Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۲ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه ‪13‬ـ ‪ Page 13‬ـ شماره ‪۱۶۷۸‬‬
‫جمعه ‪ ۲۴‬تا پنجشنبه ‪ ۳۰‬مه ‪2019‬‬

                                                           ‫از دوستت دار ‌مها‬                                              ‫ناصرالدین شاه‪ ،‬شاعر‪ ،‬نقاش‪ ،‬پلنگ کش!‬

                                                           ‫«‪ ...‬و زنم سیمین دانشور است که م ‌یشناسید‪ .‬اهل‬                 ‫ناصرالدین شاه و ملیجک در شکارگاه اعتمادالسلطنه (نشسته)‬                            ‫وقتی ناصرالدین میرزای ولیعهد‬
                                                           ‫کتاب و قلم و دانشیار رشتۀ زیباشناسی و صاحب تألی ‌فها‬                       ‫وملیجک تفنگ به دست ایستاده است‬                                        ‫داشت از تبریز به تهران می‌آمد تا‬
                                                           ‫و ترجم ‌ههای فراوان‪ .‬و در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم‪.‬‬                                                                                         ‫بر تخت پدر تاجدارش بنشیند‪ ،‬به‬
‫و قدر ‌تهای شخص تو هم اطلاع دارم و همچنین از ضع ‌فها‬       ‫که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم درآمده بود‪».‬‬       ‫=ناصرالدین‪ ،‬سینمای ‌یترین شاه تاریخ‬        ‫فتوای تحریم تنباکو را داد‪ ،‬به شاه گفت‬  ‫سربازانش مدام تأکید م ‌یکرد که وارد‬
‫و قدر ‌تهای خودم‪ .‬در این دنیا گل ب ‌یعیب خدا نیافریده و‬    ‫بدیهی است که این جمل ‌هها را جلال آ ‌لاحمد گفته است‪.‬‬           ‫ایران است و بیشتر از هر کسی نق ‌شاش‬        ‫«همان کسی (قلیان کشیدن را) حرام‬        ‫مزارع نشوند‪ ،‬اسب و چهارپای مردم‬
‫غیر از خدا هیچ کس مطلق نیست و اگر آدمی بگوید من‬            ‫دیگر غیر از ای ‌نها چه چیزهایی باید گفت؟ مثل ًا اینکه‬          ‫روی پرده رفته‪ .‬معمولاً نقش او را با بازی‬                                          ‫را بدون کرایه به اردوی لشکر نیاورند و‬
‫مطلقم‪ ،‬بدان که آدم هشلهفی است‪ .‬توعصبی هستی‪ ،‬زود‬            ‫سیمین دانشور متولد ‪ 8‬اردیبهشت ‪ 1300‬شمسی است و‬                                                                ‫کرده که من را به تو حلال کرده»‪.‬‬     ‫آسیبی به کسی نرسانند‪ 30 .‬سال بعد‪،‬‬
‫از کوره در م ‌یروی‪ ،‬عک ‌سالعمل فوری حساب نکرده نشان‬        ‫شیرازی‪ .‬یا اینکه مادرش هنرمند بوده و پدرش پزشک‪ .‬یا‬                  ‫عز ‌تالله انتظامی به یاد م ‌یآوریم‪.‬‬   ‫=ملیجک‪ ،‬محبوب شاه بود‪ .‬او برادرزاده‬    ‫ناصرالدین شاه پیر برای تأمین مخارج‬
‫م ‌یدهی اما در عوض قلبی طلایی داری‪ .‬مهر داری و در‬          ‫مثل ًا ماجرای ازدواجش با جلال که در اتوبوس اصفهان ـ‬            ‫=ناصرالدین شاه نقاشی هم م ‌یکرد (از‬        ‫انیس الدوله بود‪ .‬ملیجک آزاد بود به هر‬  ‫دومین سفرش به اروپا‪ ،‬قراردادی با‬
‫مهرورزی استادی‪ .‬پاک و صادق و سر راست و صریح هستی‬           ‫تهران با هم آشنا شد‌هاند و این قضایا‪ .‬بعد هم م ‌یشود کلی‬       ‫کمال الملک یاد گرفته بود) و همه جور‬        ‫جای دربار سرک بکشد و هر حرفی بزند‪.‬‬     ‫یک لرد انگلیسی امضا کرد که طبق‬
