بخش سه
کیهان آنلاین – ۲۹ اردیبهشت ۹۳ – در زندگی اجتماعی امروزی که انسان با وجود تمامی امکانات رفاهی هنوز هم احساس تنهایی میکند، گروه یکی از مهمترین ابزار برطرف کننده این نیاز است. در حقیقت یکی از مهمترین تکالیف و کارکردهای گروه تامین امنیَت اجتماعی برای افرادی است که در درگیری با زندگی امروزی احساس تنهایی و بیپناهی میکنند. یکی از ایرادات مهم بهفنآوری این است که فنآوری برای تسهیل زندگی انسان و غلبه بر مشکلات طبیعی پدید میآید وجالب اینکه اگر چه فنآوری توانسته به این تکلیف خود عمل کند، در مقابل سبب شده تا انسان هر روزه بیشتر از محیط طبیعی زندگی خود و نیازهای اجتماعیاش دور افتد.
نمونههای این امر را به وضوح میتوان شاهد بود. به طور نمونه در حالی که وسایل نقلیه نوین توانستهاند امکان مسافرت از هر نقطه دنیا به سایر نقاط را فراهم سازند و این خود نقش مهمی در برقراری امکان ارتباط میان جوامع انسانی را مهیا ساخته، امَا این سهولت ارتباطی به نوبه خود سبب شده تا حرکات انسانی و تغییر مکان زندگی خانوادگی برای بسیاری از مردم به امری بدیهی تبدیل گردد و تازه پس از تغییر مکان دریابند تا چه حد از منشاء اصلی خود بهدور افتاده و آرزوی برگشت به آن را دارند.
ایرانیانی که امروزه در تمامی نقاط دنیا پراکنده نمونهای از کارکرد متضاد فنآوری هستند، یعنی اگر چه فنآوری سبب شده تا آنها بتوانند در محیط اجتماعی و رفاهی بهتری زندگی کنند امَا هنوز هم در اعماق وجود خویش، عطر ایران را احساس میکنند. نمونهای دیگر از این امر را میتوان در پیشرفت فنآوریهای نوین مخابراتی شاهد بود. فنآوریهای نوین ارتباطی سبب شده تا تمامی مرزهای جغرافیایی خودساخته میان انسانها از میان برود و در واقع دهکده جهانی شکل واقعی به خود گیرد؛ امَا در همان حال این فنآوری سبب افتراق روابط میان فردی و خانوادگی شده است. تصاویری که دوستان یا خانوادهها را گرد هم نشان میدهد، امَا هر یک در حالی که در جمع هستند، رها از جمع، با موبایل خود با افرادی دور دست در تماس هستند یعنی در واقع ارتباط طبیعی را فدای ارتباطی مجازی میسازند، عمق فاجعه استفاده از فنآوری را در تنهایی انسان امروزی مشخص میسازد. بنابراین باید توجه داشت چون فنآوریهای پیشرفته امروزی انسان را از موهبت برقراری ارتباط طبیعی محروم ساخته، گروهها نقش خطیری برای پر کردن این شکاف بر عهده گرفتهاند. با این برداشت بر این باورم که امروزه بیش از هر زمان دیگری امکان تشکیل گروه که یکی از ابتدائیترین ملزومات شکلگیری ساختارها و حکومتهای دموکراتیک است فراهم آمده.
