روزنامه اتریشی «استاندارد» در ستون «تفسیر از زبان دیگران» به نظرات یوشکا فیشر درباره اوضاع خاورمیانه پرداخته است. این روزنامه (۲۹ مه ۲۰۰۸) مینویسد: جشن شصت سالگی تأسیس اسرائیل در سایه خطراتی قرار گرفت که از سوی یک ایران اتمیناشی میشوند. با وجود خطرات عظیم، اینگونه به نظر میرسد که امکان بروز یک درگیری بیش از پیش نزدیک میشود.
خطر یک درگیری نظامی عظیم دیگر چون شبحی تهدیدآمیز بر فراز خاورمیانه در حرکت است. چرا؟ زیرا سیاست اشتباهآمیز آمریکا در عراق، دشمنان آمریکا و متحدان آن را نه تضعیف بلکه تقویت کرده است. و بیش از همه، ایران– که اتفاقا یکی از اعضای محور شرارت به شمار میرود- با سیاست آمریکا توانست به یک نقش مسلط دست یابد که بعید بود بتواند به اتکای نیروی خود و اساسا در چنین مدت کوتاهی آن را به دست آورد.
به این ترتیب آن نبرد پنهان که همواره بر سر تسلط بر خاورمیانه وجود داشت، به یک مبارزه آشکار بر سر برتری منطقهای تبدیل شده است. دو مخالف اصلی منطقه همانا ایران و اسراییل هستند. اسراییل، اگرچه شگفتانگیز است، لیکن در یک اتحاد عملی با عربستان سعودی قرار دارد چرا که هر دو کشور از سوی فراروییدن ایران به یک قدرت مسلطه منطقهای احساس خطر میکنند.
اتحادهای جدید
در خاورمیانه اتحادهای جدیدی شکل گرفته است: ایران، سوریه، حزبالله، حماس و از شوربختی دولت عراق که شیعیان در آن قدرت مسلط را دارند و همزمان از سوی آمریکا حمایت میشوند، در برابر اسراییل، عربستان سعودی و بیشتر کشورهای عربی- سنی صفآرایی کردهاند.
خطر یک درگیری عظیم توسط افزایش مداوم قیمت نفت، که منابع مالی و امکانات قدرت سیاسی جدید در اختیار ایران مینهد، تشدید میشود. ناکامیهای غرب و متحدانش در جنگهای جایگزین مانند نوار غزه و جنگ اخیر لبنان، و همچنین شکست تا کنونی شورای امنیت سازمان ملل در تحریم و تدابیر سیاسی برای اینکه بتوان ایران را دستکم به توقف موقت برنامه اتمی خود واداشت، نیز بر خطر بروز یک جنگ میافزایند.
برنامه اتمیایران در توازن منطقهای نقش عامل تعیینکننده را بازی میکند. عاملی که توازن استراتژیک منطقهای را تهدید میکند. ایرانی که رییس جمهوریاش خسته نمیشود از اینکه نابودی و محو اسراییل را با صدای بلند اعلام کند، و علاوه بر این در مرزهای جنوبی و شمالی این کشور ایستاده و نمایندگان خود را در جنگهای نیابتی علیه اسراییل به شدت تقویت میکند، اگر روزی صاحب راکتهایی با کلاهک هستهای شود، به اندازه کافی برای اسراییل کابوس به شمار میرود.
در سیاست موضوع بر سر امور مسلم نیست بلکه بر سر چگونگی درک آنهاست. اینکه آیا آدم آنها را واقعیت بشمارد یا تصور، تغییری در موضوع نمیدهد. درک آنهاست که مهم است زیرا این درک است که به تصمیمگیری منجر میشود. اولویت درک را به ویژه زمانی باید مورد توجه قرار داد که عوامل موجود با تهدید و یا حتی با تهدید به نابودی سر و کار دارند. تهدیدات نابودکننده احمدی نژاد علیه اسراییل، در این کشور با توجه به ضربات روحی هولوکاست، بسیار جدی گرفته میشوند. در عین حال، هراس از یک ایران اتمی در بیشتر کشورهای عربی نیز وجود دارد.