‫اما بیشتر صفات هم تو و هم من‪ ،‬گذشته از توارث‪ ،‬ریشه در‬      ‫کتاب ترجمه شده وتألیفی از او ردیف کرد؛ و عنوا ‌نهای‬            ‫طرحی را به صورت ساده م ‌یکشید‪ ،‬از‬          ‫=ناصرالدین شاه تمام چیزهایی که‬         ‫آن حق امتیاز انحصاری کلیه صنایع‬
‫محیط خانوادگی و محیط اجتماعی و سیاسی دارد و وقایعی‬         ‫دهان پرکن دانشگاهی‪ .‬ولی به جای این حر ‌فها تک ‌های از‬          ‫شمایل آدمهای واقعی و خیالی گرفته تا‬        ‫شاهان قبلی داشتند را داشت‪ ،‬چیزهایی‬     ‫کشور‪ ،‬استفاده از زمی ‌نهای کشاورزی‪،‬‬
‫که بر هر دومان گذشته‪ .‬خود من شاهد عواقب انشعاب تو‬          ‫نام ‌ههای سیمین را در سفر آمریکایش به آ ‌لاحمد برایتان‬         ‫مناظر اطراف تهران‪ .‬او نامه زیر ار در کنار‬  ‫مثل دلقک دربار و ‪ ...‬دلقک مخصوص‬        ‫منابع معدنی‪ ،‬جنگ ‌لها و ضرب سکه‬
‫از حزب توده بود‌هام‪ .‬یادت است در دماوند‪ ،‬شب به خانه‬                                                                       ‫یکی از طر ‌حهایش نوشته‪ .‬هم م ‌یتوانید‬      ‫ناصرالدین شاه‪ ،‬کریم شیر‌های بود که‬     ‫کشور را به بیگانگان سپرد‪ .‬شاید همین‬
‫م ‌یرفتیم‪ ،‬از یک بالاخانه به طرفمان سنگ و آجر پرتاب‬                               ‫م ‌یآوریم از کتابی با همین نام‪.‬‬         ‫نمونه نامه نویسی شاه را ببینید‪ .‬هم‬         ‫احدی از کله گند‌ههای آن موقع از نیش‬    ‫مقایسه‪ ،‬برای پی بردن به نحوه زمامداری‬
‫کردند و فح ‌شهای چارواداری دادند و تو خودت را حایل‬         ‫«جلال عزیزم‪ ،‬الآن دوشنبه ‪ 3‬نوامبر است‪ .‬صبح امتحان‬              ‫طر ‌حهایش را‪ « :‬جناب صدراعظم‪ ،‬اولاً‬        ‫زبان و تکیه کلا ‌مهایش در امان نبود‪.‬‬   ‫و وضعیت کشور در طول سلطنت‬
‫من گرفته بودی که سنگ به من نخورد؟ چه م ‌یگفتند؟‬            ‫داشتیم و بدبختانه کمی دیر پا شدم‪ .‬هر طوری بود خود را‬           ‫ان شاءالله احوال شما خوب است‪ .‬ثانیاً‬       ‫چند ضر ‌بالمثلی هم که الآن داریم‪،‬‬      ‫چهارمین شاه قاجار کافی باشد‪ ،‬شاهی‬
‫بدانشعابی و خیلی بدتر از اینها‪ .‬تو م ‌یخواستی بروی بالا و‬  ‫به مدرسه رساندم و امتحانم را دادم‪ .‬حیرت خواهی کرد‪ ،‬با‬          ‫شکلی امروز کشیدیم چون بسیار شبیه‬           ‫براساس بعضی کارهای او ساخته شده‪،‬‬       ‫که با‪ 49‬سال سلطنت‪ ،‬همراه انوشیروان‬
‫بزن بزن راه بیندازی و من با التماس نگذاشتم‪ .‬یادت است‬       ‫وجود شب بیداری دیشب تمام سؤالات را ب ‌یکم و کاست‬               ‫بود برای شما فرستادم‪ .‬ثانیاً حالا گفتند‬                                           ‫ساسانی‪ ،‬رکورددار طول مدت سلطنت‬
‫آن شب در خانۀ ملکی آن جوجه فکلی که ته دلش تود‌های‬          ‫نوشتم‪ .‬ما تراژد ‌یها و کمد ‌یهای یونان قدیم را تمام کرده‬       ‫پلنگی در کوه نمودار شده است‪ ،‬شما‬                   ‫مثل «خر کریم را نعل کرد»‪.‬‬
‫مانده بود‪ ،‬چقدر به تو بد و بیراه گفت؟ من در آمدم گفتم‬      ‫بودیم‪ .‬از هر کدام دو یا سه نمایشنامه خوانده بودیم و تاریخ‬      ‫را به سر خودم قسم م ‌یدهم که مانع‬          ‫=شاه پسری داشت به اسم «ظل‬                             ‫در تاریخ ایران است‪.‬‬
‫آقای محترم من خیال دارم زن این مرد بشوم‪ ،‬بس بکنید‪.‬‬         ‫تحول این نمای ‌شها را‪ .‬بعد از امتحان به خانه برگشتم که‬         ‫نشوید که پلنگ را من خودم نزنم‪ ،‬بسیار‬       ‫السلطان» ـ حاکم اصفهان ـ که خون‬        ‫حکومت طولانی ناصرالدین شاه از هر‬