امروزه مشخص شده سرمنشاء و مبنای بسیاری از بیماریهای روانی و ناسازگاریهای اجتماعی احساس تنهایی، سرگشتگی و بیپناهی انسان امروز است که از جمله ریشه در فنآوری دارد و متاسفانه روز به روز نیز بر دامنه آن افزوده میگردد. اگرچه ناسازگاریها و اختلالات روانی بیشتر جنبهای شخصی دارند امَا اثرات مخربی بر زندگانی اجتماعی میگذارند. ازدیاد جنایات اجتماعی، تشکیل دستجات و باندهای سازمان یافته تبهکار، گروههای تندرو و افراطی مذهبی و سیاسی، گروههای ساختارشکن اجتماعی و… همگی نشانی از سرگردانی و تنهایی انسانی هستند که با فرار از تنهایی خود بهسازمانهای مخرب اجتماعی روی میآورد. برای انسان تنهای امروز، زندگی بیهدف و بیسرانجام کابوسی مخرب است که تمامی جنبههای زندگی او را در بر گرفته و لذا برای فرار از سرگشتگی بهگروه روی میآورد. بسیاری از برخوردهای مخرب اجتماعی گروهی یا انفرادی امروز به ویژه در کلانشهرهای بزرگ صنعتی ریشه در فردگرایی و انزوای اجباری افراد دارد. فرد منزوی و بریده از اجتماع بعد از مدتی، نزاع و جدل با دیگران را برای فرار از این سرگردانی انتخاب میکند. علاوه بر افراد عادی و بزهکاران اجتماعی، نمونه این امر را میتوان در رهبران مستبد سیاسی و ایدئولوژیک دید که به سبب جدائی از گروه و بستنشینی در میان خواص خود که بیش از ملازم برای تبادل افکار و اهداف که لازمه انسان اجتماعی است به ثنا گویی و قبول دستورات رهبر بدون هیچگونه توان مباحثهای مشغولند. جالب اینکه بسیاری بر این پندارند که استبداد در رهبریت سبب تحکیم قدرت گروه میگردد زیرا این امر نشاندهنده قدرت کنترل گروه است. به باور من رسوخ استبداد و جدا شدن رهبری از بدنه گروه است که سبب رواج بیماری روانی در رهبری میگردد و شروع این جدایی اجتماعی و فردگرایی رهبری سبب ناسازگاری اجتماعی و فردی میشود. این است که در بهترین حالت، گروه نزدیکترین و مساعدترین مکان برای عقده گشایی است. شاید بههمین دلیل ساده است که نزدیکترین دوستان و همراهان یک رهبر سلطهجو، در هنگام بروز پدیده استبداد در رهبری فداشدگان بی برو برگرد تحول در ویژگیهای رهبری از جمعگرایی بهفردگرایی یعنی استبداد هستند. با این باور، در یک تشکیلات حکومتی امکان سقوط و ویرانی حکومتهای استبدادی و فردگرا بیش از حکومتها و نظامهای جمعگراست. سقوطی که همیشه در پیش و پس از سقوط خود فاجعهای انسانی از کشتار و خونریزی بههمراه دارد.
افرادیکه نیاز به پیوند با دیگران دارند معمولاْ تمایل بیشتری به شرکت در گروه نشان میدهند و وقتی هم درگروه شرکت کردند با دیگر اعضای گروه ارتباط بیشتری برقرار کرده و متقابلاْ تائید اجتماعی بیشتری از دیگر اعضای گروه خواسته و دیگر اعضاء را راحتتر میپذیرند. نگاهی به ساختار گروههای کنونی در ایران نشان میدهد که طبقات فرودست جامعه که در منزل به دلایل گوناگون، به طور نمونه نبود امکانات رفاهی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از موقعیت کمتری برای ایجاد رابطه با اعضای خانواده خود برخوردارند و بیشتر وقت خود را در خارج از خانه میگذرانند با سرعت بیشتری جذب سازمانها و ارگانهایی نظیر بسیج و سپاه میگردند و بیشتر اوقات خود را در این سازمانها سپری میکنند. در حالی که این مراکز کمتر از وجود افراد متعلق به طبقه متوسط و مرفه جامعه استفاده میکند زیرا آنها معمولاْ نیاز خود به پیوند با دیگران را در محیط خانه به دست میآورند. از طرف دیگر بهسبب امکانات مالی معمولاْ از راههای اقتصادی تایید دیگران را به دست میآورند؛ اینان امَا با وجود کسب تائید دیگران به سبب گسستگی گروهی وابستگی کمی با گروههای مربوطه دارند و به سختی با دیگران ارتباط ژرف برقرار میکنند. ویژگی تلاش برای برقراری پیوند و تائید اجتماعی به نحو شدیدی خود را در وابستگیهای گروهی دانشجویان نشان میدهد. بههمین دلیل است که با وجود سرکوب شدید گروههای دانشجویی این گروها بهسرعت تجدید سازمان یافته و درواقع حیات خود را تداوم میبخشند. گروههای دانشجویی بهسبب ساختار فرهنگی خود میتوانند یکی از اهداف تشکیل گروههای اجتماعی باشند.
