جمهوری اسلامی و روسیه؛ داستان عشق و نفرت

-رقابت تهران و مسکو در سوریه به درگیری میان نیروهای نیابتی تحت حمایت دو کشور در چندین منطقه دامن زده است.
-روسیه تلاش دارد با تضعیف موقعیت نظامی جمهوری اسلامی در سوریه، راه گذر از رژیم بشار اسد، پایان جنگ داخلی و آغاز بازسازی این کشور را هموار سازد.
-روسیه با وجود اطلاع از حملات هوایی اسرائیل و بمباران اخیر آمریکا، جمهوری اسلامی را در جریان قرار نداد.
-نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی و روسیه در جنوب، شمال و شرق سوریه در دو سال اخیر درگیری‌های بسیاری داشته‌اند.

یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ برابر با ۲۸ فوریه ۲۰۲۱


احمد رأفت – رابطه جمهوری اسلامی با روسیه داستان عشق و نفرت و یا همکاری و رقابت است. البته در این رابطه مسکو دست بالا را دارد و تهران اگرچه با متحدی گاهی با ارزش نرد عشق می‌بازد ولی در دست روسیه، بازیچه‌ای بیش نیست.

در جمهوری اسلامی رابطه با روسیه راهبردی است و باید به آن از دید «نگاه به شرقِ» علی خامنه‌ای نگریست. علاقه‌ای یکطرفه که در بسیاری موارد، مانند نامه اخیر رهبر جمهوری اسلامی به تزار مسکو، پاسخ مناسبی دریافت نمی‌کند. ولادیمیز پوتین حتا حاضر نشد پیام‌‌آور علی خامنه‌ای را به کاخ کرملین راه دهد.

برای علی خامنه‌ای اما روسیه بر خلاف چین، تنها یک شریک سیاسی- اقتصادی نیست بلکه رکن اصلی سیاست‌های ضدغربی و به ویژه آمریکاستیز رژیمی است که از ۴۲ سال پیش بر ایران حکومت می‌کند. برعکس جمهوری اسلامی، روسیه این رژیم را جز مهره‌ای بر صفحه شطرنج پیچیده‌ی روابط با غرب و آمریکا برای گسترش نفوذش در منطقه نمی‌بیند و روشن است که حاضر نیست منافع خود را در راه حفظ این نظام هزینه کند.

علی خامنه‌ای در نامه خطاب به ولادیمیر پوتین، که پستچی اعزامی، محمدباقر قالیباف، نتوانست در دیداری حضوری به دست گیرنده برساند، عرض ارادتی بیش به تزار کرملین نبود. در این نامه، بنا بر آنچه در پایگاه اینترنتی رهبر جمهوری اسلامی آمده است، علی خامنه‌ای به ولادیمیر پوتین اطمینان می‌دهد که هرگز به او خیانت نخواهد کرد و اگر هم با دولت جدید آمریکا به توافقی دست یابد، نگاه راهبردی او همیشه به سمت مسکو خواهد بود. علی خامنه‌ای در این نامه فدایت شوم خطاب به تزار مسکو از جمله می‌نویسد: «تحولات کاخ سفید رابطه راهبردی ما [با روسیه] را نمی‌تواند تحث تاثیر قرار دهد.»

نگاه روسیه به جمهوری اسلامی ولی کاملا متفاوت است و مناسبات با تهران برای مسکو نه تنها راهبردی نیست بلکه فقط موضعی و با محدویت زمانی و مکانی است. این نگاه  را روسیه در این سال‌ها در موارد بسیاری چون دریای کاسپین (مازندران، خزر)، منطقه قفقاز و به ویژه سوریه به روشنی نشان داده است.

نگاه روسیه به جمهوری اسلامی ایران و چشم‌انداز روابط دو کشور در حال حاضر، در سمیناری که «شورای روابط بین‌المللی روسیه» در ماه دسامبر ۲۰۲۰ در مسکو برگزار کرد، مورد بحث کارشناسان این کشور قرار گرفت. این شورا در سال ۲۰۱۰ میلادی به خواست ولادیمیر پوتین در مشارکت وزارت خارجه با آکادمی علوم و وزارت آموزش با هدف بررسی و نگاه راهبردی به سیاست‌های روسیه در سطح جهان تشکیل شد. در این سمینار در بررسی سود و زیان اوج گرفتن تنش بین تهران و واشنگتن و درگیری نظامی احتمالی، اشاره می‌شود که جنگ بین این دو کشور می‌تواند به سود روسیه تمام شود زیرا آمریکا مجبور خواهد شد بخشی از نظامیان خود در شرق اروپا را به منطقه منتقل سازد و در نتیجه فشار بر روسیه در این بخش از اروپا کاهش پیدا خواهد کرد.

