Page 4 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۷۵ (دوره جديد

‫صفحه ‪ - Page 4 - 4‬شماره ‪75‬‬
‫جمعه ‪ 12‬تا پنجشنبه‪ 18‬شهریورماه ‪1395‬خورشیدی‬

‫عروسک‌های محبوب ایرانی از‬ ‫شاهزاده محجبه رومی و مستشاران سپاه به جای باربی و سوپرمن؛‬ ‫برزو فارسی ‪ -‬در چند سال اخیر‬
‫جمله «کلاه‌قرمزی و پسرخاله»‬ ‫رسیدن به سبک زندگی «ایرانی‪-‬‬
‫از دستاوردهای این نمایشگاه‌ها‬ ‫سرمشق سبک زندگی «ایرانی‪ -‬اسلامی»‬ ‫اسلامی» و فاصله گرفتن از الگوهای‬
‫غربی به یکی از دغدغ ‌ههای اصلی‬
‫بود‪.‬‬ ‫نمایشگاهی از جنس‬ ‫ایرانی» نمایشگاه‌های متعددی‬ ‫آی ‌تالله خامن ‌های رهبر جمهوری‬
‫حالا اما از دستاوردهای تازه این‬ ‫پاسداران و مدافعان حرم‬ ‫در زمینه کالاهای مصرفی چون‬
‫نمایشگاه علاوه بر اضافه شدن‬ ‫لوازم خانگی‪ ،‬پوشاک و نوشت‌افزار‬ ‫اسلامی تبدیل شده است‪.‬‬
‫تصاویر «جناب‌خان» به نماد‌های‬ ‫با نزدیک شدن روزهای‬ ‫در نقاط مختلف کشور برپا‬ ‫او نخستین بار در مهرماه سال‬
‫«ایرانی‪ -‬اسلامی»‪ ،‬طرح «شاهزاده‬ ‫بازگشایی مدارس‪ ،‬در مرکز‬ ‫می‌شود تا شاید با بهره‌گیری از‬ ‫‪ ۱۳۹۱‬در خراسان شمالی درباره لزوم‬
‫روم» آن هم محجبه از ابتکارات‬ ‫آفرینش‌های هنری کانون پرورش‬ ‫تبلیغات تلویزیونی و همین‌طور‬ ‫برخورداری از الگوی زیستی مکتبی‬
‫تازه بانیان آن شده است‪ .‬همچنین‬ ‫فکری کودکان و نوجوانان تهران‬ ‫ارائه محصولات ارزان‌تر استقبال‬ ‫سخن گفت و تاکید کرد که بدون‬
‫چاپ گسترده تصاویر مربوط به‬ ‫چهارمین نمایشگاه «ایرانی‪-‬‬ ‫شهروندان از مدل‌ها و برندهای‬ ‫ایدئولوژی نم ‌یتوان به تمدن سازی‬
‫نیروهای ایرانی کشته شده در‬ ‫نوین اسلامی دست یافت‪ .‬دایره اشاره‬
‫سوریه موسوم به «مدافعان حرم»‪،‬‬ ‫او خیلی وسیع بود‪ .‬از سبک ازدواج‪،‬‬
‫تصویر سردار حسین همدانی از‬ ‫نوع مسکن و لباس گرفته تا الگوی‬
‫مستشاران کشته شده ایران در‬ ‫مصرف‪ ،‬نوع خوراک‪ ،‬نوع آشپزی و‬
‫سوریه‪ ،‬انتشار تصاویر چهره‌های‬ ‫تفریحات‪ .‬حتی تاکید کرد که باید‬
‫انقلابی از جمله مصطفی چمران‬ ‫در نظافت و طهارت‪ ،‬رفتار در محل‬
‫و محمد علی رجایی و شهدای‬ ‫کار‪ ،‬دانشگاه و رفتار در فعالی ‌تهای‬
‫هسته‌ای و چاپ تصاویری از‬ ‫سیاسی‪ ،‬ورزش و حتی در اینترنت‬
‫آیت‌الله خمینی و خامنه‌ای روی‬ ‫به تدریج و بر اساس چارچو ‌بهای‬
‫جلد دفترچه‌های مشق و کیف‌های‬
‫مدرسه‪ ،‬استراتژی عمده‌ی حکومت‬ ‫تاکید شده حرکت کرد‪.‬‬
‫برای رسیدن به سبک زندگی‬ ‫گرچه از بیان این راهبردها بیش‬
‫«ایرانی‪ -‬اسلامی» است که تا‬ ‫از سه سال می‌گذارد‪ ،‬ولی حتی‬
‫کنون ناکام مانده است‪ .‬برای‬ ‫خوش‌بین‌ترین حامیان حکومت‬
