کامیار بهرنگ- فضای سیاسی جمهوری اسلامی به سمت «انتخاباتی» شدن میرود.
نزدیک به ۹۰ روز مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری هنوز چهره کاندیداهای نهایی مشخص نشده و اختلافهای موجود در لایههای نظام خود را در این سرگردانی نیز نشان میدهد.
با روی کار آمدن دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا و همزمان با تشدید حملات متحد به سیاستهای نظام در منطقه توسط کشورهای عربی و اسرائیل به نظر میرسد «سیاست نرمش قهرمانانه» مورد نظر ولی فقیه که پیش از مذاکرات اتمی مطرح شده بود دیگر خریدار آنچنانی ندارد.
شکلگیری «جبهه مردمی نیروهای انقلابی» یکی از جریانهای نوظهوریست که هر از چندی پیش از دورههای انتخاباتی در ایران شکل میگیرند: نیروهایی که بدون صفبندی مشخص با جریانهای تندرو درون جبهه اصولگرا همچون «جبهه پایداری» تلاش خواهند کرد تا چهرهای رنگارنگ از مجموعه خود نشان دهند.
مرتضی آقاتهرانی، دبیرکل جبهه پایداری در مورد همکاری با این جبههی تازهتاسیس که به اختصار «جمنا» نامیده میشود، گفته است: «ما به وظیفه خود عمل میکنیم. ما نتیجه را بیرون از تکلیف نمیدانیم، برخی خیال میکنند که نتیجه برای ما مهم نیست، واقعا دلمان میخواهد که آقایان به اصلح برسند و اگر رسیدند بحث وحدت دیگر مطرح نیست بلکه وظیفه میدانیم بایستیم و حمایت کنیم حتی از ما نباشد چون از شاخصهها این نیست که شخص پایداری باشد.»
جمنا یا مجمع فرماندهان سپاه
در همین حال رسانهها و افراد نزدیک به جریان «جمنا» از ۱۰ کاندیدای نهایی خود سخن به میان آوردهاند که بناست در سه مرحله به ۱ فرد برسند. نامهایی همچون عزتالله ضرغامی، محمد باقر قالیباف، پرویز فتاح، محسن رضایی، علیرضا زاکانی و رستم قاسمی همگی سابقه عضویت در سپاه پاسداران و فرماندهی این نهاد نظامی را داشتند. در کنار آنها نامهایی همچون محمدرضا باهنر، حمیدرضا حاجی بابایی، مصطفی میرسلیم، غلامرضا مصباحی مقدم، محمد محسن ابوترابیفرد و رضا تقوی نیز مطرح شده است.
نکته اصلی در این لیست، حضور پررنگ افرادیست که سابقه سپاهی و پاسداری دارند. در هفتههای گذشته این جبهه و هواداران آنها به ضرورت حضور یک «نیروی انقلابی» در قامت ریاست جمهوری تاکید کردهاند. با این وجود مشخص است «انقلابی» بودن از دید آنها چیزی جز نظامیگری نیست و به همین جهت به نظر میرسد که از درون این جبهه فردی با همین خصوصیت بیرون آید.
با توجه به اینکه «جبهه یاران کارآمدی و تحول ایران اسلامی» (یکتا) که از یاران سابق محمود احمدی نژاد تشکیل شده و به روی رستم قاسمی و حمیدرضا حاجی بابایی توافق کرده، شانس حضور رستم قاسمی در این لیست بیشتر از سایرین به نظر میرسد.
احمدی نژاد سبد رای خود را جدا کرد
حمید بقایی معاون رئیس جمهوری سابق نظام در نامهای که در سایت «دولت بهار» منتشر شد خود را به عنوان «نامزدی کاملا مستقل از اشخاص، گروهها و جناحهای سیاسی» معرفی کرده که «صرفا جهت سربازی برای کشور عزیز و خدمتگذاری به ملت شریف ایران» پا به عرصه انتخابات گذاشته است. بقایی در سال ۹۴ بازداشت شده و مدتی را در زندان بسر برده بود.
با اینکه محافل و یاران نزدیک به محمود احمدی نژاد پیشبینی رد صلاحیت قطعی بقایی را رد کردهاند اما هرچه باشد این حرکت در کنار تاکید احمدی نژاد به عدم حمایت از جریانهای سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری را میتوان به جدا کردن صف او و یارانش از مجموعه اصولگرایان ارزیابی کرد.
حمید رسایی نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در گفتگویی با روزنامه «آرمان» در مهرماه ۹۵ گفته بود: «در انتخابات ۹۶ مردم ممکن است به «چوب خشک» رای بدهند اما به آقای روحانی رای نخواهند داد!»
