روشنک آسترکی – مأموران وزارت اطلاعات امروز دوشنبه ۲۲ شهریورماه ۱۴۰۰ به خانه ناهید شیرپیشه مادر پویا بختیاری هجوم برده و ضمن تفتیش کامل منزل، بخشی از وسایل از جمله موبایل و سررسیدهای او را با خود بردهاند.
پویا بختیاری جوان ۲۷ ساله در شامگاه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در اعتراضات مردمی در شهر کرج با اصابت گلوله مأموران جمهوری اسلامی به سرش جان باخت. خانواده پویا بختیاری از آن روز تا کنون برای دادخواهی جان فرزندشان در تلاش هستند. اعضای این خانواده بارها بازداشت و احضار و بازجویی و تهدید شدهاند.
منوچهر بختیاری، پدر پویا، پس از چندین بار بازداشت در نهایت به سه سال و نیم زندان، دو سال و نیم تبعید و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده و در زندان بسر میبرد. ناهید شیرپیشه مادر پویا چندین بار احضار، بازجویی و بازداشت شده و اکنون زیر حکم قرار دارد.
مهرداد بختیاری عموی پویا که سال گذشته برای چندمین بار بازداشت شد، زیر حکم زندان قرار دارد. او هفته گذشته در یک ویدئو اطلاع داد که ماموران امنیتی با دستکاری ترمز اتومبیل وی قصد جانش را کرده بودند و خطاب به نهادهای امنیتی گفت: «اسلحه دست شماست، اگر میخواهید ما را بکشید مانند پویا به جمجمه ما هم شلیک کنید و نامردی نکنید!»
حالا مأموران وزارت اطلاعات امروز دوشنبه ۲۲ شهریور سه روز پس از آنکه خانواده بختیاری برخلاف تهدیدهای نهادهای امنیتی به مناسبت تولد پویا بر سر مزار او رفتند، به خانه ناهید شیرپیشه هجوم برده و با تفتیش منزل، تعدادی از وسایل این مادر داغدار و سوگوار را با خود بردهاند.
ناهید شیرپیشه درباره یورش مأموران اطلاعاتی به خانهاش به کیهان لندن میگوید: «سه مرد و یک زن مأمور وزارت اطلاعات ناگهان به درون خانه وارد شدند. من اول از لای در دیدم که یک مرد ایستاده و گفتم اجازه بدید من لباس مناسب بپوشم اما در را هُل دادند و وارد شدند. تمام خانه را بهم ریختند و جستجو کردند، حتا کشوی لباس زیر مرا مأمور خانم بهم ریخت. به او گفتم خانم جلوی این آقایون زشت است اما انگار نه انگار. بعد اینها راجع به حجاب نظر میدهند و فتوا صادر میکنند! اینطوری میریزند در خانه من، وارد حریم شخصی من میشوند بدون اینکه آمادگی داشته باشم؛ ولی اگر یک دختر در خیابان کمی موهایش پیدا باشد، وسط خیابان آبرویش را میبرند.»
مادر پویا بختیاری در ادامه میگوید: «من به مأموران گفتم که چیزی در خانه ندارم، غیر از اتاق خالی و تخت خالی پسرم پویا! عضو حزب و گروهی هم نیستم. ولی مأموری رو به من کرد و گفت تو عُرضه نداری عضو حزبی باشی!»
وی ادامه داد: «یکی از مأمورانی که امروز به خانه ما آمد، بازپرس وزارت اطلاعات است و پرونده ما زیر دست اوست. من تا الان او را ندیده بودم اما دیگر اعضای خانواده او را دیده و مشخصات قیافهاش را به من داده بودند. او چند بار هم با من تلفنی صحبت کرده بود و مرا تهدید کرده بود. یکبار هم چند وقت پیش بعد از اینکه خبری در شبکههای اجتماعی درباره به کما رفتن منوچهر [پدر پویا] در زندان و بر اثر شکنجه منتشر شده بود، مونا دخترم با قوه قضاییه و با بازپرس تماس گرفت تا درباره پدرش بپرسد اما به مونا گفتند پرونده خانم شیرپیشه هم سنگین شده! من کنار مونا نشسته بودم و وقتی این جمله بازپرس را شنیدم، بلند گفتم «پرونده شما سنگین است که پسر مرا کشتید! پرونده من با دو پست اینستاگرام سنگین است اما پرونده شما با اینهمه آدمی که کشتید سنگین نیست؟!» بازپرس گفت «میایم میگیرمتها!» او لابد امروز آمده بود تا آن جمله مرا تلافی کند!»
