رضا تقیزاده – با مرگ مئیر داگان مدیر کل پیشین سازمان اطلاعات و جاسوسی اسرائیل ( موساد)، دفتر مناسبات (خصمانه) جمهوری اسلامی و تلآویو برگ تازهای خورده است.
داگان در سال ۱۹۴۵ طی فاصله حرکت از لهستان به اتحاد شوروی سابق نزدیک خاک بلاروس و اوکراین در ترن به دنیا آمد. خانواده او لهستانی بودند و پدر بزرگ او توسط نازیها در جریان هولوکاست ( کشتار جمعی یهودیان) به قتل رسیده بود.
با پایان یافتن جنگ، خانواده داگان در سال ۱۹۵۰ از اتحاد شوروی به اسرائیل مهاجرت و با تغییر نام (هابرمن) در کشور تازه خود ساکن شدند. مئیر بعد از پایان سه سال خدمت اجباری سربازی، در ارتش اسرائیل باقی ماند و در تمام جنگهای مهم آن کشور علیه اعراب شرکت داشت.
داگان گیاهخوار بود، به هنر علاقه وافر داشت و همزمان با زندگی نظامی، مجسمهسازی و نقاشی را در دانشگاه تلآویو آموخت.
در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۱ و هنگام تصدی آریل شارون، یهود اولمرت و بنیامین نتانیاهو در مقام نخست وزیری اسرائیل، مئیر داگان منصب مدیر کلی موساد را عهدهدار بود.
وی که از سوی شارون به ریاست موساد گمارده شده در دفتر کارش تصویری از پدر بزرگ خود و قربانی هولوکاست را نصب کرده بود که به گونهای نشانه تقابل عاطفی و یادآور ستمی است که نازیها علیه یهودیان روا داشتند. در سال ۲۰۰۹ نشریه اسرائیلی «یدیوت آهارونوت» عکسی از پدربزرگ داگان را منتشر کرد، به زانو نشسته و در لحظهای پیش از به قتل رسیدن توسط یک سرباز نازی.
نیمی از دوران ریاست داگان بر سازمان موساد همزمان با رییس جمهوری احمدی نژاد بود که شهرت خود را در رسانههای خارجی با انکارهولوکاست و همچنین شعارهای «محو اسرائیل از نقشه جهان» به دست آورده بود.
داگان مخالف سرسخت حمله نظامی اسرائیل علیه ایران بود و بسیار محتمل است که به این خاطر توسط نتانیاهو از کار برکنار شده باشد. پس از برکناری، داگان طی گفتارهای متعدد و نوشتههای مکرر مخالفت خود را با حمله نظامی اسرائیل علیه ایران بروز داد.
تغییر نگاه نسبت به جنگهای متعارف
ریاست داگان بر موساد همزمان با دوران پس از حمله تروریستی القاعده به نیویورک و اجرای نقشه راهبردی «نومحافظهکاران» آمریکا برای تغییر چهره سیاسی خاورمیانه و استقرار دمکراسی در منطقه بود.
برآورده نشدن انتظارات آمریکا سه سال بعد از حمله نظامی تمامعیار علیه عراق و تغییر رژیم صدام، همچنین بروی کار آمدن دولت افراطی احمدی نژاد در ایران پس از هشت سال دولت میانهرو محمد خاتمی، نحوه برخورد تجربه شده و متعارف غرب را با رژیمهای اقتدارگرا در کشورهای مسلماننشین زیر سوال برد.
در نتیجه این بازنگریها، دولت دوم بوش «طرح خاورمیانه بزرگ» را که با هدف استقرار دمکراسی در منطقه تدوین شده بود بایگانی کرد و خروج محاسبه شده و گام به گام از عراق و افغانستان و همچنین همکاری با جمهوری اسلامی را در آن کشور دستور کار خود قرار داد.
جمهوری اسلامی که با افزایش قیمتهای جهانی نفت و کسب درآمدهای ارزی اهرم قدرت تازهای یافته بود، طی دولت احمدی نژاد سیاست خارجی تهاجمی در منطقه اتخاذ کرد و همزمان، برنامه توسعه اتمی خود را که پیشتر متوقف ساخته بود از سر گرفت.
