(+عکس) جزیرهی مالت به راستی جایی نیست که یک خانوادهی ایرانی به آنجا مهاجرت کند. با وجود این، این جزیره محلی است که لیدا شرافتمند همراه با پدر و مادر و خواهران و برادرانش ده سال پس از انقلاب اسلامی در آن اقامت گزیدند.

امروز لیدا یک شهروند مالتی و یک نقاش هنرمند و موفق است. به تازگی رئیس جمهوری مالت به او اجازه داد در کاخ ریاست جمهوری نمایشگاهی از نقاشیهای خود برگزار کند. در پایان سال، آثار او در گالری ملی امّان، پایتخت اردن، به نمایش گذاشته میشود و در ماه مارس ۲۰۱۸ صندوق هنر آسیا در نیویورک آثار او را به نمایش خواهد گذاشت.
کیهان لندن که پیش از این نیز گزارشهایی دربارهی فعالیت هنری او منتشر کرده، گفتگویی با لیدا انجام داده است.
- برای ما از کودکی خودتان در ایران بگویید.
ــ من در خرمشهر به دنیا آمدم و هنگامی که انقلاب شد یک سال داشتم. اندکی بعد، جنگ ایران و عراق آغاز شد و خرمشهر، شهری بود که مورد حمله قرار گرفت. این واقعیت که زادگاهم دیگر وجود نداشت برای من پرسشهایی به وجود آورد. به خود میگفتم شاید من خطایی کردهام و خداوند مرا تنبیه میکند و به همین خاطر است که شهرم دیگر وجود ندارد. پرسشی در مغزم به وجود آمد؛ چرا مردم یکدیگر را میکشند؟ آیا راه دیگری هم برای زندگی وجود دارد؟
پنجساله بودم که برای اولین بار نقاشی کردم. طرحی کشیدم که خورشید مشغول نواختن فلوت بود. صدایی که از فلوت خارج میشد فرشتگانی را تشکیل میداد که سبزه و گل روی مردم میریختند. با آن نقاشی به خود میگفتم: «میتوانیم بگذاریم که خورشید برایمان آواز بخواند و به دنبال آن برقصد و پایکوبی کند.».
- چه زمانی ایران را ترک کردید و چطور شد که جزیرهی مالت را انتخاب کردید؟
ــ ما در سال ۱۹۹۱ هنگامی که ۱۴سال داشتم همراه با پدر و مادر و برادر و خواهرم ایران را ترک کردیم. جزیرهی مالت به عنوان مقصد مهاجرت و مسافرت ما تصادفی بود. میخواستیم به لندن برویم زیرا یکی از عموهایم سالها بود که در آن شهر میزیست. نمیدانم چگونه به فکر مالت افتادیم و با خود گفتیم قبل از عزیمت به لندن، بد نیست که از این جزیره دیدن کنیم.
هنگامی که به مالت رسیدیم ماه نوامبر بود. در مدرسه نامنویسی کردیم و همه چیز به دنبال هم آمد و در نتیجه در همانجا ماندیم.
- زندگی در مالت آن موقع چگونه بود؟
ــ در نخستین سالها، زندگی در آن محل برای ما دشوار بود. هنگامی که به مالت رفتیم، من انگلیسی نمیدانستم و همه چیز را باید از صفر شروع میکردیم. ولی به هر نحوی که بود توانستیم وضع موجود را بپذیریم.
فرهنگ در مالت بسیار جالب توجه است و چهارراه شرق و غرب است و همین امر برای زندگی در آن محل به ما کمک میکرد.
در طول یک سال من زبان مالت را فرا گرفتم و چون سیستم آموزشی آن محل سیستم انگلیسی بود، باید در مدت یک سال و نیم گواهی «O Level» را میگرفتم که در آن زبان و ادبیات انگلیسی وجود داشت.
- در چه زمانی به تحصیل در رشتهی هنر روی آوردید؟
ــ در لندن و در مرحلهی «O Level» رشتههای فیزیک، شیمی، بیولوژی و نقاشی را در مدرسه میآموختم. هنگامی که به «A Level» رسیدم رشتهی زبان را انتخاب کردم. پس از آن به خودم گفتم که دیگر نمیتوانم صبر کنم و میخواهم به مدرسهی هنر بروم. ۱۹سالم بود. از ۲۱سالگی یعنی سال ۱۹۹۷ شروع به نمایش آثارم کردم و اکنون میتوانم بگویم که فروش آثارم ثباتی پیدا کرده. تقریباً بیست سالی طول کشید که آثارم جا افتاد. بسیاری از مردم پس از چند سال این کار را رها میکنند ولی نقاشی بخش بزرگی از زندگی مرا تشکیل میدهد و هرگز نمیتوانم آن را ترک کنم.
- شما بیشتر گلها را نقاشی میکنید؛ چرا؟
ــ در گذشته چهرهپردازی میکردم و با تابلوهایم بسیار سفر رفتهام. تصویرپردازی میتواند مشکلآفرین شود زیرا به شما میگویند: «چرا صورتهای آسیایی را نقاشی نمیکنید و یا چرا تیرهپوستان را نمیکشید و ایراداتی از این قبیل.
من بر آن بودم که به زبان تصویری خود و یا پیامی که نقاشی من دارد، ظرافت بیشتری ببخشم که عمیقتر و مؤثرتر باشد.
