آذین والی طراح شال انوشه انصاری در مراسم اسکار: تکه‌ای پارچه از روی سر تا دور بیکینی

یکشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۵ برابر با ۱۲ مارس ۲۰۱۷


مانی تهرانی – بسیاری از منتقدان و مردم، جشنواره فیلم اسکار را رویدادی تجاری می‌دانند و نه هنری.

دلیل این ارزیابی هم از انتخاب‌های آکادمی ‌اسکار سرچشمه می‌گیرد و هم به واسطه حاشیه‌هایی که هر سال پر رنگ‌تر از داوری‌ها و هنرهاست.

در مراسم امسال هم که «فروشنده» جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان را دریافت کرد، علاوه بر اصل جایزه دادن به فیلم فرهادی که مخالفان و موافقان فراوانی داشت و در هر سو هم دلایل محکمی‌ابراز می‌شد، بساط حاشیه برای عوامل فیلم، سینمای ایران و حتی برخی مقامات جمهوری اسلامی هم حسابی جور شد.

اسکار ۲۰۱۷ با فرمان مهاجرتی ترامپ برای منع ورود اتباع هفت کشور مسلمان از جمله ایران به آمریکا همزمان شد و همین فرصتی را پدید آورد تا اصغر فرهادی و ترانه علیدوستی در اقدامی ‌تبلیغاتی از حضور در مراسم امسال انصراف دهند غافل از اینکه دادگاهی در سیاتل این حکم را معلق می‌کند. موضوع اما با این تعلیق خاتمه نیافت. از یک طرف، ترامپ به فکر اصلاح طرح افتاد و از طرف دیگر در خاک خود ایالات متحده جریان اصلی‌هالیوود که حامی ‌دمکرات‌ها خوانده می‌شوند، کمپنی را تشکیل دادند تا با حداکثر استفاده از ظرفیت‌های موجود، صدای اعتراض خود را نسبت به برنامه‌های دونالد ترامپ به گوش جهان برسانند. این صدای اعتراض به حدی پر رنگ و گسترده شد که عده‌ای مراسم امسال را سیاسی‌ترین دوره‌ی اسکار خواندند و دومین اسکار فرهادی را نیز محصول همین فضا نامیدند.

با این همه سیاست سبب نشد تا حاشیه‌های آنهایی که «ستاره» و «سلبریتی» می‌خوانندشان به «حاشیه» رانده شوند. از جمله لباس انوشه انصاری، توریست فضایی که در کنار فیروز نادری، دانشمند علوم فضایی به نمایندگی از سوی فرهادی در مراسم اسکار شرکت کرده بود.

علی مطهری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی گفت چرا فرهادی زن محجبه به اسکار نفرستاده؛ خبرگزاری‌های داخلی با فتوشاپ برای لباس انوشه انصاری یقه درست کرد؛ گروهی از شهروندان هم گفتند چرا لباس‌ او مثل بقیه‌ی زنان شرکت کننده در مراسم دکولته نبود.

در کنار اینها شال انوشه انصاری هم خبرساز شد. شالی که روی آن طرح شهر مشهد زادگاه این توریست فضایی با استفاده از نقشه‌های هوایی ناسا طراحی شده بود. این نقشه خون دسته‌ای از تندروهای مذهبی و همچنین دسته‌ای از شهروندان غیرمذهبی را به جوش آورد که هر کدام بنا به باورهای خود، پرسش مشترکی داشتند: چرا نماد مذهبی را به مراسم اسکار برده!

آذین والی و انوشه انصاری

ولی طراح و تهیه‌کننده‌ی این لباس کیست؟

– خانم آذین والی، چه شد که به سمت هنر طراحی رفتید؟

– رشته تحصیلی‌ام طراحی است و بیست سال است که برای خودم کار می‌کنم. من از کودکی به طراحی همه چیز علاقه داشتم. از اتومبیل تا لباس و طراحی داخلی و پارک و معماری و شهرسازی. پدرم به من می‌گفت که ناچاری یکی از این شاخه‌ها را برای تحصیل و کار ادامه دهی، اما در ذهن من علامت سوال بود که چرا نباید بتوانم همه را با هم انجام دهم.

