Page 13 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۲ (دوره جديد
P. 13
صفحه 13ـ Page 13ـ شماره ۱۶۷۸
جمعه ۲۴تا پنجشنبه ۳۰مه 2019
از دوستت دار مها ناصرالدین شاه ،شاعر ،نقاش ،پلنگ کش!
« ...و زنم سیمین دانشور است که م یشناسید .اهل ناصرالدین شاه و ملیجک در شکارگاه اعتمادالسلطنه (نشسته) وقتی ناصرالدین میرزای ولیعهد
کتاب و قلم و دانشیار رشتۀ زیباشناسی و صاحب تألی فها وملیجک تفنگ به دست ایستاده است داشت از تبریز به تهران میآمد تا
و ترجم ههای فراوان .و در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم. بر تخت پدر تاجدارش بنشیند ،به
و قدر تهای شخص تو هم اطلاع دارم و همچنین از ضع فها که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم درآمده بود». =ناصرالدین ،سینمای یترین شاه تاریخ فتوای تحریم تنباکو را داد ،به شاه گفت سربازانش مدام تأکید م یکرد که وارد
و قدر تهای خودم .در این دنیا گل ب یعیب خدا نیافریده و بدیهی است که این جمل هها را جلال آ لاحمد گفته است. ایران است و بیشتر از هر کسی نق شاش «همان کسی (قلیان کشیدن را) حرام مزارع نشوند ،اسب و چهارپای مردم
غیر از خدا هیچ کس مطلق نیست و اگر آدمی بگوید من دیگر غیر از ای نها چه چیزهایی باید گفت؟ مثل ًا اینکه روی پرده رفته .معمولاً نقش او را با بازی را بدون کرایه به اردوی لشکر نیاورند و
مطلقم ،بدان که آدم هشلهفی است .توعصبی هستی ،زود سیمین دانشور متولد 8اردیبهشت 1300شمسی است و کرده که من را به تو حلال کرده». آسیبی به کسی نرسانند 30 .سال بعد،
از کوره در م یروی ،عک سالعمل فوری حساب نکرده نشان شیرازی .یا اینکه مادرش هنرمند بوده و پدرش پزشک .یا عز تالله انتظامی به یاد م یآوریم. =ملیجک ،محبوب شاه بود .او برادرزاده ناصرالدین شاه پیر برای تأمین مخارج
م یدهی اما در عوض قلبی طلایی داری .مهر داری و در مثل ًا ماجرای ازدواجش با جلال که در اتوبوس اصفهان ـ =ناصرالدین شاه نقاشی هم م یکرد (از انیس الدوله بود .ملیجک آزاد بود به هر دومین سفرش به اروپا ،قراردادی با
مهرورزی استادی .پاک و صادق و سر راست و صریح هستی تهران با هم آشنا شدهاند و این قضایا .بعد هم م یشود کلی کمال الملک یاد گرفته بود) و همه جور جای دربار سرک بکشد و هر حرفی بزند. یک لرد انگلیسی امضا کرد که طبق
اما بیشتر صفات هم تو و هم من ،گذشته از توارث ،ریشه در کتاب ترجمه شده وتألیفی از او ردیف کرد؛ و عنوا نهای طرحی را به صورت ساده م یکشید ،از =ناصرالدین شاه تمام چیزهایی که آن حق امتیاز انحصاری کلیه صنایع
محیط خانوادگی و محیط اجتماعی و سیاسی دارد و وقایعی دهان پرکن دانشگاهی .ولی به جای این حر فها تک های از شمایل آدمهای واقعی و خیالی گرفته تا شاهان قبلی داشتند را داشت ،چیزهایی کشور ،استفاده از زمی نهای کشاورزی،
