بخش یک
کیهان آنلاین – ۷ خرداد ۹۳ – در کشور همسایه ما افغانستان درعرصۀ انتخابات ریاست جمهوری اتفاقات جالبی دارد میافتد. انتخاباتی که تلاش میشد “مهندسی شده” برگزار گردد نتایجی ظاهراً برخلاف انتظار قدرتمندان به بار آورده است. دکتر عبدالله، یار احمد شاه مسعود، قهرمان ملّی افغانستان، که طرفدارانش دربهترین پیشبینیها او را در ردیف سوم و چهارم قرارمیدادند، با شرکت پرشور جوانان با ۴۵ در صد آرا نفر اول انتخابات در دور اول اعلام شد. این در حالیست که طرفداران دکتر عبدالله آرای او را در حدود ۵۸ درصد میدانند یعنی بالاتر از ۱+۵۰ درصدی که برای انتخاب شدن در همان مرحلۀ اول کافی است.
ظاهرا این تحولات مورد توجه لازم ایرانیان قرار نگرقته است. در حالی که به کرسی نشانده شدن نظر اکثریت مردم افغانستان و اعمال حق حاکمیت آنها در تحلیل نهایی پیروزی دموکراسی و نشانۀ تحقق آرزوهای مدرن ملت افغانستان است. این امر نمیتواند بر مردم کشورهای همسایه تاثیر نگذارد. البته تا رسیدن به سرمنزل مقصود راهی دشوار در پیش است. در روز ۲۴ خرداد ۹۳ دور دوم انتخابات برگزار خواهد شد تا رییس جمهوری بعد از حامد کرزای با رای مردم انتخاب شود. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این اوضاع با دکتر لعلزاد، یکی از فعالان سیاسی و فرهنگی جامعۀ افغانستانی بریتانیا گفتگویی داشتیم که چکیدۀ آن را در ادامه میخوانید. گفتنی است که دکتر لعلزاد و دوستانش درانجمنهای فرهنگی و محافل سیاسی در پشتیبانی از دکتر عبدالله فعال است. میتینگهای سیاسی چندی نیز در پشتیبانی از دکتر عبدالله در لندن و در سایر شهرهای اروپایی برگزار شده است.
دکتر لعلزاد ابتدا از تاریچۀ دوران معاصرافغانستان میگوید و سپس تصویری از تحولات اجتماعی و سیاسی سالهای اخیر جامعۀ افغانستان را ترسیم میکند که بر بسترِ آن انتخاباتی با نتایج خلاف انتظار همۀ رصدکنندگان آن انجام شد. لعلزاد میگوید در افعانستان و خارج از افغانستان فکر و ذکر و همۀ بحث و گفتگوی مردم شده است انتخابات زیرا که یک عنصر دور از انتظار وارد عمل شده است و صحنه انتخابات را بسیار هیجانانگیز و جالب کرده است. درحالی که جوانان بیتابی میکنند، نسلهای قدیمیتر می گویند زمان به نفع جبهۀ دموکراسی پیش میرود و بیتابی جایز نیست و تنها در صورت تداوم تقلب در دور دوم باید اعتراض کرد.