– یکی از ایران مهاجرت کردید؟

-من به همراه خانواده‌ام برای گذران تعطیلات تابستانی به آمریکا سفر کرده بودیم که در ایران انقلاب شد و من و مادر و برادرم در آمریکا ماندیم. بعد از مدتی مادر و برادرم به ایران بازگشتند، اما من در آمریکا به ادامه تحصیل مشغول شدم. معماری خواندم، یعنی اول دوست داشتم طراحی مد بخوانم اما فکر کردم اگر مد بخوانم در بازگشت احتمالی به ایران رشته‌ام برای بازار کار مناسب نخواهد بود. وارد دانشگاه ویرجینیا پلی تکنیک در بلاکسبرگ شدم، برخورد آنها با رشته طراحی به قدری باز بود که واقعأ سورپرایز شدم. با شک و تردید به تحصیل در رشته معماری پرداختم. اما شیوه تدریس در آن دانشگاه طوری بود که فکر آدم را باز نگه می‌داشتند و امکان آشنایی دانشجو با انواع و اقسام هنرها را فراهم می‌کردند. مثل کار با چوب و گچ و گِل، عکاسی و… بعد از دو سال دانشگاهم را عوض کردم و به دانشگاه کوپر یونیون نیویورک آمدم که جزو معدود دانشگاه‌های رایگان در آمریکاست که دانشجوی بورسیه می‌پذیرد. ۱۹۹۰ که فارغ‌التحصیل شدم به ایران برگشتم.  در ایران با پدرم که مهندس بود همکاری داشتم. بعد از درگذشت پدرم  دوباره به  آمریکا برگشتم. یعنی چند تن از عزیزان من در ایران درگذشته بودند و از طرفی شوهرم آمریکایی بود. ضمن اینکه برای سال‌ها زندگی‌ام در آمریکا دلتنگ شده بودم.

– برای همسر آمریکایی‌تان زندگی در ایران دهه شصت خورشیدی چه تجربه‌ای بود؟

-همسرم ایران را خیلی دوست داشت. البته ایشان هم معمار است. یعنی هم‌دانشکده‌ای‌ام بود که با هم ازدواج کردیم و اصالتأ بنگلادشی است. هر دو هم با معماری ایران، هند و بنگلادش آشنایی داشتیم. به همین دلیل سال‌های زندگی در ایران برای هر دو ما تجربه جالب و جذابی بود.

– چه پروژه‌هایی را برای چه افرادی انجام می‌دهید؟

-پروژه‌هایی که از نظر مفهومی‌برای ما جالب باشد و یا امکان تبدیل شدن به پروژه‌ای جالب و جذاب را دارا باشد. سفارش دهنده پروژه هم مهم است که آدم جذابی باشد و ما بتوانیم به درک مشترکی با او دست پیدا کنیم. درآمد پروژه هم طبعأ اهمیت دارد. بیشتر پروژه‌های ما هم از طریق معرفی مشتری به مشتری دیگر بوده. چون از تجربه‌ای که داشتند خوشحال و راضی بودند و خواستند که این رضایت و شادمانی را با دیگران هم قسمت کنند.

– اولین پروژه‌ای که شما را راضی کرد و به عشق‌تان به طراحی پاسخ داد چه بود؟

-پروژه‌های مختلفی در اشل‌های مختلف بوده که این حس خوب را به همراه داشته. البته در همه پروژه‌ها سعی می‌کنم به حس خوب برسم. من شبانه روز مشغول کار در این حرفه هستم و اگر حس خوب نباشد ادامه کار با این حجم برایم ممکن نخواهد بود.

– این مفهوم چقدر در ایده اولیه کامل و روشن است و یا در طول کار به آن می‌رسید؟

-طبعأ در ایده اولیه که همه چیز روشن نیست. ابتدا باید ایده را پرورش داد، روی آن تحقیق کرد و از زوایای مختلف بررسی کرد. بهترین طراحی آن است که از مجموعه یک سری مطالعات حاصل شده باشد. نه اینکه ادا باشد و یا کاری انجام شود به صرف اینکه مد است. بهترین ایده‌ها آن است که بر اساس فضای پیرامون  و عادات صاحب امارت و تعلقات‌اش، پخته شده باشد. ما بعد از مطالعه روی میزان بودجه، قوانین شهری و همه جوانب، ایده را رشد می‌دهیم.

– در دید بسیاری، طراحی یک هنر لوکس و ویترینی شمرده می‌شود، به نظر شما ضرورت طراحی در زندگی ما چیست؟

-طراحی لزومأ لوکس نیست. به عنوان مثال ما پروژه ساده‌ای داشتیم که اقامتگاه پناهندگان یوگسلاوی سابق بود. این پروژه با پالت‌های چوبی که برای حمل و نقل کالا استفاده می‌شود ساخته شد. پیش از آن سالانه صد و پنجاه میلیون عدد از این پالت‌ها به سطل زباله ریخته می‌شد. این یک نمونه استفاده بهینه از اشیای دورریختنی در طراحی بود. طراحی‌اش هم خیلی ساده و کاربردی بود و این پالت به عنوان سقف و دیوار و حتی میز و صندلی استفاده شد. مفهوم طراحی همین است که حتی با ایده‌های ساده، اثرات بزرگ خلق کنیم که زندگی مردم را بهتر کند. موفقیت طراح هم در گرو کمک گرفتن از هوش و قلب‌اش است.