‫یکی از حضار هم همین را گفت‪ .‬و او گفت‪ :‬مخصوصاً این‬          ‫نام ‌هام را تمام کنم و پست کنم و چه دیدم؟ نامۀ محبوب تو‬        ‫حیف است‪ .‬پیرارسال زحمت بسیار برای‬          ‫ملت را در شیشه م ‌یکرد‪ .‬سرگرمی‬         ‫جهت در تاریخ ایران استثنایی است‪ .‬در‬
‫حرفها را م ‌یزنم که چشم و گوش این زن باز بشود‪ .‬و من‬        ‫عزیزم را‪ .‬الآن اشک در چشمم است‪ .‬چه کاغذی و چقدر آن‬             ‫زدن پلنگ کشیدیم‪ ،‬پلنگی پیدا نشد‪.‬‬           ‫کودکی‌اش سیخ کردن در چشم‬               ‫زمان او بود که اولین نشان ‌ههای مدرنیته‬
‫گفتم پس حسودیتان م ‌یشود و او گفت خیال نکنید شما‬           ‫مورد تنها رفتن تو به تپ ‌ههای زرگنده شبیه تنها رفتن خودم‬       ‫شما البته به آدم خودتان بگویید که برود‬     ‫گنجش ‌کها بود‪ .‬م ‌یخواست همین کار‬      ‫به ایران آمد و روزنامه و صنعت چاپ‬
‫هم تحفۀ نطنزی هستید! و تو عزیز دل من گفتی برای من‬          ‫به جنگل بلوط (‪ )Oakwood‬بود‪ .‬یک روز تنها به جنگل‬                ‫کوه و حکما جای پلنگ را نشان بدهد‬           ‫را با مظفرالدین هم بکند تا خودش شاه‬    ‫در کشور فعال شد‪ ،‬سنگ بنای اکثر‬
‫که تحفه است‪ .‬خلاص‪( .‬قربان تکیه کلا ‌مهای خاص خودت‬          ‫رفتم و ب ‌یاختیار به یاد تو افتادم و آن قدر گریه کردم که نگو‪.‬‬  ‫که انشاء الله بعد از اطمینان‪ ،‬ما برویم و‬   ‫شود ولی مظفرالدین‪ ،‬شاه شد و ملت‪،‬‬       ‫مؤسسات جدید کشور گذاشته شد و‬
‫م ‌یروم‪ :‬همین‪ ،‬والسلام‪ ،‬خلاص‪ ،‬الخ و غیره) مهم در این‬       ‫بعد به خانه برگشتم‪ .‬دیدم اگر همین طور گریه کنم‪ ،‬عقل‬            ‫پلنگ را بزنیم‪ .‬بسیار بسیار شوق دارم‬                                               ‫تهران امروزی شکل گرفت‪ .‬او اولین‬
‫دنیا شدت درجۀ مقاومت آد ‌مهاست‪ .‬تو مقاوم هستی‪ .‬اما‬         ‫از سرم پرواز خواهد کرد‪ .‬هیچ کس هم خانه نبود‪ .‬عاقبت‬             ‫که پلنگ را بزنم‪ .‬البته شما دریغ نداشته‬                   ‫مشروطه راه انداختند‪.‬‬     ‫پادشاه ایران بعد از اسلام بود که به اروپا‬
‫هیچ کدام صد در صد نم ‌یتوانیم خودمان را از شر گذشته‬        ‫توی راهرو یک دختر فیلیپینی به اسم پسیتا را دیدم‪ .‬رفتم‬          ‫باشید‪ .‬یک پلنگ بزنم عوض هزار کبک‬           ‫=شاه قاجار شاعر بود‪ .‬در همه قال ‌بها‬   ‫رفت و روابط ایران و جهان‪ ،‬در دوره او‬
‫و وقایع و اوضاع حال خلاص بکنیم‪ .‬م ‌یدانم الآن خواهی‬        ‫به او گفتم بیا پهلوی من و تسل ‌یام بده که آمد‪ .‬الهی من‬         ‫است‪ .‬البته به آدمتان بگویید راهنمایی‬       ‫شعر گفته‪ ،‬از جمله چند غزل راجع به‬      ‫بیشتر از هر زمان دیگری گسترده شد‪.‬‬
‫گفت باز رفت سر منبر‪ .‬بگو‪ .‬دوستت دارم و اگر یک بار دیگر‬     ‫بمیرم برای شوهر تنها و ب ‌یکسم‪ .‬قربان عکست بروم‪ .‬همین‬          ‫کند‪ .‬شما از من خاطر جمع باشید‪ .‬به‬                                                 ‫در عوض هرات‪ ،‬مرو‪ ،‬سرخس تا رود‬
                                                           ‫عکس را م ‌یخواستم‪ .‬چقدر قشنگ شد‌های و چقدر قشنگ‬                ‫فضل خدا اگر هزار شیر باشد‪ ،‬شکار‬                                  ‫امام حسین‪.‬‬       ‫جیحون‪،‬افغانستانوبخ ‌شهایزیادیاز‬
                  ‫هم به دنیا بیایم باز زن تو م ‌یشوم!»‬     ‫هستی‪ .‬نگهش خواهم داشت و با خود به ایران م ‌یآورمش‪.‬‬                                                        ‫=ناصرالدینشاهداستانهمم ‌ینوشت‪.‬‬         ‫سیستان و بلوچستان از ایران جدا شدند‪،‬‬