درگیری و ادامه‌ تحریم های نفتی علیه جمهوری اسلامی نیز منفعت دیگری برای روسیه خواهد داشت. اقتصاد هر دو کشور وابسته به نفت و گاز است. کاهش نقش ایران در این بازار‌های جهانی فرصت مناسبی برای روسیه جهت تقویت حضور خود به ویژه  در بازار اروپایی انرژی خواهد بود و مسکو خواهد توانست سرمایه‌های بیشتری برای حضور در بخش نفت و گاز خود در سطح بین‌المللی پیدا کند. به ویژه در صورت وقوع جنگ، جمهوری اسلامی، به گفته کارشناسان روس، لحظه‌ای در حمله به تاسیسات نفتی کشورهای عربی خلیج فارس تأمل نخواهد کرد و این حملات نیز حضور روسیه در بازار جهانی انرژی را  بیشتر تقویت خواهد کرد.

در حال حاضر سوریه محل رقابت سیاسی و نظامی بین تهران و مسکو است، اگرچه هر دو از رژیم بشار اسد حمایت می‌کنند. آنچه به این رقابت دامن زده است، اهداف متفاوت و به نوعی متضاد دو کشور از حمایت از رژیم بشار اسد است. جمهوری اسلامی خواهان بقای رژیم کنونی در سوریه با هدف گسترش نفوذ خود در منطقه، استفاده از گذرگاه‌های زمینی برای تقویت حضور در لبنان و حمایت از حزب‌الله، و داشتن بندری در دریای مدیترانه است. روسیه اما از سال‌ها پیشتر در سوریه حضور دارد و از بنادر این کشور در دریای مدیترانه استفاده نظامی و تجاری می‌کند و در صورت پایان جنگ داخلی نیز از هم‌اکنون از مخالفان بشار اسد و آمریکا ضمانت‌های لازم برای ادامه این حضور را دریافت کرده است. حضور جمهوری اسلامی در سوریه اگرچه در حال حاضر می‌تواند به نفع روسیه باشد، ولی با نگاه به پایان این جنگ به مشکلی اساسی برای این کشور تبدیل خواهد شد. روسیه ماه‌هاست که سرگرم گفتگو با مخالفان بشار اسد برای دوران پس از جنگ است و از هم‌اکنون مهره‌هایی را نیز برای تاثیرگذاری در انتخابات آینده ریاست جمهوری و کنار گذاشتن بشار اسد در صحنه و یایان دادن به جنگ چیده است.

نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی و روسیه مدت‌هاست، دقیقا از سال ۲۰۱۸ میلادی، که با یکدیگر در جنوب، شمال و شرق سوریه درگیر می‌شوند. آخرین بار اواسط ماه ژانویه نظامیان تحت حمایت جمهوری اسلامی و روسیه در استان حما با یکدیگر درگیر شدند. در این منطقه لشکر چهارم زرهی ارتش سوریه که فرماندهی آن با ماهر اسد، برادر بشار اسد، است راهی حما شد و در نزدیکی روستای الغاب با تانک و خمپاره به لشکر ویژه ارتش سوریه موسوم به «صقورالصحراء» به فرماندهی سهیل الحسین حمله کردند. در حالی که لشکر زرهی چهارم و ماهر اسد از دستورات فرماندهان جمهوری اسلامی پیروی می‌کنند و نیروی نیابتی جمهوری اسلامی به حساب می‌آیند، ژنرال سهیل الحسین یکی از کاندیداهای روسیه برای ریاست ارتش در دوران پس از جنگ است.

در جنوب سوریه، در استان درعا، نیز دو سال است که درگیری بین نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی و روسیه در جریان است. در ماه‌های اخیر هر دو طرف تلاش دارند با ترور رهبران جبهه مقابل، نفوذ خود بین اهالی این منطقه را گسترش دهند. در۵ ماه گذشته حداقل ۴۹ نفر در این استان که وابسته به گروه‌های تحت حمایت جمهوری اسلامی و یا روسیه بودند در عملیات تروریستی کشته شدند. با توجه به اینکه در این منطقه نیروهای مخالف رژیم بشار اسد حضور فعالی ندارند، منابع محلی معتقدند که این ترورها بخشی از رقابت گروه‌های نیابتی وابسته به تهران و مسکو است. محمد الخطیب روزنامه‌نگار سوری که در الصنمین در استان درعا سکونت دارد به کیهان لندن می‌گوید «دعوای اصلی بین تهران و مسکو در درعا هم برای کنترل مناطق حساس چون گذرگاه نصیب در مرز با اردن و هم بر سر جذب جوانان سوری برای عضویت در نیروهای نیابتی وابسته به ایران و روسیه است.»