این نخستین بار نیست که مأموران امنیتی به خانه مادر پویا آمده و وسایل خانواده را بردهاند. او میگوید گوشی تلفن پویا را دو سال است بردهاند. هارد کامپیوتر پویا و حتا دفتر خاطرات کودکی پویا که نوشتهها و نقاشیهایش در آن بود را نگذاشتند بماند و بردهاند.
او میگوید: «همه عکسها و فیلمهای خانوادگی ما در هارد کامپیوتر پویا بوده. منِ مادر الان نه از پسرم عکسی دارم، نه فیلمی دارم، نه حتا نقاشیهای کودکیاش را! به من میگویند اینها پیش ما امانت است! این چه امانتی است که دو سال طول کشیده؟! اصلا چه کسی به شما امانت سپرده؟! تا آخر دنیا قرار است وسایل بچهام امانت باشند؟ من میخواهم آخرین عکسها در گوشیاش را ببینم. آخرین پیامهایش را ببینم. اما حتا همین را هم از من گرفتهاند.»
خانواده پویا بختیاری در روزهای گذشته همزمان با نزدیک شدن ۱۹ شهریور، زادروز پویا، با فشارهای مضاعف از سوی نهادهای امنیتی روبرو شدند. آنها تهدید شدند که نباید بر سر مزار پویا حاضر شوند با اینهمه اعضای خانواده به مزار پویا رفته و یاد او را گرامی داشتند. پویا بختیاری اگر در اعتراضات ۲۵ آبان کشته نمیشد، اکنون تولد ۲۹ سالگیاش را جشن میگرفت.
ناهید شیرپیشه درباره علت فشار نهادهای امنیتی به او و دیگر اعضای خانواده برای عدم حضور بر مزار پویا همزمان با سالروز تولدش به کیهان لندن میگوید: «میترسند! جوان رشید و رعنای من شده سنگ مزار! ولی آنها باز هم میترسند. گذاشتن عکس مزار پویا در شبکه اجتماعی برای ما جرم محسوب میشود. آنها که جوانهای مردم را کشتند جرم مرتکب نشدند اما من عکس این را که جوان برومندم را به یک سنگ قبر تبدیل کردند منتشر کنم، میشوم مجرم! این روزها دیگر در ایران به یک امر عادی تبدیل شده که شما ببینید کسی تا کمر در سطل زباله خم شده و دنبال لقمهای نان است اما یکبار مهرداد [عموی پویا بختیاری] عکسی از یک زبالهگرد را در اینستاگرامش گذاشته بود به او فشار آوردند که چرا این عکس را منتشر کردی؟! اینها نمیخواهند همه کارهایی که میکنند و وضعیتی که درست کردهاند در معرض دید کسی قرار بگیرد. یعنی جرائم این حکومت وقتی به مشاهده عمومی برسد میشود جرائم ما!»
ناهید شیرپیشه میگوید مأموران امنیتی نه رفتار درستی دارند، نه حتا عقل و فهم درستی دارند: «در اصفهان که بازداشت شدیم ما را بردند برای بازجویی. بازجوی وزارت اطلاعات به من گفت شما چه نسبتی با پویا داری؟ گفتم مادرش هستم. بعد پرسید پویا کیِ شما میشد؟ به او با پوزخند گفتم وقتی من مادر پویا هستم به نظرت پویا چیِ من میشود؟ مشخصه که پسرم است! ببینید، چنین آدمهایی دارند به ما حکومت میکنند! یعنی یک باتوم و شوکر دادهاند دستش؛ اسلحه دستش است؛ به ما حکومت میکنند اما نمیداند وقتی من مادر پویا هستم، پویا هم پسر من است!»