تاریچه معاصر افغانستان
دکتر لعلزاد در گفتگو با کیهان آنلاین- لندن در ابتدا توضیح داد که پس از کشته شدن نادرشاه و روی کارآمدن کریم خان زند در شیراز و احمد خان ابدالی در قندهار است که ایران و افغانستان ازنظر سیاسی از هم جدا شدند. قبل از آن ایران و افغانستان یک کشور شمرده میشدند. نظام پادشاهی تا دهۀ هفتاد در افغانستان حاکم بود تا اینکه با کودتای محمد داودخان در سال ۱۹۷۳ نظام پادشاهی تمام شد و آخرین پادشاه آن ظاهرشاه کشور را ترک کرد. داود خان با کودتای عناصر نفوذی دو حزب خلق و پرچم، که نیروهای کمونیست طرفدار شوروی سابق بودند، سرنگون و کشته شد. آنگاه دو جناح چپ سر کار آمدند که علیه همدیگر شروع به توطئه و کودتا کردند تا اینکه مبارزه نیروهای مجاهدین علیۀ حکومت دست نشانده شوروی شروع شد. از سوی دیگر روسیه شوروی برای حمایت از حکومت دست نشاندۀ خود وارد افغانستان شد و به این ترتیب جنگ داخلی طولانی و پر تلفات افغانستان آغاز گشت. در این میان ناتو و غرب هم طبیعتاً به کمک مجاهدین آمدند و آنها را با تأمین تجهیزات ومهمات و پول حمایت کردند. غرب در این کمکهاغافل از این شد که در بین نیروهای مجاهدین، که اکثریت مطلق آنها طیفی با گرایشهای کم یا زیاد اسلامی بودند، همزمان القاعده و طالبان نیز شکل میگیرند که بعدها بلای جان خود نیروهای ناتو خواهد شد.
دکتر لعلزاد در ادامه افزود، این را هم بگویم که کشورهایی نظیرعربستان سعودی و پاکستان در کمک به نیروهای مذهبی افراطی کاملا فعال بودند. در این بین اما یک نیرو، با اعتدال و برخورد وزین خود از سایر مجاهدین متمایز میشد وآن همانا نیروهای طرفدار احمد شاه مسعود بودند که او نیز بعدها در دورۀ بی ثباتی پس از سر کار آمدن مجاهدین قربانی تروریسم طالبان شد. با روی کار آمدن محمد نجیب الله، اوسعی زیادی کرد که سیاست “گلاسنوست” [شفافیت] گورباچف را در افغانستان در پیش بگیرد ولی دیگر کار ازکار گذشته بود و نیروهای طرفدار دولت در نهایت ضعف قرار داشنتد. با سقوط نجیب الله دوره بی ثباتی جدیدی شروع شد تا اینکه طالبان با حمایت پاکستان و عربستان سعودی دورهای بسیار شوم در تاریخ افغانستان رقم زدند که این هم دیری نپایید و نیروهای ناتو آنها را ساقط و حکومت دست نشاندۀ حامد کرزای را سر کار آورند.
زمان حال
دکتر لعلزاد ادامه داد، به دلیل این جنگهای طولانی و عوامل دیگر در افغانستان ساختار سیاسی و اقتصادی با ثباتی وجود ندارد. جامعه هنوز دستخوش دستهبندیهای ریشهدار قبیلهای است. حکومت حامد کرزای با حمایت مستقیم خلیلزاد مشاورافغانستانی بوش، بدون پایگاه تودهای بر کشور تحمیل شد. کرزای مربوط به یکی از دو قبیلۀ اصلی پشتون، یعنی درانیهاست. قبیلۀ دیگر، پشتونهای غلجائی است. کرزای به جای سازماندهی جامعه و التیام زخمهایِ عمیق به جا مانده از جنگهای طولانی و حکومت قرون وسطایی طالبان و تلاش در جهت ایجاد پایگاه مثبت تودهای، در سایۀ محافظان آمریکائی و بذل و بخشش رشوه