‫افزایش استقبال از این نمایشگاه‬ ‫از اینکه ادعا کنند در رسیدن‬
‫نیز کلیه محصولات با تخفیف‬ ‫به الگوی‌های مورد نظر رهبر‬
‫جمهوری اسلامی توفیق حداقلی‬
‫‪۲۰‬درصدی ارائه می‌شود‪.‬‬ ‫داشتند خودداری می‌کنند‪ ،‬تا‬
‫در مراسم بازگشایی این نمایشگاه‬ ‫آنجا که گروهی همچون احمد‬
‫سردار آزادی‪ ،‬معاون فرهنگی‬ ‫‌علم‌الهدی‪ ،‬امام جمعه تندرو و‬
‫اجتماعی سازمان بسیج‪ ،‬تولید‬ ‫مرتجع مشهد نیز بارها دولت و‬
‫نوش ‌تافزار «ایرانی‪ -‬اسلامی» را‬ ‫شخص وزیر ارشاد و وزیر ارتباطات‬
‫عملی کردن دستورات عل ‌یخامن ‌های‬ ‫را مقصر دانست و عنوان کرد که‬
‫در زمینه اقتصاد مقاومتی دانست و‬ ‫با سیاست‌های خود شرایط نفوذ‬
‫گفت که این کار پیام انقلاب و شهدا‬ ‫فرهنگی را برای غربی‌ها فراهم‬
‫را نیز منتقل می‌کنند‪ .‬در این مراسم‬
‫از دولت نیز خواسته شد جلوی‬ ‫کرده‌اند‪.‬‬
‫واردات نوش ‌تافزار و به طور کلی‬
‫محصولات تولیدی با فرهنگ غربی‬ ‫با این وجود نهادهای فرهنگی‬
‫و دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری‬
‫را بگیرد‪.‬‬ ‫اسلامی برای اسلامیزه کردن هر‬
‫ارتباط روانی و حسی که‬ ‫آنچه توانش را داشته باشند از تمام‬
‫هیچ‪ ،‬اما اینکه آیا کودکان و‬ ‫ظرفیت خود استفاده می‌کنند‪،‬‬
‫نوجوانان کم سن و سال بتوانند‬ ‫خواه علوم انسانی باشد و خواه‬
‫از نظر آگاهی با نمادهایی چون‬ ‫عفاف و حجاب‪ .‬اتفاقاً تجربه نشان‬
‫سرداران سپاه حاضر در سوریه‬ ‫داد هر قدر پیشرفت در دستیابی‬
‫و یا چهره‌های سیاسی و انقلابی‬ ‫به الگوهای اسلامی دست‌نیافتنی‌تر‬
‫شد علی‌خامنه‌ای حساسیت‬

‫جمهوری اسلامی ارتباط برقرار‬ ‫اسلامی» نوشت‌افزار برگزار شده‬ ‫غربی تحت تاثیر قرار گیرد‪.‬‬ ‫بیشتری روی آن پیدا کرد تا آنجا‬
‫کنند و یا ترویج این حجم از‬ ‫که از سال ‪ ۹۱‬به امید دستیابی‬ ‫برگزاری نمایشگاه چادر و مانتو‬ ‫که بارها علیه استفاده از محصولات‬
‫خشونت و جنگ چه تاثیری بر‬ ‫به بازار فروش این محصول کار‬ ‫و برپایی معدود نمایشگاه‌های‬ ‫غربی انتقاد کرد و حتی عنوان‬
‫روح و روان کودکان و نوجوانان‬ ‫خود را آغاز کرد‪ .‬در گذشته تولید‬ ‫فروش نوشت‌افزار «اسلامی‪-‬‬ ‫کرد که از کلمه «برند» هم بدش‬
‫خواهد داشت خود فصلی جداگانه‬ ‫عروسک «دارا و سارا» و «روشنا»‬ ‫ایرانی» آخرین تپش‌های تئوری‬
‫برای طرح پرسش و جستجو برای‬ ‫و حذف تصاویر «باربی»‪« ،‬بتمن»‬ ‫رسیدن به سبک ‌زندگی زیر چتر‬ ‫می‌آید‪.‬‬
‫و «باب اسفنجی» و چاپ‬ ‫بر همین اساس چند سالی است‬
‫پاسخ‌ می‌طلبد‪.‬‬ ‫اسلام است‪.‬‬ ‫که برای ترویج الگوی «اسلامی‪-‬‬