ناهید شیربیشه شامگاه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ که پسرش توسط مأموران امنیتی جمهوری اسلامی به قتل رسید، همراه پویا در خیابان بوده. وی در همین ارتباط به کیهان لندن میگوید که امروز بازپرس وزارت اطلاعات به او گفته «تو خودت پسرت را دم گلوله فرستادی!»
مادر پویا بختیاری میافزاید: «پسر من حقاش گلوله نبود. من کنار پویا بودم، در خیابان گفتیم مرگ بر دیکتاتور! منم میگفتم مرگ بر دیکتاتور! جوابش کف خیابان گلوله نبود. پویا وقتی شکوه گذشته ایران را میدید خیلی تأسف میخورد. یکبار یک مستند درباره محمدرضا شاه میدید و وقتی دید جایگاه ایران در خاورمیانه و دنیا چی بوده و امروزه به چه شکلی درآمده، گریهاش گرفت. من صدای هق هق گریهاش را شنیدم. سؤالی ازش نکردم اما متوجه شدم که به خاطر ایران متأثر شده. برای پویا خیلی سنگین بود که ایران به این روز افتاده. اتفاقا اهل شلوغکاری هم نبود. خیلی آرام و کمحرف بود. اما ظلم آنقدر روشن و زیاد است که اصلا لازم نیست کسی عضو حزب و سازمان سیاسی خاصی باشد که اعتراض کند! هر آدمی که قدرت تجزیه و تحلیل داشته باشد متوجه میشود چه بر سر کشور و مردم آمده است.»
ناهید شیرپیشه میگوید: «چرا باید با پول دزدی و بیتالمال بچههای مقامات به بهترین کشورها بروند اما بچههای مردم در کشور خودشان هیچ امکاناتی در اختیارشان نباشد. پسر من یکی از بهترین دانشجویان در دوران دانشجویی بود. پسر من وقتی درسش در مهندسی الکترونیک تمام شد به من گفت که مامان میخواهم در رشته فلسفه ادامه تحصیل بدهم. چون من یک فرهنگی هستم و تأمین هزینه تحصیل پویا در آن مقطع برایم مهیا نبود گفتم نه پسرم. وارد بازار کار شو و اگر در آینده خودت پول جمع کردی ادامه تحصیل بده.»
او در ادامه به معصومه ابتکار یکی از دولتمندان جمهوری اسلامی اشاره میکند که گفته پسر من رفته است در آمریکا درس بخواند و میگوید: «آیا پویای من و بچههای دیگر ایران دلشان نمیخواسته و نمیخواهد درس بخوانند؟ در مدارس بچهها را یکساعت در سرما یا گرما در حیاط نگه میداشتند تا شعار مرگ بر آمریکا بدهند. اما خود مقامات نظام همه فرزندانشان را به همان آمریکا فرستادهاند.»
ناهید شیرپیشه که آموزگار دبستان بوده است، پس از جان باختن فرزندش به مدرسه رفت و با دانشآموزان خود خداحافظی کرد و مدرسه و کلاس درس را ترک گفت. او به کیهان لندن میگوید: «من بعد از این اتفاق برای پویا فکر کردم که دیگر نمیتوانم معلمی باشم که محتویات این کتابها را تدریس کنم. البته قبلاش هم من محتویات کتابهای درسی را قبول نداشتم ولی بعد از اینکه پویا به این شکل ناجوانمردانه کشته شد دیدم دیگر نمیتوانم این محتویات غلط را به بچهها یاد بدهم که «دیو چو بیرون رود فرشته درآید!» نه! برعکساش است! یا مثلا اینکه بروم به مدرسه و دهه فجر و شرایط مدرسه را تحمل کنم. به همین دلیل ادامه ندادم. حتا درسی در کتاب چهارم درباره آمدن خمینی به ایران هست و من یک روز رفتم مدرسه و به همکارانم گفتم اگر این را تدریس کنید به خون پسر من خیانت کردید!»
