Page 6 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۷۹ (دوره جديد
P. 6

‫صفحه ‪ - Page 6 - 6‬شماره ‪1۷45‬‬
                                                                                                                                                             ‫جمعه ‪ ۲8‬شهریورماه تا پنجشنبه‪ ٣‬مهرماه ‪۱٣99‬خورشیدی‬

‫مسؤول امور اداری دفتر تهران‪ ،‬وارد‬                                                                                      ‫بدین جهت بود که در اولین‬               ‫کشتن نوید افکاری توسط‬
                                                                                                                       ‫جلسهای که با حضور جان اولیور‪،‬‬         ‫جمهوری اسلامی «پوست موز‬
‫شد و بهحالت منقلب از من پرسید‬                                                                                          ‫مدیر اجرایی شرکت عمران و منابع‪،‬‬
                                                                                                                       ‫وسایر همکارانش در ایران تشکیل‬            ‫زیر پای قوه قضائیه»؟!‬
‫آیا نامههای وارده را دیدهاید؟ گفتم‬                                                                                     ‫شد‪ ،‬موضوع آموزش ایرانیها و‬
                                                                                                                       ‫همچنین توجه به سؤالات و مکاتبات‬
‫هنوز خیر؛ مگر چیز غیر عادی در‬                                 ‫(‪)3۷‬‬                                                     ‫سازمان با دفتر شرکت عمران و‬
                                                                                                                       ‫منابع در تهران و خوزستان را مطرح‬
‫بین آنهاست؟ بهحالت خیلی ناراحت‬           ‫تهران به آنها پیشنهاد میکردند‪ ،‬جذب‬                                            ‫کردیم‪ .‬آقای اولیور اظهار داشت که‬
                                         ‫دستگاههای دیگر شدند‪ .‬بههرحال‪،‬‬                                                 ‫همانطور که میدانید طبق قرارداد‪،‬‬
‫گفت که بله‪ ،‬شما را به دیوان کیفر‬         ‫اقدامات همهجانبه سازمان در جهت‬                                                ‫کلیه هزینههای طرحها به خرج‬
                                         ‫جذب افراد‪ ،‬نتایج خوبی بهبار آورد‬                                              ‫شما انجام میشود و همیشه به ما‬
‫احضار کردهاند و اضافه کرد که از‬          ‫و بهتدریج افراد واجد شرایطی برای‬                                              ‫تذکر دادهاند و خودمان نیز معتقدیم‬
                                         ‫گرفتن کار به سازمان مراجعه کردند‪.‬‬                                             ‫که این هزینهها باید با رعایت‬
‫امروز صبح که این نامه به اداره‬           ‫موضوع جانشین کردن ایرانیان‬                                                    ‫صرفهجویی انجام شود‪ .‬بدین جهت‬
                                         ‫کارآزموده بهجای متخصصین خارجی‪،‬‬                                                ‫است که تعداد کسانی که در طرحها‬
‫رسیده‪ ،‬تمام کارکنان وحشتزده‬              ‫بدون وقفه دنبال میشد بهطوری که‬         ‫وضع غیر منتظرهای مواجه شده است‪.‬‬        ‫کار میکنند در حد اقل نگهداری‬