و مقام در بین مجاهدین سابق و قدرتمندان محلی سعی کرد برای خود “منطقۀ میانگیری” ایجاد کند. برای او همه چیز صرفاً در باقی ماندن در قدرت خلاصه شده است. در چنین شرایطی فساد بیداد میکند. اقتصاد در دام تولید مواد مخدر افتاده و هیچ ساختاراقتصادی قوام نگرفته است. خلاصه میتوان گفت یک نظام مافیایی به معنای کامل حاکم است. دور و بر کرزای را به اصطلاح ناسیونالیستهایی گرفتهاند که در زمینۀ فرهنگی به شدت مخالف حضور فرهنگ فارسی و ایرانی در افغانستان هستند. به عنوان نمونه مخالف کاربرد واژگان مدرن فارسی، مانند دانشجو و دانشگاه، در زبان آن کشور هستند و با واهمه آن را توطئهای از سوی جاسوسان ایران میدانند. در زمینۀ خارجی شبه ناسیونالیسم کرزای باعث شد که به محض روی کار آمدن، مخالفت خود را با مرزسیاسی بین افغانستان و پاکستان اعلام کند. این هم برای مشغول کردن تاجیکها و هزارهها و به طور کلی منحرف ساختن اذها ن مردم از مسائل اساسی جامعه بود. در حالی که عقل سلیم حکم میکند که با پاکستان اتمی و با ارتش ۵۰۰ هزار نفری و جمعیت ۱۷۰ میلیونی– در نیفتاد. در نبود یک سرشماری علمی برآورد میشود که افغانستان درحدود ۳۰ میلیون جمعیت داشته باشد. پاکستان هم از حضور و تاثیر هند– دشمن دیرینۀ خودش که اختلاف شدید بر سر کشمیر با آن دارد- در افغانستان نیز به شدت تشویش دارد. به این ترتیب پاکستان تصمیم گرفت که سیاست ایجاد بی ثباتی در افغانستان را در پیش بگیرد و هنوز هم آن را ادامه میدهد. ۳۰ میلیون پشتون و شمار زیادی تربیت شدۀ مدارس فقهی سلفیها در پاکستان هستند که گاهی تسلیح و تجهیز و به داخل افغانستان نفوذ داده میشوند. تصور اینکه طالبان در افغانستان ریشۀ مردمی داشته باشند دور از واقعیت است. خواهیم دید که در صورت روی کارآمدن یک حکومت خوب در افغانستان و حرکت به سوی ثبات سیاسی، طالبان نیز از شکست خوردگان اصلی انتخابات خواهند بود.
دکتر لعلزاد هم چنین گفت، با تمام این دشمنیهای ظاهری با پاکستان و فرهنگ فارسی حامد کرزای در طول ۱۲ سال ریاست جمهوری ۲۵ بار به پاکستان سفر کرده است و حتی از آن کشور به عنوان «وطن دوم» نام برده است. کرزای با پول گرفتن از ایران در زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد هزینههای جاری دم و دستگاه خود را تامین کرده است. او از روسیه هم پول گرفته است. از اروپا و آمریکا که جای خود دارد. این پولها بیشتر حیف و میل شده تا اینکه به دست نیازمندان راستین آن برسد و یا صرف ایجاد زیرساختهای لازم اقتصادی و شهری شود. به عنوان مثال کابل با ساختمانسازیهای اخیر سیمای زیباتری یافته است. ولی شهر هنوز هم فاقد سیستم لولهکشی و فاضلاب است. به محض باران سیل در شهر جاری میشود. آخرین و شیکترین وسایل دراین ساختمانهای جدید پیدا میشود و یا آخرین مدل اتوموبیلها در شهر جولان میدهند. اینها نتیجۀ پولهای باد آورده از مواد مخدر و معاملات سیاه هستند که باید به هر صورتی که شده خرج شوند.