به منظور ادامه مقابله با تحولات خاورمیانه مسلمان در عین تحمل هزینههای جانی و مالی کمتر، آمریکا و متحدان آن کشور (اسرائیل) تغییر شیوه جنگهای مدرن را که بر اساس پرهیز از اعزام سربازان خودی به میدان نبرد طراحی شده، سرعت بیشتری بخشیدند.
جنگ عراق نشان داد که حضور قدرتهای نظامی در نبردهای فرامرزی علاوه بر تحمیل تلفات جانی سنگین میتواند اقتصاد کشور مهاجم را نیز به ورطه رکود سوق دهد.
به این ترتیب شاید بتوان هجوم ماه مارس سال ۲۰۰۳ آمریکا علیه عراق را آخرین تجربه در نوع خود، و نقطه عطف توسل به نیرویهای نظامی گسترده و مبادرت به قدرت آتش مستقیم برای حل بحرانهای منطقه شمرد.
داگان در منصب ریاست موساد از نزدیک در جریان تکوین فلسفه جنگهای مدرن و طراحی ابزارها و راهکارهای مبادرت به آنها قرار داشت.
داگان و جنگ فرسایشی علیه جمهوری اسلامی
در دوران جنگهای تازه، قدرتهای نظامی پیشرفته ضمن حفظ و توسعه قدرت آتش کلاسیک و ابداع ساخت تجهیزات پیشرفته جنگی مانند هواپیماهای جنگنده نسل پنجم، ابزارهایی را به خدمت گرفتند که در جنگهای گذشته بی سابقه بود.
استفاده وسیع از هواپیماهای بی سرنشین که ابتدا برای تصویربرداری و شنود طراحی شده بودند در عملیات جنگی و ضد تروریستی، مبادرت به جنگ سایبری، تغییر روش جمعآوری اطلاعات جاسوسی به شیوههای قدیمی، و همچنین تدارک جنگهای روانی و تبلیغاتی به کمک رسانههای اجتماعی (توئیتر، فیس بوک، یوتیوب و…) تنها بخشی از نتایج تغییر ابزارهای جنگ در قرن ۲۱ میلادی است.
طی دهه اول قرن نو، و در واکنش به رفتارهای خصومتآمیز جمهوری اسلامی و همچنین تلاشهای حکومت مذهبی تهران برای دست یافتن به فنآوری و ابزارهای ساخت بمب اتمی که اسرائیل آن را «خطری علیه موجودیت خود» معرفی میکرد، دولت تلآویو ضمن توسل به جنگ سرد و استفاده تبلیغاتی از امکان مبادرت به حمله نظامی مستقیم برای متوقف ساختن ایران، جنگ فرسایشی مخربی را در دو جبهه علیه جمهوری اسلامی تدارک دید:
۱- هدف قرار دادن کارشناسان و کارکنان مراکز اتمی جمهوری اسلامی، به منظور ایجاد ترس و محدود ساختن دامنه کار آنها.
۲-تخریب سایبری در تاسیسات اتمی ایران از راه ارسال بدافزار، و ویروسهایی مانند «استاکس نت».
بنا بر گزارشهای انتشار یافته در جریان حملات سایبری که گفته شد محصول مشترک آمریکا و اسرائیل و در چارچوب جنگهای مدرن طراحی شده بودند، راکتور اتمی بوشهر، مرکز غنیسازی نطنز و واحد غنیسازی فُردو هدف قرار گرفته و در نتیجه کار واحدهای یاد شده تا مدتی متوقف گردید.
فریدون عباسی رییس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی و یکی از اهداف «ترورهای هدفمند» که جان سالم به در برده بود، روز ۱۷ سپتامبر سال ۲۰۱۲ «وقوع انفجار عمدی در خطوط برق مجتمع غنیسازی فردو و آسیب دیدن سانتریفیوژها» را مورد تائید قرار داد.