                                         ‫بهتدریج سمتهای مدیریت توسط‬             ‫پس از چند ثانیه همگی شروع به خنده‬      ‫شده و حد اکثر استفاده از وقت آنها‬
‫و نگرانند و دست به کاری نزدهاند‪.‬‬         ‫ایرانیان اشغال گردید‪ .‬ذکر نام یکایک‬    ‫کردند و ورود پیشخدمت با سینی قهوه‬      ‫میشود‪ .‬هر کدام از آنها همکاران‬
                                         ‫مدیران ایرانی از حوصلۀ این داستان‬      ‫و چای‪ ،‬حالت جلسه را تغییر داد‪ .‬اولیور‬  ‫ایرانی خود را آموزش میدهند و‬
‫با خنده به او گفتم اگر مرا احضار‬         ‫خارج است و فقط به این نکته اکتفا‬       ‫گفت ما پیام شما را بهخوبی دریافت‬       ‫از این بابت ما وظیفۀ خود را انجام‬
                                         ‫میکنم که تعداد کارشناسان و افراد‬       ‫کردیم و بسیار متأسفیم که چنین‬          ‫دادهایم‪ .‬اما از بابت مکاتبات اداری‬
‫کردهاند به آنها چه ارتباطی دارد‪ .‬ثانیاً‬  ‫خارجی که بهطور مستقیم از طرف‬           ‫وضعی بهوجود آمده و نهایت کوشش‬          ‫باید بگویم که معمولا متخصصین‬
                                         ‫شرکت عمران و منابع مسؤولیت‬             ‫را برای رفع این مشکل خواهیم کرد‪ .‬از‬    ‫ما وقت اضافی ندارند که صرف‬
‫سر مرا که نمیخواهند ببرند‪ .‬حتماً‬         ‫کارهای مختلف را بهعهده داشتند‬          ‫آن تاریخ بهبعد‪ ،‬عملا تغییر محسوسی‬      ‫مکاتبات اداری بکنند‪ .‬بخصوص این‬
                                         ‫بهتدریج از حدود ‪ ۲۵۰‬نفر به کمتر از‬     ‫در روابط سازمان با شرکت عمران و‬        ‫که اغلب نامههایی که به دست ما‬
‫سؤالاتی دارند و طبیعی است که مرا‬         ‫‪ ٣۵‬تن تقلیل پیدا کرد و ایرانیانی که‬    ‫منابع پیدا شد و بهتدریج موانع موجود‬    ‫میرسد بهزبان فارسی است و بهناچار‬
                                         ‫جانشین آنها شدند در چنان سطحی‬                                                 ‫باید ابتدا ترجمه شود و بعد بهنظر‬
‫احضار کنند و بپرسند‪ .‬مسلماً با من‬        ‫از معلومات و تجربه قرار داشتند‬                            ‫برطرف گردید‪.‬‬        ‫کارشناسان و یا مسؤولین برسد که‬
                                         ‫که پس از حدود پنج سال از تاریخ‬         ‫مهندس مزینی پس از چندی برای‬            ‫اغلب در نقاط مختلف خوزستان در‬
‫و شما کاری ندارند و ما کار خلافی‬         ‫شروع کار سازمان‪ ،‬اغلب وزارتخانهها‬      ‫ادامۀ تحصیلات و اخذ درجه دکتری‬         ‫میان بیابان مشغول انجام وظیفه‬
                                         ‫و سازمانهای دولتی و خصوصی برای‬         ‫در رشته هیدرولیک عازم آمریکا شد‪.‬‬       ‫هستند و تا فرصتی برای مکاتبات‬
‫نکردهایم که نگران باشیم‪ .‬در این‬          ‫جذب آنها رقابت میکردند و بالنتیجه‬      ‫نظر به این که بخش مهمی از امور‬         ‫اداری پیدا کنند وقت زیادی گذشته‬
                                         ‫تعدادی از این افراد با موافقت سازمان‪،‬‬  ‫عمرانی خوزستان مربوط به کارهای‬         ‫است‪ .‬ناچار این گونه کندیها‬
‫ضمن‪ ،‬نامۀ بازپرس دیوان کیفر را‬           ‫به دستگاههای دیگر منتقل شدند‬           ‫کشاورزی بود‪ ،‬از دکتر احمدعلی‬           ‫در کار مکاتبات پیش میآید که‬
                                         ‫و مسؤولیتهای بزرگی را عهدهدار‬          ‫احمدی‪ ،‬فارغالتحصیل دانشگاه معروف‬       ‫موجب شکایت میشود‪ .‬سپس‬
‫خواندم و دیدم که مرا بهعنوان مطلع‬                                               ‫کرنل‪ ،‬که پس از چند سال تدریس‬           ‫اضافه کرد که اجازه دهید قصهای‬
