس تحصیلی به خمینیستها، توانمند سازی کنفدراسیون دانشجویان از جیب مردم، سخنرانی و کنفرانس های دینی در دانشگاه ها، اجباری شدن آموزش کتب دینی نوشته باهنر و بهشتی و برقعی در مدارس،

    در رادیو و تلویزیون حضوری گسترده داشتند. مثال: میزگردهای متخصصان از جمله بهرام بیضایی و داود رشیدی درباره شکوه و قدسیت تعزیه بعنوان الهی ترین تئاتر و ابعاد تصویری حماسه کربلا از منظر سینمایی، ساخت فیلمهای مذهبی و انواع فیلمهای سخیف و مبتذل در مورد لات و لوتهای مذهبی طهران توسط کارگردانان بنام و دادن جایزه به آنان برای هنر آوانگارد اشان و‌کلا رواج لمپنیسم شیعی !!!!!

    مذهبی و عرفانی شدن اعضای عرق خور و تریاکی کانون نویسندگان و سفربه حج برای کسب تجربه قدسی ….( به خاطرات ابر سکولاریست معروف ساکن کلرادو ، آقای اسماعیل نوری علا مراجعه شود)

    دادن وامهای کلان و امکانات دولتی برای تاسیس مراکزی نظیر حسییه ارشاد و‌مساجد مجلل بویژه در تهران که بهتر است گفته شودطهران !!!!

    تاسیس دبستانها و دبیرستانهای دینی توسط آموزش و پرورش. بویژه در طهران مثال: دبیرستان کمال در نارمک با مدیریت نهضت آزادی ، دبستان علم و دین با مدیریت آخوندها در نارمک، مدرسه رفاه و غیره…. توزیع رایگان مجلات دینی نظیر مکتب اسلام به سردبیری رفسنجانی در مدارس و غیره…

    نفوذ در ارکان اطلاعاتی و امنیتی نظیر ساواک و‌حفاظت-اطلاعات ارتش ( اداره رکن پنجم) برای بر کشیدن و تایید امنیتی ورود خمینیستها به مراکز حساس و ارتش ، از نخست وزیری و دفاتر سلطنتی تا ستاد مشترک بزرگ ارتشتاران و نیروی هوایی و غیره.

    برگزاری مراسم باشکوه مذهبی ، مانند اعتکاف ، شام غریبان، سینه زنی، در مراکز نظامی از دانشگاه افسری گرفته تا پادگانها با حضور آخوندها .

    ارسال سالیانه ده ها میلیارد ریال ( به پول آن زمان ) هدیه و طلاجات و زیور آلات توسط کاروان کامیونها از سوی دربار به سمت عتبات عالیات، همه کامیونها به پلارکادها و آرم شاهنشاهی مزین بودند تا مردم شهرهای سر راه ببینند از کجا آمده اند.

    رواج و‌تبلیغ جشنها و مراسم مذهبی نظیر عمر کشون و سفره ابوالفضل در شهرهای مذهبی بویژه طهران توسط رادیو و تلویزیون .

    توانمند سازی پدر معنوی انقلاب اسلامی دکتر سید حسین نصر ( نوه دختری شیخ فضل الله نوری) و سپردن مناصب حساس در آموزش عالی( دانشگاه تروریست پرور شریف و دانشگاه طهران) ، ریاست انجمن شاهنشاهی فلسفه و ریاست دفتر شهبانو فرح.‌ گفته می شود پیام معروف « من صدای انقلاب شما را شنیدم» توسط او نوشته شده بود.

    در سال ۵۷، قبضه کامل حکومت،‌نخست وزیر شدن یک شریعتمدار به نام شریف امامی ، زندانی شدن میهن پرستانی نظیر هویدا، آزاد شدن تروریستها و چاقو‌کشها از زندان. در نهایت صدور مجوز رسمی دولت شاهنشاهی برای ورود خمینی به طهران توسط شاپور بختیار.‌

    مثالها بسیار است ، متاسفانه رسانه های برون مرزی به نفوذ اسلامیستها در دستگاه های حکومتی از دهه چهل شمسی اشاره نمی کنند و ففط از حوادث و احیانا اشتباهات سال ۵۷ صحبت می کنند، از این روی باید به حافظه مراجعه شود که کاستیهای زیادی دارد!!!

