کیهان آنلاین – ۲۰ اسفند ۹۲ – محمد نوریزاد در یک مصاحبه که اخیرا منتشر شد، موضوعاتی را مطرح کرد که من در اینجا قصد دارم خیلی کوتاه چند نکته را درباره سخنان وی روشن کنم.
در این مصاحبه، آقای نوریزاد، با وجود تمام کلیگوییشان و طفرهای که در باب بیان جایگاه حقیقی خود میرود – کمااینکه همیشه میرود، یک نکته را به وضوح روشن میکند، و آن اینکه ایشان – بر خلاف ادعای صریح شخص خودش – به دنبال «اصلاح» رژیم جمهوری اسلامی است، چرا که معتقد است که راه آلترناتیو، راه اسلحهکشی و خونریزی است. به عبارتی، ایشان همان ادعای همه مخالفان «ولایت» فعلی و موافقان کلیت رژیم را تکرار میکند، که براندازی بی برو برگرد مساوی است با خونریزی. این در جایی است که درگیریهای سال ۱۳۸۸ که ظاهرا فقط به قصد بازپسگیری «رای» رخ داد کم از یک انقلاب، کشته و زخمی و آواره و آسیبدیده روحی بر جای نگذاشت. بماند که رژیم در حالت عادی خود ماشین کشتار و خونریزی است، هم در داخل و هم در خارج از کشور.
آقای نوریزاد به همچنین معتقد است که در «رفراندوم» کذایی سال ۱۳۵۸، نود و هشت درصد واجدین شرایط واقعا به جمهوری اسلامی رای دادند، و بعد «بزرگان» نظام وعدههای خود را فراموش کرده و ملت و مملکت را به خاک سیاه نشاندند. در این باره ترجیح میدهم چیز زیادی نگویم، که نادرستیاش اظهر منالشمس است. خشت اول این نظام از همان ابتدای کار کج نهاده شد، چرا که جوهر فکریاش فاسد و خراب بود. آن رفراندوم هم چیزی نبود مگر ابزاری برای موجه جلوه دادن دروغی که تا به امروز امتداد یافته؛ و کماکان به همان ترتیب توسط امثال آقای نوریزاد ابزار موجه جلوه دادن دروغهای دیگر قرار میگیرد.
شاهد این مدعا، ادعای دیگر ایشان در باب قدرت قاهر رژیم است که به فرموده ایشان مردم را یارای مقابله با آن نیست، و در نتیجه نقش مردم در بود و نبودش را به صفر میرساند. این همان ادعایی بود که اخیرا با آن مردم را به پای صندوقهای رایگیری برای ریاست جمهوری هم کشاندند. گفتند: شما که رای دادن یا ندادنتان توفیری نمیکند، پس بروید رای بدهید شاید معجزهای شد؛ اگر هم نشد چیزی را از دست ندادهاید. همه اینها در حالی بود که کمی بعدتر مشخص شد که این «انتخابات» هم مثل دیگر انتخابات در حوزه جمهوری اسلامی از سر تا به پا مهندسی شده بوده، چرا که تغییر سیاست کلی نظام در پی ترس از فروپاشی این را میطلبیده است.
آقای نوریزاد به عنوان الگو برای عمل خود و همراهان و پیروانش به فروپاشی شوروی «از درون» هم اشاره میکند، که در حقیقت ادامه همان پروژه اصلاحطلبان حکومتی از اواسط دهه هفتاد شمسی است که جناح مخالف آن را سرکوب کرد و ناکام گذاشت. چنان که علی خامنهای، سرداران سپاه، و جمعی از راستهای تندروی رژیم همیشه به درستی گفتهاند، قصد امثال نوریزاد و آنها که در پشت سر او سنگر گرفتهاند همانا «انقلاب مخملی» به تقلید از کشورهای اروپای شرقی و جمهوریهای شوروی سابق است تا در عین انتقال نسبی قدرت، مانع فروپاشی «ساختار قدرت» شده و بدین ترتیب بخشی از جمهوری اسلامی را کماکان در راس حکومت نگاه دارند. و این در حالی است که این کلیت جمهوری اسلامی است که فاسد است، و در نتیجه باید از بیخ و بن برافتد تا ایران رنگ آزادی و دموکراسی را ببیند.
بدین ترتیب، مجموع مواضع آقای نوریزاد در این مصاحبه حقایق بسیاری را روشن میکند. از قضا بنده و امثال بنده هم همیشه همین را گفتهایم که آقای نوریزاد در خط «اصلاحات» و «آلترناتیوسازی برای آپوزیسیون برانداز» است، و این پدیده – چنان که ایشان مدام اصرار میکند – چندان «فردی» هم نیست، و ارتباطات سازمانی با جناح هاشمی/خاتمی دارد؛ سندش هم موجود است و بارها در معرض عموم قرار گرفته. در این قضیه «کارگزارانی»ها و «مشارکتی»ها پشت سر نوریزاد هستند؛ و نوریزاد «کارگزار» این جناح جمهوری اسلامی است؛ جناحی که بارها ثابت کرده که با وجود نزدیک نشان دادن خود به مردم، تنها و تنها به دنبال کسب قدرت برای «کارگزاران» خود است، و موقعش که برسد سر مردم را به تاق میکوبد، کمااینکه تا به امروز هم بارها چنین کرده است.
این جناح از جمهوری اسلامی در طول سالیان دراز دستپروردههای خود را به عنوان «مخالف» نظام به خارج از کشور صادر کرده و بعد از اینکه حسابی بازارشان را گرم کرده، آنها را سر بزنگاه در راه جلوگیری از سقوط نظام از یک طرف و امتیاز گرفتن از جناح مقابل از طرف دیگر بسیج کرده است. شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی، در راستای منافع دولت علیاحضرت ملکه انگلستان، مسکن و ماوا و تریبون این گونه «مخالفان» جمهوری اسلامی است. شیوه کار این مخالفان موضعی، خیلی ساده، بدین ترتیب است که مدتی راهنمای راست میزنند و سپس سر بزنگاه به چپ میپیچند. نمونه این مخالفان، برخی از «زندانیان سیاسی» سابق هستند که امروز به اسم «آپوزیسیون»، مناقب «عالیجناب سرخپوش» سابق را میسرایند. «آخرالزمان» که میگویند همین است.
به قول آگاهان، اینها «خندق» نظام هستند، و مخالفان واقعی نظام، بر سر راه براندازی باید اول از این خندق – که این روزها بدجوری هم «بیآب» شده – عبور کنند. اصطلاح «خندق» را البته «ملی-مذهبی»ها برای اثبات وفاداری خویش به نظام جمهوری اسلامی، درباره خودشان باب کردهاند. فکر میکنم مرحوم حسن حبیبی نیز این را به صراحت اعلام کرده بود. به هر ترتیب، آقای نوریزاد در این مصاحبه به خوبی روشن کرد که آنچه امثال بنده، در راستای مردمسالاری و منافع ملی ایران، مدام با نگرانی بر آن اصرار میورزیم ریشه در حقیقت دارد. از این بابت از ایشان سپاسگزارم؛ و امیدوارم در «چرخش»ی دیگر به مسیر حقیقتجویی راستین قدم بگذارد.
۲۰ اسفند ۹۲
مرسی از این مقاله. من مدتها از خودم میپرسیدم که سر این آقا در آخور کیست. چه طور میتواند یک نفر در ایران به خامنهای توهین کند و راست راست بگردد. جوابم را گرفتم. سوپاپ اطمینان برای مراحل بسیار بحرانی!