همایون هاشمی رئیس سابق سازمان بهزیستی میگوید کودکان در مناطقی از تهران و بخشهایی از استانهای سیستان و بلوچستان، بوشهر، خوزستان و کردستان با عدم امنیت غذایی مواجهاند.
عدم امنیت غذایی علاوه بر عموم افراد جامعه بر روند رشد فیزیکی کودکان تأثیر مخربی بر جای نهاده است. چنانکه حامیان و فعالان حمایت از کودکان میگویند در استانهایی مانند کهگیلویه و بویراحمد نبود امنیت غذایی باعث کاهش شده کودکان این منطقه از متوسط کشور کوتاه قدتر باشند.
فقر، بیتوجهی و بیکفایتی مسئولان امور همچنین فقدان نهادهای ویژه و رسمی در امر پیگیری وضعیت کودکان و نوجوانان و فراهمآوردن شرایط رفع نیازهای ابتداییشان از جمله غذا باعث شده تا نسل آینده در معرض خطر جدی کمبود غذا قرار بگیرد. به ویژه اینکه در آینده با توجه به خشکسالی مهیب و مداوم این امنیت بیش از پیش کاهش خواهد یافت.
همایون هاشمی رئیس سابق سازمان بهزیستی کشور درباره استانهایی که از نبود امنیت غذایی رنج میبرند به وبسایت «رکنا» گفته است: «اکنون علاوه بر بخشهایی از استانهای سیستان و بلوچستان، بوشهر، خوزستان و کردستان، در مناطقی از شهر تهران نیز با معضل فقر امنیت غذایی مواجه هستیم.»
هاشمی در تشریح مناطق پُرخطر در فقدان امنیت غذایی کودکان گفت که اکنون در «تهران» مناطقی هستند که در میان خوشههای جمعیتی با تراکم نسبتاً بالا زندگی میکنند و دارای «امنیت غذایی ضعیفی» هستند اما در سایر مناطق کشور در استان «سیستان و بلوچستان»، «بخشی از بوشهر»، «بخشی از خوزستان» و «بخشی از کردستان» نیز با «فقر غذایی» و زیر سوال رفتن امنیت غذایی مواجه هستند.
او با تأکید بر اثرگذاری وضعیت اقتصادی بر تأمین پروتئین و مواد غذایی مورد نیاز بدن افزود که رسیدگی به وضعیت امنیت غذایی در کودکان و بزرگسالان بستگی به وضعیت اقتصادی و معیشتی دارد، «به عبارتی زمانی که جیب مردم پولدارتر شد و مشکلات معیشتی نیز کاهش یافت، میتوان امیدوار بود که سبد غذایی مردم غنیتر و امنیت غذایی آنها نیز بیشتر میشود.»
رئیس سابق سازمان بهزیستی وضعیت امنیت غذایی در «خوشههای جمعیتی»، «گروههای سنی» و همچنین از لحاظ «جنسیتی» در ایران را در وضعیت «نامناسبی» توصیف کرد و افزود: «وضعیت امنیت غذایی برای کودکان، زنان باردار و بانوان در سنین سالمندی شاخص خاص خود را دارد و نکته حائز اهمیت این است که باید برنامههای غذایی و علمی خاصی برای برنامههای غذایی این افراد و گروهها در نظر گرفته شود.»
هاشمی با بیان اینکه «هیچ سازمان و نهادی» در رابطه با «وضعیت امنیتغذایی مردم» اقدامی انجام نمیدهد و مسئولیتی ندارند، «وزارت بهداشت و آموزش و پرورش» را به عنوان نهادهای تاثیرگذار در رسیدگی به وضعیت امنیت غذایی کودکان مسئول دانست.
این مقام سابق سازمان بهزستی گفته که ارگانهای مسئول را در زمان پاسخگویی، «حرفی برای گفتن ندارند»، درحالیکه «برنامه رسیدگی به امنیت غذایی کودکان در یک چشمانداز پنج ساله رفع میشود».
به گفتهی هاشمی، سازمانها و نهادهایی همواره در این مسائل اجتماعی که سرمایههای انسانی ما را نیز تامین میکنند «کمکاری میکنند و حرفی برای بیان کردن ندارند.»