در آن هنگام به گلها روی آوردم. در جهان هیچ فرهنگی وجود ندارد که با گلها ناسازگار باشد و در هیچ گوشهای از جهان بحث و مجادلهای به وجود نمیآورد. از نظر زیباییشناسی مردم به حکم غریزه زیبایی گل را میستایند. از این نقطهنظر اختلافی بین تحصیلکرده یا عامی، پیر یا جوان وجود ندارد. اگر شما در هر گوشهای از جهان گلی را به آدمیزادی نشان بدهید، میگوید چه زیباست. من در نقاشیهایم نظریهی «روانزیستیِ» هنر (neurobiological) را به کار میبرم. این نظریه توجیه میکند که اگر افراد یک کار هنری را زیبا میبینند به خاطر دید غریزی آنان است نه برای این که فلان نقاد هنری و یا فلان مورخ آن را زیبا دیده است. چون من خواهان پیوستن به مردم هستم همواره خواستهام که این مرزهای فرهنگی، تحصیلی و تربیتی و زمانی را زیر پا بگذارم؛ به همین دلیل این تئوری هنری برای من ایدهآل بود.
- آیا از گلهای شما توسط کلکسیونداران استقبال میشود؟
ــ من از سال ۲۰۱۲ نقاشی گلها را آغاز کردم. در آغاز، کار من خیلی جدی به نظر نمیآمد. زیرا البته گل به نظر زیبا، دلپسند و دلچسب میآید ولی بخصوص در هنر معاصر جهت اصلی، بیشتر تصوری و تخیلی است؛ مردم گمان میکنند که نقاشی گل خیلی جدی نیست.
با گذشت زمان به گمان من تصویر تأثیر بیشتری پیدا کرد. زیرا گل تجلّی چیزی بسیار عمیقتر و ارزندهتر است و تجربهای از زندگی است. همین که نقاشی گلها زیبا بهنظر میرسند بدان معنی نیست که نقاشی گل جنبهی تزئینی دارد. این گونه نقاشیها اثر بیشتری دارند. تصویر این نقاشیها هرچند گاه یک بار در مراسم دینی مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین در جلسات آموزش یوگا به کار میرود. گاهی اوقات ممکن است بیمارستانی از من تقاضای چنین تصاویری کند. تماشای تابلوهای گل بیمارانی را که در انتظار بسر میبرند آرام میکند.
– آثار شما به تازگی در کاخ ریاست جمهوری مالت به نمایش گذاشته شد، چگونه چنین امری تحقق پذیرفت؟
ــ خانم رئیس جمهور در سال ۲۰۱۴ مرا شناخت. در آن سال رئیس جمهوری در نظر گرفت مرکز پژوهشی دربارهی بررسی روابط بین مردم و گیاهان به وجود آورد و چون من نقاش گلها بودم، برخی از اشخاص سازمان او توصیه کردند که چون من در نقاشیهایم در پی ایجاد پیوندی بین مردم و گلها هستم، کارهای مرا نیز به نمایش بگذارند.
- این نمایشگاه چگونه برگزار شد؟
ــ در کاخ ریاست جمهوری، نمایشگاه محل خرید و فروش تابلو نیست ولی هنرمند میتواند یک لیست قیمت بگذارد. چند درصدی بهعنوان کمک به صندوق سازمان ریاست جمهوری واریز میشود. من پانزده تابلو در نمایشگاه داشتم. نمایشگاه موفق شد تمام تابلوهای مرا بفروشد.
- آیا خود رئیس جمهور از کار شما خوشش آمد؟
ــ بله؛ او واقعاً از تابلوهای من خوشش آمد یا لااقل به من گفت: «در دنیای پر از تروریسم، کینه و تلخکامی که ما زندگی می کنیم، تابلوهای شما پبام امید میآورند و گرمی میبخشند».
به نظر خانم رئیس جمهور، داشتن چنین تابلوهایی نفس تازه به محیط میدمد.
– آیا شما نیز فکر میکنید که با گلهای خود علیه خشونتها و زشتیها مبارزه میکنید؟
ــ بله؛ هنگامی که برگزارکنندگان گالریهای نمایش تابلو به من میگفتند تابلوهای شما بسیار آرامشبخش و زیباست، بسیار شگفتانگیز و ناراحتکننده بود. ولی ما به دنبال هنر سخت و سرکش هستیم. ما به دنبال هنر دراماتیک هستیم. برای من واقعاً شگفتآور بود که همه تسلط و خشونت را انتقاد میکنند ولی در دنیای هنر، تندی و خشونت تنها زمینههایی است که میپسندند. پاسخ من آن است که اگر واقعیت در جامعه زشت و ناپسند است گناه از خود ماست و خود ما مسؤول آنیم. ما باید برای وضع ناگوار کنونی جانشینی پیدا کنیم. آن جانشین را میتوانیم از طریق این تصاویر و نقاشیها پیدا کنیم.
میگویند یکی از دلایلی که ما امروز صلح و آرامش نداریم به این دلیل است که تصویری ذهنی و در عین حال عملی از آن نداریم. ما اگر لااقل بدانیم که جانشین وضع آشفتهی کنونی صلح است و اگر احساس کنیم که زندگی با صلح و آرامش چگونه است، صلح واقعیت بیشتری پیدا خواهد کرد و ما را به آن واقعیت نزدیکتر خواهد نمود.
- آیا در عالم رؤیا به چیزی میاندیشید که برای دست یافتن به آن تلاش میکنید؟
ــ تلخکامی و کینه و دشمنی جهان را فرا گرفته است. آرزویم آن است که زندگی افراد بشر گرمی بیشتری پیدا کند. زندگی در چنان شرایطی بسیار لذتبخش و دلچسب است.
*منبع: کیهان لندن به زبان انگلیسی