از آنجا که کنشهای متقابل گروهی فرصتهایی برای نفوذ بر دیگران فراهم میسازد، افراد قدرتجو برای کنترل دیگران تمایل زیادی دارند تا در گروهها مشارکت کنند. این ویژگی برخی اوقات سبب انحرافات زیادی در گروه میشود. به طور نمونه ویژگی شخصیتی هیتلر و استالین را در نظر مجسم سازید که چگونه با نفوذ بر گروه توانستند بزرگترین جنایات تاریخ را رقم بزنند. امروزه رسانههای جمعی حقیقی و مجازی توانستهاند با استفاده از روانشناسی ارتباطات و بمباران خبری مخاطبان خویش چهرههایی کاریزماتیک از برخی افراد ارائه دهند و با تبدیل آنها بهرهبران ملی و یا مذهبی به احساس برتری آنها پاسخ دهند. در چنین مواردی این رسانهها کوشش دارند افکار سلطهجویانه چنین افرادی را پوشیده نگاه داشته و متقابلاْ چهرهای مردمی برای این افراد ترسیم کنند، نمونه این مطلب را به راحتی میتوان در تاریخ معاصر ملت ایران و سایر ملل تحت سلطه نظامهای استبدادی دنیا شاهد بود. جالب اینکه معمولاْ هواداران این افراد که در گروه خود را تابع آنها میدانند حاضرند به فجیعترین اعمال مبادرت کنند، بدون اینکه اثری از کوچکترین احساس شرم و گناه در وجودشان احساس شود و تازه برای انجام اعمال فجیع خود دلیل میتراشند و شدیداْ از رهبران خود حمایت میکنند. نمونه این افراد کسانی هستند که در حکومتهای استبدادی به مثابه بازجویان و شکنجهگران خدمت کرده و به اعمال خود نیز افتخار میکنند. در حالی که در گروههای دموکراتیک افراد تمایلات برتریجویی وقدرتطلبی خود را در مشارکتهای بیشتر گروهی دریافته و کوشش دارند تا با نشان دادن تعهد خود بهساختار دموکراتیک نظر افراد بیشتری را بهخود جلب کرده و رهبری و نفوذ بر گروه را به دست آورند. در گروههای استبدادی افراد طالب قدرت معمولاْ در حاشیه فعالیت میکنند و کوشش دارند تا جایی که ممکن است با حاشیهنشینی چهره مرموزی از خود ارائه دهند، در حالی که در گروههای دموکراتیک این افراد تمایل زیادی به در چشم بودن داشته و کوشش دارند چهرهای مطلوب و مردمی از خود به نمایش بگذارند.
برخی اوقات مشارکت افراد در گروهها بیشتر برای آگاهی از درستی ایدهها و باورهای افراد است. رشد رسانههای مجازی امروزه نمونهای بسیار روشن از این ویژگی است، با توجه به اینکه داد و ستد درون این گروهها بیشتر مجازی است و نه حقیقی. عضویت افراد در گروههای مجازی رسانهای و در میان گذاشتن باورها و اندیشههای خود برای سایر افراد گروه توانسته این فرصت را برای بسیاری از آن افرادی فراهم سازد که نتوانستهاند در زندگی حقیقی این نیاز خود را مرتفع سازند. این امر به ویژه برای افرادی که تمایل دارند در برقراری داد و ستد در زندگی حقیقی و در هنگام رویارویی با افراد دیگر به صورت وا قعی از درستی افکار و باورهای خود آگاهی یابند، فرصت بسیار خوبی فراهم ساخته است. این فرایند را مقایسه اجتماعی نامیدهاند. این نیاز خود میتواند سبب استفاده از قدرت رسانههای مجازی برای تشکیل گروههای دموکرات باشد.