                                                                 ‫گردیدند‪.‬‬       ‫در دانشگاه آمریکایی بیروت به ایران‬     ‫را که پدرم بارها برای من نقل کرده‬
‫احضار کردهاند‪ .‬پرسید حالا شما چه‬         ‫پروندهسازی در دادگستری و‬               ‫آمده و بهعنوان کارشناس در وزارت‬        ‫برای شما تکرار کنم‪ .‬پدرم میگفت‬
                                                                                ‫کشاورزی مشغول کار بود‪ ،‬دعوت کردم‬       ‫یک کشتی بخاری در روی رودخانۀ‬
‫میکنید؟ جواب دادم موضوع خیلی‬                                ‫تعقیب ابتهاج‬        ‫به سازمان آب و برق خوزستان آمده و با‬   ‫میسیسیپی به کار مسافرکشی‬
                                         ‫ازجمله برنامههای پر سر و صدای‬          ‫من همکاری کند‪ .‬پس از مدت کوتاهی‬        ‫اشتغال داشت‪ .‬دیگ بخار این کشتی‬
‫عادی است‪ .‬مرا برای ساعت ‪ 9‬صبح‬            ‫دولت آقای دکتر امینی‪ ،‬برنامۀ مبارزه‬    ‫کلیه امور کشاورزی و آبیاری و احیای‬     ‫فقط آنقدر ظرفیت داشت که یا‬            ‫دیوارنویسی پس از اعدام نوید افکاری‬
                                         ‫با فساد و تعقیب کسانی بود که گفته‬      ‫کشت نیشکر تحت نظر او قرار گرفت‬         ‫میتوانست پرههای کشتی را برای‬
‫فردا بهعنوان مطلع به دیوان کیفر‬          ‫میشد از دستگاه دولت سوءاستفاده‬         ‫و اقداماتش چنان مورد توجه واقع شد‬      ‫به پیش رفتن بچرخاند و یا این که‬
                                         ‫کردهاند‪ .‬بههمین جهت هر روز در‬          ‫که بعداًبه معاونت وزارت منابع طبیعی‬    ‫سوت کشتی را بهصدا درآورد‪ .‬لذا هر‬
‫احضار کردهاند و من هم خواهم رفت‬          ‫رسانههای عمومی اعلام میشد که‬           ‫و در کابینۀ دکتر جمشید آموزگار به‬      ‫وقت کشتی به مقصد نزدیک میشد‬           ‫ریاست وی‪ ،‬نوید را مخفیانه اعدام کرد‪.‬‬    ‫=ادله کافی برای اعدام‬
                                         ‫چه پروندههایی در دادگستری به‬                                                  ‫و برای خبر کردن خانوادههای‬            ‫روز سهشنبه شخصی به نام مجتبی‬            ‫نوید وجود نداشت و وکلای‬
‫ببینم چه میگویند‪ .‬شما هم سر کار‬          ‫جریان افتاده و چه اشخاصی به‬                  ‫وزارت کشاورزی منصوب شد‪.‬‬          ‫مسافرین سوت میزد‪ ،‬کشتی از‬             ‫حسینی یادداشتی در روزنامه «اعتماد»‬      ‫او مطمئن بودند میتوانند‬
                                         ‫دادگستری احضار شده و تحت تعقیب‬         ‫با آمدن دکتر احمدی‪ ،‬هسته اصلی‬          ‫حرکت میایستاد و مسافرینی که‬           ‫نوشت با عنوان «پوست موز زیر پای قوه‬     ‫از خانواده شاکی رضایت‬
‫خودتان بروید و به دیگران اطمینان‬         ‫قرار گرفتهاند‪ .‬روزنامهها نیز که بازار‬  ‫مدیریت سازمان تکمیل شد‪ ،‬به این‬         ‫میخواستند زودتر به مقصد برسند‬         ‫قضائیه»‪ .‬در این نوشته آمده است‪ :‬صدور‬
                                         ‫مناسبی برای فروش بیشتر پیدا کرده‬       ‫معنی که کلیه امور مالی و بودجه و‬       ‫اعتراض میکردند‪ .‬ناخدا به آنها تذکر‬    ‫حکم اعدام برای سه جوان معترض‬                               ‫بگیرند‪.‬‬
‫بدهید که مطلب غیر عادی پیش‬               ‫بودند‪ ،‬هر صبح و عصر تعداد قابل‬         ‫اداری تحت نظر شهمیرزادی و تمام‬         ‫میداد که مسافرین باید بین زودتر‬       ‫آبان ‪ ۱٣98‬نه تنها دوباره نگرانیها را‬    ‫= برای اصلاحطلبان و‬