در این منطقه به گفته این روزنامه‌نگار سوری «نیروهای بومی وابسته به این دو کشور درگیر هستند و هر کدام تلاش دارند شمار خود را افزایش داده و با سازماندهی نوینی جای پایی برای خود در آینده سوریه، پس از پایان جنگ داخلی درست کنند.» این درگیری‌ها، به گفته محمد الخطیب، «بلافاصله پس از امضای توافقی بین رژیم بشار اسد و بخش‌هایی از مخالفان با میانجیگری و حمایت روسیه  آغاز شدند. نیروهای اپوزریسیون رژیم بشار اسد، نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی را دشمن به حساب می‌آورند و به هیچ وجه حاضر به همکاری با سپاه پاسداران و عواملش در سوریه نیستند، در حالی که روس‌ها برای آنها نقشی تعیین‌کننده در پایان جنگ و بازسازی در نظر گرفته‌اند.»

یکی دیگر از مناطقی که رقابت بین نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی و شبه‌نظامیان تحت حمایت روسیه در جریان است، استان دیرالزور در مرز این کشور با عراق است. منطقه‌ای که اخیرا آمریکا بمباران کرد و در گذشته نیز مورد حمله هوایی جنگنده‌های اسرائیلی قرار گرفته بود. جمهوری اسلامی در این منطقه لشکر فاطمیون را که شبه‌نظامیان افغان در آن عضویت دارند مستقر کرده و در یکسال گذشته گردان‌های «کتائب حزب‌الله» و «کتائب سیدالشهدا» از گروه‌های تشکیل‌دهنده «حشد الشعبی» نیز از عراق به سوریه منتقل شده و در شهر مرزی البوکمال یا ابوکمال اسکان داده شده‌اند.

فراس علاوی سردبیر «شبکه خبری الشرق» به کیهان لندن می‌گوید «در پیامد بمباران‌ ۱‍۳ ژانویه اسرائیل، بسیاری از سوری‌هایی که در دو سال گذشته عمدتا برای ۳۰۰دلار ماهانه که جمهوری اسلامی به شبه‌نظامیان می‌پردازد به گروه‌های تحت حمایت این کشور پیوسته بودند، از ترس جان در حال فرار از این منطقه هستند و جالب است که روس‌ها بلافاصله این افراد را جذب کرده و با حقوق صد دلاری در لشکر پنجم ارتش سوریه به فرماندهی سهیل الحسین به کار می‌گیرند. احتمالا پس از بمباران اخیر آمریکا نیز شمار دیگری البوکمال را ترک کرده‌اند و به زودی به نیروهای روس خواهند پیوست.»

فراس علاوی در ادامه می‌افزاید در پیامد حمله هوایی اسرائیل و آمریکا، «مراکز فرماندهی قبلی فاطمیون نیز تخلیه شده و آنها به ساختمان‌های جدیدی، یکی در مرکز شهر و دیگری در حومه، نقل مکان کردند تا شاید از حملات آینده مصون بمانند.» این روزنامه‌نگار سوری معتقد است که روس‌ها «اگرچه اعلامیه‌ای در محکوم کردن این حملات صادر می‌کنند، ولی با وجود اینکه چه از سوی اسرائیل و چه آمریکا در جریان این بمباران‌ها قرار داشتند اما اطلاعات را در اختیار متحدین ایرانی خود قرار ندادند، چون هر ضربه‌ای به نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی را به نفع خود می‌دانند.»

محمد ادیب پژوهشگر در ادلب نیز به رسانه آمریکایی «آل مونیتور» می‌گوید «تنش بین ایرانی‌ها و روس‌ها در دیرالزور رو به افزایش است و طبیعی است که روس‌ها از ضعف کنونی ایرانی‌ها در این منطقه حداکثر استفاده را کرده تا موقعیت خود را تحکیم کنند. امروز سوری‌های این منطقه به دلایل مختلف، از جمله ترس از بمباران‌های جدید اسرائیل و آمریکا، همکاری با روس‌ها را ترجیح می‌دهند و با نگاه به آینده به این نتیجه رسیده‌اند که جمهوری اسلامی دیر یا زود مجبور به ترک دیرالزور خواهد شد.»