– الهام گرفتن از طراحی خانگی و شهری در طراحی مد، همه‌فهم‌تر به نظر می‌آید. اما عکس این الهام چگونه اتفاق می‌افتد؟ اینکه طراحان داخلی و شهری می‌گویند از طبیعت انسان الهام می‌گیرند و سعی می‌کنند به آن نزدیک شوند تا همزیستی بهتری برقرار شود…

-به عنوان مثال در کارهای سیتی‌زن من طرح لباس‌ها را به صورت طبیعی روی هم قرار داده‌ام و با اشل‌های متفاوت بدن انسان و شهر، تمرین کرده‌ام تا به موقعیت درست یک رودخانه روی بدن دست پیدا کنم. گاهی یقه لباس قسمتی از یک رودخانه است که به پایین می‌رود و یا جاده یک شهر به درز یک لباس تبدیل می‌شود یا کوه‌های شهری به یقه چین دار لباس تبدیل می‌شود. این طرح‌ها به صورت طبیعی به وجود می‌آیند بدون اینکه من به فکر مد باشم. محیط و سوژه به من الهام می‌دهد که چه باید کرد.

– یعنی شبیه نقاشی است؟

-بله دقیقأ. هنر نقاشی و مد خیلی شبیه یکدیگر است.

– عکس این اتفاق یعنی الهام از طبیعت انسان چگونه اتفاق می‌افتد؟

-در اشل کوچک و سطح فردی برای یک ساختمان مسکونی در تمام جوانبی که در نظر گرفته می‌شود، ماهیت و علایق فرد ساکن و منابع طبیعی قابل استفاده اطراف‌اش و همه چیز لحاظ می‌شود و از مجموعه این ملاحظات یک طراحی طبیعی و نزدیک به نیازهای جسمی‌و روانی انسان بیرون می‌آید. در زمینه شهرسازی هم اشل بزرگتر همین اتفاق در ابعاد متفاوتی قابل اجرا است. در طراحی خیلی از مسائل قابل توضیح نیست هنری است که اتفاق می‌افتد و در قالب کلمات بیان کردنش دشوار است.

آذین انصاری با طرح‌ها و شال‌هایش

– گفته می‌شود هفته‌های مد لباس از حیطه هنری خارج شده و به عرصه رقابت اقتصادی تبدیل شده، نظر شما چیست؟

-بله این طور هست. البته من در آن فضا کار نمی‌کنم. ما شرکت نو پا هستیم و بودجه هنگفت برای شرکت در هفته‌های مد را نداریم. اصولأ کار من هم لزومأ مد نیست. مد به صنعت ماشینی تبدیل شده که مدام در حال تولید است. من به این نوع تولید علاقه‌ای ندارم. کار من طراحی بر اساس توپوگرافی است. توپو گرافی بدن انسان و توپوگرافی شهرها را با یکدیگر هماهنگ می‌کنم و از دل آن یک اثر هنری تولید می‌کنم. این شیوه من در طراحی لباس است و روسری‌هایی هم که درست می‌کنم در ادامه همین سبک است. علاقه من به این روسری‌ها صرفأ به خاطر مفهوم سمبلیک‌اش است. این کلمه در انگلیسی Scarf است که لزومأ به معنی روسری و روی سر گذاشتن نیست. یک تکه پارچه است که توسط مردان و زنان در سراسر جهان و در سن و نژاد و مذهب مختلف هر یک به نوعی از آن استفاده می‌کنند. برایم سوژه جالبی بود که از طریق سیتی‌زن یادآور این شدم که همه ما شهروندان زمین هستیم و می‌توانیم از روی سر تا دور بیکینی به پارچه‌های هم احترام بگذاریم.

– شب مراسم اسکار که شال طراحی شما روی شانه انوشه انصاری دیده شد چه حسی داشتید و آن کار از کجا به شما پیشنهاد شد؟

-فقط ظرف مدت بیست و چهار ساعت اتفاق افتاد. خانم انصاری که از چند سال پیش با کارهای من آشنا شده بود، تماس گرفت. وقتی متوجه شدم که ایشان متولد شهر مشهد است، فکر کردم شال طرح مشهد برازنده او است. این کار از پیش طراحی شده بود. من در سال بین دوازده تا پانزده شهر جهان و حداقل یک شهر از ایران را طراحی می‌کنم که امسال طرح شهر مشهد بود.

– مشهد نماد یک شهر مذهبی است و دیدگاه مذهب درباره تن زن هم روشن است، دو دسته تندروهای مذهبی و برخی شهروندان غیرمذهبی هم ایراد گرفتند که چرا نماد مذهب را به مراسم اسکار فرستاده‌اید؟  فکر می‌کنید این تلفیق نماد مذهبی با نماد آزادی زن که در شب اسکار شاهد بودیم، می‌تواند به همزیستی مذهب و آزادی کمک کند یا اینکه این دو قابل جمع نیستند؟

-امیدوارم که این کارها بتواند به همزیستی این گروه‌ها کمک کند تا هر چه بیشتر از میزان خشونت‌ها و خصومت‌ها کم شود. مشهد شهر بزرگی است که فقط مسجد و امامزاده ندارد، بلکه کلی آثار باستانی مختلف دارد. یک میلیارد نفر در شب اسکار این شهر را از نو شناختند.

– و حرف آخر…

-من عمیقأ برای آقای فرهادی و فیلم‌های خوب‌اش احترام قائلم و امیدوارم که بتوانیم به دور از تعصبات در مسیر صلح جهانی قدم برداریم.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=69453