                                         ‫ملاحظهای از ستونهای خود را به‬          ‫امور فنی تحت مدیریت دکتر احمدی‬         ‫رسیدن به خانوادههایشان و یا خبر‬       ‫تشدید کرد‪ ،‬بلکه با اجرای حکم اعدام‬      ‫رسانههایشان مهم نیست که‬
‫نیامده و دلیلی برای کندی کار وجود‬        ‫اخبار مربوط به حیف و میل اموال‬         ‫قرار گرفت‪ .‬درحالی که کلیه امور‬         ‫دادن به آنها یکی را انتخاب کنند!!‬     ‫نوید افکاری روح و روان بخش بزرگی‬        ‫یک جوان بیگناه با اعترافات‬
                                         ‫عمومی و تعقیب و توقیف اشخاص‬            ‫سازمان با اطلاع من انجام میشد و‬        ‫بهعبارت دیگر‪ ،‬پاسخ او این بود‬         ‫از جامعه ایران را جریحهدار و فضای‬       ‫اجباری زیر شکنجه بدون‬
‫ندارد‪ .‬خودم هم باطناً حتی برای یک‬        ‫مختلف اختصاص میدادند و شنیده‬           ‫مسؤولیت کلیه اقدامات بهعهده من‬         ‫که ما با تعداد کارکنان فعلی بیش‬       ‫روانی جامعه را به ناامیدی و خشم از‬      ‫خبر و مخفیانه کشته شده‪،‬‬
                                         ‫میشد که بهدنبال بیانات آقای آرامش‬      ‫بود هر یک از این دو نفر در چهارچوب‬     ‫از این نمیتوانیم کاری بکنیم و اگر‬     ‫اقدام حاکمیت و قوه قضائیه هدایت‬         ‫بلکه آنها معتقدند که اعدام‬
‫ثانیه احساس نگرانی نکردم و تا آخر‬        ‫در مجلس شورای ملی در مورد‬              ‫وظایف معین و سیاستهای متخذه‬            ‫میخواهید بهفوریت جواب سؤالات و‬        ‫نمود چرا که جمعیت کثیری از مردم به‬      ‫«عجولانه» بوده است و به‬
                                         ‫طرحهای عمران خوزستان پروندهای‬          ‫اختیارات کامل داشتند و میتوانستند‬      ‫نامههای رسیده داده شود باید عدهای‬     ‫دلیل ضعف دستگاه قضایی در اقناع افکار‬    ‫ساحتجنایتکارنظاممقدس‬
‫وقت طبق معمول روزهای گذشته به‬            ‫در دست تشکیل است و دادگستری‬            ‫بدون مراجعه به مقام دیگری تصمیمات‬      ‫را به هزینۀ سازمان استخدام کنیم‬       ‫عمومی و اظهارات وکلای مرحوم نوید‬        ‫آنها«خدشه»واردکردهاست!‬
                                         ‫در این مورد مشغول بررسی و تحقیقات‬      ‫لازم را بگیرند‪ .‬منتها با اتخاذ روشهای‬  ‫و تشکیلات اداری را توسعه دهیم‪.‬‬        ‫افکاری درباره نواقص پرونده از مستندات‬
‫کارهای جاری رسیدگی کردم و به‬                                                    ‫نوین مدیریت‪ ،‬ترتیبی داده شده بود‬       ‫یعنی هزینۀ هنگفتی سربار بودجۀ‬         ‫دستگاه قضایی درباره نقش نوید افکاری‬     ‫سیدابراهیم رئیسی رئیس قوه قضائیه‬
                                                                  ‫میباشد‪.‬‬       ‫که ما سه نفر در هر زمان از تمام امور‬   ‫عمران خوزستان میشود‪ .‬این جواب‬         ‫در قتل یک مامور شرکت آب و فاضلاب‬        ‫جمهوری اسلامی در شروع کار‬
            ‫منزل رفتم‪.‬‬                   ‫در اواسط تابستان‪ ،‬در بحبوحۀ این‬                                               ‫جلسه را به وضع ناراحتکنندهای‬          ‫قانع نشدند و بر همین اساس با فریاد‬      ‫سعی کرد درون دادگستری رژیم‬
                                         ‫وقایع‪ ،‬روزی بهاتفاق شهمیرزادی برای‬                   ‫سازمان مطلع بودیم‪.‬‬       ‫درآورد‪ .‬اما لازم بود راه حلی پیدا‬     ‫اعدام نکنید خواستار توقف اجرای حکم‬      ‫«اصلاحاتی» به وجود آورد که در‬
