جمشید عنبرستانی – در اکثر انقلابهایی که دریک قرن اخیر در کشورهای گوناگون و در برهههای متفاوت در گوشه و کنار این کره خاکی به وقوع پیوسته و نهایتأ به پیروزی و غلبه آن انقلابها بر حکومتهای وقت انجامید، همواره یک حداقل از مردمان آن کشورها در روند انقلاب مشارکت داشتهاند و اکثریت مردم خاموش و نظارهگر و یا بیتفاوت بودهاند.
اما برای براندازی یک حکومت انقلابی فاسد و تمامیتخواه (جمهوری اسلامی در ایران) باید حداکثر مردم با عزم راسخ در صحنه مبارزه حضور فعال داشته باشند. وگرنه هر تلاشی برای براندازی و گذار از حکومت به اصطلاح انقلابی بینتیجه و خسارتهای جبرانناپذیری برای اقلیت مردم مبارز و آزادیخواه در بر خواهد داشت (اعتراضات دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ در ایران).
در شورش سال پنجاه و هفت و به قدرت رساندن ملایان شارلاتان و مجموعهای از آرسن لوپنهای سیاسی در ایران، شاید کمتر از ده درصد مردم در شهرها و استانهای گوناگون کشور در آن شورش ایران بربادده مشارکت داشتند.
عدم مقاومت و برخورد محکم و مقتدرانه دولتمردان و مقامات سیاسی، نظامی و اداری کشور و در رأس آن شخص شاه در مقابل رهبر آشوبگران «خمینی» و نوچههای او در داخل کشور و سهلانگاری در مقابله و برخورد با توطئههای دولتهای استعماری و مزدوران داخلی و خارجی که با ایجاد آشوب و بلوا درکشور در جهت فروپاشی نظام پادشاهی ایران دست به کارشده بودند، باعث این شد که در نهایت شاه تصمیمی را اتخاذ کند که سرنوشت ملت و کشور را در مسیر تاریک و خطرناکی قرار میداد و آن تصمیم، ترک وطن توسط شاه و خانواده سلطنت بود که این امر عملا مهر ابطال بر سلسله پادشاهی پهلوی در ایران زد.
جلوس آخوند متحجر و عقبافتاده و ضد ایران و ایرانی (خمینی) بر مسند قدرت، سرآغازی شد برای روند نابودی کشور و دستاوردهای درخشان داخلی و بینالمللی آن و اضمحلال فرهنگ، اخلاق، وجدان و غیرت در جامعه و چپاول حریصانه اموال و منابع ملی ایران توسط لاتها و گداگشنههایی که به قدرت رسیدند و کشور را مال خود و ملاخور کردند که هنوز هم این مجموعه دزد و حریص و طماع و جنایتکار در نهایت بیشرمی و وقاحت و آشکارا به غارت و چپاول که نابودی محیط زیست کشور و فقر گسترده مردم را سبب شده مشغولند.
در دوران و روزهای سیاه و شوم سال پنجاه و هفت، سکوت و بیتفاوتی و نظارهی اکثریت مردم در مقابل سیر حوادث که کشور را به آشوب کشانده بود و مماشات مقامات نظام پیشین با رهبران آشوبگران و خیانت برخی از سران ارتش و فعالیت و اتحاد گسترده اپوزیسیون و مخالفین چپ و راست که عروسکهای خیمهشب بازی قدرتهای استعماری شرق و غرب در کشور بودند و در عالم هپروت خوابهای طلایی به قدرت رسیدن را میدیدند، جملگی باعث فروپاشی نظام پادشاهی و گشاینده و صحنهگردان صفحه جدید وسیاهی از تاریخ این مرز و بوم شدند.
