زن همان مادر، خواهر و همسر نیست!

- زن همان مادر، خواهر و همسر نیست! دیدگاهی که که وجود زن را به این اعتبار تحمل می‌کند، همان مادر و خواهر و همسر را به عنوان زن به چهارمیخ می‌کشد! هویت جنسی زن واقعیتی ورای این پدیده‌های ناشی از قراردادهای اجتماعی و خویشاوندی است که در جامعه کسب می‌شوند. یک زن ممکن است هرگز مادر نشود، یا همسر و خواهر کسی نباشد. این نسبت‌ها با او به دنیا نمی‌آیند بلکه وی ممکن است آنها را کسب کند.
- زنان همواره در رابطه با جامعه مذکر تعریف شده‌اند. مثلا «بهشت زیر پای مادران است» را در نظر بگیرید. کدام مادران؟ آیا مادرانی هم که خارج از رابطه ازدواج بچه‌دار می‌شوند، بهره‌ای از این بهشت می‌برند؟!

پنج شنبه ۲۸ آبان ۱۳۷۷ برابر با ۱۹ نوامبر ۱۹۹۸


الاهه بقراط – این روزها همه از زنان و خواهر و مادر خود دفاع می‌کنند. برخی از مقام والای آنها حرف می‌زنند، برخی می‌خواهند از چشم‌های بد در امانشان بدارند، برخی می‌خواهند حقوق پایمال گشته را به آنها باز گردانند و خلاصه همه دلشان به حال نیمی از بشریت و نیمی از جامعه ایران می‌سوزد.

کیهان لندن نیز در شماره ۷۳۲ از خوانندگان خود خواسته است که اگر مطلبی درباره نظرات مضحک آیت‌الله مشکینی که اخیرا در کتاب ثبت شده است دارند، بنویسند و برای صفحه «دیدگاه‌ها» بفرستند. هجویات آیت‌الله مشکینی در مورد زنان بجای خود، آن را به طنزپردازان نکته‌سنج وا می‌گذاریم اگرچه نظرات آیت‌الله یادشده کاریکاتور «بدون شرح» است. اما نکته‌ای ظریف در خود روزنامه کیهان لندن سزاوار توجه است. کیهان پس از تأکید بر «شأن و مقام انسانی نصف جمعیت ایران» می‌نویسد: «مادران و خواهران و همسران، چهار ستون اصلی زندگانی جامعه بشری‌اند.» البته ستون چهارم در این جمله مشخص نیست! ولی بگذارید همین جمله را دستاویزی قرار دهیم و بدون آنکه بخواهیم سر به سر کیهان بگذاریم، به نکته‌ای بپردازیم که آدم را به یاد ضرب‌المثل «هندوانه زیر بغل دادن» می‌اندازد. در واقعیت اصلا اینطور نیست که «مادران و خواهران و همسران چهار ستون (یا سه ستون!) اصلی زندگانی جامعه بشری‌اند!» این جمله را که در اشکال گوناگون بسیار رایج هم هست باید به حساب همان هندوانه‌ای گذاشت که در اشعار و داستان‌های اخلاقی و انشاهای دبیرستانی به زیر بغل زنانی داده می‌شود که بیش از آنکه هویت زنانه‌شان پذیرفته شود، اعتبار مادرانه و خواهرانه و همسرانه‌شان عَلَم می‌شود.

زن همان مادر، خواهر و همسر نیست! دیدگاهی که که وجود زن را به این اعتبار تحمل می‌کند، همان مادر و خواهر و همسر را به عنوان زن به چهارمیخ می‌کشد! هویت جنسی زن واقعیتی ورای این پدیده‌های ناشی از قراردادهای اجتماعی و خویشاوندی است که در جامعه کسب می‌شوند. یک زن ممکن است هرگز مادر نشود، یا همسر و خواهر کسی نباشد. این نسبت‌ها با او به دنیا نمی‌آیند بلکه وی ممکن است آنها را کسب کند. حال آنکه جنسیت او درست مانند نژاد، رنگ و ملیت با او به دنیا می‌آیند. هویت جنسی یک انسان، چه زن و چه مرد، به مراتب درونی‌تر از هویت‌های دیگر چون نژاد و ملیت است.

زن یا «پلشتیِ لازم»!