که بر هر دومان گذشته .خود من شاهد عواقب انشعاب تو نام ههای سیمین را در سفر آمریکایش به آ لاحمد برایتان مناظر اطراف تهران .او نامه زیر ار در کنار مثل دلقک دربار و ...دلقک مخصوص منابع معدنی ،جنگ لها و ضرب سکه
از حزب توده بودهام .یادت است در دماوند ،شب به خانه یکی از طر حهایش نوشته .هم م یتوانید ناصرالدین شاه ،کریم شیرهای بود که کشور را به بیگانگان سپرد .شاید همین
م یرفتیم ،از یک بالاخانه به طرفمان سنگ و آجر پرتاب م یآوریم از کتابی با همین نام. نمونه نامه نویسی شاه را ببینید .هم احدی از کله گندههای آن موقع از نیش مقایسه ،برای پی بردن به نحوه زمامداری
کردند و فح شهای چارواداری دادند و تو خودت را حایل «جلال عزیزم ،الآن دوشنبه 3نوامبر است .صبح امتحان طر حهایش را « :جناب صدراعظم ،اولاً زبان و تکیه کلا مهایش در امان نبود. و وضعیت کشور در طول سلطنت
من گرفته بودی که سنگ به من نخورد؟ چه م یگفتند؟ داشتیم و بدبختانه کمی دیر پا شدم .هر طوری بود خود را ان شاءالله احوال شما خوب است .ثانیاً چند ضر بالمثلی هم که الآن داریم، چهارمین شاه قاجار کافی باشد ،شاهی
بدانشعابی و خیلی بدتر از اینها .تو م یخواستی بروی بالا و به مدرسه رساندم و امتحانم را دادم .حیرت خواهی کرد ،با شکلی امروز کشیدیم چون بسیار شبیه براساس بعضی کارهای او ساخته شده، که با 49سال سلطنت ،همراه انوشیروان
بزن بزن راه بیندازی و من با التماس نگذاشتم .یادت است وجود شب بیداری دیشب تمام سؤالات را ب یکم و کاست بود برای شما فرستادم .ثانیاً حالا گفتند ساسانی ،رکورددار طول مدت سلطنت
آن شب در خانۀ ملکی آن جوجه فکلی که ته دلش تودهای نوشتم .ما تراژد یها و کمد یهای یونان قدیم را تمام کرده پلنگی در کوه نمودار شده است ،شما مثل «خر کریم را نعل کرد».
مانده بود ،چقدر به تو بد و بیراه گفت؟ من در آمدم گفتم بودیم .از هر کدام دو یا سه نمایشنامه خوانده بودیم و تاریخ را به سر خودم قسم م یدهم که مانع =شاه پسری داشت به اسم «ظل در تاریخ ایران است.
آقای محترم من خیال دارم زن این مرد بشوم ،بس بکنید. تحول این نمای شها را .بعد از امتحان به خانه برگشتم که نشوید که پلنگ را من خودم نزنم ،بسیار السلطان» ـ حاکم اصفهان ـ که خون حکومت طولانی ناصرالدین شاه از هر
یکی از حضار هم همین را گفت .و او گفت :مخصوصاً این نام هام را تمام کنم و پست کنم و چه دیدم؟ نامۀ محبوب تو حیف است .پیرارسال زحمت بسیار برای ملت را در شیشه م یکرد .سرگرمی جهت در تاریخ ایران استثنایی است .در
حرفها را م یزنم که چشم و گوش این زن باز بشود .و من عزیزم را .الآن اشک در چشمم است .چه کاغذی و چقدر آن زدن پلنگ کشیدیم ،پلنگی پیدا نشد. کودکیاش سیخ کردن در چشم زمان او بود که اولین نشان ههای مدرنیته