ایران در تیررس
هفته پیش، اسراییل شصتمین سالگرد تأسیس خود را جشن گرفت و رییس جمهوری آمریکا نیز افتخار شرکت در آن را داشت. ولی اگر کسی فکر کرد در این دیدار بیش از هر چیز درباره مذاکرات راکد بین اسراییل و فلسطین صحبت خواهد شد، به شدت اشتباه کرده است. موضوع اصلی گفتگوهای آمریکا و اسراییل، و همچنین سخنرانی پرزیدنت بوش در پارلمان اسراییل، همانا ایران بود. البته بوش قول داد همین امسال به یافتن راه حلی برای درگیری خاورمیانه [فلسطین و اسراییل] نزدیک شوند. ولی پس از دیدار وی از اسراییل باید اصل را بر این گذاشت که بوش پیش از به پایان رسیدن دوره ریاست جمهوریاش، همراه با اسراییل، به موضوع دیگری فکر میکند که باید پایان یابد: برنامه اتمی ایران، آنهم به شکل نظامی و نه سیاسی.
کسی که در این روزها مطبوعات انگلیسیزبان اسراییل را خوانده باشد و همچنین در روزهای جشن تأسیس اسرائیل به رسانههای این کشور خوب گوش کرده و شنیده باشد، لازم نیست پیامبر باشد تا دریابد وضعیت به شدت رو به وخامت دارد:
• «به مماشات پایان دهید!» خواستی است که از سوی طیف سیاسی اسراییل شنیده میشود و منظور چیزی جز تهدیدات هستهای ایران نیست.
• رسانههای این کشور از اهود برک وزیر دفاع نقل میکردند اگرچه اسراییل تأسیس خود را جشن میگیرد، ولی امکان یک درگیری نظامی بر سر مرگ و زندگی بیش از پیش افزایش مییابد.
• فرمانده کل ستاد تسلیحات هوایی اسراییل اعلام کرد که این ستاد در موقعیتی هست که بتواند سختترین عملیات را به اجرا در آورد تا امنیت کشور را تضمین نماید. در این میان نابودی تأسیسات سوریه [توسط اسراییل در سپتامبر ۲۰۰۷] و عدم واکنش بینالمللی نسبت به این حمله، به عنوان نمونه مطرح میشود.
• تقاضای تسلیحات ارسالی از آمریکا که درباره آن با رییس جمهوری آمریکا صحبت شد، عمدتا بر تقویت قدرت دفاعی اسراییل و تجهیز تسلیحات هوایی تمرکز دارد.
• تأثیر و در واقع درماندگی ابتکارات سیاسی و تحریمهای سازمان ملل
• به پایان رسیدن دوره ریاست جمهوری بوش و نامعلوم بودن سیاست جانشین وی
بیش از هر چیز دو عامل آخر هستند که اهمیت بسزا دارند. البته سازمان امنیت نظامی اسراییل آشکارا اصل را بر این گذاشته است که ایران بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ خواهد توانست از خط قرمز قدرت هستهای بگذرد، لیکن روزنه سیاسی برای معامله اکنون، یعنی در آخرین ماههای ریاست جمهوری جرج بوش است که وجود دارد.
در اورشلیم به روشنی میدانند حمله به تأسیسات اتمی ایران با خطرات فراوان همراه است و به سختی میتوان پیامدهای آن را پیشبینی کرد. لیکن تنها آلترناتیوی که وجود دارد یا پذیرش یک ایران اتمی است، و یا با وجود همه خطراتی که وجود دارد، تلاش برای نابودی آن است که البته تصمیم روشن است. اسراییل منتظر نخواهد ماند و تماشا نخواهد کرد. خاورمیانه به سوی یک درگیری عظیم میرود. تهران باید دریابد اگر یک راه حل سیاسی پیدا نشود، وضعیت در ماههای آینده به شدت وخیم خواهد شد. زمان مذاکرات جدی فرا رسیده است.
آخرین تلاشها
پیشنهاد اخیر گروه پنج بعلاوه یک، منافع ایران را بطور وسیع در نظر گرفته است. البته موضوع تعیینکننده این خواهد بود که آیا میتوان موفق شد برای ادامه مذاکرات وضعیت را چنان ثابت نگاه داشت که طی آن بتوان از یک درگیری نظامی اجتناب کرد. لیکن اگر این تلاش شکست بخورد، آنگاه به زودی با وضعیت جدی و چه بسا بسیار خطرناک روبرو خواهیم بود.
*منبع: روزنامه استاندارد
*ترجمه و تنظیم: الاهه بقراط