ناهید شیرپیشه درباره ایستادگی خودش و خانواده بختیاری در دادخواهی زندگی پویا میگوید «چون ظلم آنقدر آشکار است که هیچکدام نمیتوانستیم سکوت کنیم. پویا پسری تحصیلکرده، اهل مطالعه، مهربان، نجیب، مؤدب و فعال محیط زیست و عاشق طبیعت بود. بعد این بچه در خیابان باید کشته شود؟! پویا در کمال آرامش و منطق تصمیم گرفت به خیابان برود. شما حتما صدای پویا را در همان اعتراضات شنیدید. او همیشه همینطور منطقی و متین بود. او نه دچار هیجان شده بود و نه برای کنجکاوی به خیابان رفت. تصمیم گرفت و رفت! با من مطرح کرد و من گفتم که همراهیات میکنم. این پسر فرسنگها با بزهکاری و خرابکاری فاصله داشت و گلوله حق پویای من نبود.»
ناهید شیربیشه اکنون یکی از مادران دادخواه آبان است و درباره دادخواهی مادران آبان به کیهان لندن میگوید: «برای یک مادر قابل بخشش نیست که فرزندش بطور ظالمانه کشته شود. مگر مادری میتواند از لحظه تولد فرزندش، بارداری، زایمان، شیر دادن، شب نخوابیدن، تربیت کردن، بزرگ شدن و قد کشیدن فرزندش را به یاد بیاورد و ببیند جوان رعنایش با یک تیر ستم از بین رفته، بعد ببخشد؟! یکبار یک نفر به من گفت که شما شجاع هستید، به او گفتم نه، من شجاع نیستم. من یک مادر هستم و نه من و نه دیگر مادران آبان نمیتوانیم ظلمی که در حق فرزندانمان شده را ببخشیم.»
این مادر دادخواه میگوید: «هیچوقت فکر نمیکردم حتا یک روز بعد از پویا بتوانم زنده بمانم. اینکه من بیست و چند ماه ایستادم و توانستم تاب بیاورم و دادخواه او باشم این بود که احساس میکنم راه و هدف پویا مقدس بوده، انتخابش آگاهانه بوده و حتا توانسته در تاریخ مبارزات ایران مؤثر باشد؛ وگرنه تحمل چنین داغی برای فرزند واقعا غیرقابل تحمل است. من درِ اتاق پویا را در خانه نبستهام. من پویا را با قامت بلندش در چارچوب این در تصور میکنم و این یک مرگ تدریجی است.»
ناهید شیرپیشه در پایان میافزاید: «سالهاست میگویند فلسطین اشغال شده اما حواس ما را پرت کردند که خودمان چهار دهه است تحت اشغال این رژیم هستیم. مردم ایران قدرت زیادی دارند. با مرگ و رنج و زندان مردم را به سکوت وادار میکنند اما مردمی که سکوت میکنند روزی به طریقی بلای ما به سرشان میآید و بهتره قبل از اینکه مثل ما داغدار شوند و خودشان ظلم را به این شکل تجربه کنند، با همبستگی شرایط را تغییر بدهیم. سالهاست حق پوشش و آزادی را از مردم گرفتهاند. اختلاس را دیدیم، دزدی را دیدیم، ظلم را دیدیم. مردم نه برای امثال ما مادران دادخواه، بلکه برای خودشان بایستند تا شرایط را تغییر دهند.»
مادر پویا مادر تک تک ما است .مادری است که فرزندش را ضحاکیان زمانه کشتند . پویا یک جوانی بود که با شرافت و آزادگی به دنبال حقیقت و راستی بود و تا پای جان برای آزادی و عدالت در مقابل جنایتکار ترین حکومت اشغالگر در تاریخ ایران ، ایستاد .
ما باید متوجه می شدیم که منظور فردوسی از اسطوره ی ضحاک چیست ؛ وقتی حاکم مدینه با دو مار روی شانه هایش (علی و عمر) در مدینه النبی می چرخید و دستور نسل کشی و تجاوز به زنان اسیر را می داد (یهود بنی قریظه و …) ، وقتی که بعد از درگذشت آن رسول تاریکی و تروریسم ، لشکریانش به طی ۱۴۰۰ سال تنها به کشتار و غارت و نسل کشی و تجاوز گسترده به صدها هزار زن و فروش آنها پرداختند .
