حنیف حیدرنژاد – سازمان مجاهدین خلق ایران هر ساله مراسمی در پاریس برگزار میکند که سخنران اصلی آن مریم رجوی از رهبران این سازمان است.
همچنین هر بار دهها تن از شناختهشدهترین چهرههای سیاسی از کشورهای مختلف، به ویژه از ایالات متحده آمریکا در این گردهمایی سخنرانی میکنند. سازمان مجاهدین هر سال از جمعیتی صدهزار نفره یا بیشتر سخن میگوید که از کشورهای مختلف جهان برای شرکت در این مراسم به پاریس میآیند. این بار این مراسم در روز ۱۰ تیر ۱۳۹۶ برابر با اول ژوییه ۲۰۱۷ برگزار شد. سازمان مجاهدین سخنرانی مریم رجوی را در سایت خود منتشر کرده است.[۱] مریم رجوی در این سخنرانی به نکات مختلفی اشاره داشته که در اینجا سه مورد آن فشرده بررسی میشود:
- حمایت مردمی و پایه اجتماعی؟
مریم رجوی میگوید تشکیلات و «جنبشی» که او رهبری میکند «به حمایت خالصانه ایرانیان در داخل و خارج کشور و رنج و تلاش زنان، کارگران، معلمان، متخصصان و جوانان» متکی است.
اگر این چنین است، چرا در طی سالیان گذشته و در گردهمآییهای سالیانه این سازمان نمایندگان مختلف گروهها و تشکلهای سیاسی یا افراد و شخصیتهای مستقل و منفرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و نمایندگان اقشار مختلف مردم حضور ندارند؟ چگونه است که سخنرانان اصلی و مهم این مراسم که با صرف هزینهی سرسامآور دعوت شدهاند و از آنها در هتلهای شیک پذیرایی میشود غیر ایرانی هستند؟ آن هم افرادی که برخی از آنان بر طبل جنگ میکوبند. اگر مریم رجوی مدعی رهبری یک «جنبش» است که از سوی مردم ایران «در داخل و خارج کشور» حمایت میشود، کجایند افرادی که چنین مدعایی را اثبات کنند؟ جدا از سخنرانان، چگونه است که بخش اعظم شرکت کنندگانِ عادی این مراسم را غیر ایرانیان و مردمی تشکیل میدهند که نه با انگیزهی خود، بلکه با اصرار این تشکیلات و با تقبل هزینه ی رفت و آمد و حل مسئله ی خواب و خوراکشان به پاریس کشانده میشوند.
در حالی که تخمین زده میشود پنج تا شش میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی میکنند، تشکیلاتی که مدعی است پایهی اجتماعی داشته و بر حمایت مردم ایران متکی است، باید بتواند رقم قابل توجهی از ایرانیان را که داوطلبانه به چنین مراسمیآمدهاند جلب کند. در نبود چنین پایگاه اجتماعی هرگونه تلاش برای کسب قدرت سیاسی نمیتواند تضمین کننده منافع ملی ایران باشد، بلکه در اساس منافع رهبری این سازمان و قدرتهای مالی و سیاسی حامی این تشکیلات را تضمین میکند.
- یک آلترناتیو دمکراتیک؟
مریم رجوی تشکیلات تحت رهبری خود را یک «آلترناتیو دمکراتیک» معرفی کرده و میگوید «خواسته اصلی این جایگزین دمکراتیک، آزادی و دمکراسی در ایران است».
از جمله نشانههای باور و پایبندی به دمکراسی، استقبال از رسانههای آزاد و خبرنگاران مستقل و پاسخگو بودن به سوالهای آنان و پاسخگویی به افکار عمومی است. یک فرد یا تشکیلات دمکرات از پرسشگریِ چالش برانگیز استقبال کرده و دائما خود را در معرض آن قرار میدهد. فرد و جریانی که به خود مطمئن است و خود را در مقابل عمل و رفتار و سیاستهایش مسئول و پاسخگو میداند از رسانههای آزاد فرار نمیکند. به دونالد ترامپ و به احزاب راست و پوپولیست که در اروپا در حال قدرتگیری هستند نگاه کنید، یکی از ویژگیهای مشترک آنها ترس از خبرنگاران و رسانههای آزاد است که پیوسته آنها را به عنوان «درغگو» متهم میکنند. آنها خبرنگاران آزاد و مستقل را به برنامههای خود دعوت نکرده یا به آنها وقتی برای مصاحبه نمیدهند. اینگونه است که آنها از پاسخگویی فرار میکنند. رهبری سازمان مجاهدین نیز نزدیک چهار دهه است که راه ارتباط خبرنگاران آزاد و مستقل با نیروهای خود را بسته و از آنها گریزان است.
