کیهان آنلاین – ۶ فروردین ۹۳ – پرویز راجی در سال ۱۳۱۵ ( ۱۹۳۶) در تهران به دنیا آمد. پدر او دکتر عبدالحسین راجی پزشک و جراح بود که بعدا” در کابینه منوچهر اقبال به وزارت بهداری رسید و وارد عرصه سیاست شد. پرویز، تحصیلات ابتدائی خودرا در تهران گذرانید و سپس در دبیرستان البرز دوران متوسطه را آغاز کرد. او سپس به آمریکا رفت و پس از پایان تحصیلات متوسطه، دوران دانشگاهی خودرا در دانشگاه کمبریج انگلستان، کالج ترینیتی در رشته اقتصاد به پایان رسانید.
پرویز راجی سپس به ایران بازگشت و در سال ۱۳۳۸ ( ۱۹۵۹ ) در ۲۳ سالگی به عنوان کارآموز در شرکت ملی نفت ایران استخدام شد. در آنجا او با امیرعباس هویدا، عضو هیئت مدیره شرکت ملّی نفت ایران آشنا شد و این بزرگترین شانس زندگی او بود. او ابتدا در دفتر هویدا در شرکت نفت مشغول شد. در ۱۳۴۴ ( ۱۹۶۵ )، حسنعلی منصور نخست وزیر به قتل رسید و امیرعباس هویدا نخستوزیر شد. او پرویز راجی را به ریاست دفتر خود منصوب کرد. دوران جدیدی با افزایش تدریجی قیمت نفت و توسعه سریع اقتصادی در ایران آغاز شده بود . پرویز راجی با وجود اینکه جوان و نسبت به اطرافیان خودش کمتجربه بود، توانست پایگاه سیاسی و اجتماعی محکمی در دفتر هویدا برای خود ایجاد کند. او در دفتر نخستوزیری این شانس را داشت که با بسیاری از شخصیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دوران خود آشنا شود. افرادی که اورا در این دوران میشناختند از هوش بالای او، از مودب بودن و در عین حال از سختگیری او در کار یاد میکنند.
در همین دوران پرویز راجی از طریق هویدا با شاهدخت اشرف پهلوی آشنا شد و این شانس دوم او بود . شاهدخت اشرف پهلوی نماینده ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل بود. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۴، پرویز راجی در نیویورک در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل و زیر نظر اشرف پهلوی کار کرد. او توانست در این پست علاوه بر تجاربی که در ایران پیدا کرده بود، در زمینه روابط بینالمللی نیز تجاربی بیاندوزد.
در سال ۱۳۵۴ پرویز راجی به ایران بازگشت و در دفتر هویدا، نخست وزیر، به عنوان مشاور او مشغول به کار شد.
در سال ۱۳۵۶ ( ۱۹۷۷) پرویز راجی به عنوان سفیر کبیر در کشور بریتانیا منصوب شد و به لندن رفت.در آن دوران روابط شاه با کشورهای آمریکا و انگلستان از بالاترین درجه اهمیت برخوردار بود و از دیدگاه شاه انتصاب سفرای جوان و فعالی مانند اردشیر زاهدی و پرویز راجی میتوانست در سیاستها و رفتار این دولتها نسبت به ایران تاثیر داشته باشد. البته برای بسیاری از کادرهای بالای وزارت خارجه که میبایستی برای رسیدن به مقام سفارت، آن هم سفارت در انگلستان، دهها سال مراحل شغلی مختلف را پشت سر گذاشته باشند، انتصاب پرویز راجی به سفارت ایران در انگلستان به سختی قابل پذیرش بود. به این جهت بسیاری از اعضای عالیرتبه وزارت امور خارجه نسبت به او احساس خوبی نداشتند.
پرویز راجی از ۴ ژوئن ۱۳۷۶ ( ۱۳۵۴ ) تا ۲۶ ژوئیه ۱۹۷۹ ( ۱۳۵۷ ) سفیر دولت شاهنشاهی در لندن بود و اوضاع سیاسی ایران در همین مدت رو به وخامت و سرانجام به انقلاب گرائید.
در مصاحبهای که پرویز راجی در ۳۰ ژوئیه ۲۰۰۲ در محل زندگی خود با سیروس کدیور انجام داده، از خاطرات خود در دوران کار در ایران و در دوران سفارت در لندن سخن گفته است.
او از عباس هویدا به عنوان مدیری درستکار، پُرتوان، با فرهنگ، با محبت و در عین حال سختگیر یاد میکند و میگوید که هر چند نمیتوان او را شخص متواضعی خواند، ولی شخصی بود که میتوانست انتقاد از نظریات وتصمیمات خود را بپذیرد.
پرویز راجی در بدو ورود خود به لندن با رویداد وحشتناکی روبرو شد. محمد رضا امیرتیمورکه پیش از او سفیر کبیر ایران در بریتانیا بود ظاهرا” به علت مشکلات مالی شخصی دست به خودکشی زد و به زندگی خود پایان داد.
در ماه ژوئن ۱۹۷۶، در حالی که ضیافتی از سوی سفیر جدید ایران با شرکت شاهدخت اشرف پهلوی و پرنسس مارگارت برقرار بود، نزدیک به ۵۰ تن در جلوی سفارت ایران علیه رژیم شاه و برای آزادی زندانیان سیاسی شعار داده و تظاهرات کردند.
در همان ایام، هنگامی که پرویز راجی برای افتتاح کتابخانه ای به نام شاهدخت اشرف پهلوی به آکسفورد رفت، باز هم با تظاهرات جوانان ایرانی روبرو شد که به سوی اتومبیل او تخم مرغ پرتاب میکردند.