نطفه ی اسلام با تروریسم و جنایت و حکومت جنایتکارانه بسته شده است .خامنه ای و خمینی و جمهوری اسلامی و داعش و طالبان اجرا کنندگان اسلام حقیقی هستند .اسلامی که در آیات مدنی قرآن و سیره های رسول تروریسم و جنایت ، و تفاسیر و احادیث اسلامی آمده است ، همینی است که داعش و طالبان و جمهوری اسلامی اجرا می کنند .
۱۴۰۰ سال است در مبارزه هستیم با دینی که جز تروریسم و جنایت و کشتار حاصلی نداشت و ماله کشان ریز و درشت آن از خاتمی و ظریف تا شریعتی و آل احمد و دباغِ انقلاب فرهنگی ، تنها جاده صاف کن های امثال خمینی و خامنه ای بودند تا بیشتر بکشند و تجاوز کنند.
خون ستار ، خون پویا ، خون ندا ، خون فرخ رو پارسا ، خون خلبان و فرمانده ی بزرگی چون جهانبانی ، خون هویدا ، خون بختیار و… در حال جوشیدن است .دیگر نمی توانند به روی حقیقت خاک بپاشند .درست است که ۲۰ سال نیروی میهن پرستان را در جبهه ی اصلاحات هرز دادند اما اکنون اکثریتی از ملت آگاه ایران هستند که نه جمهوری اسلامی را می خواهند و نه اسلام را .
اکثریت ایرانیان همه چیز را منهای اسلام و جمهوری اسلامی می خواهند .هم خدا پرستی و حکومت را و هم خردگرایی و قانون و فرهنگ را می خواهند از دینی که پایه گذار تروریسم و جنایت سازمان یافته هست ، پالایش کنند و سال ها است در حال چنین جنبشی هستند .
درست است که در ۲۰ و چند سالگی پویا ها و نداها و سهراب ها و ستارها را از ما گرفتند ، درست است که نیکتاها را در نوجوانی از ما گرفتند اما شان و ارزش آنها برای ایران ابدی است .اگر آنها جوانانمان را می کشند ما ریشه های تروریستی شان را خشک می کنیم تا اینکه بعد از سرنگونی نظام روح الشیطان خمینی و ضحاکعلی خامنه ای ، رسول تاریکی و تروریسم را هم به گورستان تاریخ ببریم.
شهبانوی عزیز ما جمله ای را می گوید که نه فقط در این دنیا و این زندگی ، که سرنوشت این هستی است و از زمان اشو زرتشت و پیشتر از او چراغ راه بشریت بوده است ؛ نور بر تاریکی پیروز است .امید همیشگی بشر همین است که نور بر تاریکی پیروز خواهد شد .ما هم به زودی بر آخوندها و تروریست های جنایتکار آنها پیروز خواهیم شد .
سرنوشت قاسم کتلت و همدانی ببوگلابی سرنوشت تمام آدمکشان و شکنجه گرانی خواهد بود که مثل همین مامواران وزارت اطلاعات ، پویاها را می کشند و مادران و پدران پویاها را مورد آزار قرار می دهند .این ماموران باید بدانند چنان تجربه هایی را از سرخواهند گذراند که روزی آرزو می کنند کاش مثل قاسم مفنگی در یک لحظه تبدیل به آشغال گوشت سوخته بشوند.