    احتمالا یک مورخ هوشمند در سال مثلا ۲۱۴۲ میلادی تعجب خواهد کرد که چرا خمینیستها انقدر تنبل بودند و‌چرا دو دهه طولش دادند برای برقراری حکومت اسلامی و چگونه پادشاهی محمد رضا شاه ۳۷ سال دوام آورد!!!!!

  10. سیمین به توماس جفرسون

    تقریبا با تمام کامنت شما موافقم به جز اشاره به نقش مثلث بوق. درست است که این سه خا/ن اسلامیست کراواتی در آوردن و جنایات خمینی نقش اساسی داشته اند ولی
    نقش فضای باز سیاسی تحت فشار تبلیغات کارتری و انگلیس را باید در نظر گرفت. خائن تر از مثلث بوق شابد آخرین رئیس ساواک، ناصر مقدم باشد که پس از بازگشتش از آمریکا تروریست‌های زندانی شده را آزاد کرد، با بازرگان همکاری می‌کرد و…
    خائن دیگر شریف امامی بود که نقش عمده‌ای در پیروزی انقلاب داشت.
    نباید از خود پرسید که چرا سیستم شاهنشاهی حریف بی مایگانی مانند این مثلت نمیشد و چرا کسی مانند شریف امامی در آنزمان نخست وزیر شد.؟ چرا مقدم؟
    در آخر اشاره می‌کنم به گفته پرویز ثابتی در کتاب در دامگه حادثه که می‌گوید-نقل به مضمون: انقلاب ۵۷ در حقیقت انقلاب شاه و ملت بود، چرا که شاه فقید وا داد و تروریستها ۳ تا ۷ در صد مردم را در شهرهای بزرگ به خیابان کشاندند، و…
    فراموش نکنیم که خمینی در فرانسه تقاضای پناهندگی داده بود یا میخواسته بدهد. گزارش‌ها یی هم هست که قبل از آن در عراق از شاه تقاضای عفو کرده بوده.
    یادش بخیر آن شاهی که در اوج بیماریش رفت و با رفتنش شکوه و پیشرفت و اعتبار این کشور را هم از آنها گرفت تا احمدی نژاد ها، سلیمانی ها و خامنه ایها و… بیایند و دزدبازار و قتلگاه بسازند و ایران را ویران کنند.

  11. سیمین

    سپاس خانم بقراط. همانگونه که نتیجه‌گیری کرده‌اید بیشتر مردم ایران به نابودی کل نظام امیدوار هستند. ولی آیا این کافی است؟ امید داشتن با حرکت کردن برای رسیدن به یک هدف دو چیز متفاوت هستند.

  12. بهرام پارسی

    متاسفانه ما ایرانی ها هنوز گرفتار دینی هستیم که خشونت و کشتار ِ مقدس را امر می کند .مصباح یزدی و قاسم سلیمانی میوه های درخت اسلام هستند .هر چه کردند و هر چه گفتند از همان درختی است که خمینی سنگ آن را به سینه می زد .متاسفانه نسل مشروطه خواه و روشنفکران و بزرگمردان دوران پهلوی خیلی دیر متوجه این امر شدند .مشکل فقط آخوند ها نبودند ، مشکل خود اسلام بود و فضایی که جوانان ساده و کم سواد و فقیر را تبدیل به هیولاهای آدمخواری چون دجال ِجماران خمینی و ضحاکعلی خامنه ای کرده و می کند .(هر چند رضاشاه بزرگ با این مساله آگاه بود و پادشاه فقید آریامهر نیز ار اواسط پادشاهی به این نتیجه رسید و با تغییر تاریخ و بزرگداشت کوروش بزرگ نشان داد راهش از راه اسلام جدا است )

    غارتگران و تروریست ها و جنایتکارانِ حکومت ِ اسلامی جنایت می کنند چون پیامبر و امام اولشان در مدینه النبی به همین شکل قدرتش را حفظ کرد .همانطور که حضرت عبدالکریم سروش که دباغی است پنهان شده در پشت مولانا و حافظ ، به درستی می گوید پیامبرشان برای حفظ قدرت آمده و از دین ماشین کشتار و تروریسم درست کرده تا بتواند به حکومت خود و یارانش ادامه دهد . دین اسلام مثل نازیسم هیتلری و یا کمونیسم (چه لنینی ، چه استالینی ، چه مائویی و…) تنها برای قبضه کردن قدرت و بهره کشی از مردم ساخته شده است .به همین دلیل خدای اسلامی همچون خدایان ِ آشور و دقیقا چون ضحاک ، تشنه به خون است و عاشق به بردگی کشاندن همگان و کشتار و ذلت دگر اندیشان است .