لئون تولستوی نویسنده اندیشمند روس در نوزده سالگی در دفتر خاطرات خویش نوشت: «از نظر من جامعه زنان یک پلشتیِ لازم برای زندگی بطور کلی است و من تا جایی که بتوانم از آنها دوری می‌ورزم» و در هفتاد سالگی پس از گذراندن یکی زندگی ابتدا عیاشانه (عشرتکده و قمار) و سپس زناشویی نوشت: «از هفتاد سال پیش زنان بطور دائم در نظرم تحقیر می‌شوند و این تحقیر همچنان عمیق‌تر می‌شود!»

این نگرش که پا در آموزش‌های «مسیحیت راستین» دارد که تولستوی از سال‌های میانه عمر خویش به آن پرداخته بود، و هواداران بسیاری نیز یافته بود، با نگرش «اسلام راستین» نسبت به زن که مبلغان آن از عمق اندیشه و نبوع تولستوی بی‌بهره‌اند و به همین دلیل به هجوگویی می‌افتند، از یک سرچشمه‌اند: زن از یکسو پلشتی و فتنه است و از سوی دیگر موضوع و وسیله شهوت جنسی. به همین دلیل وجود پلیدش لازم است. زن برای آن وجود دارد تا مرد به او عشق بورزد و وقتی زن پس از این عشق‌ورزی، به همسر و مادر و خواهر تبدیل شد، آنگاه دیگر زن نیست، بلکه غیرت مرد و جامعه است که باید محافظت‌اش کرد. این احترام کسب شده در مجاورت مرد، نه به دلیل پی بردن به واقعیت و هویت زن، بلکه به این دلیل است که در رابطه با مرد (پدر، همسر، برادر) و در برابر جامعه مذکر، دولت مذکر و دنیای مذکر، مفهوم و موقعیت دیگری یافته است. به عنوان روشن‌ترین نمونه در این مورد می‌توان به این جمله معروف اشاره کرد: «بهشت زیر پای مادران است!» اما کدام مادران؟ آیا مادرانی هم که خارج از رابطه ازدواج بچه‌دار می‌شوند، بهره‌ای از این بهشت می‌برند؟ خیر! جای این دسته از مادران در قعر جهنم است! در چنین دیدگاهی مادر شدن خارج از رابطه ازدواج قابل تصور نیست. به همین دلیل این جمله «قصار» تا این اندازه قاطعانه است و ما باز به همان تصویر تاریخی از زن که با سماجت در ذهن بشر حک شده است، می‌رسیم.

یک نویسنده جوان آلمانی معتقد است: «جالب‌ترین زنان آنهایی‌اند که به آسانی به دست نمی‌آیند و آدم نمی‌داند چگونه به دستشان آورد.» با شنیدن چنین نظرات رایجی که ظاهرا به عقب‌ماندگی نظرات آیت‌الله‌ها نیستند، می‌توان به تولستوی حق داد که کاملا صادقانه دیدگاه مردانه را نسبت به زنان تشریح کرد و در داستانی نوشت: «به زنان تمام حقوقی را که مردان صاحب آنند می‌بخشند، اما به پیروی خود از این دیدگاه که زنان را به منزله موضوع لذت شهوانی در نظر می‌گیرد، ادامه می‌دهند.»

به این ترتیب یک زن انتزاعی وجود دارد که معلوم نیست در کجاست، و بعد مادر و خواهر و همسرانی هستند که ظاهرا زن‌اند! حال تصور کنید که تمام این جملاتی که در همین نوشته نسبت به زنان ابراز شده است، در مورد مردان به کار برده شود، مثلا همان جمله کیهان لندن که دستاویز این نوشته شد: «پدران، برادران و شوهران چهار ستون اصلی زندگی جامعه بشری‌اند!» مضحک به نظر می‌آید، نه؟ و یا مثلا زنی که نویسنده و اندیشمندی ارزنده است بنویسد: «از نظر من جامعه مردان یک پلشتیِ لازم برای زندگی بطور کلی است و من تا جایی که بتوانم از آنها دوری می‌کنم»! و یا نظر همین نویسنده آلمانی که نامش را به یاد ندارم: «جالب‌ترین مردان آنهایی‌اند که به آسانی به دست نمی‌آیند و آدم نمی‌داند چگونه می‌توان به دستشان آورد»! آدم خنده‌اش می‌گیرد! به راستی چرا؟ چرا گفتن هزاران جمله از این قبیل، از نوع عمیق و خردمندانه گرفته تا انواع مضحک آن در مورد ما طبیعی به نظر می‌آید، اما در مورد مردان نه؟!

[منتشر شده در کیهان لندن شماره ۷۳۳؛ ۲۸ آبان ۱۳۷۷]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=148950