فقط از دمکراسی حرف زدن چیزی را اثبات نمیکند. خمینی نیز قبل از رسیدن به قدرت در همین پاریس از دمکراسی حرف میزد، اما پس از رسیدن به قدرت، فقط منافع یک قشر خاص یعنی روحانیان، بازاریان سنتی و اقشار مذهبی سنتی و خرافهگرا را دنبال کرد؛ منافعی در خدمت یک ایدئولوژی مرگآور، ضد انسانی و ویرانگر. امروز اما بعد از ۳۷ سال دیگر ثابت شده که خمینی و رژیم او و وارثاناش هیچگاه منافع ملی ایران را دنبال نمیکرده و هنوز دنبال نمیکنند. خمینی و میراثداران او با فریبکاری و با ادعای پایبندی و احترام به دمکراسی به قدرت رسیدند. با چنین تجربهی سخت و دردناکی، دلیلی وجود ندارد که مردم ایران ادعاهای مریم رجوی را در مورد باور و پایبندی وی به دمکراسی بپذیرند، به ویژه آنکه رفتار و سیاستهای این تشکیلات، آن هم قبل از رسیدن به قدرت، نشان دهنده مخالفت و ضدیت آشکار این تشکیلات با دمکراسی، مخالفت با آزادی بیان و آزادی عقیده و اندیشه است.
علاوه بر این، یک آلترناتیو دمکرات و مسئول، فقط سخنرانی برگزار نکرده و شعار نمیدهد و هزینههای سرسامآور را موجب نمیشود. یک آلترناتیو مسئول و جدی قبل از هر چیز برنامه ارائه میدهد، این برنامه باید بر اساس فاکت و واقعیت اجتماعی و سیاسی متحول جامعه، پیوسته به روز شود. روشهای تجزیه و تحلیل و چرایی سیاستگذاریها باید مشخص باشد. این برنامه باید در معرض نظارت و نقد کارشناسانه و پرسشگری خبرنگاران مستقل و آزاد قرار داده شده و ابزار و راهکارهای تحقق آن مشخص شود. تشکیلات مریم رجوی از این پایهایترین شرط شناخته شده در دمکراسی به دور است و چیزی برای مطرح کردن ندارد. فقط سکونت طولانیمدت در اروپا کافی است تا با نگاهی به احزاب دمکراتیک ملاحظه کرد که شرط یک آلترناتیو جدی و مسئول و دمکراتیک چیست. بر این اساس، ادعاهای مریم رجوی در مورد دمکرات بودن نشانهای از فریبکاری است.
از عراق به آلبانی، به کشتن دادن انسانها یا انتقال پیروزمند؟
مریم رجوی در سخنرانی خود میگوید: «سال گذشته در این موقع، رژیم ولایت فقیه در حال موشک زدن به لیبرتی برای کشتار مجاهدین بود. حالا انتقال پیروزمند آنها از زندان لیبرتی و پیشرویهای این مقاومت است که پیدرپی به رژیم تهاجم میکند… انتقال هزاران عضو مجاهدین به خارج عراق، طرح خامنهای برای انهدام جنبش مقاومت را به شکست کشاند.»
اگر مطابق آنچه مریم رجوی میگوید خامنهای طرح داشته که مجاهدین را در عراق «منهدم» کند، در این حالت ماندن در عراق و اصرار بر آن نه تنها اشتباه بوده، بلکه سیاستی بوده در راستای اهداف خامنهای. حال این سوال مطرح میشود که پس چرا رهبری مجاهدین خروج افرادِ این سازمان از عراق را ۱۴ سال کِش داد؟ مسعود رجوی در سخنرانی ۱۱ آبان ۱۳۹۳ و در مقابله با فشار خانوادهی اعضا و وابستگان سازمان مجاهدین برای خروج از عراق، به ویژه به دلیل فشارهای «کمپین برای انتقال فوری ساکنان لیبرتی به کشور ثالث»، کمپ لیبرتی، محل استقرار اعضای این سازمان در عراق را «رزمگاه» مقدس اعلام کرد و بر اهمیت ایدئولوژیکِ ماندن در عراق، در کنار «امام حسین» و ادامه «مبارزه» تا آخرین نفر تاکید نمود. مسعود رجوی در این سخنرانی از جمله گفت: «هر کس که در شرایط محاصره و تنگنا اگر که یارای ایستادگی و تحمل فشار را ندارد، پی کار خودش برود» وی همچنین گفت: «اگر این بار کسی جرأت کرد که مثل اشرف به لیبرتی حمله کند، نباید زنده برگردد… با چنگ و ناخن و دندان مقابله میکنیم.» نگاهی به سخنان مسعود رجوی در ۱۱ آبان ۱۳۹۳ نشان میدهد که رهبری سازمان مجاهدین به دنبال خروج از عراق نبود. اما مریم رجوی یکباره با وارونه جلوه دادن حقایق، مدعی «انتقال پیروزمند» از عراق به آلبانی میشود و آن را «معجزه» مسعود رجوی مینامد: «معجزه پرواز از میان آتش و خون در اشرف و لیبرتی، آن هم با ۲۹حمله از زمین و هوا به سادگی به دست نیامده است. پایداری پرشکوه و به سلامت جستن پرنده آزادی از قفسی با دیوارهای سیمانی و در محاصره نیروی قدس و ماموران اطلاعات آخوندها فقط در سال آخر در لیبرتی، با بیش از ۷۰ بار نشستها، توجیهات و پیامهای مسعود، امکانپذیر شد.»