 

 

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=232456

6 دیدگاه‌

  1. تخیلات شرقی علی گدا پای بساط

    واقعیت اینه که خامنه ای یه ادمیه که تو عوالم قرن هجده زندگی میکنه و کلا از جهان عقبه و فکر میکنه که الان مثل اون قدیم ندیما دنیا دو تا بلوک شرق و غرب داره و چون بلوک شرق کشورای دیکتاتور تکحزبی کومونیستن لابد اونا بهش کمک میکنن تا بتونه به حکومت ضد اخلاقی خونین خودش ادامه بده.ولی چیزی با نام بلوک شرق وجود نداره.شرق از هم پاشید.کومونیزم یه ایده شکست خوردست و سرتا پاش دروغه.کومونیزم قیام کارگرا نیست بلکه استفاده از کارگر به عنوان سیاهی لشکر مبارزه و بعدش بلعیدن قدرت در یک سیستم تکحزبیه.هر چند شرقیهای ابله و نیمه حیوان دست ازین ایده برنمیدارن چون بدشون نمیاد که اینجوری حکومت کنن و ملتو توی منگنه قرار بدن.بلاخره همه که مثل پدران بنیانگذار امریکا نیستن که به فکر رشد و تعالی ملت خودشون باشن.خیلیها هستن که میخوان با ادمخواری زندگی ننگین داشته باشن مثل همین علی گدا که بعد از اینهمه خون باز دست از سر ملت ورنمیداره.شرق شکست خورده و امروز یه لاشه شبه کومونیستی توی چین و روسیه باقی مونده.ار دو این کشورا دنبال اینن که اقتصاد خودشونو بچرخونن و نمیخوان عقلشونو دست علی گدا بدن.هیچوقت چین و رنمیان یک و نیم ملیارد نون خور خودشونو ول کنن بیان بچسپن به خامنه ای که چی که مثلا خامنه ای میخواد اسراییلو نابود کنه.هر چند که روسیه امروز روسیه شبه تزاریه و پوتین سعی داره با غارت و کشورگشایی یه راه نفوذی به ابهای ازاد و غیره پیدا کنه ولی خودشم خوب میدونه که اگه امریکا عصبانی بشه واسش بد خواهد شد.خلاصه توهمات علی گدا تمومی نداره و لامصب این موجود عجیب دست از سر کچل این ملت بدبخت هم برنمیداره.این موجود پر از خون و نفرینه و در جهنم خواهد سوخت.اگه چین و روسیه بخوان عقلشونو بدن دست این ادم و با وتو کردن قطعنامه ها تحریمو به جون بخرن باید به عقلشون شک کرد.هیچوقت یه همچین کاریو نمیکنن.چین که هیچوقت نمیاد یه ملیارد بدبخت نون خور خودشو بخاطر ج ا به خطر بندازه و اقتصادشو خراب کنه.کومونیزم چینی هم ایدولوژی زدایی شده و نه کاری با امپریالیزم داذه نه هیچچی.فقط یه سیستم تک حزبی شبه نظامیه که با سیاستای دستوری توسعه ایجاد میکنه و اقدام به ساخت حاده و بیمارستان و غیره به صورت دستوری و دولتی میکنه که الباه واسه خود کشور چین بد نیست چون چین یه کشور داغونه و برای رسیدن به توسعه نیاز به یه سیستم دستوری و امر داره که توی نظام کومونیستی تک حزبی چین بوجود اومده.ولی خبری از ایدولوژی کومونیستی و این چیزا نیست.حالا خامنه ای چند کتاب داغون خونده و مثلا فکر میکنه که چین و روس لابد دنبال مبارزه با امریکا و غیره ان و میخواد بره با اونت متحد بشه.نکته بعدی علت دشمنی خامنه ای با امریکاست.در واقع ج ا محصول دشمنی با امریکاست.یعنی اونموقع که خمینی میخواست تو ایران انقلاب را بندازه چون اکثر ایرانیا بیسواد بودن و جز مداحی و روضه جیز دیگه ای رو نمیتونستن بفهمن خمینی هم واسه ملت روضه میخوند که ای امریکا و اسراییل و یهود خبیث اومدن و میخوان زنان ایرانو بدزدن ببرن و ازین حرفا و با ای ادبیات بیگانه ستیز ملت عوامو گول زد و ریخت تو خیابون تا انقلاب کنن و بعد خودش بیاد و ولی فقیه بشه و ماتحتشو بزاره رو گردن ملت و پایین هم نیاد.اینه که دشمنی با امریکا رفته تو ژنتیک این حکومت و از طرفی ام هر کشوری با امریکا دشمن باشه عملا نه دلار داره نه میتونه از سیستم بانکی بهره ببره و در نتیجه اقتصادش به خاک سیاه نشسته میشه و چون این حکومت هم دشمنیش با امریکا تو تار و پودشه بنابراین درین سیستم هیچوقت اقتصاد هم درست نمیشه و مردم ایران نمیتونن تحت این سیستم یک زندگی خوب تام با لذت داشته باشن و باید سگی زندگی کنن تا حکومت پول داشته باشه که به مزدورای خرش بپردازه.بخاطر همین مردم ایران چاره ای جز گذار ازین سیستم ندارن.حالا یا به قیمت مرگ یا هر چیز دیگه ای.نمیتونن تحت این حکمت زندگی خوبی داشته باشن و مجبورن که ازین حکومت عبور کنن حتی اگه کشته بشن.این وضعیه که این حکومت عجیب و غریب که در تاریخ ثبت خواهد شد درست کرده.چنین حکومت عجیب بی منطق و احمقی در هیچ برهه ای از تاریخ دیده نشده و تا سالها جهانیان انگشت به دهن خواهند بود که چجوری یه ملت بازیچه یه سری اخوند بیسواد لمپن و تریاکی دله دزد ادمکش شدن و تا سالها ریاضی دانها تعجب خواهند که چجوری قوانین منطق در ایران شکسته شد و ملت خودشونو به دام اینا انداختن.تا هزاران سال تمام ذهنهای دانشمندا رو مشغول خواهد کرد این ماجرا.

