کیهان آنلاین – ۱۱ اسفند ۹۲ – چندی پیش رامین جهانبگلو در نشستی در مرکز مطالعات اپوزیسیون در لندن صحبتی در مورد حق تدریس زبانهای مادری در ایران داشت. فشرده سخنان جهانبگلو و پرسش و پاسخهای این نشست را که نازنین انصاری گرداننده بود، در ادامه میخوانید.
رامین جهانبگلو در آغاز سخنانش به مسائل کلان مرتبط با موضوع مورد بحث پرداخت و بر نکاتی مهم انگشت گذاشت. وی ابتدا این نظر را که ایرانیها یک ملت متجانس و یک زبانه هستند به چالش کشید و آن را اسطوره دانست و بر همین اساس این پرسش را مطرح نمود که معنای ایرانی بودن چیست؟ و یا در جهان ایرانی “دیگری” بودن به چه معناست؟ حد و مرزهای زبانی که غیرایرانی بودن را مشخص میکند درکجاست. بنا بر این مسئله مرکزی این است که ارتباط و جایگاه زبان “اقلیتها” یا زبان “قومی” را بر بستر مشخص کشور ایران مشخص کنیم.
وجه بارز ایران، در گذشته و حال، چند قومیتی و چند زبانه بودن آن است .جهانبگلو از نطر تاریخی سه لایه را شاخص ایرانی بودن میداند و آن را به عنوان ابزار تئوریک محوری خود مطرح میسازد: تاریخ پیش از اسلام، تاریخ پس از اسلام، و ایران مدرن.
به نظر جهانبگلو، این سه لایه به درجاتی مختلف، ازنظر شناخت و هستیشناسی در هر ایرانی، از هر قومیتی، درونی و نهادینه شده است. مرز تاریخی بین پیش و پس از اسلام مشخص است ولی این امر در مورد مبدا تاریخی آغاز مدرنیته در ایران چندان روشن نیست .میتوان گفت که مدرنیته پی آمد برخورد ایرانیان با فرهنگ و تمدن غرب است که حدوداً از ۱۵۰ سال پیش در کشور آغاز میشود.
به گفتۀ جهانبگلو دولتهای مدرن و تمرکزگرای ایران به این تنوع قومیتی، فرهنگی و زبانی در کشور، نه به عنوان یک ارزش و غنا بلکه همواره به عنوان یک چالش و تهدید نگریستهاند. این تنوع قومیو زبانی، در نگاه آنها، همواره یکپارچگی ایران را به خطر میانداخته است و بنا بر این نباید به آنها امکان بروز داد. جهانبگلو در این زمینه افزود، نتیجۀ چنین نگرشی را پس از چندین دهه در ایران کنونی میبینیم. ایران در آستانۀ یک بحران قومیتی (اتنیک) قرار دارد که برخوردی عاجل ولی متعادل و خردمندانه را میطلبد.
از نظر جهانبگلو شرکت اقوام مختلف تشکیل دهندۀ ملت/کشور در فرایند جهانی شدن، برای ارایه تمدن و فرهنگ آن کشور در صحنۀ جهانی و نیز در حفظ یکپارچگی ملی امری حیاتی است. در این پروسه، تنوع فرهنگی و زبانی موجود درایران یک برکت و امتیاز شمرده میشود زیرا که غنا و چند بعدی بودن کشور ما را میرساند . به نظرسخنران در یک ایران دموکراتیک که فضایی آزاد برای شکوفایی چندگانگی فرهنگی و زبانی فراهم باشد، به جای رشد گرایشهای مرکزگریزی، اتفاقا اقوام ایرانی حافظ یکپارچگی ایران خواهند بود.
به نظر جهانبگلو، بسیارعجیب است که کسانی هنوز بر این باورند که تدریس و تکلم زبانهای مادری به همبستگی و انسجام ملی آسیب میرساند. این باور از نگاه ملیگرایانۀ شوونیستی سرچشمه میگیرد که به دنبال ذوب و متجانس ساختن تمام اقوام و تنوع فرهنگی در یک قالب تک بعدی وا زیر سلطۀ یک فرهنگ و یک زبان است.
(در بخش پرسش و پاسخ این نشست، یکی از ایرانیان عربزبان مطرح کرد که غلامعلی حداد عادل، مشاور و فامیل «رهبر» سیدعلی خامنهای، یکی از طرفداران چنین اندیشهای است).
