…و اشک می‌چکد از چشم‌های آیینه

سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶ برابر با ۲۱ نوامبر ۲۰۱۷


[رضا مقصدی]

زمین
چه تلخ، چه غمناک
با تو حرف زده‌ست.

تو ای تبار ِطربناک ِ پاک ِ دیرینه!
سرود ِ سوگ ِ تو اینک به جان ِ باغم ریخت
واشک می‌چکد از چشم‌های آیینه.

به سینه، آتش ِ آهت بلند وُ شعله‌ور است
زمان، به کینه، فروکُشت خنده‌هایت را
و آرزوی در ختان ِ باغ ِ خوشبویت
فرو خمید وُ به غم، درنشست و ُپرپر گشت
و روزگار تو دیگر، گشت.

بگو به خاطره‌هایت، درین تباهی وُ درد
سرود ِسوگ ِ ترا بر زمانه، نقش زنند.

بگو به عاطفه‌هایت، به سینه‌های سپید
سلام ِ سرخِ ترا عاشقانه، نقش زنند.

درین دریغ ِ بلند
کجاست «بی‌کس ِ» شاعر؟
کجاست «شِرکو»یت؟*
که غمگنانه‌ترین شعرهای جانش را
برای عشق تو بنویسد.


*زنده‌یاد «شِرکو بی‌کس»، شاعر ِکردستان.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=95830