آنچه میخوانید به عنوان دو شعر از سرودههای سیدحسین کاظمینی بروجردی برای کیهان لندن فرستاده شده است.
هدیه به ایرانیانِ خارجنشین
یازده سال به زندان اوین خانه ما
روز و شب، درد و فغان بود چو کاشانه ما
گَه به سلول و گَهی در قفسی، منزل ما
باخبر بود خدا از دل تفتیده ما
لحظاتی که چو کوهی همگی بر سَرِ ما
تو شنیدی و ندیدی که چه شد ، حالت ما
یازده بار زمستان خشن، ضاربِ ما
بی خبر بود جهان، از غم تنهایی ما
آنکه در خارج کشور، بزند تیر به ما
یا که خندد به خرابیّ و زمین خوردن ما
او ندیده است پریشانیِ پروانه ما
او که راحت به سَر سفره نشسته است، به زندانی ما
در رفاه است و تجمل، زِ رهِ مَدخل ما
این زن و بَچّه اسیر است زِ این سُنّتِ ما
او در آغوش مِی و رَقص، ز ویرانیِ ما
حّق همین است که سَنگی بزند بَر درِ ما
شرف و عزّت انسان، همگی بر باد است
زانکه تاریخ، گواهی دهد از ناله ما
ای که بَر عیش سواری، تو شدی راکبِ ما
من فنا گشتهام و چون تو شدی، حاکم ما
نَنگ تقویم شده، کار تو و زجّه ما
بخور ای مدّعی حقّ بشر، سینه ما
حکایت بینوایان عصر
هیهات که از خاک زمین ، فتنه دمیده
اقلیم به هر نقطه نگر، نیزه جهیده
از آه دل آدم و عالم ، چه رسیده؟
فقد است که آتش به سرا پرده کشیده
درد است که درمان به فتا، اشک چشیده
چون نیست غذا، معدهی ما سنگ چشیده
با این همه آوار و بلا، ناجی ما کو؟
فوریه ۲۰۱۷