جالب اینکه در مقایسه اجتماعی فرد به جای تمایل به در اختیار گرفتن دادههای دقیق بیشتر در صدد کسب دادههای اطمینانبخش در مورد ایدهها و باورهای خود است. این ویژگی مقایسه اجتماعی نقشی دوگانه بر عهده میگیرد. از طرفی سبب میشود در گروههای دموکراتیک افراد با ا حترام بهباورها و دیدگاههای دیگران با مشارکت با افرادی که دیدگاهها و باورهای مشترکی با او دارند در کوشش و اموری سرگرم شوند که میتواند در پیشبرد هدفهای مقبول اجتماعی مفید باشند، در مقابل در نظامهای استبدادی تمایل بهمقایسه اجتماعی سبب تشکیل گروههای مستبد برای پیشبرد باورها و دیدگاههای خود میگردد زیرا این افراد بیش از درستی ایده و باور از منظر گروهی، به درستی ایده و باور از منظر فردی نگاه میکنند. این دلیلی است که نظامهای استبدادی افراد موافق با دیدگاه و باور خود را، خودی نامیده و دیگران را غیرخودی و برای خود این حق را قائل شدهاند که استفاده از تمامی امکانات را فقط حق افراد خودی بدانند و غیرخودیها را حتی از حق حیات نیز محروم کنند.
تفاوت دیگر در مقایسه اجتماعی میان هواخواهان دموکرات و مستبد این است که معمولاْ افراد تازهوارد به گروه با شرکت خود در گروه دادههای جدید و بیشتری به گروه وارد میکنند. گروههای دموکرات برای ترقی و پیشبرد بهتر شرایط زندگی گروهی این باورها و دادههای جدید را به سرعت جذب کرده و با واکاوی گروهی، ایدهها و باورهای مناسب و مطلوب را بهسرعت پذیرفته و جذب میکنند. شاید یکی از دلایل پیشرفت جوامع دموکراتیک همین پذیرش افکار و ایدههای جدید به مثابه موتور متحرک گروهی است در حالی که در نظامها و گروههای ایدئولوژیک با توجه به ناباوری در مورد سایر ایدهها و دیدگاهها و با جزم اندیشی و رجحان بی دلیل یک باور نه تنها تمایلی به دریافت باورها و ا یدههای جدید به چشم نمیخورد بلکه اصولاْ ورود این دادهها را سمی مهلک برای بقای خود شمرده و آنها را شدیداْ سرکوب میکنند. شاید یکی از دلایل واپسماندگی گروههای ایدئولوژیک سیاسی و مذهبی همین مقاومت آنها در مقابله با دریافت باورها و دادههای جدید است. به هر حال در هر دو گروه استبدادی و دموکراتیک، مشابهت باورها و دیدگاههای افراد بر نیروی گروه میافزاید.