‫کردیم نه تنها این کار را انجام دهد بلکه خوانندگان‬ ‫وی ساکن هستند‪.‬‬ ‫در سال ‪ 1390‬آریا از اندونزی با بخش «نظر شما برای‬ ‫سرورقی زنده زندگی‬
‫کیهان لندن را تا پایان اینکه ماجرای مهاجرتش به‬ ‫خواننده دیگری این یادداشت آریا را خواند و حاضر‬ ‫ما مهم است» سایت کیهان لندن‪ ،‬کیهان آنلاین‪ ،‬تماس‬ ‫ماجرایی از نسل تازه موج مهاجرت ایرانیان‬
‫استرالیا به کجا خواهد رسید‪ ،‬با خود همراه کند‪.‬‬ ‫شد هزینه اشتراک کیهان را برای آریا و دیگر ایرانیان‬ ‫گرفت و پس از ابراز مهر و علاقه به این روزنامه‪ ،‬خواهش‬
‫حال با انتشار نسخه پی دی اف کیهان لندن‪ ،‬هر هفته‬ ‫کرد مطالب کیهان لندن در فرماتی برایش فرستاده شود‬ ‫اول با من به جاکارتا بیایید!‬
‫بخشی از ماجرای مهاجرت آریا و خانواد ‌هاش به استرالیا‬ ‫کمپ پناهجویان در اندونزی بپردازد‪.‬‬ ‫که بتواند با امکانات اندکی که در آنجا دارد بخواند و در‬
‫ضمناآریاابرازعلاقهکردماجراهاییراکهازسرگذرانده‬ ‫اختیار دیگر پنا ‌هجویان ایرانی قرار دهد که در کمپ‬
‫را به همان زبانی که خودش بیان م ‌یکرد‪ ،‬م ‌یخوانید‪:‬‬ ‫با خوانندگان کیهان در میان بگذارد‪ .‬ما از او خواهش‬

‫ما خودت رو خواهیم زد‪ .‬از تجاوزها‬ ‫پول دستشون رو دراز مى‌كنند و‬ ‫رامین پوراندرجانى و دكتر عبدالرضا سودبخش‬ ‫بود‪ .‬ترسیدم كه از خاك بازى كزاز‬ ‫بخش هفتاد و پنجم‪:‬‬
‫هم گفت‪ ،‬از خورشت مخصوص كه‬ ‫عربستانى‌ها هم دست خودشون رو‬ ‫بگیره و چون نم ‌یتونیم بیرون بریم‬
‫از تلیت تك ‌ههای كارتن و آب جوش‬ ‫جلو میارن تا بچ ‌ههاى اندونزیایى و‬ ‫آهنگ میاد‪ .‬اصلا شعور ندارند كه به‬ ‫كم شده‪ .‬دكتر تو زندان كالیدرس‬ ‫مجبور شدم خودم با امكانات اولیه‬ ‫ایرانی تاز ‌هوارد از کهریزک‬
‫درست شده بود و مجبور به خوردن‬ ‫مس ‌نها دستشون رو ببوسند! بعد یه‬ ‫اندازه خودشون صداى آهنگ رو زیاد‬ ‫همیشه م ‌یگفت پوریا «استرانگ»!‬ ‫مداواش كنم اول به جاى بتادین با‬
‫آن کارت ‌نها شده بودند‪ .‬از بازجوها‬ ‫اسکناس پنج هزار روپی ‌های تقریبا‬ ‫كنند‪ .‬اینجا ما صحن ‌ههایى از این بى‬ ‫بیچاره به خاطر من مجبور شده این‬ ‫یک عدد لیمو پاشو ضد عفونى كردم‬ ‫الان حدود یك ماهه كه اومدیم‬
‫مى‌گفت كه زندانى‌ها رو مجبور‬ ‫معادل پونصد تومن خودمون بهشون‬ ‫تمد ‌نهاى قرن بیست و یکم به چشم‬ ‫بعد یه سوزن خیاطى رو با آتش ضد‬ ‫«بوگور» و هنوز خبرى از رفتن نیست‪.‬‬
‫مى‌كردند كه به خواهر و مادر و عزیزان‬ ‫دیدیم كه واقعا شر ‌مآوره‪ .‬عربستانى‌ها‬ ‫جورى زجر بكشه‪.‬‬ ‫عفونى كردم و مجبور شدم عفونت رو‬ ‫نم ‌یدونم چرا اینقدر لفتش میدن‪.‬‬
‫خودشون فحش ناموسى بدن و اگر‬ ‫میدن‪ .‬واقعا رفتار زشتیه‪.‬‬ ‫وقتى از خیابون رد میشن بچ ‌ههای‬ ‫از ویلاى بغلى صداى آهنگ عربى‬ ‫از اطراف زخم خارج كنم با وجودى‬ ‫اكثر كسانى كه اینجا هستند دپرس‬