  2. Faryad

    «منصور حقیقت پور» اصولگرا یادآور شد:
    من احمدی‌نژاد را اصولگرا نمی دانم!.
    اگر قبلا هم احساس می کردیم احمدی نژاد اصولگرا است در اشتباه بودیم!،
    احمدی‌نژاد بدعتی در فضای سیاسی ما گذاشته است که جرمی بسیار سنگین و نابخشودنی بوده و آن در خصوص آبروی شخصیت های نظام است‌!.
    به احمدی نژاد بگویید اگر او دست فرح را بوسیده تو روی مادر چاوز را بوسیده ای!

  3. نادر

    با تشکر از مقاله شما.
    شاه فقید در پی منافع ایران بود و این مساله مخصوصا در دهه آخر سلطنت ایشان برای غربی ها و شرقی ها دردسرساز شده بود، هر کدام به دلایل خاصی. اجماع کلی در رفتن شاه بوجود آمد و از همه پتانسیلها استفاده شد و به آن جماعتی که زمینه قبلی بهتری داشت کمک شد که بر سر کار بیاید. البته کل خاورمیانه ریست شد.
    من با آقای توماس جفرسون موافقم.
    و به نظر من میهن پرستان (از تمام اقشار جامعه) باید دور هم جمع شوند تا ایران را نجات بدهیم.

  4. به جفرسون محترم :

    توماس عزیز ٬ چرا نقش فرزندان یعقوب را از قلم انداخته اید ؟

  5. یو سف

    جمهوری اسلامی و روسیه؛ داستان عشق و نفرت

    این تیتر شما خیلی مودبانه است. تیتر حقیقی تر :
    جمهوری اسلامی و روسیه؛ داستان چاپلوسی و ذلت و بی اعتنایی و تحقیر

    گرچه زبان حقیقی مناسب چاپ برای شما نیست!

  6. توماس جفرسون

    خلافت شیعه از نظر سخت افزار نظامی و برنامه هسته ایی اش وابسته به روسیه، از نظر اقتصادی و تجاری وابسته به چین و اروپا، از نظر فرهنگی و قدرت نرم وابسته به بریتانیا و از نظر سیاسی و ژئوپلیتیک وابسته به آمریکا است.

    این دو تای آخری، بیشترین نقش را در برپایی حکومت دینی در ایران و ماندگاری آن ایفا کرده اند. مهمترین مباشران و توانمندسازان و مشاوران و راهبران سیاسی- فرهنگی اش، نه در بیت الاوزما، بلکه در نهادهای متصل به کاخ سفید و باکینگهام پالاس مستقر هستند.

    خلاصه عروسی است هزار داماد که به هر قدرت جهانی، بنا به اقتضای خود و نیاز آنها، بطریقی حال می دهد، ضمن اینکه آن قدرتها، با احساس شرم و انکار رابطه ای هرزآلود، آن را به عنوان شری واجب و بلکه مستحب پذیرفته اند ( شاید معنای Realpolitik همین باشد) !!!!

Comments are closed.