در جریان ترورهای مرتبط با کارکنان اتمی ایران اردشیر حسینپور، مسعود علیمحمدی ، مصطفی احمدی روشن، مجید شهریاری، داریوش رضایی نژاد فریدون عباسی دوانی و رضا قشقایی مورد اصابت قرار گرفتند. بنا بر شواهد، طرح مشابهی برای ترور مدیران برنامههای توسعه موشکی و تاسیسات موشکی ایران نیز در جریان بود که در نتیجه عقبنشینی جمهوری اسلامی از مواضع تهاجمی خود و اعلام آمادگی برای مذاکره با غرب متوقف ماند.
به منظور به زانو درآوردن جمهوری اسلامی، موازی با جنگ سایبری، و «ترورهای هدفمند» که در مقایسه با جنگهای تمامعیار، هزینهای اندک داشت، آمریکا و متحدان آن کشور جنگ اقتصادی و مالی بزرگی را در قالب اعمال تحریمها علیه ایران ترتیب دادند.
نتیجه «برخورد از نوع تازه»، عقبنشینی جمهوری اسلامی، اعلام آمادگی تهران برای مذاکره و تسلیم برنامه اتمی کشور بود؛ مذاکراتی که در دولت احمدی نژاد پا گرفت و شاید بتوان به قدرت رسیدن دولت روحانی را– با هدف به نتیجه رساندن مذاکرات- محصول آن دانست.
مئیر داگان و نتانیاهو
در سال ۲۰۱۴ داگان طی سخنانی در دانشگاههاروارد مدعی شد «نتانیاهو مصمم به بمباران تاسیسات اتمی ایران است، در حالی که راههای بهتری برای متوقف کردن برنامههای اتمی ایران و مانع شدن جمهوری اسلامی از دست یافتن به ظرفیت اتمی وجود دارد.»
داگان مدعی بود که «بمباران، تاسیسات اتمی ایران را موقتا متوقف ساخته و در اولین فرصت آن را به زیر زمین خواهد برد؛ نتیجهای که میتواند برای اسرائیل فاجعهبار شود.»
نتانیاهو ضمن پشتیبانی از شیوههای جنگ مدرن به دنبال راه حل کوتاهمدت و تلافیجویی گرم علیه جمهوری اسلامی و بهرهگیری تبلیغاتی از آن بود، و از این لحاظ بمباران تاسیسات اتمی ایران را پیگیری میکرد.
سوابق داگان حاکی است که او سربازی خشن بود و هرگز با دشمنان اسرائیل سر نرمش نداشت. مخالفت وی با بمباران تاسیسات اتمی ایران نیز از جهانبینی تازه او و نتایج کاربرد جنگهای مدرن مایه میگرفت، در حالی که نتانیاهو به دنبال پیروزی خبرساز در جبهههای جنگ گرم بود.
آریل شارون نخست وزیر پیشین اسرائیل در مورد داگان گفته است: «تخصص او جدا ساختن یک عرب از سر او است.»
نام داگان با ترور کارکنان اتمی ایران همراه است، طرحی که ابتدا با تردید به اسرائیل نسبت داده میشد، اما تکرار شیوه مشابه ترورها ( دو موتور سوار نقابپوش و چسباندن بمبهای آهنربایی به بدنه اتوموبیل هدف، و ترک سریع صحنه) منبع ترورها را آشکارتر ساخت، به نحوی که هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا خود را ناگزیر دید قتل کارشناسان اتمی ایران را علنی و در رسانهها محکوم سازد.
داگان مدیریت سهم اسرائیل در جنگ سایبری علیه جمهوری اسلامی را نیز بر عهده داشت؛ جنگ مشترک و پیشرفتهای که آمریکا و اسرائیل به مدت بیش از یک سال علیه تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی ادامه دادند، با این پیام که حملات بعدی سایبری میتوانند موجب نابودی آنها شوند. داگان در تحمیل غیر مستقیم مذاکرات اتمی بر هیات حاکمه جمهوری اسلامی و همکاری در این زمینه با دولتهای بوش و اوباما نقش عمدهای داشت، در حالی که شهرت سیاسی او ناشی از مخالفت وی با بمباران ایران است.