‫امتناع مى‌كردند تا حد مرگ كتك‬ ‫دیروز به یكى از هموطنان پناهجو‬ ‫اندونزیایی و مس ‌نها برای گرفتن‬ ‫چند عربستانى آسایش رو از ما گرفته‬ ‫که پاشو از بالای قوزک محکم گرفته‬ ‫شدند و طاقت هم ندارند‪ .‬ما هم یك‬
‫مى‌خوردند و از مهربانى‌هاى مرحوم‬ ‫برخوردم كه به ویلاى ما اومده بود‬ ‫چند شبه كه تا صبح صداى بلند‬ ‫بودم که کمتر دردش بگیره اما حین‬ ‫ماهه كه از ویلا بیرون نرفتیم و پوریا‬
‫دكتر عبدالرضا سودبخش و رامین‬ ‫و از زندان ‌یهاى كهریزك بود‪ .‬راجع‬ ‫تخلیه چرک‪ ،‬دردش اومد و گریه‬ ‫بدجور بى طاقتى میكنه نمیدونم‬
‫پوراندرجانى در كهریزك مى‌گفت‬ ‫به كهریزك ازش پرسیدم‪ ،‬چند‬ ‫م ‌یكرد‪ .‬چرک نسبتا زیادى رو خارج‬ ‫تقدیر میخواد با ما چه كار كنه‪.‬‬
‫که هر دوتا رو كشتند‪ .‬خصوصا درباره‬ ‫خاطره تلخ برام تعریف كرد‪ .‬م ‌یگفت‬ ‫كردم بعد دوباره با آب لیمو زخمش‬ ‫امروز متوجه شدم پوریا پاش‬
‫دكتر سودبخش م ‌یگفت كه بعد از‬ ‫برای تنبیه یك بار كامیون ماسه تو‬ ‫رو تمیز كردم كه بیچاره از سوزش‬ ‫مى‌لنگه و حدود دو روزه كه درست‬
‫آزادى زندانیان‪ ،‬آنها را به طور رایگان‬ ‫محوطه بود كه یه قوطى كنسرو به‬ ‫پاش گریه می‌کرد‪ .‬ولی چار‌های‬ ‫راه نمیره و برای اولین بار ساعت‬
‫مداوا مى‌كرد‪ .‬واقعا یادشان گرامى‬ ‫زندانى‌ها داده بودند و م ‌یگفتند با‬ ‫نبود بعد یه كپسول پن ‌یسیلین رو‬ ‫دوازده ظهر گفت خوابم میاد! من‬
‫باد‪ .‬از اجازه ندادن برای توالت رفتن‬ ‫این قوطى كنسرو بار ماسه رو باید‬ ‫باز كردم و رو زخمش ریختم و با‬ ‫چک کردم و متوجه شدم یک كم‬
‫به زندانى‌ها و اینکه زندان ‌یها مجبور‬ ‫ده متر جابجا كنید و زندان ‌یهای‬ ‫دستمال کاغذی و چسب پانسمانش‬ ‫تب داره و بیشتر كه چک کردم‬
‫بودند از گوشه كانتینر‪ ،‬همانجایى كه‬ ‫بیچاره باید روزها با قوطى كنسرو‬ ‫كردم و یك چهارم كپسول رو هم به‬ ‫دیدم زیر پاش بین انگشت بزرگش و‬
‫مى خوابیدند به عنوان توالت استفاده‬ ‫مى‌رفتند و بر مى‌گشتند و اگه كسى‬ ‫انگشت جفتیش زخم شده و متورم و‬
‫كنند بدون آب و صابون‪ .‬روى بدنش‬ ‫از فرط خستگی م ‌یافتاد یك زندانى‬ ‫خوردش دادم كه خوابید‪.‬‬ ‫چرك هم كرده‪ .‬بدجور حالم گرفت‬
‫تاز‌هنفس مى‌آوردند و مى‌گفتند كه‬ ‫الان هم كه از خواب بیدار شده‬ ‫چند روزى بود كه دمپایى لاانگشتی‬
‫هم آثار شكنجه پیدا بود‪.‬‬ ‫زندانى بى حال رو كیسه بكس بکن!‬ ‫خدا رو شكر خیلى بهتره‪ ،‬هم تب‬ ‫منو مى‌پوشید و حالا پاش زخم شده‬
‫و م ‌یگفتند اگه اون زندانى رو نزنى‬ ‫نداره‪ ،‬هم ورم و عفونت پاش خیلى‬
‫ادامه دارد‪...‬‬