افراد فاقد اعتماد به نفس و مستبد در هنگام انتخاب مورد هدف برای مقایسه اجتماعی خود، در بیشتر مواقع افراد و مواردی را انتخاب میکنند که در مقایسه با خودشان و یا موردشان ازنظر مهارتی و اجتماعی در مرحله پائینتری قرار داشته باشد. دلیل این امر تمایل این افراد به باور اندک خود در مورد شایستگیهایشان است. بهترین نمونه این امر را در جامعه معاصر ایران و به ویژه در دوران محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی پیشین میتوان شاهد بود که با برگماردن افرادی کمسواد و ناکارآمد و سپردن کارهای بزرگ به آنان سبب ویرانی کشور تا مرز فروپاشیدگی شد. ریشه این امر نیز میتواند بهاوایل انقلاب و این باور برگردد که قدرتمندان سیاسی به سبب فقدان مهارت در کنترل امور و کشورداری کوشش به القای این امر داشتند که فرهیختگان و توانمندان سیاسی و فرهنگی افراد خائنی هستند که کوشش به انقراض رژیم انقلابی ایران دارند و در این رابطه با ساخت شعار بیمحتوای «تعهد و نه تخصص» سبب پاکسازی بسیاری از نخبگان جامعه از مراکز قدرت و تصمیمگیری شدند.
جالب اینکه بیشترین کوشش در این مسیر معطوف به دانشگاه و قشر دانشگاهی خواه استاد و خواه دانشجو شد. متاسفانه در شرایط کنونی کشور نیز هنوز شاهد وجود چنین کژاندیشیهایی هستیم. اگرچه در برخی از موارد صحبت در استفاده از نیروهای متخصص در کشور و در سطح امور اجرایی بهچشم میخورد ا مَا درعمل نشان داده میشود که میزان تخصص نه در تسلط ویژه در مهارتها و دانشهای موضوع مورد نظر است، بلکه هنوز هم میزان سرسپردگی و پذیرش بدون پرسش، نقش اول را در اداره امور ایفاء میکند. نمونه این امر را میتوان در ساختار قدرت در ایران شاهد بود، جائی که حتی در مشاغلی که نیاز بهتخصص و مهارت بالای علمی است، افرادی به خدمت گرفته میشوند که در پیشینه خود عنوان سردار را یدک میکشند. شاهد این گفته تعداد سرداران بازنشسته سپاه در کلیه مشاغل تخصصی از مجلس و ورزش گرفته تا موسسات مالی– اقتصادی و بانکهاست. بههرحال این تمایل در مقایسه اجتماعی را تمایل مقایسه اجتماعی از بالا بهپائین یا نزولی مینامند.
این در حالیست که افراد با اعتماد به نفس زیاد و باورمند به پیشرفت، هدف مقایسه اجتماعی خود را بالاتر از خود قرار داده و کوشش میکنند با حداکثر کوشش در پیدا کردن راههای پیشرفت، خود را بهمرحله بالاتری برسانند. انتخاب افراد بر اساس شایستگی و نه بر اساس روابط ، یکی از ویژگیهای نظامهای دموکراتیک است زیرا در نظامهای دموکراتیک تمامی رفتارهای قدرتمندان بهصورت آشکار در معرض دید توده مردم قرار داشته و نظام پاسخگوی رفتار خود است. در چنین نظامهایی شرکت در گروهها به منظور فراهم آوردن حمایت اجتماعی صورت میگیرد؛ در این حالت گروه فرد را از فشارهای روانی و پیآمدهای آن حفظ میکند زیرا افراد مشارکت کننده در گروه به دلیل برخورداری از حمایت سایر افراد گروه فشار کمتری احساس میکنند.
پژوهشها نشان داده افراد وابسته به یک گروه در هنگام فشارهای روانی در مقایسه با افراد منفرد فشار کمتری احساس کرده و در مقابل فشارهای وارده کمتر آسیب میبینند، این پدیده دیدگاهضربهگیری خوانده شده است. شاید پیروی کردن از یک شعار واحد و یا خواندن سرودهای حماسی در تظاهراتی که احتمال حمله افراد مخالف به اجتماعات زیاد است به همین دلیل باشد تا فرد شرکت کننده در گروه با خواندن سرودهای ویژه یا سر دادن شعار ویژه، خود را در گروه و تحت حمایت گروه احساس کرده و فشار روانی کمتری احساس کند. نمونه این امر بسیار است به طور نمونه گردهمآییهای دانشچویان و انجام تظاهرات اعتراضی آنها نشان از این دیدگاه دارد. در تظاهرات معروف بهجنبش سبز در ایران نیز وجود این پدیده مشخص بود.