                                                           ‫اما جواب سؤالات تو‪ :‬وزنم ‪ 133‬پوند‪ ،‬قدم ‪ ،168‬حالم‬                                    ‫خواهم کرد‪».‬‬           ‫«پیر و جوان» یک رمان بلند است که‬       ‫اعطای لقب و نشان درباری به رکوردی‬
                                                           ‫متوسط و از دوری تو نزار‪ .‬عکس فرستاد‌هام‪ .‬در حال حاضر‬                                                      ‫ماجرایی شبیه حاج یونس و هستی دارد‬      ‫بیشتر از تمام دور‌ههای تاریخ رسید‪.‬‬
                                                           ‫به یاد آن روز هستم که با هم به همان تپ ‌ههای زرگنده‬                                                                                              ‫ناصرالدین شاه این اقدامات درخشان‬
                                                           ‫رفتیم‪ .‬یک روز جمعه بود‪ .‬خاله برایم خواستگاری‪ ،‬به‬                                                                              ‫و بدک نیست‪.‬‬        ‫را به کمک ‪ 6‬صدر اعظم انجام داد که‬
                                                           ‫گمانم به اشارۀ مادرم‪ ،‬پیدا کرده بود‪ .‬خواستگار از قوم و‬                                                                                           ‫شاید دانستن احوال و کردار ایشان به‬
                                                           ‫خوی ‌شهای شوهرش بود و من تو را خبر کردم و تو هم‬                                                                                                  ‫فهم پارادوکس سلطنت او کمک کند‪.‬‬
                                                           ‫آمدی و کاسه کوزۀ خاله و خواستگار را به هم ریختیم‪ .‬حالا‬                                                                                           ‫=ناصرالدین شاه وقتی کشته شد‪85 ،‬‬
                                                           ‫م ‌یدانی که آن خواستگار همکار مهم مصدق است‪ .‬اگر یار‬                                                                                              ‫زن داشت و نفری ‪ 100‬تومان مقرری‬
                                                           ‫و یاور پیرمرد باشد م ‌یبخشمش‪ .‬بعد با هم رفتیم روی تپه‬                                                                                            ‫هر کدامشان بود‪ .‬سوگلی این ز ‌نها‬
                                                           ‫ماهورهای زرگنده گشتیم و زیر درختی نشستیم‪ .‬تو روی‬                                                                                                 ‫انی ‌سالدولهبودکههیچوقتبچ ‌هدارنشد‬
                                                           ‫درخت یادگاری کندی ‪ ...‬چطور خیال م ‌یکنی من تو را‬                                                                                                 ‫و قیافه خفنی هم داشت‪ .‬انی ‌سالدوله‬
                                                           ‫نشناخت ‌هام؟ تو را خیلی خوب هم شناخت ‌هام و از کلیۀ ضع ‌فها‬                                                                                      ‫همان زنی بود که وقتی میرزای شیرازی‬