دکتر لعلزاد درباره قانون اساسی و سیستم سیاسی افغانستان توضیح داد، دو سال پس از به قدرت رسیدن کرزی از طریق تشکیل “لویه جرگه” (تنها مرجع ایجاد تغییر در قانون اساسی) قانون اساسی جدید افغانستان تدوین گردید. در این تغییرات نقش احزاب در پارلمان و در انتخابات ریاست جمهوری کاملاً منتفی شد. از دید رسمی در افغانستان دموکراسی بدون احزاب داریم و آنها هیچ نقش تعیینکننده در پارلمان وانتخاب رئیس جمهوری ندارند. علاوه بر آن، در این قانون اساسی اختیارات وسیعی به رئیس جمهوری (مانند پادشاه غیرمشروطه) داده شده و رئیس جمهوری در مقابل هیج مرجعی پاسخگو نیست و تقریبا اختیارات و مصونیت مطلق دارد. پارلمان افغانستان حق برکناری او را ندارد. کرزای نیز با پول و قول و قرارهایی جلوی مخالفت پارلمان را با خود همواره گرفته است.حتی اگر مرتکب خیانت ملی هم گردد، تنها با تشکیل “لویه جرگه”- که یک بخش آن (نمایندگان شهرستان ها) هنوز انتخاب نشده است- میتوان او را برکنار کرد
دکتر لعلزاد به تحولات مثبت در افغانستان نیز اشاره کرد و گفت، از جنبههای منفی گفتیم از جنبههای مثبت تحولات در سالهای اخیر نیز بگوییم. به دنبال جنگهای داخلی و روی کار آمدن طالبان جمعیت کثیری از اهالی افغانستان، به ویژه قشر تحصیل کرده و فرهیختۀ آن، جلای وطن کرد و در ایران و پاکستان و کشورهای غربی اقامت گزید. امروزه جمعیت افغانستانیهای بریتانیا به حدود صد هزار میرسد. در این اقامت طولانی نسلهای جدیدی بار آمدهاند و تحصیلات بالای آکادمیک یافتهاند . به دنبال روی کار آمدن کرزای رفت و آمد مهاجران به افغانستان نیز شروع شد. با استفاده از این فرصت، جوانان افغانستانی که عِرق ملی دارند با آشنایی بیشتر با دموکراسی تاثیرات زیادی بر جوانان کشور مادر خود میگذارند. افزون بر این، گسترش ارتباطات و شبکههای اجتماعی پیوند های زیادی را بین افغانستانیهای داخل و خارج و در خود کشور به وجود آورده است.
واقعیت آن است که در افغانستان آزادی بیان بالایی وجود دارد و دولت حامد کرزای مورد انتقاد شدید نیز قرار میگیرد هرچند که به قول خودش دولت گوشش به این انتقادها بدهکار نیست و کار خودش را میکند. در داخل کشور هم باید بگویم دموکراسی تمرین میشود وشاید بیشتر از جامعۀ مهاجرافغانستانی کسانی که قبلاً با کلاشنیکف با همدیگر میجنگیدند، یعنی کمونیستها و مسلمانان، حالا در پارلمان و رسانهها با همدیگر مناظره و گفتگو میکنند. نیروهای جامعۀ مدنی در افغانستان به راستی رشد کردهاند.
بر چنین بستری بود که مرحلۀ اول انتخابات انجام شد. با شرکت گسترده و پرشور جوانان و با استفاده از شبکههای اجتماعی و ارتباطات و با وجود اینکه در خارج از افغانستان امکان شرکت در رایگیری وجود نداشت، دکتر عبدالله، یار نزدیک به قهرمان ملّی افغانستان، احمد شاه مسعود، ۴۵ درصد آرا را کسب کرد. در نتیجه از طرف دولت تلاش شد انتخابات به مرحلۀ دوم کشانده شود تا کرزای بتواند چند ماه دیگر به عمر حکومت خود اضافه کند و به ناگهان قدرت خود را از دست ندهد تا پس از آن به شدت آسیب پذیر گردد. در حالی که مطابق قانون اساسی، قدرت او در اول خرداد پایان یافته است.
در ادامۀ این گفتگو و سخنان دکتر لعلزاد، به ریشههای قبیلهای دکتر عبدالله خواهیم پرداخت. به نظر دکتر لعلزاد این امردر کسب بالای آرای او نقش داشته و در دور دوم هم نقش خواهد داشت. بعلاوه، به جناحبندیهای سیاسی و پیشبینی تغییرات احتمالی در صورت روی کار آمدن دکتر عبدالله به عنوان رییس جمهوری افغانستان میپردازیم.
احمد کرزای رییس جمهوری کنونی افغانستان
حمل صندوق رأی
حوزه انتخابات ریاست جمهوری افغانستان ۲۰۱۴