عوامل فرهنگی برای انجام کارها و کوششهای گروهی نقش مهمی بر دوش دارند. به طور نمونه فرهنگ ایرانیان بیشتر رفتارهای انفرادی را تشویق میکند، در حالی که فرهنگ ژاپن بیشتر رفتارها و کارهای گروهی را تشویق میکند. برای شروع به کارها یا فعالیتهای گروهی معمولاْ پیش از رفتار و کار اصلی، مقدماتی بهصورت گروهی انجام میگیرد، ورزش کردن گروهی، خواندن سرود، رژه رفتن و… از این نمونه کوششها هستند. برای تشکیل گروه و بهرهبرداری هر چه بیشتر از کوششهای گروهی باید بهاین نکته مهم توجه داشت تا بتوان راحتتر به اهداف تشکیل گروه رسید.
برای اینکه دریابیم چرا گروه تشکیل میشود باید دقت کنیم که «اصل بده و بستان» بر تشکیل گروه موثر است. در واقع ما بهگروههایی ملحق میشویم که دوستشان داریم و ازگروههایی که دوستشان نداریم دوری میکنیم. ما گروههایی را دوست داریم که بتوانند حداقل چیزی را که نیاز داریم در اختیارمان قرار دهند. این رابطه بده و بستان حتی برای عاطفیترین رفتارها قابل تعمیم است اگر چه بسیاری بر این باورند که این رابطه را نباید به روابط عاطفی و ا حساسی مانند عشق دو فرد بهیکدیگر یا حتی عشق مادر و فرزند نسبت داد؛ امَا این واقعیتی است که شناخت آن، پیوستگی این روابط را تشدید و تحکیم میکند. حتی گروههایی که به حزب باد مشهور هستند از همین اصل استفاده میکنند و بیشتر به فکر منافع خود هستند تا ملاکهای اجتماعی. این پدیده را «تبادلاجتماعی» میخوانند. در این دیدگاه رابطه افراد با همدیگر یا با گروهی از افراد به این صورت است که برای ایجاد رابطه به دنبال موردی میگردیم که نیمه خالی ما را تکمیل کند، یعنی آنچه را که دوست داریم و در آن کاستی داریم را در ایجاد رابطه با افراد یا الحاق بهگروه جستجو میکنیم. این امر را اصل «مکملبودن» نامیدهاند.
«اصلمجاورت» نیز درتشکیل گروه موثر است. این اصل بر این تاکید دارد که مجاورت سبب میگردد تا میان افراد تبادلاتی صورت گیرد. در این تبادلات فرد موفق میشود تا نیمه خالی خود را پیدا کند و با پیدا کردن نیمه خالی خود به گروه پیوند یابد. این ویژگی به نحو بسیار مناسبی در هنگام انقلاب ایران از طرف گروههای مذهبی به کار گرفته شد. در تمامی دورانی که گروههای روشنفکری سرگرم ایجاد زمینههای انقلاب در گروههای اندک و سازمانی و مستقیماْ درگیر نزاع با حکومت پیشین بودند و در بسیاری از موارد آسیبهای زیادی در این زمینه دیدند و حتی از هم پاشیده شدند، گروههای مذهبی به راحتی با تشکیل مجالس عزاداری در مکانهای مذهبی به یارگیری مشغول و با گردآوری افراد و با استفاده از «اصل مجاورت» به تبادل نظر با مردم پرداخته و با تکیه بر نکات مشترکی که بهسبب بیتوجهی دولت وقت به توده فرودست به وجود آمده بود آنها را به خود نزدیک میساختند.