‫‪1 642‬‬

‫‪52‬‬

    ‫‪9‬‬                                                                                ‫(سودوكو)‬

‫‪23‬‬                                                                                                                        ‫‪ 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬عمودی‪:‬‬

                                                           ‫‪16‬‬                                                                             ‫‪1‬ـ تهور ـ نوعی بنا‬                                                                     ‫‪1‬‬
                                                                                                                             ‫‪2‬ـ گزند ـ آشتی و صلح ـ پنهانی‬
‫‪5‬‬                   ‫‪16‬‬                 ‫‪2‬‬                                     ‫‪52‬‬                                               ‫‪3‬ـ ط ّیار ـ بیهوده ـ قسمتی از پا‬                                                                   ‫‪2‬‬
                                                                                                                          ‫‪4‬ـ پایتخت کشوری است ـ خداوند‬
‫‪6 7 84‬‬                                                                              ‫‪4‬‬                                                                                                                                            ‫‪3‬‬
                                                                                                                                                 ‫ـ آینده‬
       ‫‪95‬‬                      ‫‪6‬‬                           ‫‪4 23‬‬                                                           ‫‪ 5‬ـ شهری که یکشبه ساخته نشد ـ‬                                                                          ‫‪4‬‬

‫‪39‬‬                                                                        ‫‪5‬‬                                                     ‫ارتعاش ـ از الیاف مصنوعی‬                                                                         ‫‪5‬‬
                                                                                                                          ‫‪ 6‬ـ ادیب‪ ،‬پژوهشگر و مؤلف گرانقدر‬
‫‪4 23‬‬                                                       ‫‪71‬‬                                  ‫‪6‬‬                          ‫ایران و استاد فقید دانشگاه تهران‬                                                                       ‫‪6‬‬