تمام این جنایات و سرکوب و کشتار فرزندان ایران در مدت ۴۳سال گذشته تا به امروز ،،
همه و همه با حمایت و پشتیبانی شبانه روزی ، سفارت انگلیس ملعون و روسیه منفور در تهران ،،
از یک مشت دزد و غارتگر و ،، وطن فروش ارتجاع سرخ و سیاه ،،
یا همان مشروعه خواهان تخم و ترکه شیخ فضلالله نوری ،، این مرتبه هم با عبا و عمامه و هم کت شلواری ، در پشت ماسک جمهوری اسلامی ،،
یا رژیم اشغالگران اخوندیسم جیمی کارتری ،،مشغول سرکوب و کشتن ازادی خواهان ایرانی و غارت ایران سرزمین کورش کبیر میباشند ،،
این جنایتکاران با حمایت مافیای ۵ + ۱ برای حفظ رژیم اخوندیسم ،، یعنی مرغ تخم طلای غارتگران غرب و شرق ،،تا زمانی که بتوانند ،،
با دکان حقوق بشر دروغین و مسخره تر از آن ،، کالای مثلا مبارز مدنی ،،
با اخته نگاه داشتن ،، مبارزان ایرانی و جلوگیری از قیام سراسری مردم ایران برای براندازی رژیم جمهوری غارتگران ،،
با همه گونه تلاش ، سعی در مانع ایجاد کردن در مقابل خواست ملت ایران با انواع نمایشات سیاه بازی سیاسی میشوند ،، از جمله مثل ، کش دادن ، مذاکرات مسخره برجام ،
تنها راه نجات ایران و ایرانی ،، با بر پایی قیام سراسری مردم ،،و باز گرداندن حکومت ملی مشروطه شاهنشاهی به ایران سرزمین کورش کبیر میباشد ..
زنده باد ازادی و ابادی و شادی ایرانی..
پاینده و جاوید باد ایران سرزمین کورش کبیر ..
رضا شاه روحت شاد ..
با درد و تاسف نمیتوانم این همه ستم را ببینم و خاموش باشم , نمیتوانم بر بانیان این ستم رفته به ایران لعنت نفرستم و در هرجا افشایشان نکنم چرا که هنوز تعدادی جیره خور از آنها مانند فرخ نگهدار و مسعود بهنود و مشتی احمق دیگر هنوز به ضرب سرم میخواهند این جانوران ماقبل تاریخ حاکم بر ایران را توجیه کنند , در چت رومی تکستی دیدم که هنوز از خاطرم نمیرود : “” اگر هرجای دنیا بری و عکس شاه را بغل عکس این آخوند عقب مانده خمینی نشان دهی و بگی ما این را جای ان شاه مدرن گذاشتیم حقته با گلوله توی سرت بزنند . آقایان سنجابی و بازرگان و براهنی و و توده ایهای همیشه خائن و بقیه شبه روشنفکران بیایید جواب این مادر و هزاران مادر داغدار دیگر را بدهید که کسی را پشتیبانی کردید که سر بازجویش حسن شریعتمداری با دو کلاس سواد و نوچه بازجویانش این آدم بی شرف بی سواد است که تمام سابقه و معلوماتش در این سؤال از این مادر داغدار خلاصه میشود و به جای خنده اشگ بر چشمان جاری میکند .
سؤال بازجوی احمق :
ناهید شیرپیشه میگوید مأموران امنیتی نه رفتار درستی دارند، نه حتا عقل و فهم درستی دارند: «در اصفهان که بازداشت شدیم ما را بردند برای بازجویی. بازجوی وزارت اطلاعات به من گفت شما چه نسبتی با پویا داری؟ گفتم مادرش هستم. بعد پرسید پویا کیِ شما میشد؟ به او با پوزخند گفتم وقتی من مادر پویا هستم به نظرت پویا چیِ من میشود؟ مشخصه که پسرم است! ببینید، چنین آدمهایی دارند به ما حکومت میکنند! یعنی یک باتوم و شوکر دادهاند دستش؛ اسلحه دستش است؛ به ما حکومت میکنند اما نمیداند وقتی من مادر پویا هستم، پویا هم پسر من است!»
اگر جرائم این حکومت را به مردم بگوئیم ، می شود جرائم ما !
درست تاریخچه این خلافت آدمخوار در این چهل و دو سال ، این بانو با یک جمله ماهیت اصلی طالبان ما را شرح میدهد ، احتیاجی به شرح و تفسیر و مو ر خ و محقق نیست !