‫حدود ساعت پنج بعد از ظهر‬                 ‫بازدید به خوزستان رفته بودیم‪ .‬پس‬       ‫پس از چند ماهی که برنامه‬               ‫کنیم‪ .‬به او گفتم شما یک قصه‬                                                   ‫اصل در مقابله با رقبای جناحی و‬
                                         ‫از بازدید از طرح آبیاری آزمایشی دز‪،‬‬    ‫تحویل گرفتن امور از شرکت عمران‬         ‫تعریف کردید‪ ،‬اجازه دهید من هم‬            ‫اعدام شدند که البته به قول مولانا‪:‬‬   ‫خودی درون نظام بود از جمله تقلیل‬
‫در منزل اطلاع دادند که آقای‬              ‫مذاکره با جوانانی که با عشق و شوق‬      ‫و منابع عملا به مرحله اجرا درآمد‬       ‫قبل از وارد شدن به موضوعات دیگر‪،‬‬      ‫گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست‪،‬‬    ‫‪ ۶8‬حساب بانکی که در زمان ریاست‬
                                         ‫فراوان در آن گرمای طاقتفرسا که‬         ‫و دفتر سازمان در اهواز دائر گردید‪،‬‬     ‫یک داستان برای شما بگویم‪ .‬چند‬                                                 ‫صادق لاریجانی برای این قوه باز شده‬
‫ضیاءالدین نقابت برای دیدن من‬             ‫حتی مگسها در آن دوام نمیآوردند‪،‬‬        ‫شهمیرزادی با سمت قائممقام مدیر‬         ‫شب پیش در تلویزیون فیلم کارتونی‬        ‫آنچه البته به جایی نرسد فریاد است‪.‬‬     ‫بود و انتقادات زیادی به همراه داشت‪،‬‬
                                         ‫روزی ده ساعت در زیر آفتاب در‬           ‫عامل به اهواز رفت و کلیه امور جاری‬     ‫برای بچهها نشان میدادند‪ .‬بچههای‬       ‫در این میان مجریان و موافقین اعدام‬      ‫به پنج حساب و همچنین تلاش او‬
‫آمدهاند‪ .‬نقابت از شخصیتهای بسیار‬         ‫زمینهای جنوب دزفول کار میکردند‪،‬‬                                               ‫من آن را نگاه میکردند‪ ،‬لذا من هم‬      ‫مرحوم افکاری بدون توجه به هزینههای‬      ‫برای پاکسازی تشکیلات قضایی رژیم‬
                                         ‫صرف ناهار در یک تریلر فلزی که‬                  ‫سازمان را تحت نظر گرفت‪.‬‬        ‫آن را دیدم‪ .‬موضوع آن بیشباهت به‬       ‫سیاسی و روانی این اعدام میگویند؛‬        ‫از باندهای فساد رقیب که تنها به‬
‫سرشناس و یکی از مبرزترین وکلای‬           ‫علیرغم دستگاه تهویهای که داشت‬          ‫جستجو بر ا ی یا فتن جو ا نا ن‬          ‫کار ما نیست‪ .‬داستان فیلم از این قرار‬  ‫اجرای «مر قانون» بالاتر از احساسات‬      ‫دستگیری یکی از عوامل آن به نام‬
                                         ‫مانند گرمخانه بود‪ ،‬و بحث و مذاکره‬      ‫تحصیلکردهای که حاضر باشند به‬           ‫بود که در یک باغ وحش اعلام کردند‬      ‫و عواطف جامعه است‪ .‬اما با وجود‬          ‫طبری که ده سال معاون اول لاریجانی‬
‫دادگستری و سابقاً نمایندۀ خرمشهر‬         ‫با عدهای از کارشناسان آمریکایی و‬       ‫خوزستان رفته و پس از یک دوره‬           ‫که امشب سینما دائر است و تمام‬         ‫قاعده «در و انصاف قضایی» ماجرا‬
                                         ‫هلندی که هر کدام مسائل متعددی‬          ‫کارآموزی مسؤولیت قسمتی از کارها‬        ‫حیوانات میتوانند با خرید بلیت به‬                                                  ‫و مورد اعتماد او بود خلاصه شد‪.‬‬
‫در مجلس شورای ملی بود‪ .‬او بهعلت‬          ‫داشتند‪ ،‬بهاتفاق شهمیرزادی بهطرف‬        ‫را بهعهده بگیرند از هدفهای اولیه‬       ‫سینما بروند‪ .‬اغلب حیوانات‪ ،‬ازجمله‬                          ‫فرق میکند‪.‬‬         ‫رئیسی در شروع ریاست بر قوه قضائیه‬
