نازنین انصاری، الاهه بقراط، منوچهر هنرمند – آقای مجید تفرشی درباره گزارش «مستندسازی با جعل سند- رونمایی یا لاپوشانی؟!» یادداشتی نوشته بودند که در شماره گذشته چاپ شد.
گزارش مورد بحث که در دوشماره کیهان (۱۳۹۶ و ۱۳۹۷) انتشار یافت به روشنگری درباره فیلمی با عنوان «رونمایی از مجموعه ملی تاریخ شفاهی و تصویری ایران در عصر پهلوی دوم» که در سالگرد انقلاب اسلامی از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، اختصاص داشت.
لازم می دانیم درباره این گزارش و نیز یادداشت آقای تفرشی باز هم بیشتر توضیح دهیم.
*****
کتابخانه کنگره آمریکا در چند نوبت هم توسط خانم اُدری فیشر و هم آقای هیراد دینوری تأکید کرد که هیچ نقشی در این پروژه و مصاحبه نداشته و آن را تکذیب می کند. اقای دینوری مدتی پس از انتشار گزارش، در ایمیلی ضمن تشکر و تأیید اینکه چنین ادعایی درباره آن کتابخانه درست نیست، تأکید کرد که هرگاه توضیح و کمکی در این زمینه لازم باشد، با کمال میل در اختیار خواهد گذاشت (این ایمیلها آرشیو شده است).
ادعای «جعل مدرک پناهندگی» و هم چنین اطلاعات دیگر، از سوی ما و گزارش ما مطرح نشده، بلکه آن گزارش بر اساس آنچه در منابع انگلیسی زبان و هم چنین خود جمهوری اسلامی منتشر شده، تهیه شده بود. به همین دلیل لینک و منابع همه آنچه را در گزارش مربوطه مطرح شده، در پایان آن آوردیم تا بتوان به آنها مراجعه کرد. اطلاعات گزارش ما بر اساس مواردی است که پیش از این و قبل از نمایش مستند جعلی «پهلوی دوم» درباره آقای حسین دهباشی منتشر شده بود.
اینکه به نوشته آقای تفرشی «حسین دهباشی یک فیلم ساز باسابقه و دارای کارنامه است و به دلیل حمایت آشکارش از جنبش سبز، در ابتدای زمان دستگیریش نیز رسانههای اقتدارگرا و دست راستی به شدت از دستگیری او ابراز خوشحالی کرده و از او با عناوینی توهین آمیز یاد کردند» هیچ نقشی در گزارش ما بازی نمی کند. تمرکز ما بر تهیه و پخش یک «مستند جعلی» است که بنا بر همان فیلمی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، حسین دهباشی را طراح و مجری و فرد کلیدی آن پروژه معرفی می کند. گزارش ما بر اساس آنچه تهیه شده که جمهوری اسلامی پخش کرده است. ما بر اساس آنچه در برابر چشم همگان قرار گفت، گزارش تهیه کردیم. ما «نقل» کردیم و منابع را نیز اعلام نمودیم. چه آن نقل قول و چه آنچه اقای تفرشی درباره آقای دهباشی توضیح می دهد، نمی تواند در حال حاضر و با شرایط موجود از سوی ما مورد تحقیق قرار بگیرد تا درستی یا نادرستیاش معلوم شود. گزارش ما بر اساس منابع منتشره، تهیه شده است.
آقای تفرشی به درستی تأکید میکند «مجموعه مصاحبههای انجام شده، دست کم در مواردی که من از آنها اطلاع دارم، از نظر تاریخی و محتوایی بسیار متعادل، مهم و ارزشمندند و از فنی نیز با کیفیت بالای حرفهای تصویربرداری و تولید شده است. امری که در نسخه پخش شده به کلی مخدوش شده است» نکته مهم گزارش ما که ظاهرا مورد تأیید آقای تفرشی نیز هست همین است: یک مستند جعلی و مخدوش ارائه شده است! قطعا آنچه مصاحبه شوندگان گفته اند از نظر بررسی تاریخی مهم است. مسئله اما بر سر پخش یک گزارش مخدوش بر مبنای جعل و دروغ از سیمای جمهوری اسلامی است. این نهاد تبلیغاتی رژیم مطلقا امکان ندارد، اقدام به تهیه و پخش مستند تاریخی، علمی و بدون غرض درباره رژیم پیشین و یا هر یک از افراد و گروه های منتقد و معترض و مخالف خود بکند.