گفتم پس حسودیتان م یشود و او گفت خیال نکنید شما مورد تنها رفتن تو به تپ ههای زرگنده شبیه تنها رفتن خودم شما البته به آدم خودتان بگویید که برود گنجش کها بود .م یخواست همین کار به ایران آمد و روزنامه و صنعت چاپ
هم تحفۀ نطنزی هستید! و تو عزیز دل من گفتی برای من به جنگل بلوط ( )Oakwoodبود .یک روز تنها به جنگل کوه و حکما جای پلنگ را نشان بدهد را با مظفرالدین هم بکند تا خودش شاه در کشور فعال شد ،سنگ بنای اکثر
که تحفه است .خلاص( .قربان تکیه کلا مهای خاص خودت رفتم و ب یاختیار به یاد تو افتادم و آن قدر گریه کردم که نگو. که انشاء الله بعد از اطمینان ،ما برویم و شود ولی مظفرالدین ،شاه شد و ملت، مؤسسات جدید کشور گذاشته شد و
م یروم :همین ،والسلام ،خلاص ،الخ و غیره) مهم در این بعد به خانه برگشتم .دیدم اگر همین طور گریه کنم ،عقل پلنگ را بزنیم .بسیار بسیار شوق دارم تهران امروزی شکل گرفت .او اولین
دنیا شدت درجۀ مقاومت آد مهاست .تو مقاوم هستی .اما از سرم پرواز خواهد کرد .هیچ کس هم خانه نبود .عاقبت که پلنگ را بزنم .البته شما دریغ نداشته مشروطه راه انداختند. پادشاه ایران بعد از اسلام بود که به اروپا
هیچ کدام صد در صد نم یتوانیم خودمان را از شر گذشته توی راهرو یک دختر فیلیپینی به اسم پسیتا را دیدم .رفتم باشید .یک پلنگ بزنم عوض هزار کبک =شاه قاجار شاعر بود .در همه قال بها رفت و روابط ایران و جهان ،در دوره او
و وقایع و اوضاع حال خلاص بکنیم .م یدانم الآن خواهی به او گفتم بیا پهلوی من و تسل یام بده که آمد .الهی من است .البته به آدمتان بگویید راهنمایی شعر گفته ،از جمله چند غزل راجع به بیشتر از هر زمان دیگری گسترده شد.
گفت باز رفت سر منبر .بگو .دوستت دارم و اگر یک بار دیگر بمیرم برای شوهر تنها و ب یکسم .قربان عکست بروم .همین کند .شما از من خاطر جمع باشید .به در عوض هرات ،مرو ،سرخس تا رود
عکس را م یخواستم .چقدر قشنگ شدهای و چقدر قشنگ فضل خدا اگر هزار شیر باشد ،شکار امام حسین. جیحون،افغانستانوبخ شهایزیادیاز
هم به دنیا بیایم باز زن تو م یشوم!» هستی .نگهش خواهم داشت و با خود به ایران م یآورمش. =ناصرالدینشاهداستانهمم ینوشت. سیستان و بلوچستان از ایران جدا شدند،
اما جواب سؤالات تو :وزنم 133پوند ،قدم ،168حالم خواهم کرد». «پیر و جوان» یک رمان بلند است که اعطای لقب و نشان درباری به رکوردی
متوسط و از دوری تو نزار .عکس فرستادهام .در حال حاضر ماجرایی شبیه حاج یونس و هستی دارد بیشتر از تمام دورههای تاریخ رسید.
به یاد آن روز هستم که با هم به همان تپ ههای زرگنده ناصرالدین شاه این اقدامات درخشان
رفتیم .یک روز جمعه بود .خاله برایم خواستگاری ،به و بدک نیست. را به کمک 6صدر اعظم انجام داد که
گمانم به اشارۀ مادرم ،پیدا کرده بود .خواستگار از قوم و شاید دانستن احوال و کردار ایشان به
خوی شهای شوهرش بود و من تو را خبر کردم و تو هم فهم پارادوکس سلطنت او کمک کند.