در ایران از دیرباز گروههای قومیپرجمعیت فارس، آذری، کرد ،ترکمن، عرب و بلوچ زندگی میکنند که به نظرجهانبگلو در یک ایران دموکراتیک هیچ کدام نباید بر دیگران استیلا داشته باشند. سیاست مدرن به معنای قدرت و تسلط نیست بلکه به معنای مدیریت جامعه است. سیاست در حوزه مناسبات بین اقوام نیز نه به معنای سرکوب آنها و تنوع موجود بلکه به معنای مدیریت مسالمتآمیز مناسبات بین آنهاست. به همین منظور ما نباید مباحث مربوطه را محدود به نخبگان سیاسی کنیم بلکه باید از طریق رسانهها، مراکز آکادمیک و نهادهای خصوصی به میان مردم ببریم وعرصه را برای ابراز وجود زبانهای محلی باز کنیم و به بحثهای گسترده دامن بزنیم. به این ترتیب، ارزشها و هویت مشترک اقوام ایرانی بیشتر رخ خواهد نمود و ما بیش از پیش در مسیر آشتی ملی قرار خواهیم گرفت. جهانبگلو تاکید ویژهای بر تأیید و تقویت تنوع ملّی به مثابه کانال رسیدن به آشتی ملّی دارد.
جهانبگلو خود باورمند به حفظ تمامیت ارضی و طرفدار یکپارچگی ایران است اما معتقد است که در کنار زبان فارسی- که پیوند دهندۀ اقوام ایرانی است – عرصه برای زبانهای دیگر باید کاملاً باز باشد.
دراینجا سخنران روی مسئلۀ بسیار ظریفی انگشت گذاشت و گفت، وقتی صحبت از زبانهای محلی میشود این به معنی نگاه پدرسالارانۀ نسبت به آنها و «تحمل» وجود آنها نیست. سیاست مدرن مبتنی بر حقوق بشر در این مورد نمیگوید “زندگی کن و بگذار زندگی کنند”. در مدل پیشنهادی سخنران، گروهها و زبانهای قومیباید حضور رسمیو شناخته شده در عرصه مباحث اجتماعی داشته باشند و از جایگاهی مساوی برخوردار باشند تا امکان بالندگی بیشتر آنها فراهم شود. همه طرفین باید قبول کنند که هویت و ارزشهای مشترک دارند که باید انها را پاس بدارند و این یک فرایند طولانی است.
به نظر جهانبگلو، پس از قاجار و خاندان پهلوی، یک نگاه تک بعدی به فرهنگ در کشور ما حاکم شده است که در صدد به حاشیه راندن زبانهای قومیغیر از زبان فارسی بر آمده است. در برابر این نگاه، ما ابتدا باید ماهیت چند قومیتی بودن ایران را قبول کنیم و نیک بدانیم که سلطه این نگاهِ تک بُعدی درست نتیجۀ عکس داده است یعنی همبستگی و یکپارچگی ملی ما را به خطر انداخته است. سخنران بر شرکت فعال سازمانهای جامعۀ مدنی و کنشگران اجتماعی و طرح مسئله چندفرهنگی بودن ایرانِ و پیشبرد دیالوگ ملّی در این فرایند تاکید داشت. به عبارت دیگر او بر یک فرایند از پایین به بالا و بر لزوم کار آموزشی و تربیت نسلهای آینده تاکید دارد.
در بخش پرسش و پاسخ و تبادل نظر نمایندگان اقوام ایرانی غیر فارس طبیعتاً تفاوتهایی در دیدگاهها با سخنران وجود داشت. از جمله عبدالستار دوشوکی، مدیر مرکز مطالعات بلوچستان در لندن، چندان به این پروسۀ مسالمتآمیز مورد نظر جهانبگلو خوشبین نبود. او البته نگاه انسانی جهانبگلو را تحسین کرد ولی بر این عقیده بود که اگر واقعگرایانه به ایران امروز نگاه کنیم خواهیم دید که فرهنگ بردباری و مدارا در آن، مانند کشورهای هند و آفریقای جنوبی در زمان ماندلا، نهادینه نشده است. یعنی نه تعامل منبعث از درک متقابل بلکه تقابل و خودمحوری در ایران حاکم است. در نتیجه، جامعۀ امروز ایران قطببندی شده و نگاه سیاه و سفید بین جناحهای مختلف سیاسی آن حاکم است. بنا بر این تا به وجود آمدن چنین وضعیتی باید کار مستمر فرهنگی کرد.
جهانبگلو در پاسخ به این نظر از دید انتقادی شدیدش نسبت به وضعیت موجود و نبود مدارا گفت ولی تاکید ورزید که بر این باوراست که انسانها ذاتاً بد نیستند و میتوان ارزشهای اخلاقی و سیاسی را تغییر داد و سیاست مدرن را بر مبنای اخلاق انسانمدار جایگزین آن کرد. در این نگاه مدرن صحبت نه از دوست و دشمن بلکه از رقابت مثبت و متمدنانه است.