یکی از اصلی ترین دلایل بدبختیهای امروز ایران نوع سیستم سیاسی حاکم بر ایرانه.هر چند بدبخای اصلی برمیگرده به عنقلاب ۵۷ که متاسفانه جهالت سیاسی جامعه ایران و منافع استعمار با هم دست به دست هم دادن و این اشو پختن.سیستم سیاسی ج ا یک سیستم درهم ورهم و لمپنه.در این سیستم برای نزدیک بودن به کانون قدرت که همون چند تا اخوند شپشوی حاکم بر مملکت ان اولا باید لمپن بود و شعارای لمپنیستی مثل تبدیل کردن کاخ سفید به حسینیه و امثال اینا رو سر داد و دوما باید تن فروش بود و بخشی از بدن یا شخصی از فامیل رو در جنگهای احمقانه تقدیم به ولایت در قالب شهید یا جانباز کرد و سوما اینکه باید مرکز نشین بود و اهل حواشی مملکت نبود چون حکومت با حاشیه مملکت میانه خوبی نداره.این سه تا ویژگی باعث میشه افراد قدرت بیشتری داشته باشن و بتونن پول و امکانات مملکتو در اختیار بگیرن و سیستم توسعه مملکت هم تابع همینه.یعنی در مجلس و دولت و سپای پاسداران اون اشخاصی که لمپن مرکز نشین خانواده شهیدجانباز و احیانا چاق و پت و پهن با لباسای گشاد باشن اونا قدرت بیشتری در جذب پول و امکانات دارن و همین شده که درین منلکت یک توسعه با این مشخصه ها اتفاق افتاده.مثلا صنایع سنگین اب بر مثل فولاد و خودرو و نساجی و غیره رفته به مرکز کشور در استانهایی مثل اصفهان و غیره.حال اینکه این استانها استانهای خشکن و اصلا قابلیتی برای این صنایع ندارن و همین شده که این صنایع بجای ایجاد شغل باعث فلاکت و خشکسالی شده.یا صنایع الوده مثل هسته ای و غیره رو بردن به جنوب کشور و هر چی زباله هسته ای و غیره هست رو در جنوب کشور چال میکنن حال اینکه منبع تغذیه این استانها دریاست و اگه الودگی در محیط زیست اتفاق بافته این استانها منبع درامدشون رو از دست میدن.یا کشاورزی رو بردن استانهای شمالی ایران حال اینکه این استانها پر از جنگل ان و لازمه کشاورزی تخریب کردن جنگلهاست و خلاصه کاملا مشخصه که بودجه مملکت چجوری به استانها میره.بر اساس فاکتورهایی بودحه پخش میشه که چه کسی نزدیک به کانونهای قدرته.چون قدرت خودش مرکزا ایدولوژیک لمپن و احمقه هر کس این مشخصه ها رو داشته باشه بودجه بیشتری میبره و هیچ برنامه درستی پشت توسعه نیست و یک توسعه بیهوده غیر متناسب داره اتفاق میافته که اتفاقا باعث نابودی خواهد شد.این نشون میده سیستم سیاسی مملکت لمپن و سطحیه و هیچ برنامه واقعی و درستی بهش حاکم نیست.وگرنه صنعتو نمیبردن وسط کویر یا اینهمه خرج هسته ای نمیکردن یا رو رودخونه ها انقدر سد نمیزدن و هزاران مورد دیگه.همه اینا نشون دهنده توسعه لمپنیستی و ضد علمی درین مملکته که مقصرش سیستم سیاسی بیسواد و ایدولوژیکه که در اون دموکراسی وجود نداره و همه چیز بر اساس نزدیک بودن به ایدولوژی چیده شده.ایدلوژی که مشخصه های بارزش ترکیب شعارهای کومونیستی و اسلامی در سیاست خارجه و شعارهای امپریالیستی و لیبرالیستی در سیاست داخله به همراه لمپن پروری و نوچه پروری و شهید سازی و مرکزگرایی و نژادگرایی اریایی نازیستی اسکلت اونو تشکیل میده.
با دیدن این تصویر ، با نگاهی به چهره معصوم و بیگناه این کودکان سالخورده ، خواندن این مقاله با چشمان پر از اشک من ؟ نه ، نمی توانم !