«گمانهزنی» ما درباره «سهیل ایرانی» و «سهیل کریمی» همان گونه که در گزارش کاملا مشخص است واقعا به صورت حدس و گمان مطرح شده است و نه واقعیت. از این نظر هیچ ایرادی به آن وارد نیست. ولی آنچه آقای تفرشی در نامه خود توضیح میدهد، بر اساس اطلاعاتی است که ایشان از آنها با خبر است و بینندگان سیمای جمهوری اسلامی و هم چنین ما به عنوان تهیه کنندگان گزارش «مستند جعلی» از آن اطلاعی نداریم! یک مستند جعلی منتشر شده و ما تلاش کردیم جعلی بودن و مخدوش بودن آن را بر اساس آنچه منتشر شده به مخاطبان خود توضیح دهیم. اطلاعات آقای تفرشی و اینکه در پشت پرده چه بوده است، نقشی در این اقدام جعلی بازی نمی کند جز اینکه آقای حسین دهباشی اکنون یا بعدها برای اینکه بخواهد ثابت کند که نقشی در پروژه شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی نداشته، به آنها استناد کند.
آقای تفرشی در نامه خود به درستی به «نگرانی» خود «از ابتدا» درباره این «پروژه» اشاره میکند و این واقعیت که ممکن است مسئولان صدا و سیمای ایران از آن «برنامههایی سخیف» تهیه کنند. پس آقای دهباشی و آقای تفرشی که به گفته خودش دو مصاحبه با آقایان اردشیر زاهدی و داریوش همایون انجام داده است، میدانستند که قرار است این مصاحبهها در اختیار «صدا و سیما» قرار گیرد! این نکته بسیار مهم است زیرا گمان نمیرود یک «مستندساز» و یک «جامعه شناس» این تجربه را نداشته باشند که دستگاه تبلیغاتی رژیم جمهوری اسلامی امکان ندارد مستندی بی غرض درباره رژیم پیشین و یا هر مورد دیگری که با آن مخالفت میورزد، پخش کند چه برسد به آنکه روی آن سرمایه گذاری کند و خودش تهیه کنندهاش باشد! نگرانی و دغدغه آقای تفرشی نشان می دهد که شناخت ایشان از سیمای جمهوری اسلامی دقیق بوده و تهیه و پخش آن مستند جعلی نیز دلیلی دیگر بر آن است. تمام هدف گزارش ما توضیح همین نکته بود.
آقای تفرشی در نامه خود نوشته است: «اگر به متن کامل مصاحبهها دسترسی داشته باشید، متوجه خواهید شد که دست کم در مواردی که من در جریان آنها هستم، نه مصاحبه شونده و نه مصاحبه کننده، قصد کار تبلیغی یا فرمایشی را نداشته و مطالب مهم مثبت و منفی درباره دوره زندگی و زمانه مورد بحث صاحب خاطرات مطرح شده است.» آقای تفرشی می داند که نه ما و نه مخاطبان سیما نمی توانیم به «متن کامل مصاحبه ها» دسترسی داشته باشیم! گزارش ما درباره مستندی است که منتشر شده و آقای تفرشی نیز «مخدوش» بودن آن را تأیید میکند.
آقای تفرشی در بند دیگری مینویسد: «واقعیت این است که آقای دهباشی و همکارانش در تهیه و تولید این کار به مصاحبه کنندگان و مصاحبه شوندگان قول دادند که یک نسخه تصویری کامل را پس از پایان مصاحبه به آنان تحویل بدهند و برای پخش کامل یا بخشهایی از مصاحبه نیز از مصاحبه شونده اجازه بگیرند. متاسفانه مورد اول در اغلب موارد عملی نشده و مورد دوم نیز هرگز عملی نشد.»