    اگر در آیین زرتشت ، اشا و راستی در گفتار و کردار و پندار امر می شود یا در دین مسیحیت محبت و بخشش و گذشت مهمترین راه رستگاری است و یا در دین بهاییت از محبت و مودت بین تمامی اقوام و انسان ها به عنوان مهمترین دلیل ایمان به خدا یاد می شود ، اما در اسلام ،جهاد و کشتار و قوانین وحشیانه و ایجاد وحشت به عنوان راه رستگاری توصیه می شود .

  13. توماس جفرسون

    فردا سالگشت کنفرانس سه روزه گوادلوپ است. اغلب چنین برداشت می شود که در همین سه روز سران قدرتهای جهانی تصمیم گرفتند نظام پادشاهی را راسا سرنگون کنند.

    در حالیکه، کنفرانس گوادلوپ صرفا محملی برای صدور بیانیه نهایی بود، مقدمات و رایزنی ها و هماهنگی ها و برنامه ریزی و مذاکرات بین سران و خمینیستها و بویژه مثلث بیق ( بنی صدر‌ یزدی،‌قطب زاده ) از مدتها قبل انجام گرفته بود.

    این یک تئوری متوهمانه توطئه نیست. سایت اتقلاب اسلامی، در گزارشی به قلم مصطفی قهرمانی علنا و در ملا عام و در روز روشن و با زبانی صریح و بلیغ و تفسیر ناپذیر و بدون روی در بایستی به همکاری خمینیستها با سران جی ۷،‌با افتخار هر چه تمام تر اعترافی محکمه پسند کرده است.

    فرازی از آن بشرح است:.

    “اگر محیط‌شناسی و دیپلماسی قدرتمند تیم مشاورین و هادیان انقلاب در پیرامون آیت‌الله خمینی در خارج از کشور نمی‌بود، شاید انقلاب ایران با چنین سرعت و هزینۀ کم پیروز نمی‌شد. حضور افرادی مانند ابراهیم یزدی، صادق قطب‌زاده و ابوالحسن بنی‌صدر که با زبان جهانی و روابط بین‌الملل آشنا بودند، در کنار رهبری انقلاب در پیشرفت این مذاکرات خارج از کشور یقیناً بسیار مؤثر بود.”

    البته، طبق اسناد سازمان سیا، ارتباط خمینیستها با دموکراتهای آمریکا حداقل به دوران جان اف کندی بر می گردد.

    به هر روی، غرض از این مقدمه گوادلوپی این بود که عرض شود افکار عمومی مردم ایران دادگاهی قاطع اما عادل است و هیچ‌خیانتکاری از رای کوبنده آن جان سالم بدر نمی برد.

    فقط پایوران نظام نیستند.

    بنیان‌گزاران آن، انواع و‌اقسام ولایت مداران پیدا و پنهان و ولایت معاشان و استمرار طلبان و تحول خواهان و اپوزیسیون نماها و دیگر گروه های نیابتی تبعه / ساکن فرنگ و‌ینگه دنیا و همه چرخ دهنده ها و پیچ و‌مهر های ماشین سرکوب و نکبت و فلاکت و تباهی را نیز شامل می شود.‌

    اگر خیانت و تبهکاری بنیانگزاران انقلاب اسلامی نبود، اصولا امثال قاسم سلیمانی بوجود نمی آمدند،

    مسلما مرگ‌ هر یک ازین عناصر تبهکار به همان اندازه مرگ پایوران نظام باعث شادمانی مردم خواهد شد.

    با عرض پوزش از طولانی شدن کامنت.‌

    لینک به اعترافات رسمی خمینیستها در سایت انقلاب اسلامی:

     https://enghelabe-eslami.com/component/content/article/19-didgagha/maghalat/40853-2020-12-28-12-38-08.html?Itemid=0

Comments are closed.