                                         ‫آبادان برگشتیم تا با هواپیما به تهران‬  ‫سازمان بود و به همین جهت از آقای‬       ‫یک سگ کوچک‪ ،‬بلیت خریدند و‬             ‫اگر پرونده نوید افکاری مانند پروندههای‬  ‫با توپ پر شروع کرد اما از آنجا که او‬
‫آشنایی که با مسائل خوزستان‬               ‫حرکت کنیم‪ .‬پس از چهار ساعت‬             ‫امیرحسین نخعی که تحصیلات خود‬           ‫در ساعت مقرر در سینمایی که در‬         ‫مشابه بین شاکی و متهم باقی میماند‬       ‫نیز مانند دیگر مسئولان رژیم خود‬
                                         ‫اتومبیلرانی در هوای طوفانی و پر از‬     ‫را در آمریکا تا درجۀ فوق لیسانس‬        ‫فضای باز بود‪ ،‬حضور یافتند‪ .‬حیوانات‬    ‫و توسط دستگاه قضایی به یک پرونده‬        ‫بخشی از حلقهی فساد است‪ ،‬در برابر‬
‫داشت از طرف سازمان برنامه‬                ‫گرد و خاک‪ ،‬وقتی به آبادان رسیدیم‬       ‫تمام کرده و دورههای تخصصی را در‬        ‫بزرگ در ردیفهای عقب و حیوانات‬         ‫سیاسی و حکومتی تبدیل نمیگردید‪،‬‬          ‫تصمیماتی هم که از سوی خامنهای و‬
                                         ‫معلوم شد هواپیمای ایرانار تأخیر ورود‬   ‫امر مدیریت و آموزش طی کرده بود‬         ‫دیگر بهتناسب جثه در ردیفهای‬           ‫موضوع اعدام وی تبدیل به یک مطالبه‬       ‫بخش امنیتی سپاه پاسداران انقلاب‬
‫بهعنوان مشاور حقوقی طرح عمران‬            ‫دارد‪ .‬بالنتیجه‪ ،‬چند ساعتی در فرودگاه‬   ‫دعوت کردم که مسؤولیت واحد آموزش‬        ‫جلو نشستند و آن سگ کوچک هم‬            ‫عمومی در جامعه ایرانی و جامعه جهانی‬     ‫اسلامی با توجه به گسترش روزانه‬
                                         ‫منتظر ماندیم تا این که حدود ساعت‬       ‫سازمان را عهدهدار شود و با کمک او‬      ‫در جلو همه قرار گرفت‪ .‬درست قبل‬        ‫نمیشد‪ .‬در حالی که این پرونده (به هر‬     ‫نارضاییها و احتمال بسیار زیاد تکرار‬
‫خوزستان انتخاب شده بود و در حل‬           ‫‪ ۱۱‬شب هواپیما به آبادان رسید‪ .‬پس‬       ‫برنامۀ خاصی برای بهکار گرفتن جوانان‬    ‫از شروع فیلم یک گوریل بزرگ وارد‬       ‫دلیل از روی عمد یا غفلت) امنیتی و‬       ‫حوادث آبان ماه ‪ 98‬برای ترساندن و‬
                                         ‫از سوار کردن مسافرانی که عازم تهران‬    ‫واجد شرایط ایرانی تهیه شد‪ .‬البته‬       ‫سینما شد و نزدیک به صحنه جلو آن‬       ‫سیاسی شد و توجه مردم ایران و جهان‬       ‫خاموش کردن صدای مخالفان گرفته و‬
‫مشکلات حقوقی طرح آبیاری دز با‬            ‫بودند‪ ،‬به طرف تهران حرکت کردیم‬         ‫نظر به این که گزارشات فنی و سوابق‬      ‫سگ کوچک نشست‪ .‬فیلم خندهدار‬                                                    ‫اجرا می شود کارهای نیست‪ .‬کما اینکه‬
                                         ‫و حدود ساعت ‪ ۲‬صبح وارد فرودگاه‬         ‫مربوط به مطالعات و اقدامات سالهای‬      ‫بود و همه حیوانات میخندیدند و‬                      ‫را به خود جلب نمود‪».‬‬       ‫به قول معروف در مقابل دستوراتی‬
‫سازمان همکاری میکرد‪ .‬مردی بود‬            ‫مهرآباد شدیم‪ .‬تا من به منزل رسیدم‬      ‫قبل به زبان انگلیسی بود‪ ،‬ناچار بودیم‬   ‫قهقهه میزدند ولی آن سگ کوچک‬           ‫نویسنده «اعتماد» که فرصت را برای‬        ‫که از بالا میآید‪ ،‬از جمله اعدام نوید‬
                                         ‫و خوابیدم‪ ،‬ساعت نزدیک ‪ 4‬صبح بود‪.‬‬       ‫در مرحله اول برای سرعت در کار‪،‬‬         ‫که چیزی را نمیدید دائماً غر میزد‬      ‫تلافی ضربههای جناحی قوه قضائیه‬          ‫افکاری‪ ،‬جوان بیگناهی که به قول‬