به نظر جهانبگلو آن لایههای تاریخی تعیین کننده ایرانی بودن نیز در نزد همه اقوام ایرانی به درجات مختلف وجود دارد. البته وی توجه داد که در اینجا منظور از تاریخ، تاریخ حاکمان نیست. جهانبگلو صحبت از تاریخی کرد که از انحصار نخبگان و نهادهای سیاسی بیرون و از دیدگاه ستمدیدگان و محرومان جامعه بازنویسی شده باشد. در عین حال او تاکید داشت که نمیتوان تاریخ را حذف و کاملاً در آن جعل کرد. استالین و پول پوت کردند و نتیجهاش را میبینیم. هر چیزی که آنها ساخته بودند در زمانی کوتاه فرو ریخت.
جهانبگلو ایرانیان را از برخوردهای سادهانگارانه با تاریخ نیز بر حذر داشت. او از دانشجوی ایرانی شیعه مذهبی در کانادا مثال گفت که شیفتۀ تاریخ پیش از اسلام شده و سپس زرتشتی شده بود و از دید شوونیستی، تاریخ پس از اسلام را تخطئه میکرد. چندی بعد افتخار او و همفکرانش گیر آوردن و زدن عربها شده بود! این، یعنی نگاهی یک سویه وسطحی به لایه پیش از اسلام در ایران. در نگاه جهانبگلو، ایرانی بودن هیچ ارتباطی به خون و نژاد ندارد.
البته برخی از حاضران عربزبان در این نشست، از جمله یوسف بنی طرف، چندان با کارآیی مدل تئوریک جهانبگلو موافق نبودند. آنها به عنوان مثال میگفتند که عربها و ترکمنها در گذشتۀ پیش از اسلام ایران شریک نیستند و برای آنها کوروش و داریوش نامهایی بیش نیستند. بنیطرف هم چنین اکثریت بودن “ملت فارس” را به پرسش کشید و گفت همه در ایران اقلیت هستند. او تاکید کرد که همبستگی ملی باید بر مبنای ایران امروز و منافع ملی مدرنِ تعریف و استوار شود تا ایران در مسیری مانند عراق و بحرین قرار نگیرد و افزود مدرنیسم ایرانی باید بر مبنای دموکراسی و پلورالیسم استوار باشد.
در پاسخ به چنین نظری، جهانبگلوهشدار داد که از ایرانِ مدرن نباید مدرنیسم مورد نظرشخصیتهایی مانند طالبوف و تقی زاده را بفهمیم. یعنی با گسستی رادیکال از گذشته و سنتهای تاریخی، مدرنیسم را ظرفی بدانیم که همه چیز در آن ذوب و ترکیب میشود. جهانبگلو بر داشتن دیالوگ با گذشتۀ تاریخی و سنتها تاکید ویژهای داشت.
پرسشی نیز در رابطه با لایههای تشکیل دهندۀ جامعۀ هند از سخنران شد. جهانبگلو که مطالعات زیادی درباره جامعۀ هند دارد از اهمیت گاندی و نهرو در پی ریختن فرهنگ مدارا در آن کشور صحبت کرد .او بر این نکته پای فشرد که سکولاریسم هندی بیشتر دربارۀ تساوی بین مذاهب است تا جداسازی مذهب از نهاد دولت.
از سخنران همچنین درباره اهمیت انتقال زبانهای مادری به فرزندان مهاجران واهمیت فرا گرفتن زبان جامعۀ میزبان پرسش شد. جهانبگلو با استناد به دو مدلِ فرانسوی و آنگلوساکسون سعی کرد دیدگاه خود را توضیح دهد. او گفت در فرانسه درجۀ بالایی از سیاست ادغام فرهنگی و زبانی حاکم است در حالی که این ادغام در کشورهای انگلوساکسون کمتر است. اما وی بر اهمیت و نقش زبان در ادغام و همپیوستگی با جامعه میزبان در هر دو گروه از این کشورها تاکید کرد. سخنران دیدی انتقادی به انزواگرایی و سنتگرایی به عنوان وسیلۀ حفظ هویت ملی مهاجران داشت. جهانبگلو با انتقاد از برخورد رایج در میان ایرانیان که یا بسیار منفعل هستند و یا، درست برعکس، دچارهیجانزدگی میشوند و “بولدوزروار”عمل میکنند، خواهان اعتدال در این زمینه بود. او خواهان دوری از توطئهنگری رایج در نزد ایرانیان، و اهمیت دادن به کار مستمر و سازنده در برابرغایتگرایی نیز بود.
جهانبگلو با گفتن اینکه باید کار کنیم و به جهانیان اعلام کنیم که ایرانیان ازهر قوم و از هر مذهبی دارای ارزشهای مشترک هستند و آنان را پاس میدارند، سخنانش را به پایان برد.
نازنین انصاری و رامین جهانبگلو