تکیه بر فساد گسترده در سازمانهای دولتی، فساد حاکم بر ادارات دولتی، شکاف طبقاتی پدید آمده و نمونههای از اینگونه و وعده ترمیم آنها سبب جلب مردم بهگروههای مذهبی گردید. جالب آنکه آنچه بیان گردید وجه مشترک تمامی انقلابهایی است که فرودستان جامعه را به انقلاب میکشاند، یعنی واقعیتهای فساد یک حکومت استبدادی و مژده دگرگونی شرایط، امکان برقراری تساوی میان مردم، ارزانی، مشارکت تمامی مردم در درآمدهای و ثروت ملی، ایجاد نظامی تهی از وحشت و شکنجه و… امَا پس از مدتی به سبب کمبود منابع برای تحقق این شعارها، و هم چنین آز و طمع قدرتمندان تمامی وعدهها فراموش شده و دوباره همان شرایط سابق و یا حتی بدتر از آن بر جامعه مسلط میشود.
حکومت جمهوری اسلامی ایران توانسته است پس از انقلاب نیز از ویژگی «اصل مجاورت» بهرهبرداری بهینه کند. تشکیل بسیج، سپاه و راهاندازی تظاهرات وقت و بیوقت توسط این سازمانها برای تائید یا مخالفت با برخی سازمانها و سیاستها، تشکیل گروههایی همچون «راهیان نور» برای بازدید از میدانهای زمان جنگ ایران و عراق، تشکیل بیوقفه مراسم سوگواری که مطلوب طبقات فرودست و مذهبی است و سبب میشود افراد مدتی طولانی با هم سرگرم باشند همگی استفاده بهینه از این ویژگی «اصل مجاورت» است. بر خلاف حکومت اسلامی ایران گروههای اپوزیسیون با دوری گزیدن از همدیگر و نفی حرکات یکدیگر خواهی ناخواهی در جهت پراکندگی مردم برداشتهاند. نکته اینکه هرگاه هم بر روی موردی از گردهمآیی با یکدیگر به توافق میرسند، درگیریهای درونی جلوه کرده و هر گروه با درست کردن نمادی متفاوت از دیگران کوشش دارد با نفی گروه دیگر، خود را اثبات کند و تعزیهگردان معرکه باشد.
در هنگام تشکیل گروه چون افراد با همدیگر آشنایی چندانی ندارند لذا با احتیاط در کارهای گروهی شرکت کرده و از نزدیک شدن زیاد به هم دیگر خوداری میکنند. هر چه زمان آشنایی طولانیتر باشد رفتارهای گروهی برای رسیدن به هدف عقبتر خواهد افتاد. جالب اینکه فرهنگ مردم در ایران در بسیاری از موارد خلاف این دیدگاه را نشان میدهد. پیوستگی عاطفی و ملی ایرانیان که در برخی اوقات در فرهنگ میهمانپذیری آنها ریشه دارد، معمولاْ به این امر توجه چندانی ندارد، کافی است که مردمی از ایران در یک جا در یک صف جمع شوند و بدون آشنایی قبلی با یکدیگر به قول معروف سفره دل برای هم باز کرده و خصوصیترین مساپل خود را برای یکدیگر تعریف میکنند. این امر به ویژه در زنان و آن هم زنان کهن سال بیشتر به چشم میخورد. این ویژگی فرهنگ ایرانی این برداشت را پدید آورده که ایرانیان افرادی گروهپذیر هستند در حالی که با توجه به سایر ویژگیهای گروه باید دقت کرد نزدیکی و آشنائیهای این چنینی صرفاْ مقطعی بوده و بههمان سرعتی که پیدا میشود بههمان سرعت نیز خاموش خواهد شد. بههر حال با توجه به این فرهنگ ایرانیان میتوان از آن برای پخش اخبار و معرفی گروه جدید استفاده و موجودیت گروه یا تشکیل آن را به اطلاع دیگران رساند.
