نجات بهرامی– در اوایل دهه هشتاد خورشیدی و در دولت حجتالاسلام محمد خاتمی بود که سند چشمانداز ۱۴۰۴ توسط مجموعه دولت، مجمع تشخیص مصلحت نظام و اقتصاددانهای مرتبط با این دو نهاد تهیه و تدوین شد و در نهایت علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی آن را به سران قوا و رییس مجمع تشخیص ابلاغ کرد تا برنامههای کلان کشور بر مبنای آن و با هدف تحقق موارد مندرج در این سند تنظیم شود و به اجرا درآید. این سند درواقع تقلیدی بود از کشورهایی چون مالزی که پیش از این، مجموع برنامهها و اهدافی را با هدف تحقق تا سال ۲۰۲۰ تدوین و ابلاغ کرده بودند.
در متن سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران در افق ۱۴۰۴ میخوانیم «با اتکال به قدرت لایزال الهی و در پرتو ایمان و عزم ملی و کوشش برنامهریزی شده و مدبرانه جمعی و در مسیر تحقق آرمانها و اصول قانون اساسی، در چشمانداز ۲۰ ساله، ایران کشوری است توسعهیافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه، با هویت اسلامی و انقلابی، الهامبخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده در روابط بینالملل.»
اما نگاهی گذرا به آمار و ارقام و وضعیت اقتصادی و سیاسی ایران نشان میدهد که در این چند سال باقی مانده تا ۱۴۰۴ نه تنها نشانههایی از تحقق این سند به چشم نمیخورد، بلکه جمهوری اسلامی به شکل شگفتانگیزی در همان نکات مورد تاکیدِ سند چشمانداز از جمله در موارد غیراقتصادی هم عملکرد بسیار ضعیفی داشته است. به عنوان مثال ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی نه تنها در جهان اسلام الهامبخش نبوده، بلکه همان جایگاه قبلی خود را به عنوان «حامی فلسطین» که در میان معدودی از مسلمانان منطقه داشت، از دست داده و با حمایت از بشار اسد و دخالتهای زیانبار در کشورهایی چون یمن و افغانستان و عراق، به حکومتی خطرناک در چشم مردم منطقه تبدیل شده است. موضوع تفاهم سازنده در روابط بینالملل نیز که از دیگر اهداف سند چشمانداز مورد اشاره است، نیاز چندانی به تشریح ندارد و انزوای روزافزون کشور در منطقه و جهان دلیل روشنی بر عدم تحقق آن است.
اما مهمترین و عجیبترین بخش این سند را میتوان دورخیز طراحان آن در حیطه اقتصادی و ترسیم ابرقدرت اقتصادی شدنِ ایران در سال ۱۴۰۴ دانست! این بخش بارها مورد تاکید مقامات جمهوری اسلامی قرار گرفته و به مناسبتهای مختلف بر تلاش همه قوای کشور برای تحقق این هدف در زمان مورد اشاره تاکید شده است. در نهایت آنچه از این تلاشها و ترسیم چنین چشماندازی برجای مانده، اقتصادی به شدت بیمار، درگیر با معضلات بزرگی چون تورم غیرقابل مهار، بیکاری گسترده، سقوط وحشتناک ارزش پول ملی، فرار سرمایههای خرد و کلان از کشور و تعطیلی گسترده کارگاههای تولیدی است.
هدف کلانی چون اقتصاد اولِ منطقه شدن، نیازمند صعود سالانه و سریعِ تولید ناخالص داخلی و افزایش تجارت بینالمللی و دیگر ملزومات روشن و بدیهی در اقتصاد است اما شواهد نشان از آن دارد که اقتصاد ایران روندی کاملا معکوس در پیش گرفته و نه تنها ابرقدرت اقتصادی خاورمیانه نخواهد شد، بلکه جایگاه خود در سالها و دهههای گذشته را از دست داده و با شیب تندی به قهقرا میرود.