ریاست جمهوری مقدمهای برای رهبری رئیسی
در چند ماه گذشته و همزمان با انتصاب ابراهیم رئیسی از اعضای «هیات مرگ» قتل زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ به تولیت آستان قدس رضوی صحبت از او به عنوان رهبر آینده جمهوری اسلامی قوت گرفت. با این حال رئیسی هیچ سابقه اجرایی در کارنامه خود ندارد و همواره در مسئولیتهای قضائی- امنیتی حضور داشته و حضور او در این جایگاه میتواند شرایط بهتری برای «رهبر» شدن فردی که در رسانههای همسو با نگاه فکری او یک شبه «آیت الله» شد را فراهم کند. با اینکه هنوز او هیچ اظهار نظر قطعی در مورد رد یا قبول قطعی این پیشنهادها نکرده است اما امیرحسین قاضی زاده هاشمی نماینده مجلس شورای اسلامی و از اعضای جبهه پایداری انقلاب اسلامی چند روز پیش خبر داد که «مجموعه جامعتین و حضرات و آیات مختلف و نمایندگان ولی فقیه و خیلی از نمایندگان مجلس خبرگان روی نامزدی آقای رئیسی نظر مثبت دارند و از جوانب مختلف از ایشان دعوت شده است.»
دعوت از رئیسی (فارغ از پاسخ او به این دعوت) میتواند جنبههای گوناگونی داشته باشد. بنا به تجربه جبهه پایداری بر خلاف جریانهای دیگر اصولگرا الزاما به دنبال یک نیروی رایآور نمیروند و بر اساس نگاه فقهی به دنبال «نامزد اصلح» است؛ همانطور که در دور گذشته با وجود اصرار نیروهای اصولگرا حاضر به حمایت از قالیباف نشد و سعید جلیلی را روانه کارزار انتخاباتی کرد. اما حضور رئیسی میتواند تمام نامهای دیگر در سوی دیگر میدان انتخابات را کنار زده و موجب وحدت کامل نیروهای موسوم به اصولگرا شود.
اما یک مشکل بزرگ در این میان وجود دارد و آن هم برگزاری انتخابات توسط دولت حسن روحانیست که مسئولیت برگزاری انتخابات را نیز برعهده دارد. در این صورت امکان هرگونه دست بردن در تعداد آرای به صندوق ریخته شده به نفع یک نامزد انتخاباتی به حداقل میرسد. حضور رئیسی و موفق نشدن او در عرصه انتخابات میتواند شانس او برای جانشینی سید علی خامنهای را به عنوان «رهبر» نیز با خطر روبرو کند. به همین جهت است که او تا امروز با بهانه «مشکلات آستان قدس» از پذیرش این دعوت سر باز زده است اما مشخص نیست اگر نیروهای موسوم به انقلابی برای او «حجت شرعی» بیاورند و تضمینات مهندسی شده نیز به او داده شود، آیا باز هم او به «مشکلات» آستان فکر خواهد کرد؟ این در حالیست که بنا به قانون، تولیت آستان مقام اجرایی محسوب نمیشود و او برای شرکت در انتخابات تنها نیاز دارد از شورای نظارت بر انتخابات کنارهگیری کرده و حتی همچنان میتواند به عنوان دادستان دادگاه ویژه روحانیت نیز به کار خود ادامه دهد.
آشفته بازاری بدون یک «رجُل» هم سیاسی و هم مذهبی!
«نامزد اصلح» در میان اصولگرایان هر فردی باشد مسیر تصمیمگیری آنها نشان میدهد که راهبرد آنان برای بازگشت به قدرت تنها میان دو گزینه خلاصه میشود: یا روحانیونی که سابقه امنیتی- قضائی دارند یا فرماندهان سابق سپاه پاسداران.
در واقع باید گفت چه رئیسی بیاید یا اینکه رستم قاسمی به عنوان نامزد مورد «اجماع» معرفی شود این روند نشانههای روشنی از خواست نیروهایی دارد که خود را بیشتر از سایرین به رهبر جمهوری اسلامی نزدیک میدانند. نیروهایی که خود را «انقلابی» میدانند و همین مسیر را از میان گفتار رهبر جمهوری اسلامی استخراج میکنند و حتی اگر پیروز نشوند میخواهند نشان دهند که حسن روحانی و سیاستهای لبخند و دیپلماسی او دیگر مورد تایید نیست و شاید بتوان گفت که به واقع نیز تاریخ مصرف و مسئولیت تاریخی او برای به سرانجام رساندن مذاکرات اتمی و پیشبرد «نرمش قهرمانانه» به پایان رسیده است.
انتخابات در جمهوری اسلامی که از کمترین معیارهای جهانی برای یک انتخابات آزاد و منصفانه بیبهره است در طول دورههای گوناگون خود به همین شکل مدیریت شده و با ظهور یک «بد مطلق» مردم را به انتخاب یک «بد بهتر» راضی کرده است. حضور رئیسی، قاسمی یا هر نام دیگری در مقابل روحانی ادامه همین مسیر است زیرا حکومت اسلامی ایران در حالا حاضر توانایی و ظرفیت و اساسا کسی را ندارد که بتواند فرد بهتری از حجتالاسلام حسن روحانی را وارد میدان کند مگر اینکه مرزهای خودی را زیر پا بگذارد؛ این ظرفیت را نیز ندارد!