در برخی موارد میان اعضای گروه تضادهایی عقیدتی پیدا میشود. این مورد که سبب برخورد میان اعضای گروه میگردد، «تعارض»نامیده شده است. هرگاه این تضادها بتوانند با بحث و گفتگو حل شوند سبب پیوند هر چه بیشتر گروه میگردند و هر گاه حل نشده باقی بمانند سبب از هم پاشیدگی گروه میشوند. در گروههای دموکراتیک که آزاداندیشی و تحمل آرای دیگران از اصول اولیه آن است، تضادهای عقیدتی سرانجام به حل آنها منجر خواهد شد. اینگونه تضادها یکی از عوامل پیشرفت و در حقیقت انتقاد از خود گروههای دموکراتیک خواهد بود، در حالی که در گروههای استبدادی چون فرصتی برای ایجاد عقیده یا ایده تازهای موجود نیست تعارضهای عقیدتی سبب از همپاشیدگی گروه خواهد شد. اتحاد مردم در اوایل انقلاب و صمیمت و ایثار مردم برای حمایت از انقلاب و افراد نیازمند را به یاد آورید، ولی همزمان با قدرتگیری گروهی تمامیتخواه، اتحاد گروه از میان رفته و گروههای موازی و مخالف هم پدید آمد.
هر چه گروه بهتر بتواند امکان اتحاد بیشتر گروه را از راه بیان آراء و اندیشهها و نقد منصفانه آنها فراهم سازد، رضایتمندی افراد از گروه بیشتر خواهد شد. هر چه رضایتمندی افراد افزایش یابد همبستگی گروه بیشتر شده، هدفها، تصمیمها و هنجارهای گروه بیشتر پذیرفته خواهد شد. جالب اینکه وقتی همبستگی میان اعضاء بیشترباشد مقاومت آنها در مقابل مخالفها کمتر خواهد شد و برای موافق ساختن مخالفان خود دست به اقدامات شدید میزنند.
هرگاه گروه موفق نشود نیازهای مادی و روحی افراد خود را تامین کند، فرد احساس سرخوردگی کرده و کوشش میکند تا گروه را ترک کرده و به گروههای دیگری بپیوندد که نیازهای مادی و حمایت اجتماعی برای او فراهم میسازند. شاید تاکید قدرتمندان سپاه و وابستگان آنها در ایران برای در اختیار گرفتن تمامی منابع مالی و درآمدی کشور بههمین دلیل باشد زیرا در اینصورت قادرند با تامین مالی طبقات فرودست جامعه که عمده حامیانشان هستند آنها را هر چه بیشتر در سازمانهای خود نگه دارند.
افراد وقتی احساس کنند منبع دیگری برای کسب درآمد و وابستگی ندارند به ماندن و تعهد بیشتر بهگروه خود وابسته خواهند شد. مشارکت هر چه بیشتر افراد در گروهها یعنی سرمایهگذاری بیشتر در گروه سبب ماندگاری بیشتر آنها در گروه خواهد شد. شاید بههمین دلیل است که حکومتهای استبدادی کوشش دارند به جای مشارکت دادن هرچه بیشتر مردم در فرایند تصمیمگیری و توزیع عادلانهتر ثروت، بهانباشت ثروت در نزد صاحبان قدرت وابسته بهخود اقدام کنند تا از این راه جریان تامین رفاه مادی جامعه و در نتیجه تمایل بیشتر مردم به رفاه اجتماعی و دموکراسی را با محدود کردن راههای گوناگون کسب درآمد، هرچه بیشتر محدود کنند.
من براین پندارم که برای ترویج دموکراسی درایران باید کوششهای جدی در تامین رفاه مادی مردم صورت گیرد. مطمئن باشید دموکراسی فرزند خلف رفاه اقتصادی است. امروزه حامیان گسترش تحریمهای اقتصادی در ایران در واقع کمکی به برقراری دموکراسی در ایران نمیکنند زیرا بدیهی است که تحریمهای ناحق امروزه چنان صدمات مالی بر مردم ایران وارد کرده که توان هیچگونه حرکت مداوم اصلاحی و اجتماعی را ندارند.
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳، کالیفرنیا