‫دانشمند‪ ،‬متواضع‪ ،‬فهمیده‪ ،‬کاردان و‬        ‫در نتیجه روز بعد‪ ،‬دیرتر به دفتر رفتم‪.‬‬  ‫از کسانی که به زبان انگلیسی آشنا‬       ‫و میگفت آخر من هم بلیت خریدهام‬        ‫مغتنم شمرده ادامه میدهد‪« :‬به هر‬         ‫وکیل او اتهامش هیچگاه محرز نشد‪ ،‬نه‬
                                         ‫بهمحض ورود به اداره‪ ،‬از رفتار دربان‬    ‫بودند استفاده کنیم‪ .‬به همین جهت‬        ‫ولی چیزی را نمیبینم‪ .‬پس از مدتی‬       ‫حال قاعده و مصلحت میتوانست جلوی‬         ‫تنها هیچ کاری نکرد بلکه دستگاه تحت‬
‫بسیار خوشصحبت‪ .‬پس از تعارفات‬             ‫و مأمور اطلاعات احساس کردم یک‬          ‫جستجوی ما در شروع کار متوجه‬            ‫که صدای شکایت او بلندتر شد‪،‬‬           ‫اعدام عجولانه را بگیرد و به وکلای‬
                                         ‫وضع غیر عادی در جریان است؛ اما‬         ‫فارغالتحصیلان دانشگاههای آمریکا بود‬    ‫گوریل بزرگ رویش را برگرداند و به‬      ‫خانواده نوید فرصت بدهد تا بنا به گفته‬
‫معمول‪ ،‬علت این که سرزده به دیدن‬          ‫نمیدانستم موضوع چیست‪ .‬بعد از این‬       ‫و طی سفری که بهاتفاق نخعی به آمریکا‬    ‫او گفت «بنشین و صدا نکن‪ .‬هر وقت‬       ‫خودشان بر اساس رایزنیهای صورت‬
                                         ‫که وارد دفتر شدم‪ ،‬خانم عالم نصیرزاده‬   ‫رفتیم با کمک نمایندگیهای ایران در‬                                            ‫گرفته رضایت بگیرند‪ .‬ادامهدرصفحه ‪۱7‬‬
‫من آمده را جویا شدم‪ .‬گفت شنیدهام‬         ‫که سمت متصدی دفتر را داشت با‬           ‫خارج‪ ،‬با گروههای دانشجویانی که در‬             ‫من خندیدم تو هم بخند‪».‬‬
                                         ‫چشم گریان وارد شد و بدون این که‬        ‫دانشگاههایمختلفتحصیلمیکردند‪،‬‬           ‫با شنیدن این داستان‪ ،‬رنگ صورت‬
‫امروز احضاریهای برای رفتن به دیوان‬       ‫صحبت بکند مقداری نامۀ وارده را روی‬     ‫ملاقات کردیم و طی جلساتی طولانی‪،‬‬       ‫اولیور دگرگون شد و معلوم بود که با‬
                                         ‫میز کار من گذاشت و خارج شد‪ .‬پس‬         ‫با آگاه کردن آنها از کارهایی که در‬
‫کیفر به شما رسیده‪ ،‬خواستم ببینم‬          ‫از او مهندس سلطانمحمد سلطانی‪،‬‬          ‫خوزستان در دست اقدام بود‪ ،‬سعی‬
                                                                                ‫کردیم که آنها را به مراجعت به ایران‬
‫چه اقدامی کردهاید‪ .‬جواب دادم اقدام‬                                              ‫و خدمت در خوزستان تشویق کنیم‪.‬‬
                                                                                ‫نتیجه این برنامه از نظر سازمان قابل‬
‫خاصی نکردهام‪ .‬یک مقام مسؤول‬                                                     ‫ملاحظه نبود ولی برای کشور مفید واقع‬
                                                                                ‫شد زیرا عدهای از این جوانان به ایران‬
‫از من بهعنوان مطلع برنامۀ عمران‬                                                 ‫آمدند و از طرحهای عمران خوزستان‬
                                                                                ‫بازدید کردند ولی بهعلت شرایط‬
‫خوزستان دعوت کرده است؛ من هم‬                                                    ‫نامساعد زندگی در خوزستان و در‬
                                                                                ‫مقابل امتیازاتی که مؤسسات دیگر در‬
‫وظیفه دارم اطلاعاتی را که دارم در‬