چنین وارونهگویی فقط از سوی افراد و تشکیلاتی قابل تصور است که از مسئولیتپذیری و پاسخگویی فراری بوده و در نتیجه با دست باز هرچه میخواهند میگویند. از فاصله سقوط حکومت صدام حسین تا زمان ترک کامل خاک عراق توسط نیروهای سازمان مجاهدین از عراق، ۱۴۱ انسان کشته و بیش از ۸۰۰ نفر زخمیشده و آسیبهای جدی دیدند. ۲۷ انسان نیز به دلیل کمبودهای پزشکی ناشی از محدودیتهایی که مجاهدین با آن روبرو بودند درگذشتند و هفت نفر نیز به اسارت در آمدند که از سرنوشت آنها خبری در دست نیست. چرا باید این همه انسان کشته و زخمیمیشدند تا رهبری مجاهدین با خروج نیروهایش از عراق موافقت کند؟ و چرا با وجود چنان سیاستی، امروز مریم رجوی حقایق را وارونه جلوه میدهد؟ نیرویی که هنوز به قدرت نرسیده به افکار عمومی آشکارا دروغ میگوید، نیرویی که در حالی که همه وقایع و سخنرانیها و مواضع رهبرانش در چند سال اخیر در اینترنت ثبت شده و موجود است، حقایق را انکار میکند و برای جان انسانها و نیروهای خودش ارزش قائل نبوده و رهبرانش از پاسخگویی فرار میکنند، چنین نیرویی به هیچ وجه قابل اعتماد نیست.
مردم ما تجربه تلخ، سنگین و خونین فریبکاریهای خمینی و رژیم او را را پشت سر نگذاشته، بلکه پیش روی خود دارند. رهبری سازمان مجاهدین مردم را ناآگاه و فراموشکار تصور میکند که به خود اجازه میدهد گستاخانه همان «بازی» را یکبار دیگر تکرار کند. این البته توهینی است به شعور مردمی که پس از نزدیک چهار دهه به اشکال مختلف به تمامیت نظام جمهوری اسلامی نه میگویند.
رهبران مجاهدین میتوانند برای روشن شدن حقایق درهای «تشکیلات آهنین» خود را به روی رسانههای آزاد و خبرنگاران مستقل باز کرده و حاضر به گفتگو و مصاحبه با آنها شوند. در چنین حالتی مشخص خواهد شد که این تشکیلات به واقع تا کجا دمکرات، مسئول و پاسخگوست و از چه منافعی و به چه قیمتی دفاع میکند.
http://www.hanifhidarnejad.com
*سخنرانی مریم رجوی در گردهمایی پاریس، ۱۰ تیر ۱۳۹۶ / اول ژوییه ۲۰۱۷
*سازمان مجاهدین، پایان انتقال به آلبانی و سرپوش گذاشتن بر یک شکست استراتژیک به بهای جان انسان
*شورای ملی مقاومت تشکیلاتی غیر دمکراتیک و زائده سازمان مجاهدین خلق
بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق با آمیختن دین و سیاست بزرگترین خیانت را به فضای سیاسی ایران در زمان شاه مرتکب شدند اینها کمونیستهایی بودند که با ترفند هدف وسیله را توجیه میکندلباس اسلام شیعه را بر تن کردند وبا قرائت مارکسیستی از اسلام شیعه میخواستند توده عوام مسلمان ایران را به دنبال خود بکشند ودر نهایت با انقلاب اسلامی ایران را کمونیست کنند غافل از اینکه با این کار خطرناک یعنی آمیختن دین و سیاست مسیر آزادی و دمکراسی انقلاب مشروطه را که خواهان جدایی دین از حکومت و استقرار سکولاریسم بود به انحراف کشاندند وبه اسلام سیاسی کردیت واعتبار بی سابقه دادند که در نهایت منجر به حکومت اسلامی شد چوب این بی اخلاقی سیاسی را ملت بدبخت ایران دارد نوش جان میکند
خفه خون فقط بگیرید سازمان جاسوس تروریستی داعش جنایتکار غارتگر چریک اسلامی اشغال های کثافت که برای ثروت ایران و جاه طلبی بغل هر کشوری خوابیدند
فکر کنم بزرگترین خدمت اعدام کل این سازمان تروریست جاسوسی ضد ایرانی و ایران فقط
اینها اینقدر جنایت قاچاق دزدی از کاخ شاهنشاهی با بنی صدر کردند و ? اینها از کجا می آورند؟؟ ما میدانیم
مرگ اینها فقط ملت ایران می خواهند