این بند نیز نشان می دهد گزارش ما در توضیح این مستند جعلی درست و لازم بود. اگر ما آن گزارش را تهیه نمی کردیم تا امروز صدایی از کسی در نمی آمد و آقای تفرشی نیز خود را موظف نمی دید این نکات را در مورد «یک ساعت مطلب سیاه» توضیح دهد! ما به وظیفه خود عمل کردیم.
درباره تکذیب کتابخانه کنگره آمریکا به اندازه کافی توضیح داده شد. همکاری کتابخانه ملی، بر اساس اطلاعات ما، در حد پشتیبانی معنوی بوده است. مسئولان بنیاد مطالعات ایران به ایمیل ما پاسخی ندادند. موضوع دانشگاه های معتبر مانند آکسفورد و هاروارد از سوی برخی مصاحبه شوندگان مطرح شده که ظاهرا تهیه کنندگان این پروژه برای جلب موافقت ایشان جهت مصاحبه، مدعی شده اند.
درباره «سرقت ایده تاریخ شفاهی» حق با آقای تفرشی است که «تاریخ شفاهی» پیشینه ای فراتر از دانشگاه هاروراد و بیش از فعالیت های ناخدا احمدی دارد. ما نیز ادعای دیگری نکردیم. حرف ما مشخصا در چهارچوب سیاسی و گفتگو با افراد و شخصیت های سیاسی ایران بود و نه تاریخ شفاهی به طور کلی.
اطلاعات ما درباره شخص حسین دهباشی از منابعی است که از جمله در خود جمهوری اسلامی منتشر شده است و تا کنون مورد تکذیب خود ایشان نیز قرار نگرفته است.
توضیح همکاری با صدا و سیما در کشورهای خارجی و یا موارد مشابه در نامه آقای تفرشی، ربطی به گزارش ما ندارد زیرا در آن مطرح نشده است که همکاری با صدا و سیما یا پرس تی وی در آمریکا یا کشورهای دیگر جرم است یا نیست!
درباره «اتهام ترور توسط حسین دهباشی» باید توضیح دهیم که در گزارش ما چنین اتهامی به آقای دهباشی زده نشده است بلکه تنها مطرح شده که این پروژه (به عنوان یک احتمال) می توانست در چهارچوب طرح یک ترور باشد و از همین رو به عنوان تنها یک احتمال مطرح گشت و در گزارش به آن پرداخته نشد. یادآوری میشود که طرح این «احتمال» بر اساس اطلاعات و یک تجربه مهم در پروژه های ترور، از جمله آنهایی است که جمهوری اسلامی در خارج کشور انجام داده است: بسیاری از کسانی که تدارکات و ارتباطات با قربانیان را فراهم آوردند، چه بسا اصلا از آنچه قرار بود انجام شود، خبر نداشتند! مطرح کردن احتمال ترور در پروژه نامبرده نیز بر اساس روش های شناخته شده جمهوری اسلامی در گزارش ما عنوان شد. تأکید میکنیم که ما هنوز هم اطلاعات کافی درباره ماجرا نداریم و آقای تفرشی نیز احتمالا بر اساس رابطه خود با حسین دهباشی و یا اطلاعاتی که ما از آنها بیخبریم، اقدام به نوشتن نامه توضیحی خود کرده است بدون آنکه، به گمان ما، بتواند تضمین دهد که اطلاعاتش «صد در صد» درست است!
گزارش ما با هدف اثبات سوء نیت صدا و سیمای جمهوری اسلامی تهیه شد که آقای تفرشی نیز در موارد متعدد به آن اشاره کرده است. ما برای توضیح همین نکته مهم به وظیفه خود عمل کردیم، و خواهیم کرد، تا از یک سو، توجه مخاطبان را به سوی ترفندهای رژیم در جعل واقعیت و تحریف تاریخ جلب کنیم، و از سوی دیگر، کسانی را که به هر دلیلی ممکن است به عنوان «مستندساز»، «جامعه شناس»، «پژوهشگر» و یا مشاغل دیگر، به همکاری با رژیم جلب شوند، به پیامدهای آن، از جمله همکاری در جعل و تحریف سازمان یافته، توجه دهیم.