تأملات بهنگام؛ در فضیلت خندیدن

پنج شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۶ برابر با ۱۶ نوامبر ۲۰۱۷


یوسف مصدقی – همیشه شنیده‌ایم که ما ایرانیان مردمِ شادی نیستیم و بیشتر به عزاداری راغبیم تا جشن. در باب این خصوصیت نظرات مختلفی ارائه شده که هر کدام علتی را برای این رفتار ذکر کرده‌اند. دامنه این علل، از «دین‌خویی» و شکست‌های فراوان و خُردکننده تاریخی تا مسائل اقتصادی، اجتماعی، جغرافیایی، نژادی و قومیتی را در بر می‌گیرد. علت علاقه ما مردم به غم و غصه‌ هر چه که باشد، نمی‌توان از کنار نتایج و آثارِ مخربِ چنین خصیصه‌ای به سادگی گذشت.

عقلِ سلیم حکم می‌کند که عزاداری مستمر و ذکر مصیبتِ مکرر، مقدمه بُروز افسردگی برای جماعتی است که بخش اعظم وقت خود را به چنین رفتاری اختصاص می‌دهند. حال اگر این نوحه و افسوس مربوط به مصائب قدیسان و معصومین باشد، خطرش بسیار بیشتر می شود زیرا که مشمولِ «امرِ مقدس» شده و امکان چون و چرا در آن منتفی می‌شود.

«امر مقدس» یکی از مضرترین عارضه‌هایی است که دامن عقلِ فرد و شعورِ جامعه را می‌گیرد و همچون یک بیماریِ مسری و صعب‌العلاج به همه حوزه‌های زیستیِ فرد و جامعه حمله می‌بَرَد. آلودگی به تقدس یعنی تعطیلیِ تعقل و پرسش‌گری و مهم‌تر از آن، ممنوعیتِ شادی و خنده!

در روایات مختلف از ائمه شیعه نقل شده که قلب مؤمن همیشه محزون است و حتی در زمانِ خوشی هم «حُزنُه فی قَلبِه» نباید کم شود. جماعت عُرَفا هم بسیار در باب «حزنِ ممدوح» گفته‌اند و آن را از لوازم رسیدن به رستگاری دانسته‌اند. مداحان و اهل منبر هم در فضیلت گریستن بر مصائب اهلِ بیت بسیار می‌گویند و هر قطره اشکی را که در عزای اصحابِ کربلا ریخته شود، سببِ آمرزش همه گناهان شیعیان اباعبدالله می‌دانند. به این ماجرا اضافه کنید ترس از عذاب الهی را که قرار است بابت عدم اعتقاد به حقِ اولادِ علی بر خلافتِ مسلمین، روزِ قیامت بر بدنِ گناهکارانِ عاصی اِعمال شود. این عذاب، مجموعه متنوعی از شکنجه‌های جسمانی و تنبیهات روانی را شامل می‌شود که تصورِ برخی از آنها مو بر تن هر آدمِ سالمی راست می‌کند.

نتیجه منطقیِ اعتقاد به چنین تَبشیر و اِنذارهایی، چیزی نیست جز افسردگی عمومی و علاقه روزافزون به عزاداری جمعی. بعید به نظر می‌رسد که بعد از صدها سال نسل به نسل شنیدن و باور کردنِ این نوع تلقینات، بتوان از شنوندگان مؤمنِ آنها این انتظار را داشت که فضیلت شاد بودن را دریابند.

انسانِ شادمان، پذیرای تحقیر نیست؛ به زندگی «آری» می‌گوید و دَم را غنیمت می‌شمارد. مطیع و فرمانبر نیست و از هرچه او را از پویایی باز دارد، دوری می‌کند. اگر تعداد آدم‌های شاد در یک جامعه زیاد شود، رواداری و استقلالِ شخصیت و احترام به خویشتن در آن جامعه رواج می‌یابد. چنین اجتماعی به سادگی تحت انقیادِ مستبدین داخلی یا خارجی قرار نمی‌گیرد.

اینکه اربابِ قدرت در جامعه استبدادزده ایران، شبانه‌روز از هر رسانه‌ای برای ذکرِ مصیبت و ترویجِ غم در میان مردم استفاده می‌کنند، بیش از اینکه دلیل ارادت‌شان به صاحبِ عزا باشد ناشی از منفعت آنها در انفعال و افسردگیِ عموم مردم است. اگر این مردم خندیدن بیاموزند، سربلندی آغاز خواهند کرد.

فردریش نیچه، فیلسوف و شاعر آلمانی، روی درِ ورودیِ خانه‌اش چنین نوشته بود:

«این خانه‌ی من است و اینجا ساکنم؛
مرا دریاب؛
هرگز از هیچ‌کس، هیچ، تقلید نکرده‌ام؛
و می‌خندم به هر استادی که به خود نمی‌خندد.»*


*از پیش‌درآمدِ کتاب «دانشِ شاد» (ترجمه از نگارنده)

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=94963