آمدی و کاسه کوزۀ خاله و خواستگار را به هم ریختیم .حالا =ناصرالدین شاه وقتی کشته شد85 ،
م یدانی که آن خواستگار همکار مهم مصدق است .اگر یار زن داشت و نفری 100تومان مقرری
و یاور پیرمرد باشد م یبخشمش .بعد با هم رفتیم روی تپه هر کدامشان بود .سوگلی این ز نها
ماهورهای زرگنده گشتیم و زیر درختی نشستیم .تو روی انی سالدولهبودکههیچوقتبچ هدارنشد
درخت یادگاری کندی ...چطور خیال م یکنی من تو را و قیافه خفنی هم داشت .انی سالدوله
نشناخت هام؟ تو را خیلی خوب هم شناخت هام و از کلیۀ ضع فها همان زنی بود که وقتی میرزای شیرازی
1 642
52
9 (سودوكو)
23 15 14 13 12 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1عمودی:
16 1ـ تهور ـ نوعی بنا 1
2ـ گزند ـ آشتی و صلح ـ پنهانی
5 16 2 52 3ـ ط ّیار ـ بیهوده ـ قسمتی از پا 2
4ـ پایتخت کشوری است ـ خداوند
6 7 84 4 3
ـ آینده
95 6 4 23 5ـ شهری که یکشبه ساخته نشد ـ 4
39 5 ارتعاش ـ از الیاف مصنوعی 5
6ـ ادیب ،پژوهشگر و مؤلف گرانقدر
4 23 71 6 ایران و استاد فقید دانشگاه تهران 6
زمین عمودی: 11 10 9 8 7 6 5 4 3 2 1 ـ عمارت 7
8ـ حرف ندا ـ نقشه 7ـ نوعی رقص ـ حرف ندا ـ میوهای
1ـ ا ز خو ا نند گا ن 1 8
برای اجرا خوشصدا و فقید است
9ـ آدمکش ـ بدنه و 2 8ـ لحظه ـ روز ـ جذابیت 9
ایران 9ـ از نویسندگان معروف روس و خالق 10
دیواره 2ـ از وسایل استحمام ـ 3
10ـ نوعی پارچه ـ اثر جنگ و صلح 11
همصدا و متفق 4 10ـ لوس ـ از پرستیدن یها ـ زمین 12
صحرا ـ مبارکی 3ـ من و تو ـ راه ب یپایان
11ـ حرفهای است ـ 5 قابل کشت و زرع 13
4ـ ورزشی است 6 11ـ خانۀ زنبور ـ فرزند ذکور ـ نوعی
ظلم 5ـ خلوت ـ از سبزیجات 14
7 خوراک سنتی کشوری است
ـ ذکاوت 12ـ رنگی است ـ خاموشی ـ طولانی 12ـ تکرار یک حرف ـ زاده 15
6ـ تیرگی ـ واحد سنتی 8
اندازهگیری وزن ـ 9 کننده ـ از وحوش افقی:
قسمتی از دست و پا 13ـ از شهرهای ایران ـ لورده ـ ل میزرع 13ـ از فیلمسازان معروف
7ـ منحصر بهفرد ـ 10 14ـ زبانی است ـ حرف خطاب ـ پیکر 1ـ از پادشاهان ساسانی
خطی فرضی به دور 15ـ از حرکات آب دریا ـ شهری در و برجستۀ ایران 2ـ پل ـ پای هها ـ لطیف
14ـ بلایا ـ از اعضای 3ـ عیب شما را روبرو
حل جدول شماره قبل 11 ایران ـ میوه ـ تلاش داخلی بدن انسان ـ از میگوید ـ پهلوان ـ
هنرپیشگان برجسته و
افقی: حل جدول شماره قبل بخشی از اوستا
قدیمی کشور ما 4ـ از پیشگامان هنر تئاتر
چارهاندیشی ـ حرارت 1ـ از شعرای معروف و نوپرداز 15ـ مزرعۀ برنج ـ از وسایل
غیرطبیعی بدن ایران موسیقی ـ واحد قدیمی در ایران
5ـ هلهله ـ داخل دایره
8ـ سنگی است ـ او هم 2ـ حرف های است ـ س هچهارم پول
حرف های دارد کرۀ زمین است ـ بخیل
6ـ بیآغازی ـ درختی
9ـ سرگردان ـ طولانی کردن 3ـ آزاد ـ حرف در گوشی
10ـ حرف خطاب ـ بندری ـ هم صیقل است و هم است ـ رهبر
7ـ سهل ـ قسمتی از
مهم در ژاپن آوارگی صورت ـ خوراکی است
11ـ از شهرهای ایران ـ 4ـ صورت ـ از رودخان ههای سنتی ـ جزیرهای متعلق
بهبودی ـ ناقلا اروپا به ایران
5ـ از خدمات فروش و 8ـ هر سال ـ قابل حصول
9ـ فرشته ـ والاتباری ـ
ارسال کالا
6ـ هدایت ـ مجروح بزرگ
7ـ کشند ه ا ست ـ 10ـ از شعرا و غزلسرایان
معروف و معاصر ایران
11ـ زبان موسیقی ـ
مصیبت ـ پا یتخت