پرویز راجی، دوران سفارت خود در انگلستان را با چنین رویدادهائی آغاز کرد. در عین حال، او که جوان بود و زبان انگلیسی را به خوبی زبان مادری خود میدانست در میان سفرای خارجی مقیم لندن مقام خاصی پیدا کرد و توانست با گروههای مختلفی از خانوادههای سلطنتی، دیپلماتها، سیاستمداران، بازرگانان، روزنامهنگاران، نویسندگان و هنرمندان روابط خوبی برقرار کند.
انگلستان در اواسط دهه ۱۹۷۰ میلادی، اهمیت خاصی برای روابط خود با ایران قائل بود. واردات نفت از یک سو و صادرات تجهیزات صنعتی و نظامی به ایران برای این کشور اهمیت زیادی داشت.
اما در سالهای پس از آن، مطبوعات بریتانیا و مخصوصا” خبرگزاری بی بی سی، به تدریج نسبت به شاه و دولت ایران موضع انتقادی گرفتند و به دیکتاتوری رژیم، بحران اقتصادی و فساد در دستگاههای دولتی ایران حمله میکردند و حتی در میهمانیهای رسمی سفارت، میهمانان انگلیسی از رفتار ساواک، عدم آزادی مطبوعات و غیره انتقاد میکردند.
در اینجا پرویز راجی وارد ماجرای یک بحران وجدانی شد. از یک سو به عنوان یک دیپلمات میبایستی از مواضع کشور خود دفاع میکرد و از سوی دیگر بعضی از این مواضع از نظر او قابل دفاع نبود. با وجود اینکه او از پیشرفتهای اقتصادی ایران در دوران شاه دفاع میکرد، اما از اینکه در ایران جائی برای آزادی در اظهار عقیده حتی برای شخصیتهای باسابقه و با تجربه وجود نداشت، قابل قبول نبود.
پرویز راجی گفته است که شاه هیچگاه برای او شخصیت تحسینبرانگیزی نبوده است. او مخصوصا” از اینکه شاه و اطرافیان او معتقد به نظریه توطئه بودند و تصور میکردند که آمریکا و انگلستان موجب وخامت اوضاع سیاسی در ایران شده و میخواهند اورا براندازند، انتقاد میکرد. به نظر او شاه و اطرافیانش، نقش مردم را در این رویدادها نادیده میگرفتند.
در دورانی که گزارشهای انتقادی بی بی سی از اوضاع ایران باعث نگرانی شاه و دولت ایران شده بود، دستوراتی به طور مداوم از تهران به او میرسید که با تماس با وزارت خارجه انگلستان در جهت تغییر رفتار بی بی سی تلاش کند. پاسخ وزارت خارجه انگلستان هم همیشه آن بود که آنها طبق قانون نمیتوانند در کار این خبرگزاری دخالت کنند.
در اوت ۱۹۷۸، پرویز راجی برای آخرین بار به ایران رفت. در دیداری که با امیرعباس هویدا، نخست وزیر سابق و وزیر دربار آنوقت داشت، اورا از پاشیدگی اوضاع سیاسی و اقتصادی پریشان یافت. پرویز راجی سپس برای دیدار از شاه به نوشهر رفت. در این دیدار شاه به او گفت که نگران سخنان تند روحانیون است و نمیداند تا چه اندازه سیاست جدید فضای باز سیاسی بتواند اوضاع را آرام کند.
در ۱۶ ژانویه ۱۹۷۹ ( دی ۱۳۵۷ )، همان روزی که شاه ایران را ترک کرد، میرفندرسکی وزیر امور خارجه جدید در کابینه شاپور بختیار در یک تماس تلفنی به پرویز راجی اطلاع داد که وی از پست سفیر ایران در بریتانیا برکنار خواهد شد. پرویز راجی در نامهای استعفای خود را از پست سفیر در انگلستان به وزارت خارجه اعلام کرد و پس از چند روز جمعآوری مدارک و لوازم شخصی خود، سفارت ایران را برای همیشه ترک کرد.
رویدادهای پس از انقلاب، محاکمات سریع و اعدامها از جمله محاکمه چند ساعته امیرعباس هویدا و اعدام او برای پرویز راجی تکاندهنده بود. او که عکس هویدا را همیشه بر روی میز کار خود داشت از او به عنوان یک قهرمان و شخصی که زندگی خودرا وقف ایران کرده بود نام میبُرد.
پرویز راجی خاطرات روزانه دوران سفارت خود در لندن را با دقت تمام آماده کرده بود و در سالهای بعد آن را زیر عنوان “در خدمت تخت طاووس” منتشر کرد. در این کتاب او بیپرده و صادقانه از دیدگاههای سیاسی و اجتماعی خود سخن گفته است. این کتاب بعدا” توسط حسن کامشاد که در دوران تحصیل در دانشگاه کمبریج با پرویز راجی بود، به فارسی ترجمه شد.
پرویز راجی در سالهای پس از انقلاب با گلگون پرتوی ازدواج کرد و از او صاحب یک دختر به نام آریانا شد که فارغالتحصیل دانشگاه ادیمبرا و در لندن مشغول به کار است.
پرویز راجی در دوران پس از انقلاب دوستان زیادی در لندن داشت و در سالهای گذشته اغلب در پرتغال اقامت داشت. او اوقات خود را بیشتر به مطالعه و ورزش میگذرانید. تنیس و گلف از ورزشهای مورد علاقه او بود. او همچنین گاهی با خبرنگاران مصاحبه و از تجربیات سیاسی خود صحبت میکرد.
در اواخر سال ۲۰۱۲ پرویز راجی به بیماری سرطان مبتلا شد و این بیماری به تدریج او را ضعیف کرد و سرانجام صبح روز یکشنبه ۲۳ ماه مارس جاری ( ۳ فروردین ۱۳۹۳) در خانه خود در لندن درگذشت.