            ‫زمین‬              ‫عمودی‪:‬‬            ‫‪11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1‬‬                                                                        ‫ـ عمارت‬                                                                           ‫‪7‬‬
‫‪ 8‬ـ حرف ندا ـ نقشه‬                                                                                                        ‫‪ 7‬ـ نوعی رقص ـ حرف ندا ـ میو‌های‬
                    ‫‪1‬ـ ا ز خو ا نند گا ن‬                                                                 ‫‪1‬‬                                                                                                                       ‫‪8‬‬
        ‫برای اجرا‬   ‫خوش‌صدا و فقید‬                                                                                                                 ‫است‬
‫‪9‬ـ آدمکش ـ بدنه و‬                                                                                 ‫‪2‬‬                                ‫‪ 8‬ـ لحظه ـ روز ـ جذابیت‬                                                                       ‫‪9‬‬
                                ‫ایران‬                                                                                     ‫‪9‬ـ از نویسندگان معروف روس و خالق‬                                                                       ‫‪10‬‬
           ‫دیواره‬   ‫‪2‬ـ از وسایل استحمام ـ‬                                                         ‫‪3‬‬
‫‪10‬ـ نوعی پارچه ـ‬                                                                                                                         ‫اثر جنگ و صلح‬                                                                           ‫‪11‬‬
                       ‫همصدا و متفق‬                                                               ‫‪4‬‬                       ‫‪10‬ـ لوس ـ از پرستیدن ‌یها ـ زمین‬                                                                       ‫‪12‬‬
   ‫صحرا ـ مبارکی‬    ‫‪3‬ـ من و تو ـ راه ب ‌یپایان‬
‫‪11‬ـ حرفه‌ای است ـ‬                                                                                 ‫‪5‬‬                                     ‫قابل کشت و زرع‬                                                                           ‫‪13‬‬
                          ‫‪4‬ـ ورزشی است‬                                                            ‫‪6‬‬                       ‫‪11‬ـ خانۀ زنبور ـ فرزند ذکور ـ نوعی‬
             ‫ظلم‬    ‫‪ 5‬ـ خلوت ـ از سبزیجات‬                                                                                                                                                                                        ‫‪14‬‬
                                                                                                  ‫‪7‬‬                                        ‫خوراک سنتی‬                         ‫کشوری است‬
                             ‫ـ ذکاوت‬                                                                                      ‫‪12‬ـ رنگی است ـ خاموشی ـ طولانی‬              ‫‪12‬ـ تکرار یک حرف ـ زاده‬                                    ‫‪15‬‬
                    ‫‪ 6‬ـ تیرگی ـ واحد سنتی‬                                                         ‫‪8‬‬
                    ‫اندازه‌گیری وزن ـ‬                                                             ‫‪9‬‬                                               ‫کننده‬                         ‫ـ از وحوش‬                                   ‫افقی‪:‬‬
                    ‫قسمتی از دست و پا‬                                                                                     ‫‪13‬ـ از شهرهای ایران ـ لورده ـ ل ‌میزرع‬      ‫‪13‬ـ از فیلمسازان معروف‬
                    ‫‪ 7‬ـ منحصر به‌فرد ـ‬                                                            ‫‪10‬‬                      ‫‪14‬ـ زبانی است ـ حرف خطاب ـ پیکر‬                                                     ‫‪1‬ـ از پادشاهان ساسانی‬
                    ‫خطی فرضی به دور‬                                                                                       ‫‪15‬ـ از حرکات آب دریا ـ شهری در‬                     ‫و برجستۀ ایران‬                   ‫‪2‬ـ پل ـ پای ‌هها ـ لطیف‬
                                                                                                                                                                      ‫‪14‬ـ بلایا ـ از اعضای‬                  ‫‪3‬ـ عیب شما را روبرو‬
                    ‫حل جدول شماره قبل‬                                                                        ‫‪11‬‬                      ‫ایران ـ میوه ـ تلاش‬              ‫داخلی بدن انسان ـ از‬                  ‫می‌گوید ـ پهلوان ـ‬
                                                                                                                                                                      ‫هنرپیشگان برجسته و‬
                                                                                                     ‫افقی‪:‬‬                                         ‫حل جدول شماره قبل‬                                               ‫بخشی از اوستا‬
                                                                                                                                                                            ‫قدیمی کشور ما‬                   ‫‪4‬ـ از پیشگامان هنر تئاتر‬
                                                           ‫چاره‌اندیشی ـ حرارت‬       ‫‪1‬ـ از شعرای معروف و نوپرداز‬                                                      ‫‪15‬ـ مزرعۀ برنج ـ از وسایل‬
                                                                   ‫غیرطبیعی بدن‬                       ‫ایران‬                                                           ‫موسیقی ـ واحد قدیمی‬                                ‫در ایران‬
                                                                                                                                                                                                            ‫‪ 5‬ـ هلهله ـ داخل دایره‬
                                                           ‫‪ 8‬ـ سنگی است ـ او هم‬      ‫‪2‬ـ حرف ‌های است ـ س ‌هچهارم‬                                                                       ‫پول‬
                                                                     ‫حرف ‌های دارد‬                ‫کرۀ زمین‬                                                                                                           ‫است ـ بخیل‬
                                                                                                                                                                                                            ‫‪ 6‬ـ بی‌آغازی ـ درختی‬
                                                           ‫‪9‬ـ سرگردان ـ طولانی کردن‬  ‫‪3‬ـ آزاد ـ حرف در گوشی‬
                                                           ‫‪10‬ـ حرف خطاب ـ بندری‬      ‫ـ هم صیقل است و هم‬                                                                                                               ‫است ـ رهبر‬
                                                                                                                                                                                                            ‫‪ 7‬ـ سهل ـ قسمتی از‬
                                                                      ‫مهم در ژاپن‬                    ‫آوارگی‬                                                                                                 ‫صورت ـ خوراکی است‬
                                                           ‫‪11‬ـ از شهرهای ایران ـ‬     ‫‪4‬ـ صورت ـ از رودخان ‌ههای‬                                                                                              ‫سنتی ـ جزیر‌های متعلق‬

                                                                    ‫بهبودی ـ ناقلا‬                     ‫اروپا‬                                                                                                             ‫به ایران‬
                                                                                     ‫‪ 5‬ـ از خدمات فروش و‬                                                                                                    ‫‪ 8‬ـ هر سال ـ قابل حصول‬
                                                                                                                                                                                                            ‫‪9‬ـ فرشته ـ والاتباری ـ‬
                                                                                                  ‫ارسال کالا‬
                                                                                           ‫‪ 6‬ـ هدایت ـ مجروح‬                                                                                                               ‫بزرگ‬
                                                                                     ‫‪ 7‬ـ کشند ه ا ست ـ‬                                                                                                      ‫‪10‬ـ از شعرا و غزلسرایان‬

                                                                                                                                                                                                             ‫معروف و معاصر ایران‬
                                                                                                                                                                                                            ‫‪11‬ـ زبان موسیقی ـ‬
                                                                                                                                                                                                            ‫مصیبت ـ پا یتخت‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18