بر اساس گزارش جدید بانک جهانی و با احتساب نرخ واقعی ارز در ایران، تولید ناخالص داخلی ایران ۱۹۲ میلیارد دلار است. آنگونه که وبسایت تجارت نیوز میگوید، این یعنی اندازه اقتصاد ایران با نزدیک ۸۵ میلیون نفر جمعیت، نصف امارات، یک چهارم ترکیه و یک صدم آمریکاست! سیر تقریبا منظم و نزولیِ تولید ناخالص داخلی ایران گواه این حقیقت تلخ است که امید چندانی به معجزه نیست و این روند با توجه به شرایط سیاسی کشور قرار است تداوم داشته باشد (نمودار شماره۱).
نتیجه چنین آمارهایی در عرصه جامعه یعنی افزایش جمعیت بیخانمانها، هجوم کودکان کار به خیابانها، افزایش آمار طلاق و ازهمگسیختگی خانوادهها، ترک تحصیل کودکان برای کمک به معاش خانواده و دیگر معضلات و مشکلات اجتماعی که این روزها از چشم هیچ ناظر تیزبینی دور نمانده و کیفیت زندگی در شهرها و روستای کشور را در سایه قرار داده است.
از موارد دیگری که در سند چشمانداز ۱۴۰۴ مورد تأکید قرار گرفته و قرار بود ایران به آن شرایط برسد، موضوع تفاهم سیاسی و بینالمللی کشور با جامعه جهانی است. بر همین مبنا در این سند، ایران میبایست کشوری شود که «دارای تعامل سازنده و مؤثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت» باشد.
اما اهتمام جمهوری اسلامی به تقویت گروههای نیابتی در کشورهای منطقه و تلاش برای مسلح کردن شبهنظامیان وابسته به خود در این کشورها تنها یکی از عملکردهای منفی حکومت در جهت انزوای ایران و اتحاد منطقهای و جهانیِ کشورها علیه اقدامات حکومت است و قطعا چنین رویکردها و اولویتهایی نه تنها ایران را به سمت هدف یادشده در سند چشمانداز رهنمون نمیشود، بلکه به تخریب چهره کشور و ضربههای متعدد و کاری به منافع بلندمدت ما در جامعه جهانی میانجامد.
این برنامهها که مکمل رویکرد ویرانگرِ همیشگی حکومت در دهههای گذشته است، ایران را در خطر فوری جنگ و ویرانی قرار داده و سیاستهای کلاسیک در ارتباط با غربستیزی و نابودی اسراییل و… را رنگ و لعاب تازهای داده و نگرانی دولتها و ملتهای بیشتری در منطقه و جهان را به دنبال داشته است. این سیاستها حتی به بهبود وضعیت اسراییل در منطقه انجامیده و ترمیم روابط اسراییل با اعراب با هدف دشمنی با جمهوری اسلامی ایران را به دنبال داشته است.
نکته مهم اینکه در همان حال که این نگاه خطرناک به مناسبات جهانی باعث انزوای ایران و رواج فقر در کشور شده، هم اعراب منطقه و هم اسراییل از رشد اقتصادی بسیار خوبی برخوردار بودهاند و ظاهرا تنها قربانیان دشمنی با اسراییل در جهان مردم ایران هستند که در سایه این سیاستها روز به روز با تورم سنگینتر و بیکاری بیشتر و سفرههای خالیتر مواجه شدهاند.
کشوری که روزگاری با توسعه اقتصادی شگفتانگیز خود به الگویی برای کشورهای دیگر تبدیل شده بود و احترام ملتهای دیگر را برانگیخته بود، اکنون در نقطهای ایستاده که با وجود قابلیتها و پتانسیلهای بزرگ اقتصادی، تولید ناخالص داخلیاش به نصف اسراییل، یعنی کشور کوچکی که جمهوری اسلامی وعده نابودی آن را به هواداران دو آتشه خود میدهد، تقلیل یافته است (نمودار شماره ۲).
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.
ولکن، «اقتصاد مالِ خر است» – آیتالله خمینی
انشاالله، با «اقتصاد توحیدی» به «جامعه بی طبقه توحیدی» خواهیم رسید.
قدرت مخرب مذهب
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#NoToIRI
(Ir = Iran, IRI = Islamic Republic of Iran)