‫اختیار ایشان بگذارم و مسألۀ دیگری‬

‫نمیبینم‪ .‬آقای نقابت گفت شما به‬

‫جریان کار دادگستری وارد نیستید‪.‬‬

‫مسأله به این سادگی که شما فرض‬

‫میکنید نیست‪ .‬درست است که‬

‫موضوع احضار شما بهعنوان مطلع در‬

‫امر برنامه عمران خوزستان ارتباطی‬

‫به کارهایی که در زمان وزارت کار‬

‫شما انجام گرفته ندارد‪ ،‬زیرا اگر‬

‫ارتباط داشت بهناچار مجبور بودند‬

‫تشریفات مربوط به قانون محاکمۀ‬

‫وزرا را رعایت کنند‪ ،‬یعنی ابتدا از‬

‫مجلس اجازه بگیرند‪ .‬ولی در هر‬

‫حال چون شما سابقۀ وزارت دارید‪،‬‬

‫شایسته است حتماً آقای نخستوزیر‬

‫را در جریان بگذارید و با نظر ایشان‬

‫اقدام کنید‪ ،‬چون احتمال دارد فردا‬                                                                                                                                  ‫کیهان منتشر کرد ‪:‬‬

‫که به دیوان کیفر میروید یک‬                                                                                                                                   ‫سقوط بهشت‬

‫خبرنگار عکاس از شما عکسی بگیرد‬

‫و تمام روزنامههای عصر این عکس را‬

‫چاپ کنند و با خط درشت بنویسند‬                                                                                                                                ‫خاندان پهلوی و روزهای پایانی ایران پادشاهی‬

‫که وزیر کار کابینه دکتر اقبال به‬

‫دیوان کیفر احضار شد و این مطلب‬                                                                                                                               ‫ترجمه رضا تقی زاده‬                      ‫اندرو اسکات کوپر‬

‫بُعدهای سیاسی پیدا کند و پای‬                                                                                                                                 ‫کتاب سقوط بهشت را تنها از کیهان لندن می توان خریداری کرد‬

‫دیگران به این قضیه کشیده شود؛ از‬

‫جمله اختلافات دکتر اقبال با دکتر‬                                                                                                                             ‫قیمت ‪ ٣٥ :‬پوند ‪ +‬هزینه بسته بندی و پست‬

‫امینی و مسائل دیگر‪ ،‬و این موضوع‬

‫نه بهصلاح شماست نه بهصلاح دولت‬

‫و اشخاص دیگر‪ .‬گفتم بسیار خوب‪،‬‬

‫حالا چه بکنم؟ گفت الان یک تلفن‬

‫به آقای نخستوزیر بزنید و موضوع‬

‫را بهاطلاع ایشان برسانید‪ .‬با حضور‬

‫آقای نقابت به آقای دکتر امینی‪،‬‬

‫نخستوزیر‪ ،‬تلفن کردم و جریان‬

‫را بهاطلاع ایشان رسانیدم‪ .‬آقای‬

‫نخستوزیر گفتند کار خوبی کردید‬

‫که به من خبر دادید‪ .‬من تا یک ربع‬

‫دیگر به شما تلفن خواهم زد‪ .‬پس از‬

‫حدود ده دقیقه تلفن کردند و گفتند‬

‫شما فردا ساعت هشت صبح بروید‬

‫دفتر آقای الموتی‪ ،‬وزیر دادگستری‪،‬‬

‫و نگران نباشید‪ .‬ایشان ترتیب کار را‬

‫ادامه دارد‬  ‫خواهد داد‪.‬‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   11