شاه به روشنی اگاه بود که مملکت و مردم فریب خورده در چه دام و فتنهای گرفتار آمدهاند و در صورت پیروزی دشمنان چه روزگاران سیاهی در آینده در انتظار کشور و مردم خواهد بود. زمانی که شاه در سخنرانی خود برای مردم خواسته یا ناخواسته اعلام کرد «صدای انقلاب شما را شنیدم» این گفته و ادعا از یکسو مشروعیت بخشیدن و به رسمیت شناختن آشوبگران و عملکرد آنان و از سوی دیگر بوی تسلیم شدن رژیم را میداد.
آیا شاه را نباید به خاطر ترک کشور که معنایی جز پذیرش شکست نداشت و همچنین تنها گذاشتن اکثریت مردمی که نقشی در آشوب و بلوایی که به جان کشور افتاده بود نداشتند، مورد نکوهش تاریخی قرار داد؟
اینکه شاه به شدت بیمار بود و این امر او را در تصمیماتش در دوران حساس و سرنوشتساز سال پنجاه و هفت تحت تاثیر قرار داده بود مغلطه و بهانهای برای فرار از واقعیت است. فرزند برومند شاه فقید شاهزاده رضا پهلوی نیز در این برهه حساس و سرنوشتساز که کشور و مردم نگونبخت ایران در آن گرفتار آمدهاند، خط مشی پدر فقیدش را در پیش گرفته و از مقاومت شایسته در شمایل یک رهبر توانا در مقابل دشمنان ملک و میهن و مردم «حکومت فاسد ملایان» طفره میرود.
تصور رفتاری که حکومت اسلامی آخوندها و عوامل دزد و اوباش آن طی بیش از چهار دهه با مردم ایران داشتهاند از یک کابوس ترسناک هم وحشتناکتر است و هرچه نکبت و نفرت و تحقیر و حقارت و بدبختی و بلا که حتا اگر غیرقابل تصور باشد این حکومت منفور بر سر مردم ایران آورده است.
زمزمهی شورش گرسنگان در راه است را هر روزه از اینجا و آنجا و حتا از جانب هواداران و نمایندگان حکومت میشنویم. مردمی که از خوردن گوشت و مرغ و ماهی و میوه و… محرومند اکنون برای تهیه نان خالی هم با مشکل روبرو هستند. گران شدن چند برابری و سهمیهبندی نان ضربه دیگری از سوی حکومت به مردم فقیر و سفره خالی آنان خواهد بود.
شورش گرسنگان در صورت وقوع آن هیچ تصویر روشنی از چگونگی و پیامدهای آن به دست نمیدهد چرا که هیچگونه رهبری و سازماندهی سیاسی در جهت هماهنگی و کنترل آن و در سمت و سو دادن برای رسیدن به هدف مشخصی برای آن وجود ندارد. اما شورش گرسنگان درهای بهشت را به روی هزاران نفر که در باندهای بزهکار و خلافکارو گانگستری فعال هستند باز خواهد کرد. تبهکارانی که در روز روشن در خیابان و اتوبان و کوی و برزن دار و ندار افراد را با زورگیری غارت میکنند در صورت شورش گرسنگان فرصت را غنیمت شمرده و با ورود به مراکز کسب و کار و خانههای مردم به قتل و غارت و چپاول اموال مردم بیدفاع دست خواهند زد.
شاید بعضیها تصور میکنند که شورش گرسنگان یعنی غارت مغازهها و فروشگاهها و سوپرمارکتها توسط مردم گرسنه که این تصور تا حدی درست است اما یک کنش و اتفاق زودگذر خواهد بود و یکروزه پایان مییابد و تمام فروشگاهها و طلافروشیها و مراکز تجاری و داروخانهها در ساعات اولیه شورش تهی خواهند شد.
اما آیا مفهوم شورش گرسنگان غارت اموال دیگران است و یا گرفتن یقه عاملان و پدیدآورندگان فقر و بدبختی مردم؟!
ملت ایران تاوان سنگینی در چند دهه بابت خیانت رهبران دیروز و حاکمان ضد ایرانی که امروز کشور را در تصاحب خود دارند پرداخته است.
♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.